در این خانه نشستیم نفس تازه کنیم
که نمک گیر شدیم از نمک روی علی
#بهمن_ترکمانی
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
@hadithashk
یا صاحب الزمان(عج)
سرگرم دنیا ماندم و ، از یاد تو غافل شدم
کارم شده معصیت و ، در بندگی کاهل شدم
در حق تو بد کرده ام ، بد عهدی من را ببخش
جای رفاقت با شما ، با هر کسی همدل شدم
چشمان من خشکیده است از بس به هرجا رفته است
با بی حیایی باعث ، تاریکی این دل شدم
حال دلم طوفانی و ، تنهای تنها مانده ام
بی تو شبیه ماهیِ افتاده در ساحل شدم
پشت درم در میزنم ، در خانه ات راهم بده
با سر به زیری آمدم ،بار دگر سائل شدم
وقتی که زیر پرچمت ، در بین خوبان جا شدم
دیدم که با لطفت رها ، از هر غم و مشکل شدم
در بین روضه هرکسی ، ذکری نشسته بر لبش
من گوشه ای مشغول بر ، ذکر ابوفاضل شدم
روضه به روضه رفتم و ، با اذن ماه علقمه
من هم برای رفتنِ ، تا کربلا قابل شدم
یادش بخیر آن شب که با، چشمان گریان آمدم
اذن دخولی خواندم از ، بابُ الرَّجاء داخل شدم
روح الله پیدایی
#روح_الله_پیدایی #شعر_آیینی #شعر_فراق_امام_زمان #شعر_مذهبی #شعر_مناجات_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
دلیل پاکی دامان مادرش باشد
کسی که سیب دو نیم پیمبرش باشد
علی به داشتنش فخر می کند به قریش
عقیل مفتخر از درک محضرش باشد
شکوه غیرت حمزه در او تجلی یافت
شبیه آینه ای در برابرش باشد
به عصر جاهلیت باطنا موحد بود
کلام صادق او حُسن دیگرش باشد
میان معرکه ها بُرد با رسول خداست
چرا که جعفر طیار یاورش باشد
اگر شبیه علی مثل شیر می غرّد
رهین منت دامان مادرش باشد
کنار حضرت جبرییل می کند پرواز
تمام کون و مکان زیر شهپرش باشد
کسی علم بسپارد به حضرت قائم
که از سلاله ی پاک و مطهرش باشد
قسم به غربت حیدر غریب خواهد ماند
هر آن که حضرت مولا برادرش باشد
#علیرضا_خاکساری
#جعفر_طیار
#شعر_شهادت_جناب_جعفر_طیار
@hadithashk
سال ها هر لحظه بیش از پیش غربت داشتن
علتش این است با حیدر اخوت داشتن
تو نخستین مرد این قومی که فخرت باشد این :
خَلقا و خُلقا به پیغمبر شباهت داشتن
ای به قربانت که حتی نوح هم دارد نیاز
از تو در روز جزا برگ شفاعت داشتن
بر نماز جعفر طیار تکیه می کنیم
در شب دلواپسی ها ، وقت حاجت داشتن
ای نجاشی ها مسلمانان کوه همتت
ای چراغ شاهراه استقامت داشتن
آن زمان السابقون السابقون گشتی که بود
شرک فخر ِ مدعی های خلافت داشتن
کیستی بابای این امت برادر خوانده ات؟
شد نصیب چند تن این حد سعادت داشتن
خوش قدم بودی و خیبر پیش پایت فتح شد
این خودش یعنی که خیر بی نهایت داشتن
شادمان از فتح خیبر یا که دیدارت شود
حضرت عین الیقین مانده است و حیرت داشتن
گرچه دادی دست اما پرچم از دستت نرفت
این چنین باید به این مکتب ارادت داشتن
از تو می گیرد ابوفاضل مدد در علقمه
می دهد بر کل عالم درس غیرت داشتن
پرچمت دست فراری ها نمی افتاد کاش
نیست کار هر کسی مثل تو جرات داشتن
روز های حیدر کرار بی تو پر شد از
دم به دم از جای خالی ات شکایت داشتن
خانه ات شد ماجرایش چون فدک بعد از نبی
آه آه از روزگار ،آه از حسادت داشتن
تشنه جان دادی ولی اسما بدون تو نداشت
در دلش یک ذره ترس ِ هتک حرمت داشتن
ای امیر موته این حق عروس تو نبود
در چهل منزل به تن رخت اسارت داشتن
#شعر_شهادت_جناب_جعفر_طیار
#محمدحسین_رحیمیان
@hadithashk
دوباره فاطمیه
بر سینه اش زخمی عمیق از میخِ در دارد
پس هر نفس که میکشد ، یک درد سر دارد
دیدند زهرا راه که میرفت در خانه
یک دست بر دیوار و دستی بر کمر دارد
میخواهد او تا موی زینب را کند شانه
سخت است با این وضع بازو ، شانه بر دارد
او بیشتر از غربت مولای خود سوزَد
هرچند بر روی دلش داغ پسر دارد
آن بانویی که پهلویش بشکسته ای مردم
یک لحظه خواب راحتی آیا دگر دارد؟
با ناله ی عَجِّل وَفاتی اش علی فهمید
یارِ جوانش گوئیا قصد سفر دارد!
