eitaa logo
اشعار روضه های مکتوب
2هزار دنبال‌کننده
9 عکس
9 ویدیو
1 فایل
انشاالله به مرور در این کانال اشعار مدح و مرثیه اهل بیت قرار داده خواهد شد. متون مرثیه آل الله را در کانال روضه های مکتوب ببینید: https://eitaa.com/rozehayemaktoub
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
شکسته مثل دلم روی نیزه ها سر تو بریدم از همه دنیاشبیه حنجر تو @hosenih هزار مرتبه افتاده ای زمین از عرش شده شبیه پر و بال دخترت پر تو چقدر سنگ رسیده برای پابوست چقدر زخم نشسته پدربه محضر تو میان جام شراب یزید دیدم که نبود فاصله ای با سر مطهر تو من اصلا از تو سراغ عبا نمیگیرم تو هم نپرس زمن پس کجاست معجر تو گرسنه بودم و خواب طعام می دیدم ولی نداد کسی لقمه نان به دختر تو @hosenih شبیه مادر پهلو شکسته شد حالم گرفت دست مرا دستهای خواهر تو شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مداحی زمینه سید محمدرضا نوشه ور شب سوم محرم ۱۴۰۰ شهادت حضرت رقیه با متن نوحه من چقدر با روزای قبلم فاصله دارم قدر تموم قافله بابا آبله دارم هیئت مکتب العباس (ع) من چقدر با روزای قبلم فاصله دارم قدر تموم قافله بابا آبله دارم حالا اومدی حالا که دیگه رقیه افتاده از پا اومدی حالا که بار سفر بستم از این دنیا اومدی عمو عباس رو نیاوردی چرا تنها اومدی از وقتی که رفتی من کارم بجز هق هق نیست دیگه رقیه ات بابا رقیه سابق نیست من الذی ایتمنی منی که اصلا یک ماهه از تو خبر نداشتم طعنه شنیدم برای این که پدر نداشتم حالا اومدی خوابن حالا که تموم دخترای شام اومدی حالا که نمیتونم بگم اومد بابام اومدی حالا که سفید شد از نبودنت موهام اومدی عقیقتو بخشیدی به ساربان فهمیدم منم النگو هامو به این و اون بخشیدم من الذی ایتمنی تا که سر تو اینجوری دیدم خیلی دلم سوخت منم شبیه موی سر تو موی سرم سوخت از غصه پرم خیلی از نبودن داداش علی اکبر دلخورم معلومه وقتی نباشه من همش سیلی میخورم افتادم روی زمین ولی نیوفتاده چاردم دیگه تموم شد حرفام طبق رو بردار عمه بگو حلالم کردی خدا نگهدار عمه من الذی ایتمنی حضرت رقیه سلام الله علیها
بابایی‌ خیال کردی قهرم حالا اومدی واسه آشتی نمیگی چرا رفتی و ما رو تنها گذاشتی عزیزم ═══════❖═══════ بابایی‌ رقیه بمیره که بالای ابروت کبوده مگه گریه کردی که اینجور سر و روت کبوده عزیزم ═══════❖═══════ سر جاش دیگه نیست حواسم واویلا ببین پاره پارست لباسم واویلا ═══════❖═══════ یه چند وقتیه که گرسنه خوابیدم یه کم نون میاوردی واسم واویلا مگه گریه کردی که اینجور سر و روت کبوده عزیزم
دلی که سوخته جز آه راه چاره ندارد که داغ سوختگان غمت شماره ندارد @hosenih بیا به دیدن ما خستگان کنج خرابه ببین که شام غریبان ما ستاره ندارد بگو به مردم این شهر شوم خیره نمانند بگو که اشک یتیم حرم نظاره ندارد رقیه آمده و گریه می کند بغل من گلایه می کند از این که گوشواره ندارد گلایه می کند از این که چادرش شده غارت به روی سر به جز این روسری پاره ندارد رباب را چه کنم زیر آفتاب نشسته تمام غصه اش این است شیر خواره ندارد @hosenih بغل گرفته خیالِ علی اصغر خود را دلش خوش است ولی حیف گاهواره ندارد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه
شکسته مثل دلم روی نیزه ها سر تو بریدم از همه دنیاشبیه حنجر تو @hosenih هزار مرتبه افتاده ای زمین از عرش شده شبیه پر و بال دخترت پر تو چقدر سنگ رسیده برای پابوست چقدر زخم نشسته پدربه محضر تو میان جام شراب یزید دیدم که نبود فاصله ای با سر مطهر تو من اصلا از تو سراغ عبا نمیگیرم تو هم نپرس زمن پس کجاست معجر تو گرسنه بودم و خواب طعام می دیدم ولی نداد کسی لقمه نان به دختر تو @hosenih شبیه مادر پهلو شکسته شد حالم گرفت دست مرا دستهای خواهر تو شاعر: © اشعار آیینی حسینیه حضرت رقیه سلام الله علیها
