eitaa logo
روضه دفتری مجمع الذاکرین اهلبیت (ع)
6.2هزار دنبال‌کننده
55 عکس
53 ویدیو
11 فایل
شامل اشعار و متن روضه با مدیریت خادم الحسین کربلایی محمد مسلمی ارتباط با مدیر @moslemi_124 لینک کانال نوحه ما @nooheemajmaozakerin پذیرش تبلیغات👈 @moslemi_124
مشاهده در ایتا
دانلود
ای قبله‌گاه اهل ولا سامرای تو بالاترین عبادت شیعه ولای تو هم نور داده بر همه درس هدایتت هم رهنمای ماست سراج‌الهدایِ تو آئینه‌ی رسول خدایی و دیده‌اند روی خدا به روی محمّدنمای تو بیگانه با خداست به حقّ خدا قسم آن‌کو در این جهان نبود آشنای تو نزدیک‌تر ز جان منی ای عزیز دل هرچند دورم از حرم با صفای تو وقتی قدم به برکه‌ی شیران گذاشتی صورت گذاشت شیر درنده به پای تو دستی ز دل برآر و دعا کن به جان ما ای جان گرفته جانِ دعا با دعای تو حتّی اگر به گِرد حرم آورم طواف باشد دلم به جانب صحن و سرای تو بیمار کن مرا که شفا یابم از دمت ای چشم صد مسیح به دارالشّفای تو کوری، بِه از ندیدن روی خدا نما لالی، بِه از نگفتن مدح و ثنای تو بالاتری از این که بگویند سیدی باشد هزار حاتم طایی گدای تو ای از ازل به عالم و آدم امامتت ما را گدای سامره کن از کرامتت ✍ https://eitaa.com/rozehdaftari
گفت: «سُرّ من رَأی»، ترجمان «سامرا»ست من ولی دلم گرفت... این حرم چه آشناست چون نجف شکوهمند؛ چون مدینه رازدار داستان آن ولی، داستان کربلاست... ماهِ تا ابد تمام! السلام یا امام! ذکر ما علی‌الدّوام، گریه‌های بی‌صداست آنچه بر زبان ماست، نام مهربان توست آنچه بر زبان توست، اسم اعظم خداست از زمان کودکی، در پی‌ات دویده‌ایم از همه شنیده‌ایم، گَرد راه تو شفاست باغ‌هایی از بهشت، گوشه‌ی عبای توست این عبای مصطفی، این عبای مرتضی‌ست ای هدایت نجیب! آسمانیِ غریب! مضطریم و منتظر، یادگار تو کجاست...؟ ✍ https://eitaa.com/rozehdaftari
به نگاه تو، خدای تو، اشارت می‌کرد نور را، سوی دو چشم تو، هدایت می‌کرد ماه اگر ذکر به لب، گِرد زمین می‌چرخید صورت ماهِ تو را، داشت زیارت می‌کرد دهمین بار، هوالحق متجلی شده بود  چارمین بار، علی بود، امامت می‌کرد درد را نسخه‌ی خال تو، شفا می‌بخشید عاشقان را پرِ شال تو، شفاعت می‌کرد «و بِکُم عَلَّمَنا الله» تو می‌خواندی و آه! آه! از آن شهر، که بی‌قبله، عبادت می‌کرد  متوکل، به تماشای شرابت آورد به دل مست تو، از بس که حسادت می‌کرد و نفهمید که مستی اثری بود، که داشت با نگاه تو، به هر ذره سرایت می‌کرد «از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر» وقتی از پنجره‌‌ی شوق، صدایت می‌کرد  کوه، هر صبح، به صبر تو، سلامی می‌‌داد ماه، هر شب، به رُخت، عرض ارادت می‌کرد خاک ایران من از عطر تو، پر شد وقتی سید عارف ری، از تو روایت می‌کرد مهدی‌ات، حضرت هادی! سفرش طول کشید کاش می‌آمد و با عشق، قیامت می‌کرد کاش می‌آمد و با صوت تو، با لحن علی خط به خط، «جامعه» را، باز تلاوت می‌کرد ✍ https://eitaa.com/rozehdaftari