والله زهرا تا قیامت نفرتی بی حد
در سینه خود از ابوبکر و عُمَر دارد
یونس وصالی
#اشعار_جدید_فاطمیه #شعر_شهادت_حضرت_زهرا #شعر_فاطمیه #شعر_فاطمیه_1403 #یونس_وصالی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مناجات با امام زمان عج در فاطمیه
چرا ای ماهِ زیبا رویِ بی همتا ، نمی آیی؟
چرا ای یوسف گم گشته زهرا ، نمی آیی؟
بیا از پشت ابرِ غیبت ای خورشیدِ حق بیرون
بگو با من تو ای پنهان ترین پیدا ، نمی آیی؟
دوباره فاطمیه آمد ای آقا ، بیا برگرد
طناب افتاده دور گردنِ مولا ، نمی آیی؟
عزا برپا نمودیم و به در چشمانمان خشکید
مگر در مجلس انسیه الحورا ، نمی آیی؟
بیا از چادر مادر ، غبار کوچه را بردار
ببین بر روی چادر مانده رد پا ، نمی آیی؟
یونس وصالی
#اشعار_امام_زمان_عج #شعر_امام_زمان_عج_در_فاطمیه #شعر_مناجات_با_امام_زمان #یونس_وصالی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
با که گویم غم دل را
جهنم است بهشتی که جز عذاب ندارد
که جز عذاب ندارد دلی که تاب ندارد
چگونه آنکه زنش بر زمین نخورده بفهمد؟
که گاه غُصهی یک مرد احتساب ندارد
سوالِ اینکه چه بوده گناهِ مادرِ سادات
درست مثل سلامِ علی جواب ندارد
چه انتظاری از اعجازِ دربِ سوخته داری؟
گلی که له شده در زیرِ پا، گلاب ندارد
گُلی که میخ، در آتش گرفته پیرهنش را
میانِ مُردن و پژمردن انتخاب ندارد
همین که بوی تو پیچید ای عصارهی یاسین
سویِ تو خادمه کاری به جز شتاب ندارد
بگو به آنکه تو را زد به قصدِ قُرب در اینجا
دگر شنیدنِ فریادِ زن ثواب ندارد
به آنکسی که لگد زد، بگو که سینهی گندم
میانِ شعله دگر تابِ آسیاب ندارد
در آن میانه که قنفذ به ما بلند بخندد
مغیره از زدنت هیچ اجتناب ندارد
تمامِ شهر چنین که تو را زدند حسابی
حساب کردم و دیدم کسی حساب ندارد
غرورِ من سرِ دستِ شکستهی تو شکسته
وگرنه دستِ علی غُصهی طناب ندارد
شبی که سیلیِ شلاق سرمه ریخت به چشمت
از آن به بعد نگاهِ تو میلِ خواب ندارد
کم است دندهای از پهلویت وگرنه عزیزم
ز جا بلند شدن اینهمه عذاب ندارد
کجا برم غمِ ناموس و درد دل به که گویم؟
کسی شبیه دلم خانهی خراب ندارد
از آن جمال، همین چند استخوانِ شکسته
به جز جلالتِ یک اسم بین قاب ندارد
به خاکِ خونیِ کوچه قسم که هیچ امیدی
به ماندنِ تو بدین وضع، بوتراب ندارد
فرات، مهریهات بود، ای دریغ که سهمی
از آن، حسین به قدرِ دو قطره آب ندارد
اگرچه سوخته بعد از حسین صورتش، اما
گلایه مادرِ اصغر از آفتاب ندارد
به بیکسیِ حسن گریه میکنی دمِ آخر
که همسری به وفاداریِ رباب ندارد
ظهیر مومنی
#اشعار_جدید_فاطمیه #اشعار_شهادت_حضرت_زهرا #شعر_فاطمیه #ظهیر_مومنی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
وصله های عبایت
نخواست تا که پرستش شوی، فضائلِ تو
میانِ سینهی شخصِ رسول مستوراند
به غیرِ ذات، همه... هرچه بوده از آغاز
به پای بوسیِ دستِ دعات ماموراند
به ناودانِ طلایت چقدر میبارند
ملائکی که ز جنس لطافتِ نورند
به نوشِ شهدِ لبت، ششجهت شتاب آرند
ملائکی که به ظاهر شبیه زنبوراند
به شوقِ بوسه به تاکِ ضریح، لبهایم
چهار فصل پیاپی دخیلِ انگوراند
به خاکِ پای تو اینها که خاکمالِ تواند
یکی یکی به دیارِ خود امپراطوراند
دو تن ز خیلِ گدایانِ کوچه گردِ نجف
به قومِ خود به کلیم و مسیح مشهوراند
به روز واقعه تازه اگر اجازه دهی
پیمبران همه با قنبر تو محشوراند
غلامهای غلامانِ قنبرت غِلمان
کنیزهای کنیزانِ فضهات حوراند
به وصلههای عبایت قسم به ما بی تو
