.
|⇦•عزیز جواد الائمه ...
#روضه_امام_هادی علیه السلام اجرا شده به نفسِ حجت الاسلام سید محمد حسین تقوی
●━━━━━━───────
عزیز جوادالائمه سلام
گل فاطمه یا علی النقی
تویی که به من راه رو میدی نشون
بخون جامعه تا کنم عاشقی
چقد نا امید و تو دادی امید
چقد بینوا رو تو دادی نجات
تویی چارهٔ درد بیچاره ها
میشه مرده زنده توی روضه هات
به یاری مردم نداری نیاز
به جای همه یار تو هست خدا
علی رو مگه میشه تبعید کرد
نجف رو آوردی توی سامرا
*چه سریه؟ هرکی اسمش علیِ یه سری از مصیبت ها رو باید تو این عالم بِچِشه.شب شهادت امام هادی ِ کم نذارید برا آقای غریبمون ما دستمون کوتاهه کنار اون ضریح شش گوشه ی سامرا نیستیم امشب عرض ادب کنیم اما اینجام چون ذکر امام داره میشه حرمه..*
علی بودی و قوم بد کینه ها
گذاشتن برای تو سنگ تموم
دلت رفت مدینه تو اون نیمه شب
به خونه ات همینکه آوردن هجوم
*آقاجان... نیمه شب ریختن تو خونه شما
دستشون بشکنه، پاشون بشکنه، مگه میشه به خونه امام اینجور وارد شد با یه غیر مسلمون هم اینطور برخورد نمیکنن. اما هرچی بود آقا تو دل شب بود. مدینه تو روز روشن با لگد در خونه ی مادرتونو شکوندن.آقاجان... هرچی بود شما رو فقط دست بسته بردن اما کاری با اهل و عیالتون نداشتن.مدینه همه همسایه ها ایستاده بودن تماشا میکردن.. چطور فاطمه رو دنبال علی میزنن. یا الله..*
تو رو بردنت دست بسته ولی
ندیدی توی شعله خانمتو
تو رو بردنت دست بسته ولی
نکشته لگد طفل معصومتو
تو رو پیر کردن تو بزم شراب
بمیرم بمیرم بمیرم برات
فقط گریه اینجا برات مرهمه
بریز اشک خون از غمِ عمه هات
سر غرق خون، تشت زر، هلهله
میلرزه تموم زمین و زمان
زدن خیزران باز ناراضی اند
بشم لال الهی کنیزم میخوان
آقا رو بردن وارد بزم شراب کردن.این جسارت برا روضه ی ما بسه اما چه کنیم یه مصیبت نبوده، یه روضه نبوده،شما گریه کنا بعد اینهمه سال اسم مجلس شرابو میشنوید میرید شام یا میرید کوفه مجلس ابن زیاد، مگه میشه امام هادی دلش اونجا نرفته باشه.تا آقا رو آوردن ملعون شراب تعارف کرد آقا انقدر دلش شکست فرمود: گوشت و پوست و خونِ ما از این مُحرمات بَریه، این چه جسارتیه؟ به آقا صدا زد چند جمله شعر برا ما بخون تو حال خودشون بودن آقا رو مجبور کرد شعر بخونه حضرت چند بیت شعر خوندن گفتن این دنیا فانیه متوکل، تو هم یه روز میمیری، اونقدر اقا نفسش رو اینا تاثیر گذاشت حداقل تو جلسه شرابو گذاشتن کنار،بعضیاشون گریه کردن. آقا رو برگردوند عذرخواهی کرد گفت برگردونید امام هادی رو منزل. برگشتن آقا. اما من میگم هی زیر لب میگفت عمه جان عمه جان.." لا یوم کیومک یاابا عبدالله..."