خورشید سامرا و کریم جهان تویی ما را بده پناه، که کهف امان تویی هادی تویی در این شب ظلمت، به داد رس گمگشته‌ایم و مشعله‌ی کاروان تویی کاخ ستم به لرزه فکندی به حرف حق حقا که جان عدلی و حق را زبان تویی مستی ربودی از سر بزم شراب، لیک مستی فزای جان و دل عاشقان تویی جدت امام هشتم و سلطان دین رضاست جد امام عصر و ولیّ زمان تویی با "جامعه کبیره" سلامم شنیدنی‌ست مهمان هر امام شوم، میزبان تویی ✍ https://eitaa.com/rozehdaftari
با شما عاقبت شیعه به عزّت ختم است آخر و عاقبت ما به سیادت ختم است از ازل چشم جهان سمت شما بوده و هست مقصد عالم امکان به امامت ختم است همه نورید، همه هادی اُمّت هستید پس سرانجام بشر هم به هدایت ختم است ما گرفتار گناهیم ولی اهل رجا جاده‌ی جامعه‌ی ما به شفاعت ختم است از گناهان کبیره‌ست دل جامعه پُر کار این جامعه اما به زیارت ختم است «مَن أتاکُم»، چه نجاتی‌ست سر راه بَشَر! با تو پایان حوائج به سعادت ختم است چیست در حکمت «فَالرّاغبُ عَنکم مارق»؟! راه، جز راه تو باشد به هلاکت ختم است ولی آن‌کس که در این سِیر، «لَکُم لاحِق» شد راه او - گرچه گنهکار - به جنّت ختم است تو دعا کن که من از معصیت آزاد شوم که دعای تو یقیناً به اجابت ختم است * * یا علیِ بنِ محمّد! چه غریبی! اصلاً قسمت هرکه علی گشته به غربت ختم است چه به شمشیر، چه مسموم، جهان می‌داند که سرانجامِ امامت به شهادت ختم است آه! شش گوشه‌نشین! مثل حسینی چقدر جمله‌ی من به همین ذکر مصیبت ختم است، که حسین از نفس افتاد و حرم تنها ماند روضه‌ی زینب کبری به اسارت ختم است ✍ https://eitaa.com/rozehdaftari
اَشکو اِلیک! یا رب از این قوم بد نسب آتش زدند قلبِ مرا نیمه‌های شب اَشکو اِلیک از غمِ سنگینِ سینه‌ام در حصرِ سامرایم و دور از مدینه‌ام در شهرِ غربتم، غمِ بسیار می‌کشم مادر بیا که حسرتِ دیدار می‌کشم مادر بیا که سوخت از این زهر جانِ من انگار شعله می‌کشد از استخوانِ من آنان‌که شعله بر درِ کاشانه‌ات زدند آنان‌که با لگد به درِ خانه‌ات زدند حالا مرا به رنجِ اسارت کشانده‌اند بی‌احترام، پای برهنه دوانده‌اند نامحرمان به بیتِ شریفم قدم زدند سجاده‌ی عبادتِ من را به‌هم زدند بی‌حرمتی به ساحتِ عصمت نموده‌اند دربِ سرایِ عیش به رویم گشوده‌اند بزمِ شراب رفته‌ام و رنج برده‌ام جامی گرفت روبه‌رویم، غصه خورده‌ام بزمِ شراب گرچه به من سخت می‌گذشت اما نداشت قاریِ قرآن و چوب و تشت بزمِ شراب بود ولی خیزران نبود ناموسِ اهلِ بیت به یک ریسمان نبود بزمِ حرام بود ولی تشتِ زر نداشت اینجا یزید و لعلِ لب و چوبِ تر نداشت من دیده‌ام بساطِ می و مجلسِ شراب بر من چنین گذشت، امان از دلِ رباب ✍ https://eitaa.com/rozehdaftari
(ع) (عج) امشب که شبِ شهادت است و شبِ غم در مجلسِ جَدَّت شده چشمم پُرِ نَم مولا تو سری بزن در این مجلس ما این بَزمِ عزا فقط تو را دارد کم ##########ا########## تسلیت گوییم امشب بر شما یابن الحسن شد عزای جَدِّ مظلومت به پا یابن الحسن در جوانی حضرتِ هادی شهیدِ اشقیا گشته و امشب به بَزمِ ما بیا یابن الحسن #########ا########## در روز شهادت تمام حضراتِ ائمه میشه استفاده کرد در روز شهادت از خدا می خواهیم ما امرِ فرج را به دعا می خواهیم با مهدی فاطمه شبی کرب و بَلا ما طوفِ حریم با صفا می خواهیم در مصرع سوم بجای کرببلا برای امام هادی(ع) سامرا بگیم بهتره ##########ا########## بزم شراب شهادت حضرت امامِ هادی(ع) بَزم شرابت را شنیدم گریه کردم حالِ خرابت را شنیدم گریه کردم از عمه جانت زینب و بَزمِ حرامی تا اضطرابت را شنیدم گریه کردم #########ا######### دارم به سرم هوای سامِرّایت سوزم زِ غمِ شهادتِ جانکاهت ای غربتِ تو زبان زدِ اهلِ وِلا کی می رسد آن منتقمِ تنهایت ✍️ https://eitaa.com/rozehdaftari
