eitaa logo
اشعار روضه های مکتوب
1.1هزار دنبال‌کننده
9 عکس
8 ویدیو
0 فایل
انشاالله به مرور در این کانال اشعار مدح و مرثیه اهل بیت قرار داده خواهد شد. متون مرثیه آل الله را در کانال روضه های مکتوب ببینید: https://eitaa.com/rozehayemaktoub
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ دل مبتلای حضرت موسی بن جعفر است درد آشنای حضرت موسی بن جعفر است بر اهل آسمان و زمین سروری کند هر کسی گدای حضرت موسی بن جعفر است @hosenih باب الحوائج است و دو چشمم همیشه بر دست عطای حضرت موسی بن جعفر است شد بی نیاز از همه کس ، هر که روزی اش با بچه های حضرت موسی بن جعفر است اصلا برات کرببلا ، کاظمین ، نجف دست رضای حضرت موسی بن جعفر است آن جنتی که حضرت حق وعده داده است بزم عزای حضرت موسی بن جعفر است زهرا نظر نموده بر آنکس که سینه اش ماتمسرای حضرت موسی بن جعفر است من آرزوی روضه ی رضوان نمی کنم تا روضه های حضرت موسی بن جعفر است روزه گرفته بود ولی فحش و ناسزا قوُت و غذای حضرت موسی بن جعفر است حال زن یهودی بدکاره را ببین محو دعای حضرت موسی بن جعفر است @hosenih روی فلک سیاه که زنجیر و غل هنوز بر دست و پای حضرت موسی بن جعفر است ⏹ © به نقل از کانال اشعار آیینی حسینیه اشعار روضه های مکتوب @rozehayemaktoub3
در دل حبسم و حبس است به دل فریادم فرصتی نیست که از سینه برآید دادم سال‌ها می‌گذرد رفته‌ام از یاد همه کاش می‌کرد اجل گوشۀ زندان، یادم طایر عرش کجا، قعر سیه‌چال کجا؟ من کجا بودم و یا رب به کجا افتادم همه شب خُرم از آنم که در این گوشۀ حبس «هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم» زهر یکبار مرا کشت، خدا می‌داند بارها سوختم و ساختم و جان دادم به امیدی که رضا لحظه‌ای آید به برم سال‌ها حلقه‌صفت چشم به در بنْهادم بال پرواز، شکسته است و پرم ریخته است چه نیاز است که صیاد کند آزادم دل صیاد بوَد سنگ و ندارد اثری گیرم از سینه برآید به فلک فریادم منم آن لالۀ پرپر شدۀ دور از باغ که چو گلبرگ خزان داد فلک بر بادم مرهم زخم تن خستۀ من گریه بوَد چشم «میثم» مگر از اشک کند دلشادم
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ای جلوه ی نور خدا موسی بن جعفر هم‌ مصطفا هم مرتضا موسی بن جعفر کعبه همیشه گرد او گرم طواف است مروه ، منا ، سعی و صفا موسی بن جعفر @hosenih هفتم‌ امام آفرینش تا قیامت ای قبله ی اهل ولا موسی بن جعفر هم باب حاجات است و هم باب المراد است هم درد عالم را دوا موسی بن جعفر گر چه غریب افتاد بین آشنایان شد با غریبان آشنا موسی بن جعفر با یاد معصومه دلش غرق شراره دلتنگ لبخند رضا موسی بن جعفر زندان به زندان ذکر لبهایش دعا بود مرد خدا مرد دعا موسی بن جعفر عمری شبش در کنج زندان بی سحر بود افتاده در دام بلا موسی بن جعفر بین غل و زنجیر ساق او شکسته از ظلم آن بیگانه ها موسی بن جعفر @hosenih در کنج زندان ذکر لبهایش حسین است ای روضه خوان کربلا موسی بن جعفر .... شد عاقبت جسمش کفن در شهر بغداد آه از حسین بی کفن ای داد بیداد ⏹ © به نقل از کانال اشعار آیینی حسینیه
چه تک و تنها چه غریبونه یه نفر کنج، این زندونه اسیر این شبای تاره روی خاک تیره سر میذاره کسی بجز خدا از حالش، خبر نداره ای صید بی بال و پر شفیع روز محشر دخیلک آقا یا، موسی بن جعفر توی این زندون، دیگه آزاده بدنش روی، خاک افتاده هنوز توی غل و زنجیره رضا براش عزا می گیره محاله دخترش معصومه، آروم بگیره درای زندون، وا شد تو آسمون غوغا شد شفیع این عالم ها حاجتش روا شد ای صید بی بال و پر شفیع روز محشر دخیلک آقا یا، موسی بن جعفر با عزای این غم شیدایی دل عالم شد عاشورایی شهیدی که لبش خشکیده با نیزه ها کفن پوشیده یه روز میاد تو ی محشر با، سر بریده جان اباعبدالله منتقم آل الله ادرکنی یا مولا بقیة الله حسین اباعبدالله
