May 11
Shab6_Moharam95_Mirzamohamadi_c.mp3
12.88M
#شب_ششم_محرم
#روضه_حضرت_قاسم_بن_حسن_علیه_السلام
▪️می رود مایه دلگرمی لشکر باشد
▪️بی زره آمده تا حیدر دیگر باشد
====================
✍کانال متن روضه های حجتالاسلام میرزامحمدی
🆔 @rozehayemirza_matn
#شب_ششم_محرم
#روضه_حضرت_قاسم_بن_حسن_علیه_السلام
▪️می رود مایه دلگرمی لشکر باشد
▪️بی زره آمده تا حیدر دیگر باشد
▪️سیزده بار زمین مقدم او بوسیده
▪️دود اسپند بلنداست و خبر پیچیده
*چه خبره؟*
▪️شیر بی واهمه تا مرز جنون می آید
▪️قاسم بن الحسن از خیمه برون می آید
▪️می رود با رجزش از پدرش یاد کند
▪️می رود کرب و بلا را حسن آباد کند
*چه رجزی خوند؟
▪️إن تُنكـرونی فأنـا ابـن الحـسن
▪️سِبْطُ النَّبِىِّ الْمُصْطَفَى و الْمُؤْتَمَن
▪️مثل عباس که دور و بر مولا کم نیست
▪️قاسمی هست حسین بن علی تنها نیست
▪️همه دیدند به دستش شده شمشیر بلند
▪️می شد از گوشه خیمه دم تکبیر بلند
▪️میزند ضربه همه از روی زین می افتند
▪️ازرق است و پسرانی که زمین می افتند
▪️پهلوانی است سراسیمه فقط می آید
▪️دید این ازرق شامی است وسط می آید
چارتا پسراشو دورش حلقه کرد با چه تبختری داره می آید
▪️چه می آید سر این طفل،خدا می داند
▪️مادرش آن طرف خیمه دعا میخواند
▪️حربه ای زد به عدو تا که سر او چرخید
▪️وسط دشت چنان نعره حیدر پیچید
▪️و اذا زلزلت الارض بلا نازل کرد
▪️ازرق و چهار پسر را به درک واصل کرد
▪️این حسن زاده عجب جنگ نمایانی کرد
▪️بعد اکبر خودمانیم چه طوفانی کرد
دیدن اینجوری حریفش نمیشن،یه عده رو عمرسعد اجیر کرده بود؛برا ساعت مبادا،اینا نگه داشته بود به عنوان تیر آخر ازشون استفاده کنه،اگه می دید جنگ تن به تن باشمشیر و نیزه جواب نمیده سنگ اندازا رو صدا میزد
▪️تیغ ها قاتل آن جسم نحیفش نشدند
▪️پهلوانان عرب نیز حریفش نشدند
▪️آخرش دست به آن قائده جنگ زدند
▪️تاکه میشد به تن بی زرهش سنگ زدند
▪️چه می آید سر این طفل خدا می داند
▪️مادرش آن طرف خیمه دعا میخواند
وقت گذشته
دلتم آماده است برم قسمت آخر
▪️قسمت آخر جنگ است خدا رحم کند
▪️دستهاشان پر سنگ است خدا رحم کند
اینقدر این آقا زاده خشکل بود،
که نوشتند کأنّه فَلقَةُ قَمَر
انگار یه ماه پاره داره میاد میدون،
خوب چیکارکردند با این صورت زیبا
▪️سنگ زد روی تماشایی او ریخت به هم
▪️نیزه ای آمد و زیبایی او ریخت به هم
بعضیا گفتن یه ظالمی چنان با شمشیر به فرقش زد
"فَوَقَعَ الغُلام لِوَجهِه"
دیدند این آقازاده با صورت به زمین افتاد ...
خوب تصور کن،
اینقده دورش حلقه زدند،
ابی عبدالله دید یه نقطه پر از گرد و خاکه
"سراسیمه خودشو رساند چه خبره اینجا؟سواره ها دورش کردند ...
حسین ....
نه نه ، یه حسین بگو به این انگیزه،صدای این نوجوون سیزده ساله در نمی اومد
اگرچه گفت یاعَمّاه
اما از زیر سم مرکب ها،
از اون هیاهو صدا نمیدونم میرسید یا نه؟؟؟
تو یه حسین بگو صدای این یتیم به امام حسین برسه ...
حسین ....
رسمه تو مراسم قاسم مجلس رو گل بارون میکنن ...
