🔺#روضه_حضرت_علی_اصغر_ع
▪️#دفتری
✨هر شب تو را بزم عزاست مهدی جان
✨داغ دلت از کربلاست مهدی جان
✨مولا نبودی کربلا چه کردند 2
✨با اصغر شیرین زبان چه کردند
((یا صاحب الزمان
الغوث و الامان))
السلام علیک یا رضیع العطشان یا علی الاصغر علیه السلام
⭐️دنیا همه دیوانه و شیدای حسین است
⭐️مُهر همگان خاکِ کفِ پای حسین است
⭐️رمزی که شود ضامن ما در صفِ محشر
⭐️لبخند علی اصغر زیبای حسین است
⬅️دلتو ببرم یه لحظه کربلا آی کربلائیا، آی اونایی که حسرت کربلا به سینه دارین ، شش ماهه ابی عبدالله باب الحوائجه....
اگه گرفتاری مشکل داری ناله بزن
((یا باب الحوائج... یا علی اصغر))
بخدا با دستای کوچولوش گره های بزرگی رو باز میکنه...
امروز بند قنداقه علی اصغرو بگیر
آقا زاده ای که باب الحوائجه...
حالا هر حاجتی داری بسم الله...
((یا باب الحوائج یا علی اصغر))
(همه ناله بزنند)
⬅️میگفت مسافر بودم از شهری به شهر دیگه میرفتم، وسط جاده، وسط راه ، ماشینم خراب شد، با زن و بچه کوچیکم موندم گوشه خیابون...
از ماشین پیاده شدم هر چی دستمو بلند میکردم، بهم محل نمیدادن ماشینا رد میشدند، خدا چه کنم گرماست سوز عطشه،، خدا چه کنم نگام کنند...
یه وقت خانمم صدا زد آی مرد، بیا قنداقه بچمو رو دست بگیر....
(آ گرفتی میخوام چی بگم)....
گفت قنداقه بچمو رو دست گرفتم اومدم وسط خیابون،،،،
میگه یه مرتبه دیدم یکی یکی ماشینها نگه داشتند....
آقا چیه..
آقا مشکلت چیه...
آقا چیزی شده...
.....میگه همونجا قنداقه رو بغل گرفتم...
شروع کردم گریه کردن...
هی گقتم حسین حسین حسین....
مگه حسین قنداقه رو دستش نبود کربلا.....
چه کردند با دل ابی عبدالله...
چه کردند با جگر گوشه ابی عبدالله....
امان از دل حسین...3
یا حسین3...
یه لحظه دلتو ببرم کربلا و التماس دعا...آی حاجت دارا، آی گرفتارا، آی جوون دارا،،
⬅️خدا لعنت کنه حرمله رو ..
وقتی مختار قاتلان شهدای کربلا رو گرفت، حرمله رو هم گرفت...
صدا زد حرمله تو که اینقدر سنگدل هستی، اینقدر بیرحم هستی، شد تو کربلا دلت بسوزه...
◀️گفت بله امیر یه جا تو کربلا خیلی دلم سوخت....
(کدوم لحظه بود ای نانجیب)...
گفت اون لحظه ای دیدم حسین قنداقه علی اصغر رو زیر عبا گرفت داره از میدان بر میگرده...
(اوج)
یه قدم سمت خیمه بر میداره ....
دو قدم برمیگرده...
خدا چه کنه حسین..
مادرش رباب چشم انتظاره...
جواب مادر چشم انتظارو چی بده..
یه وقت دیدن ابی عبدالله رفت پشت خیام حرم ..
با غلاف شمشیر داره قبری محیا میکنه...
خدا این طفلُ مادر نبینه...
یه وقت شنید صدای نالهٔ مادری بلنده.....
حسین......
حسین.....
حسین..
حسین تو رو بجان مادرت زهرا س صبر کن حسین....
حسین اگه تو باباشی من مادرش ربابم
بزار یه بار دیگه علیمو ببینم...
(دشتی)
🔺مچین خِشت لحد تا من بیایم
🔺تماشای رُخ اصغر نمایم
🔺دوید او را گرفت با آهُ زاری
🔺که ای اصغر مگر مادر نداری
آخ
▪️تو رفتی و شدم آواره اصغر
▪️وای لباسات پیش مادر مونده اصغر
▪️یقین دانم پدر در وقت دفنِت
▪️برا تو لالایی خونده اصغر
هرچقدر ناله داری به مضطریه ابی عبدالله از سویدای دلت ناله بزن بگو یا حسین.....
