eitaa logo
حدیث اشک
9.2هزار دنبال‌کننده
75 عکس
148 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
دیوانه می شویم که زنجیرمان کنی تکرار می شویم که تکثیرمان کنی تو آمدی که بر سر این سفره کرم با لقمه های حضرتیت سیرمان کنی از کودکی کبوتر صحنت شدیم که زیر عبای محترمت پیرمان کنی ما آیه های پنجره فولاد می شویم تا با زبان معجزه تفسیرمان کنی از زعفران گنبد خود داده ای به ما میخواستی دوباره نمک گیرمان کنی رسم تو نیست خواهش ما نبینی و از خانه ات برانی و تحقیرمان کنی آقا تو را به جان جوادت چه می شود؟ یک کربلا اضافه به تقدیرمان کنی @hadithashk
مَن لَم یَشکُرِالمَخلوقَ، لَم یَشکُرِ الخالقَ به رسم ادب و معرفت از همه دوستان و عزیزان شاعر که لطف کردن منت سر ما گذاشتن و اشعارشونو برای انتشار در اختیار مجموعه قرار دادن تقدیر، تشکر و قدردانی میکنیم 🙏🙏🙏🙏
به نام خدا به نام محبوب خدا،محمد گل تموم باغچه ها،محمد همونی که بهش ملائک میگن پدر بزرگ کربلا،محمد هرجا که پا میذاشت بارون می بارید از سر و روش برگ امون می بارید اونقده لیلا شده بود که خدا براش از آسمون جنون می بارید کوه پیش ابهتش حقیر بود تو جنگ با کافرا مثل شیر بود اختیار آسمونارو داشت و زمین تو مشتش مثه یه خمیر بود آقا همیشه نیمه شب میومد با کیسه ی نون و رطب میومد کاشکی ما جای اون یتیما بودیم کاشکی که زمونه به عقب میومد صدای جبرئیل تو غاره،اقرأ برو بخون از رو مناره اقرأ می دید تو هفت آسمون نبوت حک شده رو قلب ستاره اقرأ اونکه قدم قدم تا آخرش رفت ادامه ی راه پیمبرارو با خلق مهربونش از مد انداخت زنده به گور کردن دخترارو نبی همون علی،علی نبی بود اینو چشای با بصیرت می دید تا که علی لب به سخن وا می کرد بوی خوش محمدی می پیچید... @hadithashk
ابری گریست بر سر شهر و نماند و رفت از شعرهای چشم سپیدش نخواند و رفت هجده بهار آمد و روی دل زمین یک هاله از حریر بهشتی کشاند و رفت او حسرتی به وسعت دریای قلب خود زیر زبان زخم افق ها چشاند و رفت بالی شکسته داشت ولی با امید گفت عجل وفات و بال خودش را تکاند و رفت بعد از وداع آرزویش در دل شبی پشت سرش زمین و زمان را دواند و رفت آن دلش برای حسینش گرفته بود آن شب برای چشم سحر روضه خواند و رفت @hadithashk
دوباره زارو زمین گیر اومدم روسیاهم که باتأخیر اومدم مثه هرشب تو معطلم شدی دوباره سرقرار دیر اومدم حرف خوبی برا گفتن ندارم گوشیم برا شنیدن ندارم شبونه زدم به جاده،می دونی که پایی برا رسیدن ندارم می خوام اشک نم نمو درست کنم وسیله توبه مو درست کنم خراب اومدم در خونه تو می خوام از نو خودمو درست کنم بعد از عمری گیر نیتم هنوز تو دلم دنبال خلوتم هنوز همه آماده مهمونی شدن ولی من تو خواب غفلتم هنوز بدجوری داد میزنه قیافه ام که من از دست خودم کلافه ام بعضی وقتا واقعافکر میکنم بین این مهمونا من اضافه ام باید آتیش تودلم درست کنم حال و روزمو یه کم درست کنم ازدلم پل بزنم تامدینه برا مادرم حرم درست کنم... ...نا نجیب دست روی باورم گذاشت قصه تلخی تودفترم گذاشت جلوی چشم همه تو کوچه ها پا روی چادرمادرم گذاشت پشت درآتیش گرفت کم نیاورد یه ذره به ابروهاش خم نیاورد سرتاپاغصه بود اما توخونه روغمای شوهرش غم نیاورد هی لگدمی خورد می گفت علی علی تو آتیش می سوخت می گفت حسین حسین شبا با دست ورم کرده همش پیروهن می دوخت میگفت حسین حسین... @hadithashk
حالم از این همه آزار به هم می ریزد با زمین خوردن زن کار به هم می ریزد یاس آنقدر نحیف است که حتی یک بار با فشار در و دیوار به هم می ریزد گر بیفتد درِ این باغ روی گل حتما ساقه اش را نوک مسمار به هم می ریزد دوست با رفتن یک دوست زمین می خورد و یار با رفتن یک یار به هم می ریزد تو اگر پر بزنی از حسنین و زینب بیشتر حیدر کرار به هم می ریزد روزها می گذرد کرببلا می آید مادری موقع دیدار به هم می ریزد عمه می گفت که آرام بگیرید،اگر بشود حرمله بیدار به هم می ریزد پای نی جان رقیه به لبش می آید روی نی رأس علمدار به هم می ریزد زینبش می رسد از راه و شبیه حیدر خطبه می خواند و بازار به هم می ریزد تا که حرف از لب خشک تو وسط می آید روزه و سفره ی افطار به هم می ریزد @hadithashk