اما من یه کاروان خسته رو میشناسم تو مجلس شراب آوردن هرچی این سر قرآن میخوند بیشتر جسارت میکردن. زینب کبری جلو چشم این بچه ها رو میگرفت نبینن چخبره تو مجلس یزید.اما بچه ها یه چیزو فهمیدن دیدن یه چوبی هی بالا میره دستای همه هم بالا میاد. این بچه ها قدون نمیرسید ببینن مقتل نوشه خودشونو رو پا بلند میکردن ببینن چخبره؟ اما زین العابدین نمیذاشت، زینب نمیذاشت، و الّا بچه ها همه میمردن، مریض میشدن. اما دیدن یه چوبی بالا میره دست عمه هم بالا میاد.چوب که پایین میاد عمه به سر و صورت میزنه.. میدونید بچه ها کجا فهمیدن چی به سر بابا اومد؟ نیمه شب تو خرابه فهمیدن. آقای ما رو هم تو خرابه بردنا خود متوکل دستور داد چند روز آقا رو تو خرابه ببرید همه ی روضه ها رو آقا حس کرده، لمس کرده.اما آقا جان کجا بودی خرابه ی شام. یه سر مجروحی رو جلو نازدانه گذاشتن. هی نگاه میکنه آیا تو بابای منی؟ این همه زخم رو صورتت چه میکنه بابا؟بابا بابا ... بابا میدونم چرا موهات خاکستریه به من گفتن تو تنور بودی میدونم چرا پیشونیت مجروحه، خودم دیدم سنگت زدن. اما چرا لب و دهانت زخمه؟..*
چرا لعل لبت چو ارغوان است
گمانم جای چوب خیزران است
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امام_هادی_علیه_السلام
#حجت_الاسلام_سیدمحمدحسین_تقوی
#شهادت_امام_هادی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
https://eitaa.com/rozehdaftari
#امام_هادی_النقی_ع_مدح_و_مناجات
شدهام بر آن که پری زنم به هوات یا علی النقی
سفری کنم و سری زنم به سرات یا علی النقی
به هوات تازه کنم نفس، به سرات آیم از این قفس
برسم به مأمن آسمان رهات یا علی النقی
هله ای قلم تو شروع کن، ز درون درآ و طلوع کن
بنویس سر در مشقهای سیات یا علی النقی
بنویس دست مِداحتم نرسد به عرش فضائلت
شود آبهای جهان اگر که دوات یا علی النقی
بنویس اوج کدام دم، برسد به وسعت آن قلم
که دمیده جامعهای بدان جلوات یا علی النقی
تو همان تجلّی ایزدی، که به شکل بنده درآمدی
و سرودهای غزل از زبان خدات یا علی النقی
و به استناد زیارتت، تو و اهل بیت نبوتت
شدهاید رب جلی ولی به صفات یا علی النقی
ز عدم وجود درست کن، ز نبود بود درست کن
و به شیر جان بده با مسیح نگات یا علی النقی
منم آشنای قدیم تو، ز دیار عبدالعظیم تو
که سلام میدهمت به شوق لقات یا علی النقی
نَبُود به بودن تو غمم، بهخدا که حر جهنمم
که گرفتهام به ولات برگ برات یا علی النقی
بگذار کعبهی سامرا، قدمی طواف کنم تو را
سر خویش را بزنم به کوی منات یا علی النقی
✍ #محمدعلی_بیابانی
https://eitaa.com/rozehdaftari
#امام_هادی_النقی_ع_مدح_و_مناجات
ای قبلهگاه اهل ولا سامرای تو
بالاترین عبادت شیعه ولای تو
هم نور داده بر همه درس هدایتت
هم رهنمای ماست سراجالهدایِ تو
آئینهی رسول خدایی و دیدهاند
روی خدا به روی محمّدنمای تو
بیگانه با خداست به حقّ خدا قسم
آنکو در این جهان نبود آشنای تو
نزدیکتر ز جان منی ای عزیز دل
هرچند دورم از حرم با صفای تو
وقتی قدم به برکهی شیران گذاشتی
صورت گذاشت شیر درنده به پای تو
دستی ز دل برآر و دعا کن به جان ما
ای جان گرفته جانِ دعا با دعای تو
حتّی اگر به گِرد حرم آورم طواف
باشد دلم به جانب صحن و سرای تو
بیمار کن مرا که شفا یابم از دمت
ای چشم صد مسیح به دارالشّفای تو
کوری، بِه از ندیدن روی خدا نما
لالی، بِه از نگفتن مدح و ثنای تو
بالاتری از این که بگویند سیدی
باشد هزار حاتم طایی گدای تو
ای از ازل به عالم و آدم امامتت
ما را گدای سامره کن از کرامتت
✍ #غلامرضا_سازگار
https://eitaa.com/rozehdaftari
#امام_هادی_النقی_ع_مدح_و_مناجات
گفت: «سُرّ من رَأی»، ترجمان «سامرا»ست
من ولی دلم گرفت... این حرم چه آشناست
چون نجف شکوهمند؛ چون مدینه رازدار
داستان آن ولی، داستان کربلاست...
ماهِ تا ابد تمام! السلام یا امام!
ذکر ما علیالدّوام، گریههای بیصداست
آنچه بر زبان ماست، نام مهربان توست
آنچه بر زبان توست، اسم اعظم خداست
از زمان کودکی، در پیات دویدهایم
از همه شنیدهایم، گَرد راه تو شفاست
باغهایی از بهشت، گوشهی عبای توست
این عبای مصطفی، این عبای مرتضیست
ای هدایت نجیب! آسمانیِ غریب!
