eitaa logo
حدیث اشک
7.1هزار دنبال‌کننده
46 عکس
86 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
یا قمر العشیره رد خور ندارد می شود حاجت برآورده هر آنکسی که رو ؛ به سوی این در آورده در ماتم او ارمنی هاهم سیه پوشند یعنی مسیحی هم به آقا باور آورده ما نه...بزرگ ما خودش را کوچکش خوانده بر درگه او عرض حاجت رهبر آورده عباس یعنی خیمه آرام یعنی شیر شیری که باخود حوصله ها را سر آورده عباس یعنی مرتضی ؛بااین حساب ارباب همراه باهفتاد و دوتن؛لشگر آورده عباس یعنی عشق یعنی حضرت غیرت عباس یعنی دست داده؛پر در آورده عباس یعنی هر نفس روح ادب بودن وقتی کنار شاه سر پایین تر آورده قربان آن مادر که باحیدرچنین فرمود ام البنین نذر حسینت نوکر آورده او کیست که زهرا برای گریه کن هایش از جنت الاعلی انار نوبر آورده اوج لطافت لطمه بر صور ت زند امشب احوال زینب گریه ما را در آورده امشب گره از کارها وا می کند حتما آن دستها که فاطمه در محشر آورده امشب بساط روضه احساس در عرش است یعنی دوباره پرچم عباس در عرش است ظهیر مومنی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سالار زینب دل مرده ها که کار مسیحا نمی کنند پَر میکنند از تن و پروا نمی کنند شمشیر ها به امر تو در رفت و آمدند جایی برای بوسه ی ما وا نمی کنند افتادی و دوباره زمین خورد مادرت رحمی به حال مادرم اینجا نمی کنند فریاد خواهرانه ی من را ز روی تل جز با زبان هلهله معنا نمی کنند افتاده بی رمق بگذارید جان دهد اینگونه پشت و روش که با پا نمی کنند سالار خیمه های مرا بین خاک و خون با خنده وقتِ مرگ تماشا نمی کنند با صبر و حوصله پسِ هر تیغ نیزه را در بین دنده هاش به پهنا نمی کنند بگذار تا نفس بکشد آاااه ای سنان با زور نیزه را به دهن جا نمی کنند با ضرب پا بزرگ مرا زیر و رو نکن مذبوح را که تشنه مهیا نمی کنند بردار پا ز صورت او، دست از سرش اینقدر بهر ذبح تقلا نمی کنند کُند است خنجر تو و یک جا نمی خورد این تیغ های تشنه مدارا نمی کنند کُند است خنجر تو و سر را ز پشتِ سر با ضربه ی دوازدهم تا نمی کنند بگذار لااقل بشِناسیم بعد از این جسمش به نعل اسب معما نمی کنند اندازه ی نیاز که غارت شده بس است دیگر برای جایزه دعوا نمی کنند حالا به جای شانه زدن های مادرم اینجا به پنجه موی تو را شانه می کنند ظهیر مومنی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مَن یَمُت یَرَنی به شب‌نشینیِ خورشید، سایه ها دوراند اگر که نور تویی چشم‌های شب کوراند نخواست تا که پرستش شوی، فضائلِ تو میانِ سینه‌ی شخصِ رسول مستوراند به غیرِ ذات، همه... هرچه بوده از آغاز به پای بوسیِ دستِ دعات ماموراند به ناودانِ طلایت چقدر می‌بارند ملائکی که ز جنس لطافتِ نورند به نوشِ شهدِ لبت، شش‌جهت شتاب آرند ملائکی که به ظاهر شبیه زنبوراند به شوقِ بوسه به تاکِ ضریح، لب‌هایم چهار فصل پیاپی دخیلِ انگوراند به خاکِ پای تو این‌ها که خاکمالِ تواند یکی یکی به دیارِ خود امپراطوراند دو تن ز خیلِ گدایانِ کوچه گردِ نجف به قومِ خود به کلیم و مسیح مشهوراند به روز واقعه تازه اگر اجازه دهی پیمبران همه با قنبر تو محشوراند غلام‌های غلامانِ قنبرت غِلمان کنیز‌های کنیزانِ فضه‌ات حوراند به وصله‌های عبایت قسم به ما بی تو هرآنچه وصل شود