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ یارب به حق مادرم خَلِّصنی یارَب یارب به جدّ اطهرم خَلِّصنی یارَب او هم نوا با چاه شد من با سیه چال من از علی تنهاترم خَلِّصنی یارَب @hosenih یارب به آن زندانیِ زندان کوفه به عمه جانِ مضطرم خَلِّصنی یارَب تا کی از این زندان به آن زندان خدایا ذکر و دعای آخرم خَلِّصنی یارَب تا کی نبینم ای خدا معصومه‌ ام را دل تنگِ روی دخترم خَلِّصنی یارَب زندان تاریک و نمورم مثل قبر است خاک سیه شد بسترم خَلِّصنی یارَب بین قفس بسته چرا صیاد بی رحم زنجیر بر بال و پرم خَلِّصنی یارَب زیر غل و زنجیر و ضرب تازیانه چیزی نماند از پیکرم خَلِّصنی یارَب شلاق خون گرید به حال غربت من زخمی شده پا تا سرم خَلِّصنی یارَب تا کی زند سیلی به رویم این یهودی شد تار چشمان ترم خَلِّصنی یارَب @hosenih ** هر لحظه خون می ریزد از زخم گلویم یاد گلوی اصغرم خَلِّصنی یارَب ⏹ ©به نقل از کانال اشعار آیینی حسینیه
من کیستـم؟ فـرشتۀ عرش‌آشیانه‌ام  دردا که گشتـه قعر سیـه‌چال، لانه‌ام  از حلقـه‌های سلسلـه بـاشد نشانه‌ها  بر دست و پا و گردن و بر پشت و شانه‌ام  مخفی است زخم‌ها به درون دلم، ولی  پیــداست بــر بــدن، اثــرِ تازیانه‌ام  مـن در کنـار قبـر نبـی خانه داشتم  کردنـد بی‌گنــاه بــه زنـدان روانه‌ام  گر شیعه‌ای به شهر مدینه کند عبور  جرأت نمی‌کند که زند سـر به خانه‌ام  هر شب بوَد چهار ملاقاتی‌ام به حبس  زنجیر و کند و قاتـل و اشک شبانه‌ام  از بس که تیرگی نگهم را گرفته است  روز و شبـم یکـی شـده در آشیانه‌ام  دیدم بسی شکنجه و خواهند اگر شهود  این زخـم‌های سلسلـه باشـد نشانه‌ام  نشنیده مانـد نالـۀ شب‌هـای تـار من  خامـوش در میـان قفس شـد ترانه‌ام  «میثم» ز سوز سینه سرودی برای ما  سـوز دلــت قبـولِ خــدای یگانه‌ام حاج غلامرضا سازگار سایت نخل میثم
بریدم از همه تا خلوت وصال گرفتم که با تو در دل زندان بسته، حال گرفتم خمید سرو قدم، آب گشت شمع وجودم مه تمام بُدم، صورت هلال گرفتم به جای آن که بخوانم زکس برات رهائی سراغ روی تو در روز و ماه و سال گرفتم به دست و پا و بدن حلقه های سلسله ام بین تو لطف کردی و من این همه مدال گرفتم اگر چه رفته ام از یاد خلق، خرّم از آنم که جا به یاد تو در این سیاه چال گرفتم چنان به یاد عزیزان، دلم گرفته در امشب که از جمال رضا بوسه با خیال گرفتم به افتخار بگو (میثم) این سخن به دو عالم که خط سرخ ولای علی و آل گرفتم حاج غلامرضا سازگار سایت نخل میثم
اگر برآید چو مرغی زپیکر خسته ام پر پرم سوی بارگاهی که باشد از عرش برتر به بارگاهی که در آن، هزار موسی ابن عمران برای خدمت کند رو، به عرض حاجت زند در ببار گاهی که یوسف گرفته دست توسل بر آستانی که آن را گرفته یعقوب در بر خلیل را کعبۀ جان، ذبیح را قبلۀ دل مسیح را بیت اقصی، کلیم را طور دیگر هزار داود آنجا زبور بگرفته بر کف هزار عیسی بن مریم نهاده انجیل بر سر بریز هست خود از کف برآر نعلین از پا بیا چو موسی بن عمران به طور موسی بن جعفر امام ملک ولایت، چراغ راه هدایت محیط جود و عنایت، چراغ و چشم پیمبر امام کل اعاظم که کنیه اوست کاظم نظام را گشته ناظم، سپهر را بوده محور حدیث خلق و خصالش، حکایت خلق احمد کلامی از کظم غیظش، روایت عفوِ داور مقام والای او بین، نیاو ابنای او بین هم اوست شش بحر را دُر، هم اویم هفت گوهر ثنای او روح قرآن، ولای اوکّل ایمان ندای او حکم احمد، عطای او جود حیدر عجب نه گرابن یقطین، به پای جمّالش افتد جمال، جمّال او را زجان ببوسد مکرّر پیامی از اوست کافی که روح صد بُشر حافی زچنگ دیو هوس ها زند به سوی خدا پر درود بر خاندانش، سلام بر دودمانش تمامی دوستانش هماره تا صبح محشر به حبس در بسته طورش، به اوج افلاک نورش چه غم اگر خصم کورش، ندارد این نور باور نیاز آرد نیازش، نماز آرد نمازش شرار سوز و گدازش، گذشته از چرخ اخضر صبا بیاور