به نیت فرج امام زمان،،، شفای همه مریضا،، زفع گرفتاریها،،،
(زمزمه کششی)
((یا باب الحوائج یا علی اصغر))...
🔺هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🔺
📋روضه حضرت علی اصغر علیه السلام
⬛️روضه / حاج محمدرضا بذری
⬛️ #شب_هفتم_محرم_99
⬛️ هیئت یافاطمه الزهرا س
عادتا دم ز عشق یار نزن
بی عمل، حرف انتظار نزن
سرِ تو گرمِ بازی دنیاست
لاف مجنونِ بیقرار نزن
زار زد از گناه تو آقا
توبه کن از گناه، زار نزن
از غریبی درش بیاور
از غریبی او هوار نزن
قول دادی بمان سر قولت
زیر این قول و این قرار نزن
تا ز هر دامنی نشُستی دست
دست بر دامن نگار نزن
هر چه را از دلت کنار زدی
عشق او را ز دل کنار نزن
پدر ماست گرچه بد شدهایم
به دل خستهاش شرار نزن
کربلا منتهای خوشبختی ست
پر سوی غیر این دیار نزن
تا نرفتی میان صحن حسین
حرفی از خیر روزگار نزن
تعطیلی نداره / این روضه اگه سنگم بباره
روضه ت رو بگیر که مادرش / هواتو داره
بیمه ت می کنه / چایی این روضه دوباره
علما تاکید داشتن اخر روضه هاتون به علی اصغر گریز بزنید چرا
چون هرکی تو مربلا دفاعی کرد
ولی این طفل بی دفاع بود
تا صدای ابی عبدالله بلند شد کسی هست مارو یاری کنه
لذا لبیک انبیا و اولیا گفتن
کربلا لرزید اگه اجازه بدی بیام کمکت
حجت خدا نباید استغاثش رها بشه
زینب اومد بیرون اقا علی اصغرم دست وپا میزنه یعنی اقا من هم هستم
بچه شش ماهه
یکی یکی بچه رو میبوسیدن
تا رسید به زینب
اقا بچه رو بردار
صدای خس خس سینش قابل تحمل نیست
اقا از کلمه تلظی استفاده کرد
تلظی یعنی ماهی ور از اب جدا کن
ماهی بی حال میشه به زور دهنشو بازو بسته میکنه
اونجاست که دیگه به اب برسه هم
@rozehdaftari
#حضرت_رقیه_علیهاالسلام
♦️دردانهای ست دختر ارباب عالمین
وقت نماز، مونس سجّاده حسین...
نقل کرده اند:
حضرت رقيه "سلام الله علیها" هر روز سجاده امام حسین "علیهالسلام" را میانداخت و آن حضرت هم نماز میخواند.
غروب عاشورا هم به عادت هر روز سجاده پدر را انداخت و منتظر نشست که بابایش بیاید.
ناگاه شمر داخل خیمه شد.
آن نازدانه فرمود:
هَل رَأَیتَ أَبي؟
▪️ای مرد! آیا پدرم را دیده ای؟
نانجیب شمر به غلامش گفت:
این طفل را زجر بده.
غلام حرکتی نکرد.
یک مرتبه خود شمر جلو آمد وچنان سیلی به صورت آن نازدانه زد که عرش خدا به لرزه درآمد.
📚 مقتل سرورالمومنین(نسخه خطی)
@rozehdaftari
#حضرت_رقیه_علیهاالسلام
◼️حکایت زنی از اهل شام، که میخواست آب و نان برای رقيه خاتون سلام الله علیها ببرد...
نقل کرده اند:
در شام زنی بود به نام "حمیده"؛ پسری داشت به نام "سعید".
روزی پسرش غبارآلود آمد خانه؛ حمیده پرسید:
کجا بودی؟
گفت: به دیدار اسيران رفته بودم؛ از مدینه پیامبر صلی اللّه علیه وآله بودند.
حمیده برخواست آمد سمت خرابه؛ دید غلامان زنگی و ترکی و رومی با لباس سرخ ایستاده اند بر در خرابه و به کسی اجازه ورود نمیدهند.
حمیده دید طفل کوچکی آن قدر گریه کرده که چشمانش متورم شده و یک طرف صورتش خاکی است.
