eitaa logo
حدیث اشک
7.1هزار دنبال‌کننده
46 عکس
86 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
علی حق بوده به نامِ آن کسی که خـــاک را افلاک کرده است همان که کعبه پیشِ او گریبان چاک کرده است زمین را از همه لات و هُبل ها پاک کرده است هزاران ” عمرو بنِ عبدُود ” را خاک کرده است شجــــاعت پیشِ مولایم علی معنا ندارد و مانندش کسی دیگر در این دنیا ندارد چرا که کـــعبه را دورِ ســــــرِ او آفریدند برای وضــــــعِ حملِ مــــــادر او آفریدند و نامـــوسِ خدا را همســــــرِ او آفریدند مرا هم خـــــاکِ پایِ قنبــــــرِ او آفریدند و بی شک رویِ لبهایِ خدا هم ” یا علی ” هست علی حق بوده و حق هم همیشه با علی هست ندارد دردِ دنیا ، دردِ مردم بوده دردَش هزاران مثلِ حاتم هم گدایِ دورِ گردَش ببندد رویِ پیشــــانی اگر سربندِ زردَش خدا تکبیــــر می گوید به هنگامِ نبردَش علی در هر نبردی جنگ را فرجام داده است و تیغ اش کارِ عزرائیـــل را انجام داده است برای ضربه اش در جنگ او وسواس دارد غضب دارد ولیکن بیشتر احســــاس دارد رحیم النّاس هست و او کریم النّاس دارد و شاگردی شبیهِ حضرتِ عبّــــــاس دارد علی دریایِ بی پایانِ صبر و کوهِ درد است رجزهایِ لبِ عبّــــــاس هنگــــامِ نبرد است اگرچه بخشش و جودِ علی بسیار بوده است ولی در هر نبردی او یلِ قهــــــار بوده است برایِ عده ای که قصدِشان انکـــار بوده است قسیم الجنّه گاهی هم قسیم النّار بوده است به خاطر دارد او محتاجِ در هر خانه ای را و شاید پیرمردِ کــــورِ در ویـــــرانه ای را فقط شمشیر نه...در دست هایش بویِ نان داشت همیشه رویِ دوشَش بقچه ای از آسمــــان داشت شــــبیهِ کــــوه امّا در دِلش آتشفشـــــان داشت علی در چشم خار و در گلویش استخوان داشت فقط او می تواند اینچنین مظلــــوم باشد خلیفه باشد و در مَحکمِه محکـــــوم باشد فقط او میتواند کارِ چندان ساده ای نیست شــــبیهِ او امیـــرِ اینچنین افتاده ای نیست برایش فتحِ خیبر کارِ فوق العاده ای نیست به جز زهرا برایش دلبر و دلداده ای نیست علی انگیزه ی خلقِ زمین و آسِمــان است علی زیباترین مضمون برایِ شاعران است ابراهیم زمانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
شهر نجف براى سلطنتت غیر عرش، تختى نیست برات، گردش افلاک کار سختى نیست به جز لباس غلامان شاه، رختى نیست چونان وجود شما پر ثمر، درختى نیست ندیدن تو براى بهشت هم سخت است رسید دوزخ اگر نزد شاه خوشبخت است براى من شده یک سر پناه، شهر نجف نموده حال مرا رو به راه ، شهر نجف شده ست مرکز ترک گناه، شهر نجف بیا و دورى ما را نخواه، شهر نجف! خوشا به حالِ دلى که ملازم حرم است کسى که هر شب و هر روز عازم حرم است شده ست گرد و غبار مسیرتان تاجم به لطف بى حد این آستانه محتاجم و فرش گوشه اى از صحن توست معراجم از این بهشت چو آدم نکن تو اخراجم که طعم بوسه ى انگور در رگم جاریست مرام حضرت خورشید، آبرو داریست کسى شبیه شما در جهان اسد نشده کسى شِگرد تو در جنگ را بلد نشده عدو ز مرحله ى ذوالفقار رد نشده حریف رزمِ تو عَمرو بن عَبدوَد نشده تو بى نظیر ترین پهلوان دنیایى تو بهترین پدر مهربان دنیایى میان عَرصه ى پیکار هم مصافت نیست کسى چونان تو برازنده ى خلافت نیست رَهِ بدون تو آقا بدون آفت نیست به گِل نشسته هر آنکس که در طوافت نیست صفات ناب تو را با علاقه مى خوانم به یاد چشم تو نهج البلاغه مى خوانم جَنان ز مصدر چشم تو مشتق است فقط جهان به گرد وجودت مُعلّق است فقط نَمى ز بحر شما، شرح خندق است فقط صداى عرش، علىٌ مع الحق است فقط اگر چه بر سر این سفره مستفیض شدیم جنون گرفته و از عشقتان مریض شدیم تویى صراط، تویى مقتدا، تویى میزان براى حشر، تو ما را ز قبر برخیزان هواى وصل تو شد موسم گنَه ریزان به دار عشق چو میثم، شدیم آویزان حساب ماست به دست تو یا ابالحسنِین ببخش ظلمت نفسِ مرا به حق حسین امیر کیسه به دوش لیالىِ کوفه! جوابِ مِهر، به دستان خالى کوفه تلاش کرده براى تعالى کوفه! ببار بر جگر خشکسالى کوفه بگیر دست مرا تشنه مانده ام در راه به حق اشهد انّ على ولى الله مجتبى کرمى لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
وصله های عبایت نخواست تا که پرستش شوی، فضائلِ تو میانِ سینه‌ی شخصِ رسول مستوراند به غیرِ ذات، همه... هرچه بوده از آغاز به پای بوسیِ دستِ دعات ماموراند به ناودانِ طلایت چقدر می‌بارند ملائکی که ز جنس لطافتِ نورند به نوشِ شهدِ لبت، شش‌جهت شتاب آرند ملائکی که به ظاهر شبیه زنبوراند به شوقِ بوسه به تاکِ ضریح، لب‌هایم چهار فصل پیاپی دخیلِ انگوراند به خاکِ پای تو این‌ها که خاکمالِ تواند یکی یکی به دیارِ خود امپراطوراند دو تن ز خیلِ گدایانِ کوچه گردِ نجف به قومِ خود به کلیم و مسیح مشهوراند به روز واقعه تازه اگر اجازه دهی پیمبران همه با قنبر تو محشوراند غلام‌های غلامانِ قنبرت غِلمان کنیز‌های کنیزانِ فضه‌ات حوراند به وصله‌های عبایت قسم به ما بی تو هرآنچه وصل شود وصله‌های ناجوراند به انتظارِ تو از شوقِ `مَن یَمُت یَرَنی” هزارها چو من اینجا به مرگ مسروراند به زندگانِ سرِ دارِ باقی‌ات سوگند که مردگانِ تو مشتاقِ نفخه‌ی صورند ظهیر مومنی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