غباری زدامن کاظمینش مگو کنم از شمیمش مشام جان را معطر دلم بود زائر و، نشسته بر حائر او مزار او را گرفته، چون جان پاکیزه در بر رحبس در بسته بخشد به خلق عالم رهایی به قعر زندان نهد پا زاوج گردون فراتر تمام خلقت همیشه کنار خوان عطایش وجود هستی هماره به بحر وجودش شناور چگونه گردون رضا شد که او جدا از رضایش گل وجودش به زندان، شود به یکباره پرپر به زهر کین کُشت هارون امام معصوم ما را نکرد شرم و حیا از رضا و معصومه آخر دلا به زندان گذر کن، به ساق پایش نظر کن که زخم زنجیر باشد ززخم شمشیر بدتر به جز سیاهی زندان نداشت شمع و چراغی به غیر زنجیر قاتل نه یار بودش نه یاور که دیده پای عزیزی اسیر زنجیر دشمن؟ که دیده جسم امامی برند با تخته در؟ لب از مناجات خاموش، بدن غریبانه بر دوش کنار جسمش سیه پوش، ستاده زهرای اطهر هنوز از صدمۀ غُل، جراحتش مانده بر پا هنوز از تازیانه نشانه دارد به پیکر چو دید آن جسم رنجور، رود به غربت سوی گور به حیرت آمد سلیمان، زجور خصم ستمگر کفن بپوشانید بر وی، نوا برآورد چون نی که هان بیائید از پی، زنید بر سینه و سر که می کند آه و زاری، که می کند اشک، جاری؟ که می کند سوگواری، برای موسی بن جعفر؟ بر آن تن خسته از غل، نثار شد آن قدر گل که خاک سوق الریا حین، بهشت گل شد سراسر سزد که جان ها بسوزد به جسم جدّ غریبش که جای گل ریخت بر آن زچار سو تیر و خنجر شهید را کس شنیده که از گلوی بریده سلام آرد به مادر درود گوید به خواهر که می زند تازیانه به خواهر داغدیده کجا سر نعش بابا زنند سیلی به دختر بسوز (میثم) هماره که از دل سنگ خاره مدام خیزد شراره به یاد آل پیمبر حاج غلامرضا سازگار سایت نخل میثم
دلم از دوری اهل وطنم می سوزد نه فقط دل که سراپای تنم می سوزد قوتی نیست که لب وا کنم و ناله کنم روزه ام، خُشکی دور دهنم می سوزد آنقدر زخمی ام از شوری یک قطره ی اشک گاه گاهی همه جای بدنم می سوزد چاله ای پر نم و جسمی که سراسر زخم است جای برخورد تن و پیرهنم می سوزد زخم شلاق و روی این بدن مجروحم پوست انداخته، بسکه زدنم می سوزد آنچنان سوخته قلبم که پس از مردن هم در دل خاک تمام کفنم می سوزد به نقل از سایت اشعار محمل
زندانی که غیر از خدا در نظر نداشت عمری شکنجه دید و کس از او خبر نداشت هر روز روزه، بود و به هنگام شامگاه جز تازیانه آب و غذایی دیگر نداشت یا فاطمه به جان تو سوگند روزگار زندانی از عزیز تو مظلوم تر نداشت جسمش به تخت پاره و بر دوش چهار تن آن روز روزگار مسلمان مگر نداشت ممنوع بود کسی به ملاقات او رود یا آن شهید کُشته به زندان پسر نداشت جان داد با شکنجه ولی مصلحت چه بود زنجیر را ز پیکر مجروح بر نداشت به نقل از سایت اشعار محمل
بیهوده قفس را مگشایید پری نیست جز مُشتِ پری گوشه ی زندان اثری نیست در دل اثر از شادی و امّید مجویید از شاخه ی بشکسته امید ثمری نیست گفتم به صبا دردِ دل خویش بگویم امّا به سیه چال، صبا را گذری نیست گیرم که صبا را گذر افتاد، چه گویم؟ دیگر ز من و دردِ دل من خبری نیست امّید رهایی چو از این بند محال است ناچار بجز مرگ، نجاتِ دگری نیست ای مرگ کجایی که به دیدار من آیی در سینه دگر جز نفس مختصری نیست تا بال و پری بود قفس را نگشودند امروز گشودند قفس را که پری نیست حاج علی انسانی به نقل از سایت اشعار محمل
آهسته گذارید روی تخته تنش را تا میخ اذّیّت نکند پیرهنش را اصلاً بگذارید رویِ خاک بماند زشت است بیارند غلامان بدنش را این ساقِ به هم ریخته کِتمان شدنی نیست دیدند روی تخته ی در، تا شدنش را این مرد الهی مگر اولاد ندارد بردند چرا مثل غریبان بدنش را این مرد نگهبان که حیا هیچ ندارد بد نیست بگیرد جلوی آن دهنش را این هفت کفن روضه ی گودال حسین است ای کاش نیارند برایش کفنش را نه پیرهنی داشت حسین نه کفنی داشت مدیون حصیرند مرتب شدنش را علی اکبر لطیفیان به نقل از سایت اشعار محمل