🏴 🎤مداح مسعود پیرایش👌😭 •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----• خبر گریه ی گرفتاران.. میرسد شب به شب به دلداران این قبیله به فکر ما هستند پیرشان کرده غصه یاران نخ تسبیحشان که میچرخد سرِ پا میشوند بیماران سر به دیوار اهل بیت زدیم خوش به احوال سر به دیواران ما گنهکارهای آلوده پشتمان گرم شد به غفاران دل ما تنگ سامرا شده است ما و آقا و نم نم باران! ما طلبکار این کریم شدیم بس که رو داده بر بدهکاران .(آقا رو دید جای خلوت ، خوب فرصتیه یابن فاطمه رو نگه داشت ؛ آقا بدهکاریم زیاده ، هی تهدیدم میکنن زن و بچه مو میترسونن یه کاری کن برام ! آقا فرمود من که چیزی ندارم منو از مدینه آوردن سامرا منم غریبم تو این شهر ، آقا یه کاری کن گفت هرچی بگم قبول می کنی ؟ گفت بله ، گفت برو یه کاغذ و دوات بیار ، برات بنویسم ، نوشت من به این آقا مثلاً ۳۰ هزار دینار بدهکارم ! گفت آقا چیکار کنم ؛ گفت فردا بیا مجلس متوکل منم اونجام از در بیا بگو ای مرد چرا بدهکاری تو نمیدی ! گفت آقا آبروتون ؛ گفت به خاطر آبروی من بدهکاری تو میده ؛ وارد جلسه شد داد زد چرا بدهکاری تو نمیدی اشاره کرد به آقای ما یابن الحسن ! متوکل گفت : چیه چی میگه ؟ آی متوکل من به این آقا بدهکارم ! گفت چقدر بدهکارید ؟ گفت ۳۰ هزار دینار گفت ۶۰ هزار بهش بدید دو برابر بهش بدید این آقا مهمون منه ؛ آقا دست مون به دامنت آقا.) یوسف سامرا نگاهی کن ناز بفروش بر خریداران شیرها پوزه میکشند به پات تشنه ی کشتن تو خونخواران اهل عالم غم و محن بس ماست این که بی کس شده همه کس ماست .(نانجیب هر چند وقت یه بار می‌فرستاد می اومدن خونه امام هادی ؛ یه وقت متوجه شد صدا میاد دارن میان داخل خونه ، چراغ دستی و آورد نور نیست نگاه کرد دید دشمن بالا دیواره جلو آمد و گفت عزیزم خوب نگاه کن زیر پاتو ! زمین نخوری آقا شما که بر دشمنات هم نظر داشتی آقا). گرچه از زهر حال مضطر داشت به دلش داغهای بدتر داشت .(تا زهر رو به آقا خوراندن یه وقت افتاد رو زمین اینقدر این زهر زود اثر کرد همه بدنش رو گرفت!). حجره از ناله ی انا العطشان حال و روزی شبیه محشر داشت علی بن جواد این آخر ذره ای خاک کربلا برداشت .(خیلی امام هادی حسینه ، یه وقت تب کرد آقا ، به ابوهاشم فرمود : برید زیر قبه جدم واسه شفام دعا کنید ، شیعیان گفتند آقا شما امام هستین ، فرمود خدا دعا زیر قبه جدم و خیلی دوست داره). آب شرمنده ی لبانش شد اثر تشنگی به حنجر داشت انقدر بین حجره می غلطید جای خونمردگی به پیکر داشت .