امشب خیلی جاها گل اینجای روضه که میشه گل میریزند،اما بگم کربلا چی شد؟
▪️جای گل هر چقدر تیغ به بازوش زدند
▪️گفت یا فاطمه و نیزه به پهلوش زدند
بقیه اش بمونه ابی عبدالله از این ازدحام ، از این حمله دسته جمعی بلافاصله خودشو رسوند؛
مهلت نمیداد، چون میدونست اینجا اگه یه لحظه تعلل کنه بدن رو قطعه قطعه میکنند،
به میمنه و میسره شمشیر میزد
بلکه دور بدن قاسم رو خلوت کنند،
حمیدبن مسلم میگه من اونجا بودم تا گردوخاک فروکش کرد،
تو همون گردوغبار دیدم حسین اومده بالا سر قاسم
"فَوَقَعَ صَدرَه عَلی صَدرِه،
این سینه اش رو گذاشت رو سینه قاسم،
اما دیدند این یتیم داره پاهاشو رو زمین میکشه...
آی حسین ...
====================
✍کانال متن روضه های حجتالاسلام میرزامحمدی
🆔 @rozehayemirza_matn
May 11
1_5909438539.mp3
11.95M
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
السلام علیک یا اباعبدالله
مثل امروزی عمربن حجاج زبیدی،
وارد کربلا شد، ماموریتش هم بستن شریعه ی فراته
====================
✍کانال متن روضه های حجتالاسلام میرزامحمدی
🆔 @rozehayemirza_matn
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
السلام علیک یا اباعبدالله
مثل امروزی عمربن حجاج زبیدی،
وارد کربلا شد، ماموریتش هم بستن شریعه ی فراته،
با پنج هزار سرباز، شریعه رو به روی ابی عبدالله و بچه هاش بست ،
با کمال جسارت، اومد سمت خیام حسینی، فریاد میزد حسین،
یه قطره از این آب فراتم نمیزارم بهت برسه،
از امشب دیگه برا آوردن آب،
قمر بنی هاشم و علی اکبر جنگیدند
رفتند از فرات مشکها رو پر از آب کنند، یعنی از امروز دیگه قحط آبه،
آب تو کربلا جیره بندی شده،
الله اکبر،
تو اون گرمای طاقت فرسا،
اونم از امروز تا روز عاشورا،
▪️تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...
خیمه هام که کنار فرات بنا نشده بود
لذا میرفتند ۲۰ تا ، ۲۰ تا مشکو پراز آب میکردند، می آوردند توی خیمه ها،
حتی تو بعضی نقلها داره مشکها رو که تو خیمه ی بچه ها آویزان کردند، بُرِیر میگه من خودم آوردم یه دونه از این مشکها رو، بچه ها انقده تشنه بودند آویزان از مشک شدند،
آب مشک رو زمین خیمه ریخت
دیدم برای اینکه هدر نره آب،
دارند رو خاکها خودشونو میغلطونند، شکمهاشونو به خنکی آب و خاک میزنند، بلکه رفع عطش بشه،
شب عاشورا سکینه ی بنت الحسین میگه سهمیه ی آب ما تو خیمه تمام شد
روم نشد بیام به بابام بگم
گفتم میرم خیمه ی عمه جانم زینب،
حتما عمه برام یه راه چاره ای داره،
اومدم صحنه ای دیدم پشیمون شدم بگم، تشنمه،
دیدم عمه برادرم علی اصغر رو بغل کرده، هر کاری میکنه داداشم آرام نمیگیره،
عمه هی رو زمین مینشینه هی بلند میشه
هی مضطرانه میگه یَابنَ اَخِی، اِصبِر، پشیمون شدم که به عمه بگم تشنمه،
یه مرتبه پدرم ابی عبدالله وارد خیمه شد این اضطراب عمه رو که دید این بچه رو از عمه گرفت
دیدم داداشم داره زبونش رو دور لبهاش میچرخونه،
بلکه با تریِ زبان، بتونه قدری رفع عطش کنه،
الله اکبر،
دیدم بابام علی رو بغل گرفت
زبان خودشو گذاشت تو کام دهان علی، دیگه بعد از این ندیدم داداش علی،
زبونشو بیرون بیاره،
یعنی ابی عبدالله با این کار با شیرخوارشم داره نشون میده
زبانتو دور دهان و لبهات نچرخون علی جان
خدا رحمت کنه استاد ما رو
میفرمود روز عاشورا اولین کسی ک جلو خیمه ها مقابل ابی عبدالله قرار گرفت سکینه بود
چقدر این خانوم عقیله ست
میدونه جلوتر اومده،
باباش از رباب خجالت نکشه.