مضطریم و منتظر، یادگار تو کجاست...؟
✍ #میلاد_عرفان_پور
https://eitaa.com/rozehdaftari
#امام_هادی_النقی_ع_مدح_و_مناجات
به نگاه تو، خدای تو، اشارت میکرد
نور را، سوی دو چشم تو، هدایت میکرد
ماه اگر ذکر به لب، گِرد زمین میچرخید
صورت ماهِ تو را، داشت زیارت میکرد
دهمین بار، هوالحق متجلی شده بود
چارمین بار، علی بود، امامت میکرد
درد را نسخهی خال تو، شفا میبخشید
عاشقان را پرِ شال تو، شفاعت میکرد
«و بِکُم عَلَّمَنا الله» تو میخواندی و آه!
آه! از آن شهر، که بیقبله، عبادت میکرد
متوکل، به تماشای شرابت آورد
به دل مست تو، از بس که حسادت میکرد
و نفهمید که مستی اثری بود، که داشت
با نگاه تو، به هر ذره سرایت میکرد
«از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر»
وقتی از پنجرهی شوق، صدایت میکرد
کوه، هر صبح، به صبر تو، سلامی میداد
ماه، هر شب، به رُخت، عرض ارادت میکرد
خاک ایران من از عطر تو، پر شد وقتی
سید عارف ری، از تو روایت میکرد
مهدیات، حضرت هادی! سفرش طول کشید
کاش میآمد و با عشق، قیامت میکرد
کاش میآمد و با صوت تو، با لحن علی
خط به خط، «جامعه» را، باز تلاوت میکرد
✍ #قاسم_صرافان
https://eitaa.com/rozehdaftari
#امام_هادی_النقی_ع_مدح_و_مناجات
خورشید سامرا و کریم جهان تویی
ما را بده پناه، که کهف امان تویی
هادی تویی در این شب ظلمت، به داد رس
گمگشتهایم و مشعلهی کاروان تویی
کاخ ستم به لرزه فکندی به حرف حق
حقا که جان عدلی و حق را زبان تویی
مستی ربودی از سر بزم شراب، لیک
مستی فزای جان و دل عاشقان تویی
جدت امام هشتم و سلطان دین رضاست
جد امام عصر و ولیّ زمان تویی
با "جامعه کبیره" سلامم شنیدنیست
مهمان هر امام شوم، میزبان تویی
✍ #محمدمهدی_سیار
https://eitaa.com/rozehdaftari
#امام_هادی_النقی_ع_مدح_و_مناجات
#امام_هادی_النقی_ع_مدح_و_شهادت
با شما عاقبت شیعه به عزّت ختم است
آخر و عاقبت ما به سیادت ختم است
از ازل چشم جهان سمت شما بوده و هست
مقصد عالم امکان به امامت ختم است
همه نورید، همه هادی اُمّت هستید
پس سرانجام بشر هم به هدایت ختم است
ما گرفتار گناهیم ولی اهل رجا
جادهی جامعهی ما به شفاعت ختم است
از گناهان کبیرهست دل جامعه پُر
کار این جامعه اما به زیارت ختم است
«مَن أتاکُم»، چه نجاتیست سر راه بَشَر!
با تو پایان حوائج به سعادت ختم است
چیست در حکمت «فَالرّاغبُ عَنکم مارق»؟!