وصله‌های ناجوراند به انتظارِ تو از شوقِ `مَن یَمُت یَرَنی” هزارها چو من اینجا به مرگ مسروراند به زندگانِ سرِ دارِ باقی‌ات سوگند که مردگانِ تو مشتاقِ نفخه‌ی صورند  ظهیر مومنی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مَن لَم یَشکُرِالمَخلوقَ، لَم یَشکُرِ الخالقَ به رسم ادب و معرفت از همه دوستان و عزیزان شاعر که لطف کردن منت سر ما گذاشتن و اشعارشونو برای انتشار در اختیار مجموعه قرار دادن تقدیر، تشکر و قدردانی میکنیم 🙏🙏🙏🙏
با که گویم غم دل را جهنم است بهشتی که جز عذاب ندارد که جز عذاب ندارد دلی که تاب ندارد چگونه آن‌که زنش بر زمین نخورده بفهمد؟ که گاه غُصه‌ی یک مرد احتساب ندارد سوالِ اینکه چه بوده گناهِ مادرِ سادات درست مثل سلامِ علی جواب ندارد چه انتظاری از اعجازِ دربِ سوخته داری؟ گلی که له شده در زیرِ پا، گلاب ندارد گُلی که میخ، در آتش گرفته پیرهنش را میانِ مُردن و پژمردن انتخاب ندارد همین که بوی تو پیچید ای عصاره‌ی یاسین سویِ تو خادمه کاری به جز شتاب ندارد بگو به آن‌که تو را زد به قصدِ قُرب در اینجا دگر  شنیدنِ  فریادِ زن  ثواب ندارد به آن‌کسی‌ که لگد زد، بگو که سینه‌ی گندم میانِ شعله دگر تابِ آسیاب ندارد در آن میانه که قنفذ به ما بلند بخندد مغیره از زدنت هیچ اجتناب ندارد تمامِ شهر چنین که تو را زدند حسابی حساب کردم و دیدم کسی حساب ندارد غرورِ من سرِ دستِ شکسته‌ی تو شکسته وگرنه دستِ علی غُصه‌ی طناب ندارد شبی که سیلیِ شلاق سرمه ریخت به چشمت از آن به بعد نگاهِ تو میلِ خواب ندارد کم است دنده‌ای از پهلویت وگرنه عزیزم ز جا بلند شدن این‌همه عذاب ندارد کجا برم غمِ ناموس و درد دل به که گویم؟ کسی شبیه دلم خانه‌ی خراب ندارد از آن جمال، همین چند استخوانِ شکسته به جز جلالتِ یک اسم بین قاب ندارد به خاکِ خونیِ کوچه قسم که هیچ امیدی به ماندنِ تو بدین وضع، بوتراب ندارد فرات، مهریه‌ات بود، ای دریغ که سهمی از آن، حسین به قدرِ دو قطره آب ندارد اگرچه سوخته بعد از حسین صورتش، اما گلایه مادرِ اصغر از آفتاب ندارد به بی‌کسیِ حسن گریه می‌کنی دمِ آخر که همسری به وفاداریِ رباب ندارد ظهیر مومنی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
وصله های عبایت نخواست تا که پرستش شوی، فضائلِ تو میانِ سینه‌ی شخصِ رسول مستوراند به غیرِ ذات، همه... هرچه بوده از آغاز به پای بوسیِ دستِ دعات ماموراند به ناودانِ طلایت چقدر می‌بارند ملائکی که ز جنس لطافتِ نورند به نوشِ شهدِ لبت، شش‌جهت شتاب آرند ملائکی که به ظاهر شبیه زنبوراند به شوقِ بوسه به تاکِ ضریح، لب‌هایم چهار فصل پیاپی دخیلِ انگوراند به خاکِ پای تو این‌ها که خاکمالِ تواند یکی یکی به دیارِ خود امپراطوراند دو تن ز خیلِ گدایانِ کوچه گردِ نجف به قومِ خود به کلیم و مسیح مشهوراند به روز واقعه تازه اگر اجازه دهی پیمبران همه با قنبر تو محشوراند غلام‌های غلامانِ قنبرت غِلمان کنیز‌های کنیزانِ فضه‌ات حوراند به وصله‌های عبایت قسم به ما بی تو هرآنچه وصل شود وصله‌های ناجوراند به انتظارِ تو از شوقِ `مَن یَمُت یَرَنی” هزارها چو من اینجا به مرگ مسروراند به زندگانِ سرِ دارِ باقی‌ات سوگند که مردگانِ تو مشتاقِ نفخه‌ی صورند ظهیر مومنی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