  اشعار محمل اشعار امام کاظم علیه السلام صفحه اصلی امام کاظم علیه السلام دستی رسید بال و پرم را کشید و رفت از بال من شکسته ترین آفرید و رفت خون گلوی زیر فشارم که تازه بود با یک اشاره روی لباسم چکید و رفت بد کاره ای به خاک مناجات سر گذاشت وقتی صدای بندگی ام را شنید و رفت راضی نشد به بالش سختی که داشتم زنجیرهای زیر سرم را کشید و رفت شاید مرا ندیده در آن ظلمتی که بود با پا به روی جسم ضعیفم دوید و رفت روزم لگد نخورده به آخر نمی رسید با درد بود اگر شب و روزم رسید و رفت دیروز صبح با نوک شلاق پا شدم پلکم به زخم رو زد و در خون طپید و رفت تابوت از شکستگی ام کار می گرفت گاهی سرم به گوشه ی دیوار می گرفت به نقل از سایت اشعار محمل
کیست این مرد که اوصاف پیمبر دارد از قدم تا به سرش هیبت حیدر دارد بی سبب نیست اگر حاجت ما را داده به لبش زمزمه ی سوره ی کوثر دارد دلم از سوز غمش در تب و تاب افتاده دلم از سوز غمش داغ مکرّر دارد - چند وقتی است که دنبال اجل می گردد کنج زندان بلا روضه ی مادر دارد چند وقتی است تنش سخت به هم ریخته است اینقَدَر زخم، روی پیکر لاغر دارد - از روی تخته ی در، پیکر او بردارید چند تا خاطره ی سوخته از در دارد با عبا زود بپیچید به هم پایش را اینکه اینگونه تنش ریخته دختر دارد پیکرش از چه چنین بین گذر افتاده یک نفر نیست تنش را ز زمین بر دارد - لا اقل چند کفن بهر تنش آوردند دست کم روی تن سوخته اش سر دارد پسرش آمده بالای سرش اما باز روضه خوانِ دل من روضه ی اکبر دارد همه جا را تن صد چاک علی می بینم بس که در پیکر خود زخم ز خنجر دارد وحید محمدی به نقل از سایت اشعار محمل
  اشعار محمل اشعار امام کاظم علیه السلام صفحه اصلی امام کاظم علیه السلام پربسته بود، وقت پریدن توان نداشت مرغی که بال داشت ولی آسمان نداشت خوکرده بود با غم زندان خود ولی دیگر توان صبر در آن آشیان نداشت جز آه زخم های دهن باز کرده اش در چارچوب تنگ قفس همزبان نداشت آنقدر زخمی غل و زنجیر بود که اندازه ی کشیدن یک آه جان نداشت زیر لگد صداش به جایی نمی رسید زیر لگد شکست و توان فغان نداشت با تازیانه ساخت که دشنام نشنود دیگر ولی تحمل زخم زبان نداشت هرچند میزبان تنش تخته پاره شد هرچند روی پل بدنش سایبان نداشت دیگر تنش اسیر سم اسب ها نشد دیگر سرش به خانه نیزه مکان نداشت محمد علی بیابانی به نقل از سایت اشعار محمل اشعار روضه های مکتوب @rozehayemaktoub3
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹منجی عالم🔹 نور «اِقرَأ»، تابد از آیینه‌ام کیست در غار حرای سینه‌ام؟! رگ رگم، پیغام احمد می‌دهد سینه‌ام، بوی محمّد می‌دهد گل دمد از آتش تاب و تبم معجز روح‌القُدُس دارد لبم من سخن گویم، ولی من نیستم این منم یا او؟! ندانم کیستم؟! جبرئیل امشب دمد در نای من قدسیان، خوانند با آوای من ای بتان کعبه! در هم بشکنید با من امشب از محمّد دم زنید دم زنید از دوست، خاموشی چرا؟ ای فراموشان! فراموشی چرا؟ از حرا، گلبانگ تهلیل آمده دیده بگشایید، جبریل آمده اینک از بیدادها، یاد آورید با امین وحی، فریاد آورید بردگانِ برده بار ظلم و زور! دخترانِ رفته زنده زیر گور! مکه، تا کی مرکز نااهل‌ها؟ پایمال چکمۀ بوجهل‌ها؟ کارون نور را، بانگ دَراست یک جهان خورشید در غار حَراست دوست می‌خواند شما را، بشنوید! بشنوید اینک خدا را، بشنوید! یا محمّد! منجی عالم تویی این مبارک نامه را، خاتم تویی مردگان را گو که: صبح زندگی‌ست بردگان را گو که: روز بندگی‌ست ای به شام جهل و ظلمت، آفتاب از حرا بر قلۀ هستی بتاب جسم بی‌جان بشر را، جان تویی این پریشان گلّه را، چوپان تویی کعبه را، ز آلایش بت پاک کن بتگران را، هم‌نشین خاک کن بر همه اعلام کن: زن، برده نیست بردۀ مردانِ تن پرورده نیست باغ زیبایی کجا و زاغ زشت؟ دیو شهوت را برون کن از بهشت ای تو را هم مهر و هم قهر خدا تا به کی ابلیس درشهر خدا؟! با علی، بت‌های چوبین را بکش وین خدایان دروغین را بکش مکتب تو، مکتب عمّارهاست این کلاس میثم تمّارهاست ای زمام آسمان، در مشت تو مَه دو نیمه از سرِ انگشت تو جای تو، دیگر نه در غار حراست در دل امواج توفان بلاست دست رحمت از سر عالم، مدار! گر تو را خوانند ساحر، غم مدار! یا محمّد! ای خرد پابست تو ای چراغ مهر و مه در دست تو ابر رحمت! رحمتی بر ما ببار بار دیگر! از حرا بانگی برآر ما کویر تشنه، تو آب حیات ما غریقیم و تو کشتی نجات ما به قرآن، دست بیعت داده‌ایم از ازل، با مهر عزّت زاده‌ایم عترت و قرآن، چراغ راه ماست روشنی بخش دل آگاه ماست 📝 🌐 shereheyat.ir/node/48@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹یارِ رسول خدا🔹 ای همه جا یار رسولِ خدا محرم اسرار رسولِ خدا... کفر ز اسلام تو اندر ستوه کفۀ ایمان تو سنگین چو کوه وصل نبی را همه‌جا طالبی حامی اسلام، ابوطالبی قدر تو برتر ز تمام قریش نجل تو، آقا و امام قریش حامی جان بر کف پیغمبری جان به فدایت که اباالحیدری قلب محبان علی مشهدت پشت نبی گرم شد از اَشهدت حضرت صادق، شه دنیا و دین حجت حق، کعبۀ اهل‌یقین گفت ز هر مؤمن یکتاپرست کفۀ ایمان تو سنگین‌تر است... یار و طرفدار محمّد تویی شاخص انصار محمّد تویی رفتن تو غربت اسلام شد روز محمّد ز غمت شام شد داشت پیمبر ز غمت حال حزن سال وفات تو شدی سال حزن روح خدایی به تن پاک تو لالهٔ ایمان دمد از خاک تو صدق و خلوص تو قبول خداست زائر قبر تو رسول خداست قلب نبی سوخت به یاد غمت اشک علی ریخته در ماتمت... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1364@ShereHeyat
|⇦•غار حراءِ یا که بهشته... و توسل ویژۀ مبعث پیامبر رحمت حضرتِ محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله به نفس حاج مهدي سلحشور•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ غار حراءِ یا که بهشته؟ که‌ میاد از آسمون‌ فرشته از روز اول ولایتش رو خدا به مُلک‌ دلها نوشته موسمِ رحمته عیدِ نبوته أِقْرَاء بِسْمِ رَبِّک‌َ محمد، ذکر لبایِ جبرئیله حالا شده خورشید دو عالم، ماه دل آرای قبیله یا حضرت طاها آقام رسولُ الله یوسُفِ مبهوتِ مهربونیش داوودِ گرم‌ مدیحه خونیش از راه دور میبره دلارو‌ گنبد خضراء و آسمونیش عشقم یک‌ نِگاش مرقدِ باصفاش دل من امشب مثل کبوتر، پره میگیره در هوای تو جبرئیل از آسمون میاره، هزار سبد گُل برای تو یا حضرت طاها آقام رسولُ الله ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net
|⇦•ای سوره ی رحمان... و توسل ویژۀ مبعث پیامبر رحمت حضرتِ محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله به نفس حاج میثم مطیعی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ ای سوره ی رحمان، ای آیه ی رحمت ای آنکه بود خنده ی تو علت خلقت نامت همه نور است و کلامت همه نوراست وصفاتت همه نور است هستی همه مبهوت وجودت شد و جبرئیل امین گرم حضور ات از خلقت رویت، خالق شده مسرور عالم همه حیران، عالم همه پرشور روشن شده با آمدنت چشم خلائق ای نورٌعلی نور ای احمد و محمود و محمد نمی از بحر سجایا و صفاتت گردیده جهان باغ و گلستان پر از عِطر سلام و صلواتت آمد آمد، آمد گل عالم جان جانان، پیغمبر خاتم چشم همه روشن، آمد مَه عالم آمد به جهان عشقِ خدا حضرت خاتم با مژده ی میلاد تو یا ختم رُسل لرزه به هر انجمن افتاد از چشمه ی احسان و کرامات تو نوری به دلِ تنگ من افتاد در سینهٔ عاشق، تو شور و نوایی تو اصل نمازی، تو روح دعایی تو اسوه ی لطف و کرم و مهر و وفایی تو عشقِ خدایی تو عشقی و ایمانی و تو معنی قرآنی و تو جان جهانی تو ماه زمین عشق خدا هستی و من عاشقِ بی نام و نشانی آمد آمد، آمد گل عالم جان جانان، پیغمبر خاتم فرشته سادات حسینی ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net