راه، جز راه تو باشد به هلاکت ختم است
ولی آنکس که در این سِیر، «لَکُم لاحِق» شد
راه او - گرچه گنهکار - به جنّت ختم است
تو دعا کن که من از معصیت آزاد شوم
که دعای تو یقیناً به اجابت ختم است
* *
یا علیِ بنِ محمّد! چه غریبی! اصلاً
قسمت هرکه علی گشته به غربت ختم است
چه به شمشیر، چه مسموم، جهان میداند
که سرانجامِ امامت به شهادت ختم است
آه! شش گوشهنشین! مثل حسینی چقدر
جملهی من به همین ذکر مصیبت ختم است،
که حسین از نفس افتاد و حرم تنها ماند
روضهی زینب کبری به اسارت ختم است
✍ #محسن_ناصحی
https://eitaa.com/rozehdaftari
#امام_هادی_النقی_ع_شهادت
اَشکو اِلیک! یا رب از این قوم بد نسب
آتش زدند قلبِ مرا نیمههای شب
اَشکو اِلیک از غمِ سنگینِ سینهام
در حصرِ سامرایم و دور از مدینهام
در شهرِ غربتم، غمِ بسیار میکشم
مادر بیا که حسرتِ دیدار میکشم
مادر بیا که سوخت از این زهر جانِ من
انگار شعله میکشد از استخوانِ من
آنانکه شعله بر درِ کاشانهات زدند
آنانکه با لگد به درِ خانهات زدند
حالا مرا به رنجِ اسارت کشاندهاند
بیاحترام، پای برهنه دواندهاند
نامحرمان به بیتِ شریفم قدم زدند
سجادهی عبادتِ من را بههم زدند
بیحرمتی به ساحتِ عصمت نمودهاند
دربِ سرایِ عیش به رویم گشودهاند
بزمِ شراب رفتهام و رنج بردهام
جامی گرفت روبهرویم، غصه خوردهام
بزمِ شراب گرچه به من سخت میگذشت
اما نداشت قاریِ قرآن و چوب و تشت
بزمِ شراب بود ولی خیزران نبود
ناموسِ اهلِ بیت به یک ریسمان نبود
بزمِ حرام بود ولی تشتِ زر نداشت
اینجا یزید و لعلِ لب و چوبِ تر نداشت
من دیدهام بساطِ می و مجلسِ شراب
بر من چنین گذشت، امان از دلِ رباب
✍ #محمدجواد_مطیع_ها
https://eitaa.com/rozehdaftari
#شب_شهادت_حضرت_امام_هادی(ع)
#مناجات_با_امامِ_زمان(عج)
امشب که شبِ شهادت است و شبِ غم
در مجلسِ جَدَّت شده چشمم پُرِ نَم
مولا تو سری بزن در این مجلس ما
این بَزمِ عزا فقط تو را دارد کم
##########ا##########
تسلیت گوییم امشب بر شما یابن الحسن
شد عزای جَدِّ مظلومت به پا یابن الحسن
در جوانی حضرتِ هادی شهیدِ اشقیا
گشته و امشب به بَزمِ ما بیا یابن الحسن
#########ا##########
در روز شهادت تمام حضراتِ
ائمه میشه استفاده کرد
در روز شهادت از خدا می خواهیم
ما امرِ فرج را به دعا می خواهیم
با مهدی فاطمه شبی کرب و بَلا
ما طوفِ حریم با صفا می خواهیم
در مصرع سوم بجای کرببلا برای امام هادی(ع) سامرا بگیم بهتره
##########ا##########
بزم شراب شهادت
حضرت امامِ هادی(ع)
بَزم شرابت را شنیدم گریه کردم
حالِ خرابت را شنیدم گریه کردم
از عمه جانت زینب و بَزمِ حرامی
تا اضطرابت را شنیدم گریه کردم
#########ا#########
دارم به سرم هوای سامِرّایت
سوزم زِ غمِ شهادتِ جانکاهت
ای غربتِ تو زبان زدِ اهلِ وِلا
کی می رسد آن منتقمِ تنهایت
✍️ #محمود_یوسفی_مشهد
https://eitaa.com/rozehdaftari
حاج مسعود پیرایشroze.mp3
زمان:
حجم:
48.7M
🏴#شهادت
#روضه_امام_هادی_ع
🎤مداح #حاج مسعود پیرایش👌😭
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
https://eitaa.com/rozehdaftari
👇👇👇
🏴#شهادت
#روضه_امام_هادی_ع
🎤مداح #حاج مسعود پیرایش👌😭
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
خبر گریه ی گرفتاران..
میرسد شب به شب به دلداران
این قبیله به فکر ما هستند
پیرشان کرده غصه یاران
نخ تسبیحشان که میچرخد
سرِ پا میشوند بیماران
سر به دیوار اهل بیت زدیم
خوش به احوال سر به دیواران
ما گنهکارهای آلوده
پشتمان گرم شد به غفاران
دل ما تنگ سامرا شده است
ما و آقا و نم نم باران!
ما طلبکار این کریم شدیم
بس که رو داده بر بدهکاران
.(آقا رو دید جای خلوت ، خوب فرصتیه یابن فاطمه رو نگه داشت ؛ آقا بدهکاریم زیاده ، هی تهدیدم میکنن زن و بچه مو میترسونن یه کاری کن برام ! آقا فرمود من که چیزی ندارم منو از مدینه آوردن سامرا منم غریبم تو این شهر ، آقا یه کاری کن گفت هرچی بگم قبول می کنی ؟ گفت بله ، گفت برو یه کاغذ و دوات بیار ، برات بنویسم ، نوشت من به این آقا مثلاً ۳۰ هزار دینار بدهکارم !