حمیده پرسید: شما کیستی؟
حضرت رقيه سلام الله علیها فرمود:
دختر امام حسین علیه السلام
از پدر و عمویش پرسید؟
بی بی فرمود:همه را کشته اند.
حمیده گفت:
کاری نداری انجام دهم؟
حضرت با صدای آهسته فرمود:
قدری آب و نان می خواهم.
حمیده رفت آب و نان آورد،هر کار کرد نگهبانان نگذاشتند،پنج مرتبه تلاش کرد در آن شب نتوانست آب و نان را برساند تا اینکه صبح آمد دید جمعی از زنان دور قبری خاکی گریه می کنند.
زینب کبری صلوات اللّه علیها رو به حمیده فرمود:
آب و نان را برگردان که آن دختر دیگر بین ما نیست...
📚مقتل خطی جامع المجالس ص١٢٩
@rozehdaftari
#روضه امام رضا (ع)#آخر ماه صفر
-------‐‐----________-----------
شب آخریه بی بی می خواد سفره و جمع کنند، سفره ای که خودش دو ماه برا حسینش، براحسنش، برا باباش، برا امام رضا پهن کرده، شب آخر ماه صفر، با دستای خودش شال عزا از گردن مهدی در میاره، همه می گن ما مزد عزاداری از فاطمه می خواهیم، ما میگیم عذر عزاداری از فاطمه می خواهیم، بی بی جان عذر می خواهیم نتونستیم حق روضه هاتونو ادا کنیم، تا فاطمیه زنده باشم قول می دم جبران کنم، مادر مادر مادر
وقتی خواست از مدینه حرکت کنه، زن وبچه اهل و عیال، همه رو جمع کرد، فرمود: من دارم میرم، همتون پشت سر من گریه کنید، وقتی گفتند: آقا جان خوب نیست آدم پشت سر مسافر گریه کنه، آقا سر انداخت پایین، فرمود: آره، اما مسافری که امید برگشت داره، من که یقین دارم که دیگه از این سفر برنمی گردم، می خوام عرض کنم آقاجان، هرکی می خواد بره سفر، اگر امید برگشت نداشته باشه، اگر قرار بر اینه اهل و عیالو و خانواد ه اش و دعوت به گریه و ناله کنه، درستشم شاید همین باشه، یه سوال دارم از شما، می خوام بگم چرا کربلا جریان برعکس شد، حسین داشت می رفت میدان، دید زینب داره گریه می کنه، گفت: زینب جان گریه نکن، گریه ها رو نگه دار، چرا گریه نکنم، گریه ها رو نگه دار، برا وقتی که تو رو به اسارت می برند، می بینم دستای تو رو بستند، کوچه به کوچه، شهر به شهر، گذر به گذر، با دست بسته تو رو می برند، گریه ها رو نگه دار برا اون روز.
یا امام رضا این آرزوهایی که ما داریم، همه از خواسته های شما نشئت میگیره، آرزویه تک تک ماست، واسه ارباب بی کفنمون جون بدیم، شما هم همین کارو کردید، اون لحظات آخر، دیدند، فرشای حجره رو جمع کردید، فرمود می خوام رو خاک جون بدم مثل جد غریبم حسین، نمی دونم اون لحظات آخر لب تشنه بودید، یا نه، عرضم تمام همین یک جمله، اما خدار و صد هزار مرتبه شکر، وقتی می خواستی جون بدید، دیگه زن و بچه کنارت نبود، دخترت نبود، لحظه جون دادن تو رو ندید، اما بمیرم برای اون آقایی که، وقتی که می خواست جون بده، زینب آمد بالای تل زینبیه، از اون بالای بلندی نگاه کنه، ببینه دور حسین حلقه زدند، های اخرین ناله های محرم و صفره، ها، نیزه دار با نیزه می زنه، شمشیر دار با شمشیر می زنه ، حسین…. لذا وقتی برگشت مدینه، این روضه اگر متواتر نبود تو مقاتل، باورش برا، آدم سخت بود، مگه می شه، دو تا همسر، دو ماه همدیگر رو ندیدند، همدیگر رو نشناسند، عبدالله چشم تو چشم زینب، گفت: تو خانم منو ندیدی، گفت عبدالله حق داری منو نشناسی، خودم دیدم بین دو نهر آب…. حسین….
