eitaa logo
اعزام سخنران و مداح نورالزهرا «س»
336 دنبال‌کننده
136 عکس
83 ویدیو
9 فایل
روضه های خانگی امام حسین علیه السلام را پر رونق می‌کنیم. هماهنگی و اعزام سخنران و مداح به مراسمات شما 09302036516 ویژه شهر تهران لینک عضویت در کانال https://eitaa.com/rozekhanegi_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
«بلا» عظیم و «گره» کور و «امتحان» سخت است چقدر پیروی از صاحب الزمان سخت است شبیه هرکه به جز اوست زندگی کردیم ولی شبیه به آقا... ! برایمان سخت است قصور ماست اگر تحبس الدعا شده‌ایم مقصریم که رفتن به آسمان سخت است برای دیده‌ی هرجاییِ منِ دِلْ‌سنگ مجالِ دیدنِ دلدار هر زمان سخت است چقدر فاصله مانده، چقدر از او دوریم و‌ راه رفتن با پایِ ناتوان سخت است اگرچه غرق گناهیم، دوستش داریم نبودن «ولیِ مهربانمان» سخت است اگرچه دورم از او، بین روضه نزدیکم نفس کشیدن بی روضه، بی گمان سخت است همیشه قِصه‌ی بی مادری غم انگیز است همیشه رفتن یک مادرِ جوان سخت است :: ز میخ سخت‌تر، آغاز بی کسی علی‌ست به روضه‌خوان بگو این روضه را نخوان... سخت است به ‌پیش دیده‌ی مَردم زدند فاطمه را اگرچه روضه عیان است، در بیان سخت است... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
نگاه مادری حتی به هیزم می‌کند زهرا و آتش را پر از گل‌های گندم می‌کند زهرا مراقب بود در آتش نسوزد چادرش، شاید_ که زینب را در این چادر تجسم می‌کند زهرا به گوش‌ات خورده آیا آب آتش را بسوزاند؟! میان موجی از آتش تلاطم می‌کند زهرا دلیل زندگی را در تماشای علی می‌دید علی را در شلوغی ناگهان گم می‌کند زهرا علی را با چه حالی از میان کوچه‌ها بردند که با خاک عبای او تیمم می‌کند زهرا صدای پای رفتن از در و دیوار می‌آید علی تابوت می‌سازد، تبسم می‌کند زهرا نمی‌گنجد درون خاک، اقیانوس بی‌پایان مزارش را نهان در قلب مردم می‌کند زهرا ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
سجاده‌ام معطر، از بوی ربنا بود آنچه شنیده می‌شد، از من فقط "خدا" بود یک عمر آه و نفرین، از این و آن شنیدم تنها به جرم اینکه نفرین من دعا بود دیشب برای مردم، تا صبح گریه کردم ای کاش یک نفر هم، یک دم به فکر ما بود طفلان من به جایِ مردم گرسنه بودند افطار خانه‌ی ما در سفره‌ی شما بود امروز را نبینید این بی حیا لگد زد دیروز پشت این دَر، جمعیت گدا بود من هیچ شکوه‌ای از بیگانگان ندارم آن‌که به حال و روزم خندید آشنا بود من درد مرتضی را با جان خود خریدم در راه عشق باید آماده‌ی بلا بود دستم شکست اما من درد حس نکردم اسم علی دوا بود، ذکر علی شِفا بود رفتم برای مردم حجت تمام کردم: او را که می کشیدید او حجت خدا بود ای کاش می‌شکستند این دست دیگرم را اما به جای این دست، آن دست بسته وا بود با کفش‌های خاکی، در خانه‌ام قدم زد آن خانه‌ای که فرشش، بال فرشته‌ها بود ای کاش ماجرا را حیدر ندیده باشد وقتی سرم به در خورد، فضه! علی کجا بود؟! تازه میان کوچه قلبم به درد آمد حیدر برهنه سر بود، حیدر برهنه پا بود * * تا قبر بردنم را، همسایه هم نفهمید از بسکه مُردن من، چون شمع بی‌صدا بود از بسکه قطره قطره بر پای تو چکیدم تابوت من سبک‌تر حتی ز بوریا بود ای آخرت وفا کن با ما شکسته دل‌ها با ما شکسته دل‌ها، دنیا که بی وفا بود... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از حدیث اشک