هرآنچه وصل شود وصلههای ناجوراند
به انتظارِ تو از شوقِ `مَن یَمُت یَرَنی”
هزارها چو من اینجا به مرگ مسروراند
به زندگانِ سرِ دارِ باقیات سوگند
که مردگانِ تو مشتاقِ نفخهی صورند
ظهیر مومنی
#اشعار_مدح_ابوتراب #اشعار_مدح_امیرالمومنین #شعر_مدح_مولا #شعر_مدح_و_مناجات_امیرالمومنین #ظهیر_مومنی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
فخر کائنات
نور خورشید دربساطش بود
این یکی ازتجلیاتش بود
مهربانی بی مثالش از
مادری بودن صفاتش بود
بی فدک هم همیشه روزی ما
بر سر سفره های ذاتش بود
تا قیامت به شوق رد شدنش
عرش مشغول سورساتش بود
مایه فخرکائنات ، علی ست
فاطمه کل کائناتش بود
در و دیوار خانه شاهد بود
فاطمه عاشق صلاتش بود
چشمهی رزق عالم و آدم
در قنوت پر از قناتش بود
هم دعاگوی مومنین بود و
هم دعاگوی مومناتش بود
این خلیله یکی از اعجازش
گل نمودن میان آتش بود
اینچنین عاشق علی بودن
تازه یک پنجم از زکاتش بود
وحید عظیم پور
#اشعار_مدح_مادر_سادت #شعر_فاطمیه #شعر_مدح_حصرت_زهرا #شعر_مدح_و_مناجات #شعر_مناجات_با_حضرت_زهرا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
روح آفتاب
ای روح آفتاب چرا پا نمی شوی
بانوی بوتراب چرا پا نمی شوی
پهلوی من هم از خبر رفتنت شکست
رکنم شده خراب چرا پا نمی شوی
با قطره قطره اشک سلامت نموده ام
زهرا بده جواب چرا پا نمی شوی
خورشید لطمه دیده حیدر بلند شو
بر جمع ما بتاب چرا پا نمی شوی
رفتی و روی صورت خود را کشیده ای
ای مادر حجاب چرا پا نمی شوی
بی تو تمام ثانیه ها دق نموده اند
رفته زمان بر آب چرا پا نمی شوی
روی کبود تو به نگاهم اشاره کرد
مردم از این خطاب چرا نمی شوی
می میرد از تنفس دل گیر کوچه ها
ای غنچه های ناب چرا پا نمی شوی
رحمان نوازنی
#اشغار_شهادت_حضرت_زهرا #رحمان_نوازنی #شعر_فاطمیه #مرثیه_حضرت_زهرا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا فضّه خذینی
چه کرده اند که مادر به فضه رو زده است
نوشته اند دم در به فضه رو زده است
حیای فاطمه نگذاشت یاعلی گوید
بخاطر دل حیدر به فضه رو زده است
چه کرده اند که این باغبان با احساس
کنار غنچهی پرپر به فضه رو زده است
شکست شیشهی عطری که بوی محسن داشت
در این فضای معطر به فضه رو زده است
چقدر خواست خودش پا شود ولی افسوس
توان نداشت و آخر به فضه رو زده است
نفس نفس زد و آیینه اش غبار گرفت
و این زلالِ مکدر به فضه رو زده است
یکی به فاطمه خورد و نبی دوتا حس کرد
پیامبر دو برابر به فضه رو زده است
چگونه شرح دهم روضه های محسن را
همین بس است که مادر به فضه رو زده است
احمد ایرانی نسب
#احمد_ایرانی_نسب #اشعار_شهادت_حضرت_زهرا #اشعار_فاطمیه_1403 #شعر_مادر_سادات
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
احراق باب
افتاد گره پشت در خانه به کارم
در نقطه آغاز خزان گشت بهارم
از بار فشار در و دیوار نشد تا
یک بار تو را تنگ در آغوش فشارم
حالا که نشد از رخ تو بوسه بچینم
در مقتلت از خون جگر لاله بکارم
هر قدر نگه داشتم این در که نیایند
...پهلوم شکستندو تو رفتی ز کنارم
تشییع ،تو را با عجله خادمه ام کرد
فهمید که بر دیدن تو تاب ندارم
اینگونه که داغ تو بر این سینه تنگ است
لاله شکفد یاد تو از سنگ مزارم
رختی که نشد قسمت تو تا که بپوشی
باید که برای علی اصغر بگذارم
موسی علیمرادی
#اشعار_روضه_حضرت_زهرا #شعر_شهادت_حضرت_محسن #شعر_فاطمیه #موسی_علیمرادی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