استاد سازگار سایت نخل میثم به نام خداوند سبحان، مُحمّد (بعثت) به نام خداوند سبحان، مُحمّد  بخوان کآفریده است انسان، محمّد!  بخوان تا خلایق بخوانند با تو  به نام خداوند سبحان، محمّد  بخوان تا که ویران سرای جهان را  کنی سر به سر، رشکِ رضوان محمّد  بخوان کز دمی بر همه آفرینش  دهی تا ابد روح و ریحان محمّد  بخوان تا که از کفر، بخشی رهایی  بشر را به نیروی ایمان محمّد  بخوان تا قبایل بدانند زین پس  سیاه و سفیدند، یـکسان محمّد  بخوان تا خلایق بـه یکتاپرستی  ببندنـد تـا حشر، پیمان محمّد  بخوان تا کنی درد جهل بشر را  بـه داروی تعلیم، درمان محمّد  بر افروز و بـر خلق عالم نشان ده  که ظلمت رسیده بـه پایان محمّد  چه باکی ز تحریف تورات و انجیل  که دادیم ما بـر تـو قرآن، محمّد  تـو بایـد بـه توفیق دین مبینت  کنی عالمی را مسلمان، محمّد  تو باید مسلمان بیاری به عالم  همانند مقداد و سلمان، محمّد  تو باید هماره ز فیض کلامت  ببخشی بشر را ز نو جان، محمّد  تو باید که فرمان دهی بر خلایق  خدا این چنین داده فرمان، محمّد  تو باید به قلب همه تا قیامت  بتابی چو خورشید تابان، محمّد  تو آغازی و آخری یا محمّد!  تو تا حشر، پیغمبری یا محمّد!  بخوان ای ز آغاز خلقت پیمبر!  بخوان ای سلامت ز خلّاقِ داور!  بخوان تا بخوانند با تو خدا را  بـگو تـا بـگویند «الله اکبر»  بگو نیست کس جز به تقوی گرامی  سیاه و سفیدنـد بـا هم بـرادر  تو در غار و خلقند چشم انتظارت  بـرآ عالم افروز تـا صبح محشر  بـه پـا خیز، ای منجی آفرینش!  به پا خیز، ای مصلح خلق، یکسر!  به پا خیز و تا حشر، پیغمبری کن  ز جا خیز، بر خلق، قرآن بیاور  به پا خیز، ما بر تو دادیم قرآن  به پا خیز، ما بر تو دادیم حیدر  به پا خیز، تا بر تو آریم فرقان  به پا خیز، تا بر تو بخشیم کوثر  به پا خیز، تا کی به دست پدرها  رود بی‌گنه زنده در گور، دختر؟  به پاخیز و اعلام کن یا محمد  نه زن برده باشد، نه مرد است برتر  همه انبیا جان و تو جان جانی  همه اولیا جسم پاکند و تو، سر  به پا خیز و بشکن بتان حرم را  به دست علی، ای علی را پیمبر!  خدا را به اهل زر و زور برگو  که دیگر نه دوران زور است و نه زر  تویی گمرهان را به هر عصر، هادی  تویی رهروان را به هر گام، رهبر  مسلمان بُوَد آنکه در مکتب تو  بوَد یار مظلوم و خصمِ ستمگر  تو آری تو باید ابوذر بسازی  تو مقداد و عمار و سلمان بپرور  تو آغازی و آخری یا محمد!  تو تا حشر، پیغمبری یا محمد!  رسولی چو تو نور و فرقان ندارد  کتابی همـاننـد قرآن نـدارد  کلیم آنچه گوید، کلام تو گوید!  مسیحا به غیر از دمت جان ندارد  پیام آوران هر چه دارند، دارند  پیام آوری چون تو سلمان ندارد  طبیبان روحند، مشتاق دردی  که جز خاک کوی تو درمان ندارد  بدانند تـا روز محشر، خلایق  که نـور چراغ تو پایان ندارد  جهان چون تو هرگز پیمبر ندیده  خدا چون تو در ملکِ امکان ندارد  بـگویید پیغمبران سلَف را  کسی جز محمّد مسلمان ندارد  بگـویید: پیـغمبری جز محمّد  چو «مهدی» چراغ فروزان ندارد  بگویید: هر کس جدا شد ز مهدی  بـه اسلام سوگند، ایمان ندارد  بگـویید: جز دیـن مـا آسمانی  بـه کف چارده مهر تابان ندارد  بگویید: شیعه تن است و علی جان  جدا از علی هر که شد، جان ندارد  بگویید: شیعه‌ست در خطِّ حیـدر  جز این با خدا عهد و پیمان ندارد  بگویید: ماییم و قرآن و عترت  مسلمان به جز نور و برهان ندارد  بگویید: هر کس جدا از علی شد  بـه محشر جدایی ز نیران ندارد  بخوان "میثم" آن بیت ترجیع خود را  که قـدر ورا دُرِّ غلطان نـدارد  تو آغازی و آخری یـا محمّد!  تو تا حشر، پیغمبری یا محمّد