@rozehdaftari
اربعین آمد
اربعین آمد و احوال ندارد زینب
ارمغان غیر قدی دال ندارد زینب
مثل مرغی که پر و بال ندارد زینب
طاقت دیدن گودال ندارد زینب
او چهل وادیه غم دیده به هم پیوسته
اربعین آمده در کرب و بلا بنشسته
بر سرِ قبرِ حسین ابن علی با گریه
ناله سر داده دگرباره کمر بشکسته
یا به دنبال سری بوده به نِی آواره
یا نموده غمِ طفلان برادر چاره
یا نوازش گری طفلِ یتیمی کرده
که دو گوشش شده با دست چپاول پاره
اربعین آمد و احوال ندارد زینب
یک تنه کاخ ستم را به امان آورده
رو به نابودیِ شیطان زمان آورده
مثل حیدر شده با تیغ زبان علوی
هرچه در سینه نهفته به زبان آورده
او که خود بوده به هجران عزیزان مجنون
در خرابه به عزا کرده گلی را مدفون
کاسة صبرِ دلش گشته لبالب از غم
آمده کرب و بلا دیدنِ یاران ، دلخون
اربعین آمد و احوال ندارد زینب
در رهِ کوفه و شامات بلا غم دیده
هرچه غم بوده به دنیا همه با هم دیده
آن چه از دیدنِ آن شرم نماید آدم
همه از منظرة غصه دمادم دیده
ساربان دیده که از کینه بریده انگشت
یا لعینی که زده بر سرِ طفلان با مُشت
خیمه سوزاندن و گریاندن اطفال یتیم
ضربت سیلی و شلّاق ستمگر بر پشت
اربعین آمد و احوال ندارد زینب
آن چه را دیده فقط بر اِلمش افزوده
لحظه ای از تبرِ غم نشده آسوده
با عزا دیده بلا پشت بلا در غربت
که دلش زیر غم سنگ جفا فرسوده
( روزها فکر من اینست و همه شب سخنم )
که نیفتد به خدا ذکر حسین از دهنم
سروری مثل دلِ خستة زینب بر گو
من ثنا گویِ حسین پادشهِ بی کفنم
اربعین آمد و احوال ندارد زینب
@rozehdaftari
.
.
🔸شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید
ای وای... ای وای...
من نمیدونم چی به آقا گذشته
🔸شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید
🔸ساز با ناله ی ذریه زهرا نزنید
یا صاحب الزمان
از امام سجاد پرسیدن... آقاجان... کجا براتون سخت گذشت حضرت فرموند الشام...الشام... الشام
🔸سر مردان خدا را به سر نیزه زدید
🔸مرد باشید، دگر سنگ به زن ها نزنید
امان از اون شبی که...
ما رو دم دروازه شام نگه داشتند...
شهر رو آذین بندی کردن...
گفتن خارجی ها میخواهند وارد بشن
تا وارد شهر شام شدیم ..
هرکس هر چی بدست داشت...
به ما میزد...
یکی با سنگ میزد...
یکی خاکستر میریخت...
یکی خارجی میگفت...
ای وای ای وای .....
🔸به زنان سنگ اگر بر سر بازار زدید
🔸دختران را به کنار سر بابا نزنید
یا صاحب الزمان منو ببخشید...
🔸علی و فاطمه در بین شما ایستادند
خدا لعنتشون کنه...
🔸پیش چشم علی و فاطمه ما را نزنید
🔳 حتما شنیدید وقتی فاطمه معصومه به شهر قم آمد مردم با معرفت قم چه قدر باشکوه از خواهر امام رضا استقبال کردند ... اما یا فاطمه معصومه، چه استقبالی شد از عمه جانت زینب تو شهر شام…
دل عالم بسوزه برا دردای دل دخترِ علی، بی بی زینب ..
سه روز اسرارو جلو #دروازه_ساعات نگه داشتن
مردم شهرو آذین کردند ، لباسای قیمتی پوشیدند
آخ اومدن استقبال بی بی ، چه استقبالی شد...