من ندیدم رباب اومده باشه بیرون،
سکینه جلوتر آمد دید بابا داره میاد علی رو هم داره میاره،
اما چه آمدنی، قنداقه غرق خون،
بابا مضطر ،
تیر رو اگه بیرون بیاره سر جدا میشه،
تیر رو بیرون نیاره، چکنه با علی،
این بچه رو رو دست بگیر ، دو دست بگیرش، ببین چه کردن با این تیری که زدن،
▪️روی این دستم تنش
▪️بر روی این دستم سرش
▪️آه بفرستم کدامش را برای مادرش...
حسین....
====================
✍کانال متن روضه های حجتالاسلام میرزامحمدی
🆔 @rozehayemirza_matn
1_1683388637.mp3
5.9M
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
از اون روضه هایی که برا بعضیا مثل سید حیدر حلی ها ایجاد تشرف کرد به محضر امام زمان ، روضه شیرخواره ی حسینِ
🔻سه غم آمده بر دلم، هر سه یکبار
🔻سه بار پیاپی مصیبت کشیدم
====================
✍کانال متن روضه های حجتالاسلام میرزامحمدی
🆔 @rozehayemirza_matn
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
السلام علی الطِّفلِ الرَّضیعِ المَرمِیِّ الصَّریعِ
(کودک شیرخواره تیر خورده ضربت خورده)
المُتَشَحِّطِ دَما (به خون تیپده)
المَذبوحِ بِالسَّهمِ فی حِجرِ أبیهِ
( و در دامان پدرش، با تیر، سر بُریده شد)
حالا باید بلند شه
فَرَمٰاهُ حَرمَلةُ بنُ کاهِلِ الأسَدی
سهم من همین دو بیت باشه
شب هفتم این روضه
شب باب الحوائجِ
از اون روضه هایی که برا بعضیا مثل سید حیدر حلی ها ایجاد تشرف کرد به محضر امام زمان ، روضه شیرخواره ی حسینِ
🔻سه غم آمده بر دلم، هر سه یکبار
حسین داره میگه
🔻سه بار پیاپی مصیبت کشیدم
هم سه غم و هم سه تا مصیبت رو بشنو
🔻سه غم آمده بر دلم، هر سه یکبار
🔻سه بار پیاپی مصیبت کشیدم
سه غم کدومه
🔻هم از حنجره تو هم از خواهر تو
🔻هم از مادر تو خجالت کشیدم
حالا سه تا مصیبت رو گوش بده
🔻خودم قبر کندم....
فحفر بجفن سیفه
🔻...خودم دفن کردم
🔻خودم تیر را از گلوی تو کشیدم
حسین......
====================
✍کانال متن روضه های حجتالاسلام میرزامحمدی
🆔 @rozehayemirza_matn
3_4567890123996655.mp3
2.71M
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
السلام علی الطِّفلِ الرَّضیعِ المَرمِیِّ الصَّریعِ
المُتَشَحِّطِ دَما
====================
✍کانال متن روضه های حجتالاسلام میرزامحمدی
🆔 @rozehayemirza_matn
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
السلام علی الطِّفلِ الرَّضیعِ المَرمِیِّ الصَّریعِ
المُتَشَحِّطِ دَما
این سلام زیارت ناحیه ست، سلام بر اون کودک شیرخواره ای که با تیز زدنش،
یه دونه تیر بهش اصابت کرد اما همه ی پیکرش آغشته به خون شد،
المَذبوحِ بِالسَّهمِ فی حِجرِ أبیهِ
تو بغل باباش سرش رو بریدند
الله اکبر
تیز زدن اما تعبیر روایات اینه؛
فَذُبِحَ مِنَ الاُذُنِ اِلی الاُذُن
کی زد؟
وَ لَعَنَ اللهُ رامِیَه حَرمَلةُ بنُ کاهِلِ الأسَدی
▪️پدر گردنش کج ،پسر گردنش کج....
▪️چقدر این دو از هم خجالت کشیدن
▪️لب کوچکش خشک و حلقوم او خشک
▪️چه راحت گلوی علی را بریدند
این تنها شهیدیه که نتونست رجز بخوانه
لذا بزرگان مراجع ما مثل مرحوم آیتالله میرزای قمی روضه خون دعوت میکردند
کل ده روز رو میگفتند روضه ی علی اصغر بخوان،
آقاجان،
اینهمه روضه تو مسائل کربلا،
میفرمود میدانم
اما این شهیدیه که زبون نداشت خودشو معرفی کنه،
رجز نتونست بخونه،
تا تیر رو زدند یه لحظه ی ابی عبدالله دید بند قنداقه رو پاره کرد
عجب تیری بود
نه تنها ، فَذُبِحَ مِنَ الاُذُنِ اِلی الاُذُن
ابی عبدالله دید تیر از گلو عبور مرد به شانه ی حسین....
====================
✍کانال متن روضه های حجتالاسلام میرزامحمدی
🆔 @rozehayemirza_matn