گفت آقا چیکار کنم ؛ گفت فردا بیا مجلس متوکل منم اونجام از در بیا بگو ای مرد چرا بدهکاری تو نمیدی ! گفت آقا آبروتون ؛ گفت به خاطر آبروی من بدهکاری تو میده ؛ وارد جلسه شد داد زد چرا بدهکاری تو نمیدی اشاره کرد به آقای ما یابن الحسن ! متوکل گفت : چیه چی میگه ؟ آی متوکل من به این آقا بدهکارم ! گفت چقدر بدهکارید ؟ گفت ۳۰ هزار دینار گفت ۶۰ هزار بهش بدید دو برابر بهش بدید این آقا مهمون منه ؛ آقا دست مون به دامنت آقا.)
یوسف سامرا نگاهی کن
ناز بفروش بر خریداران
شیرها پوزه میکشند به پات
تشنه ی کشتن تو خونخواران
اهل عالم غم و محن بس ماست
این که بی کس شده همه کس ماست
.(نانجیب هر چند وقت یه بار میفرستاد می اومدن خونه امام هادی ؛ یه وقت متوجه شد صدا میاد دارن میان داخل خونه ، چراغ دستی و آورد نور نیست نگاه کرد دید دشمن بالا دیواره جلو آمد و گفت عزیزم خوب نگاه کن زیر پاتو ! زمین نخوری
آقا شما که بر دشمنات هم نظر داشتی آقا).
گرچه از زهر حال مضطر داشت
به دلش داغهای بدتر داشت
.(تا زهر رو به آقا خوراندن یه وقت افتاد رو زمین اینقدر این زهر زود اثر کرد همه بدنش رو گرفت!).
حجره از ناله ی انا العطشان
حال و روزی شبیه محشر داشت
علی بن جواد این آخر
ذره ای خاک کربلا برداشت
.(خیلی امام هادی حسینه ، یه وقت تب کرد آقا ، به ابوهاشم فرمود : برید زیر قبه جدم واسه شفام دعا کنید ، شیعیان گفتند آقا شما امام هستین ، فرمود خدا دعا زیر قبه جدم و خیلی دوست داره).
آب شرمنده ی لبانش شد
اثر تشنگی به حنجر داشت
انقدر بین حجره می غلطید
جای خونمردگی به پیکر داشت
.(«یَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ اَلسَّلِیمِ» مثل مار گزیده به خودش می پیچید خودش روضه خونه مادرش اینجور می فرماید ، میگه تو مدینه شر به پا کردن در خونه مادر ما رو آتیش زدن
آن چنان محکم به صورت مادر ما زد صورت مادرمم کبوده
چند بار اومدن آقا رو با لباس در منزل بدون عمامه و عبا با پای برهنه کشان کشان بردنش ، خودشون سوار بر مرکب آقا پشت مرکب می دوید ، یه وقت وارد مجلس متوکل شد دید نانجیب داره شراب میخوره گفت بیا بخور یه مقدار!).
بعد ازآن مجلس شراب فقط
از غم عمه دیده ی تر داشت
.(من مرد بودم رفتم داخل مجلس شراب راوی میگه وقتی دیدم تو مجلس یزید فقامت زینب بنت علی بن ابی طالب یه وقت زینب پا شد سرپا معمولاً خانوم میرفت یه گوشه کسی نشناسنش ، نانجیب نریز شراب و ، این لب و دهان و پیغمبر می بوسید).
این لباسش اگر چه خاکی شد!
باز آقا لباس دیگر داشت!
گرچه سردرد اذیتش میکرد
هرچه هم بود لااقل سر داشت
دور و بر خنجری به دستی نیست
قاتلش را کجا برابر داشت؟!
.(فهمید قبر سید شهدا کجاست! چند بار دستور داد قبر آقا رو به آب بستن شخم زدن گندم کاشتن اثری نمونه ، هر موقع حیوونا رو میبردن اونجا اونا رو قبر مطهر که میرسیدن می ایستادن اینجا جای شریفیه نانجیب ای کاش پا رو سینت نمی ذاشت
ارباب یه وقت چشماشو باز کرد گفت میدونی کجا نشستی؟ بالاترین جای عالم نشستی گفت میدونم یابن فاطمه).
دخترش گرچه داغدارش بود
پشت صد پرده بود معجر داشت
روضه من فقط همین جمله ست
پسرش را کنارش آخر داشت
کربلا داغ بر دلم خورده
وای از آن تشنه ی پسر مرده!
شاعر : #سید_پوریا_هاشمی
اي پسر من پدر پير تو ام
پدر پير و زمين گير تو ام
خیز از جا آبرویم را بخر
عمه را از بین نامحرم ببر
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
https://eitaa.com/rozehdaftari