بجای دسته های گل، سنگ زدند و خاکستر ریختن آتش میریختند…
💠(( اول سنگشان زدن ، خاک و خاکستر به سرشان ریختند مقابلشان زدن و رقصیدن امان از دل زینب خیلی که تو شهر گرداندن خسته شدند یه جایی رو زمین نشاندن سراها را به شاخه آویزان کردند روضه من همین جمله است نگهبان سر ها میگه از خستگی سرم را به قبضه شمشیر گذاشتم از گوشه چشم نگاه می کردم دیدم یه دختر بچه ای آرام بلند شد اومد مقابل سر بریده بابا دستهای کوچکش دراز کرد سر رو بغل بگیره قدش نمیرسه میگه دیدم شاخه خم شد سر بابا رو بغل گرفت صورت بابا رو می بوسه سرهم دختر رو داره میبوسه حسین جان))
(اوج)
▪️من کجا کوفه کجا شام خراب
(حسین جان)
▪️من کجا کوفه کجا شام خراب
▪️منه غمدیده کجا بزم شراب
آخ داداش
▪️خیزران تا که به لبهایت خورد
▪️گفتم ای کاش که زینب می مرد
یه وقت دختر علی سرشو بالا کرد ، آخ دید چوب یزید بر لب و دندان حسین…
چه کشید بی بی زینب …
(دشتی)(فرود)
🔘آخ مزن ظالم حسین مادر ندارد
🔘غریب است و کسی بر سر ندارد
🔘تنش در قتلگه افتاده پر خون
🔘دگر انگشت و انگشتر ندارد
🔘مزن چوب جفا ای بی مروت
🔘دگر این تشنه لب سقا ندارد
✨حسین … آرام جانم
✨حسین … روح و روانم
✨حسین… سالار زینب
✨حسین… غمخوار زینب
✨حسین… دلدار زینب
.
#روضه_دروازه_ساعات
.@rozehdaftari
#_گـریـزهـای زیــارت عــاشــــورا
...ما بقیت و بقی اللیل و النهار.
خدایا ! تا نفس دارم تا توان و رمق در بدن دارم به من این توفیق رو بده که به اربابم سلام کنم ! آی عزادار حسین (ع) ! آی محب پسر فاطمه (س) ! اول زیارت عاشورا مؤدبانه در خیمهء حسین (ع)دو زانو بشین و چشم سرت رو ببند و دلتو روانه ی بین الحرمین کن ، از خدا بخواه سلامهایی که به حسین (ع) و اصحابش میدی همه را توسط ملائک خودش در پاکتی از نور به محضر سیدالشهدا(ع) برسونه . آی گریه کن حسین (ع) زمزمه ی سلام تو در فضای ملکوتی حرم حسین (ع) طنین انداز میشه ! موقعی که دلت رو روانه ی حرم باصفای حسین (ع) می کنی و سلام میدی بوی حسین (ع) و عباس (ع) میگیری ، میدونی چرا اینو میگم ؟ آخه وقتی دلت رو روانه ی بین الحرمین میکنی اونجا حسین (ع) و عباس (ع) یه نگاهی به دلت میکنند مگه میشه دلی که نگاه دلربای حسین (ع) و عباس (ع) به اون می افته بوی حسین (ع) و عباس (ع) رو نگیره ؟ هرچه بیشتر دلت رو تو بین الحرمین و حرم عباس (ع)و کنار شش گوشه ی حسین (ع) نگه داری و حواست جمع حسین (ع) باشه دلت بیشتر بوی حسین (ع) و کربلا میگیره ! بوی چادر خاکی زینب (س) رو میگیره آخه اونجایی که دلت رو روانه کردی زینب (س) با چادر خاکی خیلی دویده و داد زده خیلی زمین خورده ! خدایا ! راه قشنگی پیدا کردم تا دیگه بوی گناه ندم از این ببعد تصمیم می گیرم بیام درخونه ی حسین (ع) از این ببعد تصمیم می گیرم بیام خودمو به خیمه ی حسین (ع) بمالم ، ازاین ببعد با عطر دلربای فضای حرم حسین (ع) بوی تعفن گناهمو از خود دور میکنم! به به عجب حسینی داره خدا ! همون ابتدا که میام بهش سلام میدم منو پاک میکنه ، منو نورانی میکنه ، دل منو کربلایی میکنه. آی جوون نکنه بگی من با این گناهان سنگینم چه کنم ! نکنه بگی روم نمیشه به حسین (ع) سلام کنم ! نه هرگز این حرف رو به ذهنت هم راه نده آخه من یک نفر رو می شناسم با اینکه خون به دل زینب (س) و بچه های حسین (ع) کرد با اینکه اشک زینب رو در آورد باز هم حسین (ع) آغوش مهربانشو برایش باز کرد .