دوباره فاطمیه بر سینه اش زخمی عمیق از میخِ در دارد پس هر نفس که میکشد ، یک درد سر دارد دیدند زهرا راه که میرفت در خانه یک دست بر دیوار و دستی بر کمر دارد میخواهد او تا موی زینب را کند شانه سخت است با این وضع بازو ، شانه بر دارد او بیشتر از غربت مولای خود سوزَد هرچند بر روی دلش داغ پسر دارد آن بانویی که پهلویش بشکسته ای مردم یک لحظه خواب راحتی آیا دگر دارد؟ با ناله ی عَجِّل وَفاتی اش علی فهمید یارِ جوانش گوئیا قصد سفر دارد! والله زهرا تا قیامت نفرتی بی حد در سینه خود از ابوبکر و عُمَر دارد یونس وصالی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
هدایت شده از حدیث اشک
مناجات با امام زمان عج در فاطمیه چرا ای ماهِ زیبا رویِ بی همتا ، نمی آیی؟ چرا ای یوسف گم گشته زهرا ، نمی آیی؟ بیا از پشت ابرِ غیبت ای خورشیدِ حق بیرون بگو با من تو ای پنهان ترین پیدا ، نمی آیی؟ دوباره فاطمیه آمد ای آقا ، بیا برگرد طناب افتاده دور گردنِ مولا ، نمی آیی؟ عزا برپا نمودیم و به در چشمانمان خشکید مگر در مجلس انسیه الحورا ، نمی آیی؟ بیا از چادر مادر ، غبار کوچه را بردار ببین بر روی چادر مانده رد پا ، نمی آیی؟ یونس وصالی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
هدایت شده از حدیث اشک
روح آفتاب ای روح آفتاب چرا پا نمی شوی  بانوی بوتراب چرا پا نمی شوی   پهلوی من هم از خبر رفتنت شکست  رکنم شده خراب چرا پا نمی شوی با قطره قطره اشک سلامت نموده ام  زهرا بده جواب چرا پا نمی شوی  خورشید لطمه دیده حیدر بلند شو  بر جمع ما بتاب چرا پا نمی شوی  رفتی و روی صورت خود را کشیده ای  ای مادر حجاب چرا پا نمی شوی  بی تو تمام ثانیه ها دق نموده اند  رفته زمان بر آب چرا پا نمی شوی  روی کبود تو به نگاهم اشاره کرد  مردم از این خطاب چرا نمی شوی  می میرد از تنفس دل گیر کوچه ها  ای غنچه های ناب چرا پا نمی شوی رحمان نوازنی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
هدایت شده از  علی سروش
اقدامات سلام الله علیها ویراست کانال علی سروش: https://eitaa.com/ASorosh1421
هدایت شده از  علی سروش
اقدامات سلام الله علیها ویراست کانال علی سروش: https://eitaa.com/ASorosh1421
۱حضرت زهرا آقا سلام، روضه مادر شروع شد باران اشک های مکرر شروع شد آقا اجازه هست بخوانم برایتان این اتفاق از دم یک در شروع شد تا ریشه های چادر خاکی مادرت آتش گرفت،روضه معجر شروع شد فریادهای مادر پهلو شکسته ات تا شد فشار در دو برابر شروع شد این ماجرا رسید به آنجا که نیمه شب بی اختیار گریه حیدر شروع شد وقتی رسید قصه به اینجای شعر من ایام خانه داری دختر شروع شد ... دختر رسید تا خود آن لحظه ای که ظهر یک ماجرا به قافیه سر شروع شد
گر میخواستی سوزی در آتش حاصل ما را چرا با داغ زهرا آشنا کردی گل ما را اگر میخواستی خاکستر ما را دهی بر باد چرا با گریه بر زهرا عجین کردی دل ما را به جرم معصیت خواهی بسوزانی بسوز اما مسوزان پیش چشم قاتل زهرا دل ما را تو میدانی که ما پروانه ها ممنون زهراییم که هر شب میکند روشن چراغ محفل ما را در آن روزی که هر کس راه حل مشکلی جوید به هر شکلی که زهرا خواست حل کن مشکل ما را