ای از خدا لبریز اقرأ یا محمّد (صلی الله علیه و آله) یا مصطفی برخیز اقرأ یا محمّد (صلی الله علیه و آله) تا کی بشر را ذلّت و پستی محمّد (صلی الله علیه و آله) برخیز ای گم گشتۀ هستی محمّد (صلی الله علیه و آله) بر خیز و بر کَن ریشۀ نا اهل ها را فریاد زن بشکن سر بوجهل ها را تبّت یدا اعلام کن بر بولهب ها بشکن نفس در نای حمّال الحطب ها ای آفتاب ملک جان روشنگری کن ای پیر پیغام آوران پیغمبری کن این نیش ها در راه ما نوش تو اقرأ این آیۀ وحی است در گوش تو اقرأ بر خیز و دل را با نگه زیر و زبر کن بر خیز با انگشت خود شقّ القمر کن ما بر تو مجد و سروری را حتم کردیم ما بر تو پیغام آوری را ختم کردیم پیش خطاب تو خطایی نیست دیگر بعد از کتاب تو کتابی نیست دیگر ما حکم قطعی را به فرقان تو گفتیم ما حرف آخر را به قرآن تو گفتیم تا دامن محشر درخشان کوکب تو است خطّ نبّوت منتهی بر مکتب تو است پیغمبران جان و تو جانانی محمّد (صلی الله علیه و آله) پیغمبر آغاز و پایانی محمّد (صلی الله علیه و آله) پیش از همه روشنگر عالم تو بودی روزی که آدم را نبودی دم، تو بودی سرّی است گر ما را رسول آخر استی تا ما خداوندیم تو پیغمبر استی ما داده ایم از صبح خلقت شامِ قدرت طبع بلند و حسن خُلق و شرح صدرت ما بر تو یاری حیدر خَلق کردیم سلمان و مقداد و ابوذر خلق کردیم در مکتب تو زنده گردد عفّت زن تقوا و ایمان و حجاب و عصمت زن بر خیز و قانون صنم بشکن محمّد (صلی الله علیه و آله) بت های چوبین را به هم بشکن محمّد (صلی الله علیه و آله) فریاد زن جز راه حق راهی دگر نیست بر گو به جز الله، الاّهی دگر نیست از حق ندا آمد ز جا خیزید یاران پیک خدا آمد به پا خیزید یاران چونان که موسای کلیم از طور آید اینک محمّد (صلی الله علیه و آله) با پیام نور آید ذرّات هستی جمله در ذکر خدایند کوه و بیابان با محمّد (صلی الله علیه و آله) هم صدایند ای خفته گان خیزید هنگام قیام است ای خامشان فریاد، خاموشی حرام است
|⇦• لبیک یا رسول الله.. در پی اظهارات بی‌شرمانه رئیس جمهور بی‌خرد فرانسه به ساحت مقدس حضرتِ خیرالبشر پیامبرِ اعظم (ص) _ حاج میثم مطیعی •✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ لبیک یا رسول الله لبیک یا حبیب الله ماه شب تار، قافله سالار دلبر و دلدا، یا رسول الله روح مناجات، آینه ی ذات پیک سماوات، یا رسول الله دل به تبسم هایت دادم تا به تو دل دادم آزادم شد همه جا نامت فریادم یار .. مولانا رسول الله سیدنا رسول الله لبیک یا نبی الله لبیک یا حبیب الله سوره طاها، سید بطحا هستی زهرا، یا رسول الله رحمت رحمان، بارش باران معنی قرآن، یا رسول الله تا شده مهرت سایه سارم در ره عشقت رهسپارم من ز تو دارم هر چه دارم .. مولانا رسول الله سیدنا رسول الله لبیک یا رسول الله لبیک یا حبیب الله شمس و ضحایی، صبح صفایی مشعله دار، راه خدایی مست نسیم، موی توام من صفه نشین، کوی توام من ای سحر شام تار ظلمت ای پدر پر مهر این امت کن نظری بر حال عشاقت .. مولانا رسول الله سیدنا رسول الله
|⇦•بخوان به نام خدایی که.. زیبا ویژۀ مبعث پیامبر ختمی مرتبت حضرت محمد صلوات الله علیه_ حاج محمد طاهری•✾• ┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅ الا محمــد اِقـرء و ربّک الاکـــرم بخوان به نام خداوندگار لوح و قلم بخوان بخوان که تویی منجیِ همه عالم بخوان که پیشتر و برتری تو از آدم بخوان که خوانده خدایت پیمبر اکرم بخوان که هر سخنِ توست آیتی محکم بخوان به نام خدایی که آفرید تو را بخوان بنام کریمی که برگزید تو را محمد ای دو جهان زیر بار منت تو مبارک است به خلق و خدا نبوت تو خجسته باد به عالم ظهورِ دولت تو تمامِ نور بُوَد از چراغِ حکمت تو بُوَد حقیقت توحید درس وحدت تو درود بر تو و دین و کتاب و عترت تو چراغِ عترت و قرآن یکی است یا احمد به این دو عزّت ما متکی است یا احمد دو ثقل زندۀ تو اهل بیت و قرآنند دو قطعه نور زِ یک مشعل فروزانند دو سوره اند که مانند نور و فرقانند دو آفتاب که از یک سپهر تابانند دو گوهرند که از یک صدف درخشانند دو نخلِ نور که محصول یک گلستانند به اتفاق، دو تصویر از جمالِ خداست هر