(«یَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ اَلسَّلِیمِ» مثل مار گزیده به خودش می پیچید خودش روضه خونه مادرش اینجور می فرماید ، میگه تو مدینه شر به پا کردن در خونه مادر ما رو آتیش زدن آن چنان محکم به صورت مادر ما زد صورت مادرمم کبوده چند بار اومدن آقا رو با لباس در منزل بدون عمامه و عبا با پای برهنه کشان کشان بردنش ، خودشون سوار بر مرکب آقا پشت مرکب می دوید ، یه وقت وارد مجلس متوکل شد دید نانجیب داره شراب میخوره گفت بیا بخور یه مقدار!). بعد ازآن مجلس شراب فقط از غم عمه دیده ی تر داشت .(من مرد بودم رفتم داخل مجلس شراب راوی میگه وقتی دیدم تو مجلس یزید فقامت زینب بنت علی بن ابی طالب یه وقت زینب پا شد سرپا معمولاً خانوم میرفت یه گوشه کسی نشناسنش ، نانجیب نریز شراب و ، این لب و دهان و پیغمبر می بوسید). این لباسش اگر چه خاکی شد! باز آقا لباس دیگر داشت! گرچه سردرد اذیتش میکرد هرچه هم بود لااقل سر داشت دور و بر خنجری به دستی نیست قاتلش را کجا برابر داشت؟! .(فهمید قبر سید شهدا کجاست! چند بار دستور داد قبر آقا رو به آب بستن شخم زدن گندم کاشتن اثری نمونه ، هر موقع حیوونا رو میبردن اونجا اونا رو قبر مطهر که می‌رسیدن می ایستادن اینجا جای شریفیه نانجیب ای کاش پا رو سینت نمی ذاشت ارباب یه وقت چشماشو باز کرد گفت میدونی کجا نشستی؟ بالاترین جای عالم نشستی گفت میدونم یابن فاطمه). دخترش گرچه داغدارش بود پشت صد پرده بود معجر داشت روضه من فقط همین جمله ست پسرش را کنارش آخر داشت کربلا داغ بر دلم خورده وای از آن تشنه ی پسر مرده! شاعر : اي پسر من پدر پير تو ام پدر پير و زمين گير تو ام خیز از جا آبرویم را بخر عمه را از بین نامحرم ببر •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----• https://eitaa.com/rozehdaftari
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤 ظاهرا «سُرّ مَن‌ رَأیٰ» شماست ! شهر در حبسِ اشکهای شماست روی دسـت فـرشـتـه جــا دارد سرزمینی که زیر پای شماست ای که آغوش سرد زندان هم تـا ابـد محـو ربنـای شمـاست دلش از آتش محبت سوخت دردمندی که مبتلای شماست شده نجـوای جامعـه خامـوش کهکشان تشنهٔ صدای شماست سـوختی در تب غـریبـی‌ها سامرا عین کربلای شماست هــادی راه آســمــان هـسـتــی این غزل نیز از دعای شماست بال‌هایش شکسته و زخمی‌ست هـر کبوتـر که در هوای شماست خوش به حال کسی که دیوانش از ازل تــا ابــد بــرای شـمــاسـت 📝 نعیمه وافی https://eitaa.com/rozehdaftari
(عج) امشب که شبِ شهادت است و شبِ غم در مجلسِ جَدَّت شده چشمم پُرِ نَم مولا تو سری بزن در این مجلس ما این بَزمِ عزا فقط تو را دارد کم تسلیت گوییم امشب بر شما یابن الحسن شد عزای جَدِّ مظلومت به پا یابن الحسن در جوانی حضرتِ هادی شهیدِ اشقیا گشته و امشب به بَزمِ ما بیا یابن الحسن در روز شهادت تمام حضراتِ ائمه میشه استفاده کرد در روز شهادت از خدا می خواهیم ما امرِ فرج را به دعا می خواهیم با مهدی فاطمه شبی کرب و بَلا ما طوفِ حریم با صفا می خواهیم در مصرع سوم بجای کرببلا برای امام هادی(ع) سامرا بگیم بهتره بزم شراب شهادت بَزم شرابت را شنیدم گریه کردم حالِ خرابت را شنیدم گریه کردم از عمه جانت زینب و بَزمِ حرامی تا اضطرابت را شنیدم گریه کردم دارم به سرم هوای سامِرّایت سوزم زِ غمِ شهادتِ جانکاهت ای غربتِ تو زبان زدِ اهلِ وِلا کی می رسد آن منتقمِ تنهایت ✍️ https://eitaa.com/rozehdaftari