سخت است وقتی روضه وصف دختری باشد حالا تصور کن به دستش هم، سری باشد حالا تصور کن که آن سر، ماهِ خون رنگی در هاله‌ای از گیسویی خاکستری باشد دختر دلش پر می‌کشد، بابا که می‌آید، موهای شانه کرده‌اش در معجری باشد ای کاش می‌شد بر تنش پیراهنی زیبا ... یا لااقل پیراهن سالم‌تری باشد سخت است هم شیرین زبان‌ باشی و هم فکرت پیش عموی تشنه‌ی آب آوری باشد با آن‌همه چشم انتظاری باورش سخت است سهمت از آغوش پدر تنها سری باشد شلاق را گاهی تحمل می‌کند شانه اما نه وقتی شانه‌های لاغری باشد اما نه وقتی تازیانه دست ده نامرد دور و برِ گم گشته‌ی بی‌یاوری باشد خواهرتر از او کیست؟ او که، هر که آب آورد، چشمش به دنبال علی اصغری باشد وای از دل زینب که باید روز و شب انگار در پیش چشمش روضه‌های مادری باشد وای از دل زینب که باید روضه‌اش امشب «بابا ! مرا این بار با خود می‌بری؟» باشد بابا ! مرا با خود ببر ، می‌ترسم آن بدمست در فکر مهمانی و تشت دیگری باشد باید بیایم با تو، در برگشت می‌ترسم در راه خار و سنگ‌های بدتری باشد باید بیایم با تو، آخر خسته شد عمه شاید برای او شب راحت تری باشد؟ شاعر: قاسم صرافان حضرت رقیه سلام الله علیها
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ بیمارها دارالشفا را می شناسند اینجا تمام دردها را می شناسند اینجا غریب و آشنا فرقی ندارد اینجا غریب و آشنا را می شناسند @hosenih از هر دری در ماند هرکس آمد اینجا درمانده ها باب الرضا را می شناسند در این حرم حتی خدا نشناس ها هم ... گاهی می آیند و خدا را می شناسند ما چند سالی هست که مشهد می آییم دیگر تمام شهر ما را می شناسند بس که همیشه بودم اینجا دست و پاگیر دیگر من بی دست و پا را می شناسند ساده بگویم گنبدت را دوست دارم بی چیزها تنها طلا را می شناسند @hosenih چه احتیاج است احتیاجم را بگویم ؟ اهل کرم فقر گدا را می شناسند هرکس که رفته کربلا از این حرم رفت با نام مشهد کربلا را می شناسند ⏹ © به نقل از کانال رسمی "حسینیه؛
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ سلام ای غریب غریبان سلام ! سلام ای طبیب طبیبان سلام ! الا ماهتاب شبستان توس الا حضرت نور ! شمس الشموس @hosenih غریبم من از راه دور آمدم به دنبال یک جرعه نور آمدم شبم ، آه یک جرعه ماهم بده پناهی ندارم پناهم بده ببخشا اگر دور و دیر آمدم جوان بودم ، امروز پیر آمدم منم زائری خام و بی ادعا کبوتر کبوتر کبوتر دعا اگر مست و مسرور و شاد آمدم من از سمت باب الجواد آمدم من از عطر نامت بهاری شدم تو را دیدم آیینه کاری شدم تو این خاک را رنگ و بو داده ای به ایران من آبرو داده ای @hosenih ببخشای این عاشق ساده را ببخشای این روستا زاده را تو را دیدم و روشنایی شدم علی ابن موسی الرضایی شدم ⏹ ©به نقل از کانال رسمی "حسینیه؛
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ بس که پر کرده فضای صحن را فرياد ها نيست پيدا در حريمت های و هوی باد ها کوربيناشد، فلج پا شد،گداروزی گرفت پشت هم رخ می دهد اينجا از اين رخداد ها @hosenih جمله ای تکرار شد ، هرصحن را پرکرده است: (کار من با گوشه ی چشم تو راه افتاد) ها می شود حس کرد از فيروزه کاری های صحن حسرت ديوار ها را بر دل شمشاد ها از شفای درد پشت پنجره فهميده أم نرم شد از اشک زائرها دل فولاد ها دختری آمدبه گوهرشاد ، گوهرشاد شد ياعلی موسی الرضا گفتند گوهرشاد ها ضامن آهوشدی ، صياد آهو را رهاند شک نمی کردند در خوش قولی أت صيّاد ها شاعری پرسيد:من هم سهم دارم در حرم؟ پاسخش را داد آقا با حسن خوشزاد ها @hosenih هرکسی دعبل نخواهد شد ولی اين شعر هم می تواند حک کند نام مرا در ياد ها پايتخت کشور دلهاست شهر مشهد و مانده حسرت در دل تهران و عشق آباد ها ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ دل را مقیم درگه جانان نوشته اند ما را غلام حضرت سلطان نوشته اند آتش ز سوز سینۀ ما آفریده شد چون عشق تو به سینۀ سوزان نوشته اند @hosenih تو سفره دار عشقی و ما ریزه خوار تو ما را کنار چشم تو مهمان نوشته اند دل ذره ذره می شود از یک نگاه تو گویا ز روی چشم تو قرآن نوشته اند روز ازل که قرعه به نام تو می زدند ما را برای عشق تو قربان نوشته اند دل می تپد به سینه ز فکر حمال تو اصلا مرا ز عشق تو حیران نوشته اند @hosenih از آن شبی که دل ز دل ما ربوده ای ما را انیس دیدۀ گریان نوشته اند ما از محرم و صفر و فاطمیه ایم ما را یتیم سورۀ انسان نوشته اند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
مینه/نوحه – امام رضا علیه السلام دوباره،زنم پر به سوی خراسان به ذکر زیبای رضا جان امام ِ دلها،عزیز زهرا،تو را خوانم با چشم گریان اَنتَ فی قلب مولا،امام ِ هشتم ِ ما،یا غریب الغربا یا غریب الغربا... همیشه،کنم از لطف و خوبی ات یاد بهشت من صحن گوهر شاد زغم بشکستم،ببین که بستم،دخیلی بر پنجره فولاد دست من و دامانت،چشم من و احسانت،ای بحر ِ جود و سخا یا غریب الغربا... به حجره،زدی تو دست و پا رضا جان فلک از ماتمت پریشان به غربت ِ تو،شده فاطمه،نظاره گر با چشم گریان غرق سوز و ناله ام،پرپر شده لاله ام،جان ِ امّ ِ ابیها یا غریب الغربا...
*ماجرای شعر مشهور، با‌آل‌علی هرکه درافتاد ورافتاد، چیست و این اثر از کیست؟* این شعر از سیداشرف‌الدین حسینی، خطاب به نیکلای‌اول تزار روسیه سروده شده‌است. بعداز این‌که نیکلای فرمانِ گلوله‌باران حرم‌مطهر رضوی(ع) را صادر کرد. واما بعد دیشب به‌سرم باز هوای‌دگر افتاد درخواب مرا سوی‌خراسان گذرافتاد چشمم به‌ضریحِ شه‌والا‌گهر افتاد این‌شعر همان‌لحظه مرا درنظر‌افتاد *با آل‌علی هرکه درافتاد، ورافتاد* این‌قبرِ غریبُ‌الغُربا، خسروطوس است این‌قبرِ مُعین‌الضعفا، شمس‌شموس است خاک دراو ملجأ ارواح‌و نفوس‌است باید ز ره صدق براین خاک درافتاد *با آل‌علی هرکه درافتاد، ورافتاد* حوران‌بهشتی زده اندرحرمش صف خیل ملَک‌از نور، طبق‌ها همه برکف شاهان به‌ادب درحرمش گشته‌مشرف اینجاست که تاج ازسر هر تاجوَرافتاد *با آل‌علی هرکه درافتاد، ورافتاد* اولاد علی شافع یوم عرصاتند دارای مقامات رفیع الدرجاتند در روز قیامت همه اسباب نجاتند ای‌وای برآن‌کس که به‌این آل درافتاد *با آل‌علی هرکه درافتاد، ورافتاد* کام‌و دهن‌از نام‌علی یافت حلاوت گل درچمن از نام‌علی یافت طراوت هرکس که به این سلسله بنمود عداوت در روزجزا جای‌گهش در سقر افتاد *با آل‌علی هرکه درافتاد ورافتاد* هرکس که به‌این سلسله‌ی پاک جفا کرد بد کردو نفهمید وغلط کردو خطا‌کـرد دیدی‌که یزید ازستم‌و کینه چه‌ها‌کرد آخر به‌درک رفت‌و به‌روحش شررافتاد *با آل‌علی هرکه درافتاد ورافتاد* ‌ای قبله‌ی‌هفتم که تویی مظهر یاهو ای حجت‌هشتم که تویی ضامن آهو ما جمله نمودیم به‌سوی حرمت رو از عشق‌تو درقلب‌و دل‌ما شرر افتاد *با آل‌علی هرکه درافتاد، ورافتاد* گفتنی‌است به‌فاصله کمی بعداز سرودن این شعر، شاعر و خانواده‌اش اعدام شدند!!! نثار شاعرفرهیخته سیدشرف‌الدین حسینی و خانوادش، فاتحه‌مع‌الصلوات