آره خوب فهمیدی ، خدایا من که وضعم بدتر از حر نیست ، با خجالت هردو دستش رو بالای سرش گرفت و خاضعانه اومد در خونه ی حسین (ع) مؤدبانه آمد جواب ادبش را هم حسین (ع) خیلی قشنگ داد . آی جوون تو هم امشب از حر یاد بگیر مثل حر به حسین (ع) اقرار کن ، اعتراف کن مثل حر ادب نشون بده تا نجاتت بده ! همتون میدونید تو کربلا هرکی وی زمین می افتاد اول کسی که بالای سرش میرسید خود حسین (ع) بو ، امشب منم میگم یا اباعبدالله ! بخدا منم یه عمریه زمین خورده ی گناهان و آلودگی هام هستم تو رو خدا امشب بیا بالای سرم یه دستی به سرم بکش بذار برای همیشه بوی تو رو بگیرم ! آ ی مردم یه چیزی بگم تا دلتون بلرزه یا نه ؟ آ ی اونایی که منتظرید تا حسین (ع) دستی بر سر شما بکشه ! اون حسینی که تو کربلا بالای سر شهدا می آمد با حسینی که الان قرار بالای سر شما بیاد یه فرق کوچیکی داره ، یا امام زمان ! آقا جان معذرت میخوام اون حسینی که التماسش میکنی تا بالای سرت بیاد و دستی به سرت بکشه آی بمیرم سر در بدن نداره ! شمر سرش رو به دامن گرفته و داره از گودال قتلگاه خارج میشه ! حسین جان ! حسین جان..........
@rozehdaftari
#-شور/زمینه – وداع روز عاشورا
*رو سوی میدان می رَوی ای تاج سر/گویم تو را با چشم تر
ای یادگار مادرم آهسته تر
خورشید زهرایی و از هجران تو/نداره شام من سحر
ای یادگار مادرم آهسته تر
پیش خدا ای کوکب هدایت/تو میری ای معنی نور و عزت
من هستم و یک کربلا مصیبت/آه و واویلا...عزیز زهرا،غریب و تنها...
*تا صبح محشر من گرفتار توام/یار وفادار تو ام
بعد ِ ابوفاضل علمدار تو ام
من می برم پیغامت و از کربلا/دلداده و یار تو ام
بعد ِ ابوفاضل علمدار تو ام
آسوده باش ای کعبه ی ولایم/با خطبه ی کوبنده و رسایم
من کوفه را کرببلا نمایم/آه و واویلا...عزیز زهرا،غریب و تنها...
*ای که غریب و بی کس و بی لشگری/نور دل پیغمبری
با رفتنت جان مرا هم می بری
تو همه ی دار و ندار و هستی و/بود وا نبود خواهری
با رفتنت جان مرا هم می بری
ای عالمی تراب سرخ کویت/آهسته تر ای جان فدای رویت
تا که زنم بوسه زیر گلویت/آه و واویلا...عزیز زهرا،غریب و تنها...
@rozehdaftari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کوهنوردا پرچمت رو تا روی قلهها بالا بردند. پیادهها پرچمت رو توی جادهها و بیابونها به اهتزاز درآوردند. اهل شهر و روستا پرچمت رو روی پشتبومها و سردرِ خونهها و ورودیِ مسجدا و هیئتا نصب کردند. حتی ادارهچیها پرچمت رو تا لب دیوارِ ادارهها هم بردن.
پرچمت تمامِ پستی و بلندیِ خشکیها رو گرفت.
فقط مونده بود عمق آبها که اون هم با دست غواصا فتح شد و پرچمت قلب اقیانوسها رو هم درنوردید!
تا پرچمِ تو به قلب آب رسید، آب از سر شوق موج برداشت و تکونی به اهل دریا داد و بعد هم به صد عشق عروسهای دریایی رو سمتِ سطح آب فرستاد، شبیهِ نورافشانیهای ما روی زمین، شبیهِ بادکنکهای هلیومیِ که بالا میرند و توی هوا میرقصند.
این پرچم، این اسم مگه چی توی خودش داره که اینطور باد و خاک و آب و هوا رو به وجد میاره؟
ذرات هستی مگه با شما نسبت فامیلی دارن که اینطور براتون ذوق میکنن و از خودشون مایه میذارن؟!