آنکه گشت جدا از یکی، زِ هر دو جداست تو آفتابِ جهانی ، جهان تو را دارد امیرِ قافله ای ، کاروان تو را دارد نشسته ای به زمین، آسمان تو را دارد تو باغبانِ جنانی، جنان تو را دارد زمان به طول تمام زمان تو را دارد مکان به وسعت کلّ مکان تو را دارد چه مُقبِلان که همه مورد قبول توأند رسولِ مایی و پیغمبران رسول توأند کسی که در همه جا در کنار توست علی ست کسی که دست تو و ذوالفقار توست علی ست کسی که تا ابد الدهر یار توست علی ست کسی که شیر تو و کردگار توست علی ست کسی که جان تو و جان نثار توست علی ست کسی که فاتح پروردگار توست علی ست کسی که حافظ قرآن و دین توست علی است کسی که گفته خدا، جانشین توست علی است سلام بر تو و قدر و جلال و عنوانت سلام چهار کتاب خدا به قرآنت سلام بر تو و یاسین و نور و فرقانت سلام بر تو که سلمان بود مسلمانت سلام بر شرف و اقتدار سلمانت سلام مکه و غار حرا به پیمانت سلام بر تو و مولا علی برادر تو یگانه فاتح بدر و حنین و خیبر تو بشر رسید به آیین راستین امشب خدا نمود برون، دست از آستین امشب رسید حلقۀ توحید را نگین امشب طلوع کرد رخ آفتاب دین امشب بُتانِ کعبه بیفتید بر زمین امشب خدای را بستایید از همین امشب ظهور مکتب «خیرالوری» مبارک باد طلوع نور زِ غارِ حرا مبارک باد قسم به ذات خداوندگار حیّ قدیر دو عید ماست، یکی این دو، بعثت است و غدیر جهانیان همه دانید از صغیر و کبیر فقط علی است پس از مصطفی به خلق امیر به شهریار پیام آوران کسی است وزیر که علم دارد و اخلاص دارد و شمشیر هزار مرتبه "میثم" اگر رَوی سَرِ دار ز دامن علی و اهل بیت دست مدار از عین علی عیونِ ما بینا شد وز لام علی لسانِ ما گويا شد در يای علی نور خدا می بينم زان نور محمد و علی پيدا شد ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net اشعا روضه های مکتوب @rozehayemaktoub3
نوشته شده توسط محمود کاظمی امشب به کف دل در نایاب آمد میلاد حسین فخر احباب آمد گوئید به نوکران دربار حسین خیزید ادب کنید که ارباب آمد سازگار * نور ابدی و ازلی می آید برعالم ایجاد ولی می آید مجموعه ی حسن و عشق و ایثار و کرم یعنی که حسین ابن علی می آید موید * ای آن که تو را حُسن خداداد بود میلاد تو جلوه گاه ایجاد بود ما را به نگاه لطف خود شادان کن امروز که قلب فاطمه شاد بود سید هاشم وفایی * امشب که فضا پُر است از بوی حسین عطر گل سرخ آید از سوی حسین ای فطرس پر سوخته احرام ببند از بهر طواف کعبۀ روی حسین سید هاشم وفایی * ما ریزه خور خوان گل فاطمه ایم پروردۀ احسان گل فاطمه ایم خاریم ولی به یمن میلاد حسین صد شکر که مهمان گل فاطمه ایم سید هاشم وفایی * از عشقِ حسین تا تکلّم کردند قدسی نفسان باز تبسّم کردند از بهر زیارتِ حسین بن علی در خاکِ قدوم او تیممّ کردند سید هاشم وفایی * آمده خون خدا حضرت عالی درجات مظهر عشق و محبت به تمامی کرات می کند شاد دل حضرت زهرای بتول هر زبانی که فرست به محمد صلوات محمد مبشری
امام دلها اومد به دنیا،خوشحال و شاده حضرت طاها مبارک جشن میلاد جان علی و زهرا ذکر اهل ولا حسین جان حسین جان ای عزیز خدا حسین جان حسین جان سید الشهدا حسین جان حسین جان یا سیدی ثارالله یا سیدی ثارالله ثارالله ثارالله ثارالله... یا حسین یا اباعبدالله   شمس ِ جمال ِ جلوه ی داور صورت ماهش شبیه کوثر مثه قرآنه روی دستای جدّش پیغمبر سَرور ِ دو سرا حسین جان حسین جان نور ارض و سما حسین جان حسین جان سید الشهدا حسین جان حسین جان یا سیدی ثارالله یا سیدی ثارالله ثارالله ثارالله ثارالله... یا حسین یا اباعبدالله   دعا کن آقا تا خدایی شم مثل شهیدا کربلایی شم به راه عشق پاک تو عاقبت فدایی شم رمز عزت ما حسین جان حسین جان حاکِمی به دلا حسین جان حسین جان سید الشهدا حسین جان حسین جان یا سیدی ثارالله یا سیدی ثارالله ثارالله ثارالله ثارالله... یا حسین یا اباعبدالله