جدی اباعبدالله! خدا شما رو دقیقا روی کدوم قلهی آفرینش نشونده که هر طرف سر بچرخونیم، باز سمتِ شماییم؟
مگه خدا شما رو توی مولکولهای هوا پخش کرده که هر کجا بریم این شمایید که ما رو دربرگرفته...
راستی که خدا جهان رو آغشته به شما آفریده....
✍ملیحه سادات مهدوی
متن رو با الهام از ویدئو قلم زدم.🌱
@rozehdaftari
روضه کوتاه# امام رضا گریز به# حضرت رقیه و #حضرت زهرا سلام الله علیها
▪️▪️▪️
*امام رضا فرمود:اگه دیدی عبا روی سرم بود،دیگه با من حرف نزن،یکی این بود کرامت رضوی رو فرمودند،یکی هم برای تقیه ی رضوی، آقا فرمود:با من حرف نزن تا فردا برا اباصلت بد نشه،چون همه دارن نگاه میکنن ببینند این زهر چه میکنه،امام رضا مینشت زمین میگفت:آه جگرم،پا میشد،می نشست،نوشتن حدود پنجاه بار نشست ایستاد،آه جیگرم،گاهی هم میگفت:آه پسرم،رسید رو انداز رو کنار زد،پیراهن ِ مبارک رو بالا زد، رو شکم رو گذاشت رو خاک،مثل مار گزیده دور خودش می گردید،یه دفعه دید آقازاده اش اومد، خوب ِ هر بابایی داره جون میده،پسرش بیاد بالینش*
*امشب برات یه روضه بخونم: رقیه شام غریبان دید زین العابدین خیلی میسوزه،هی میگه:بابا نشد بیام سرت رو به دامن بگیرم،سرت رو از کربلا بردن،اینقدر میام تا سرت به من برسه. آقا جواد الائمه چشمای بابا روبست،قاعده اینه چشم های شهید یا میّت رو می بندند،اما بمیرم سر امام حسین از گودال بالا اومد چشم ها باز بود، روی نیزه چشم ها باز بود، تو طشت طلا رفت چشم ها باز بود،تا رسید به دختر،با دست های کوچیکش چشم های بابا رو بست،آخه توی خرابه،زینب و زین العابدین دست بسته بودند، گفت:بابا حق یه داداشم رو ادا کردم، میخوام حق یه داداش دیگه ام رو هم ادا کنم،بابا من دیدم می خواستی داداش علی اصغرم رو ببوسی،هنوز لبت به لباش نرسیده،خون گلوش فواره زد،خیلی دلم برات سوخت،با خودم گفتم:بالاخره به جای داداش علی اصغرم لبات رو می بوسم،بابا من دیدم چوب به لبت زدن،بذار لبات رو ببوسم،حسین...... دختر سه ساله گوشه ی خرابه جون داد، ارث زیاد از مادر برده، صورت کبوده،استخوان ها از روی ناقه افتاده آسیب دیده، شب آخری بریم در خونه ی مادر، کجا شمارو ببرم؟آتیش سوزی که نمیشه،کوچه هم که بد جوری زدن، من چی بگم، همین قدر بگم: جفت دست ها،استخوان ها خورد شده،نمیتونست بخوابه،استخوان پهلو آسیب دیده، سینه آسیب دیده، اگه بخوای بخوابی باید صورت رو بالش بذاری،میگن:گوشواره گوش بی بی بوده،میگن:گوشوار ها تو صورت شکست،خدا کنه دروغ باشه، خوابش نمی برد شب ها از درد پهلو،سینه،بازو،صورت، از درد علی خواب نداشت،تا یه روز حسین وارد شد ،دید مادر خوابیده،روش رو کرد به در حجره دیده حسن اومد،یه نگاه کرد گفت: داداش خدا صبرت بده،دیگه تموم شد،مادرمون از دنیا رفت،یا زهرا.... یا حسین....*
@rozehdaftari
روضه ی دفتری حضرت امام رضا علیه السلام گریز به بی بی #رقیه و #حضرت زهرا سلام الله علیها
#مجلس_ختم_پدر
🥀حرف دل دختراشو امروز برات بخونم بگو بابا...
ز آن نالم که بابا در برم نیست
صفا و سایهٔ او بر سرم نیست
🥀یادش بخیر روزایی که بابا داشتم - سایه بابا بالا سرم بود -
ای عزیز بابا...
مرا گر دولت عالم ببخشند
برابر با نگاه پدرم نیست
🥀همه عالم باشند اما تو نیستی بابا - دلم تنگه - ای بابا...
آخ چرا از من جدایی جان بابا
ز تو نایدصدایی جان بابا
بابا...
گره افتاده در کارم پس از تو
بگو با من کجایی جان بابا
🥀همیشه هر وقت سختی داشتم کنارت نشستم- دلخوشیم بود بابا دارم-
ای بابا بابا..
ببین بی تو دلم را غم گرفته
به درد ما دوایی جون بابا
آخ منو این جای خالی وامصیبت
چنین آشفته حالی وامصیبت
چه باید کرد - با داغ تو بابا
بگو با من کجایی جان بابا
🥀بگم آی مردم دستتون درد نکنه - همه اومدین بدن نازنین بابا را غسل دادین - تشریح کردین، وقتی بدن بابا رو میبردن یکی بلند صدا میزد به عزت و شرف لا اله الا الله - آی مردم بلند بگید لا اله الا الله -
همه پشت سر جنازه بابا می گفتن لا اله الا الله
اما می خوام یه جمله بگم نالشو بزنیُ اشک بریزی برا غربت امیرالمومنین،
🥀می خوام بگم ای کاش این جمعیت می اومدن کوفه،
شام غریبان امیرالمومنین،
اون دل شبی که علی را تشییع کردند کسی نگفت بلند بگو لا اله الا الله امیرالمومنین غریبه امیرالمومنین مظلومه
امروز برای غربت علی گریه کن،
امروز برای غربت علی ناله بزن،
🥀بمیرم صدا زد حسنم بابا حسینم بابا، نیمه شب غسلم بدین نیمه شب کفن کنید، نیمه شب تشییع کنید،
کدوم بابایی رو سراغ دارین که نیمه شب غسل بِدن، نیمه شب کفن کنند...
میگه دیدم امیرالمومنین رو دارن غسل میدن، ابی عبدالله آب میریزه، امام حسن بدن بابا رو غسل میده
( حیدر غریب براش گریه کن اموات فیض ببرن روح این پدر سر سفره امیرالمومنین مهمان باشه )
یه وقت دیدن امیرالمومنین به اذن خدا خودش داره شونه به شونه میشه،
همه برا علی گریه میکردن اما دیدن یه خانمی گوشه ای ایستاده اشک میریزه،
هی زیر لب میگه بابا بابا بابا بابا
( دختر بابا رو خیلی دوست داره مخصوصا که باباش غریب باشه مخصوصا اگه باباش مظلوم باشه...
هی زیر لب میگفت....
بابای خوبم بابای مظلومم
◼️بابای خوب و مهربون
◼️حرفامو از چشام بخون
◼️من التماست می کنم
◼️یه شب دیگه پیشم بمون - 2
اما بدن علی رو شبانه غسل دادن،
شبانه کفن کردن، شبانه تشییع کردن،
◼️می خوام بگم یا امیر المومنین آقاجان،
قربون غربتت برم علی جان
بدن شما رو توی پنج جامه کفن کردن،
تو تابوت گذاشتن،
جلوی تابوت میکائیل گرفت، جبرئیل گرفت، عقب تابوت ابی عبدالله امام حسن گرفتن،
آقا جان اگه نیمه شبم بود، شما را تشریح کردن...
اما آی حسینیا...
میخوای دلتو ببرم کربلا نالشو بزنی..
آی کربلائیا بمیرم برا اون بدنی که...
رو خاک گرم کربلا تشییع کردند..
اما تشییع جنازه اش ویژه بود...
ده نفر نعل تازه زدن به اسب ها..
رو بدن نازنین ابی عبدالله تاختند
الهی نبینی داغ برادرتو،...
الهی سایه داداشت بالا سرت باشه...
مگه میشه خواهر بدن برادرشو نشناسه.....
یه خواهر دل سوختهای اومد گودی قتلگاه...
این شمشیر شکسته ها روکنار زد...
نیزه شکسته هارو کنار زد...
هی میگفت...
▪️ گلی گم کرده ام میجویم او را
▪️ به هر گل میرسم میبویم اورا
▪️گل من یک نشانی در بدن داشت
▪️یکی پیراهن کهنه به تن داشت
🌾حسینم به کجایی
🌾که مُردم زجدایی
🌾هر چقدر ارادت داری به ابی عبدالله ع صدای نالتو بلند کن سه مرتبه ناله بزن یا حسین"
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
@rozehdaftari