تو را از عرش آوردند تا که همسرش باشی زمان پر گرفتن تا خدا بال و پرش باشی تو را از عرش آوردند وقت خطبه ی حیدر به جای هر کسی که نیست پای منبرش باشی تو را از عرش آوردند تا در یک زمان یکجا نمایی از خدا و انبیاء و حیدرش باشی تو را از عرش دستان خدا آورد اینجا که دلیل برتری آخرین پیغمبرش باشی نگین عرش هستی و نگین خاتم نوری خدا از عرش آوردت که تو انگشترش باشی عجب آب و هوایی دارد آن جا از بهشتی که علی ساقی کوثر باشد و تو کوثرش باشی تو را دنیا نیاوردند که پهلو بگیری و علی یک باغبان باشد ، تو یاس پرپرش باشی به پشت درزمین خوردی وثابت شدبه مولا که تو نیت داشتی در هر شرایط یاورش باشی @hadithashk
به نام محبوب خدا،محمد گل تموم باغچه ها،محمد همونی که بهش ملائک میگن پدر بزرگ کربلا،محمد هرجا که پا میذاشت بارون می بارید از سر و روش برگ امون می بارید اونقده لیلا شده بود که خدا براش از آسمون جنون می بارید کوه پیش ابهتش حقیر بود تو جنگ با کافرا مثل شیر بود اختیار آسمونارو داشت و زمین تو مشتش مثه یه خمیر بود آقا همیشه نیمه شب میومد با کیسه ی نون و رطب میومد کاشکی ما جای اون یتیما بودیم کاشکی که زمونه به عقب میومد صدای جبرئیل تو غاره،اقرأ برو بخون از رو مناره اقرأ می دید تو هفت آسمون نبوت حک شده رو قلب ستاره اقرأ اونکه قدم قدم تا آخرش رفت ادامه ی راه پیمبرارو با خلق مهربونش از مد انداخت زنده به گور کردن دخترارو نبی همون علی،علی نبی بود اینو چشای با بصیرت می دید تا که علی لب به سخن وا می کرد بوی خوش محمدی می پیچید... @hadithashk
عزیز خداوند منان حسین تپش های آیات قرآن حسین به اذن خداوند حک کرده اند به روی درِ عرش رحمان حسین پیمبر حسین و رضا جان حسین مدینه حسین و خراسان حسین به هر خشکسالی ست ذکر زمین برای رسیدن به باران حسین در آن چاه ذکر لب یوسف و دم نوح در قلب طوفان حسین رسیدم به عیسی و گفتم شفا بلافاصله گفت درمان حسین و اسمی که زهرا پس از بردنش بگوید از عمق دلش جان حسین کسی که برای غمت جان دهد نمی‌گردد اصلا پشیمان حسین تمام جهان عاشقت شد ولی شده مرکز عشقت ایران حسین هم از ماه بهمن هم از جبهه ها پیام امام و شهیدان حسین @hadithashk
آقای مهربون دوباره سلام آقای مهربون سلام ناقص من رو بپذیر من همون گدام که روی لبمه حرف تکراری `دستمو بگیر” دیگه حرفای دلم ته کشیده انگاری زبون من لاله آقا بهار اومده ولی میوه من هنوزم که هنوزه کاله آقا دیگه مثل اون بهارای قدیم شاخه دلم شکوفه نمیده حواسم نبود یهو دیدم گناه باغ گریه مو به آتیش کشیده بد جوری پشیمون از گذشتمم بیا و دیده رو نادیده بگیر جز دره خونه ت پناهی ندارم می خونم بازم اجرنا یا مجیر شب جمعه که همه تو کربلان کار من حسرت و آهه میدونی؟ چشم من تو خواب غفلته ولی دل من تو قتلگاهه میدونی؟ شب جمعه که میشه توی حرم ناله مادری میرسه به گوش تنی که زینت دوش نبیه چکمه های شمر میکرد زیر و روش... محمد نجاری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آقا جان شب شد و باز زیر نور ماهتم در به در،دنبال یه نگاهتم آقاجون با من غریبگی نکن من همون عاشق پر گناهتم دلمو تا آسمون بالا ببر رو زمین نذار بمونه در به در تا یه کم میام که خوب بشم آقا می شکنم با یه گناه تازه تر غروب جمعه ها که پریشونم مثه مرغ پر شکسته می مونم همش اون زمزمه ی قدیمیه `به خوبا سر میزنی” رو می خونم می دونم دلت بامن کنار میاد می دونم که آخرش بهار میاد می دونم روم سیاهه،ردم نکن تو زمستونم زغال به کار میاد امشب اومدم حیا بهم بدی یه ذره حال بکا بهم بدی اربعین نزدیکه و هواییم اومدم یه کربلا بهم بدی تو حرم یه مادری میگه بیا روی نیزه ها سری میگه بیا این شبا از روی ناقه ها همش تا میفته دختری میگه بیا محمد نجاری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سلام آسمون سلام آسمون من منم زمین یه کمی از اون بالا منو ببین بیا و به خلوتم سری بزن یه سحر بیا پای دلم بشین لحظه ها یکی یکی دارن میرن مرگ من داره قدم قدم میاد خودمو دارم لب چاه می بینم دیگه از خودم داره بدم میاد شبا چشم به راه صبح جمعه تم باغچه مون غنچه ی نرگسی زده خوبا میگن آخرای غیبته زود بیا که طاقتم سر اومده سر سفره های آخرالزمون بی حضورت پای شبهه وا شده بیا زنده کن دلای مرده رو دنیا قبرستون زنده ها شده یادمه اون روزای اولمون از تو خواستم یه روزی شهید بشم حالا با این حال و روز فکر نکنم که پیش فاطمه رو سفید بشم سایه ی آسمونیت رو سرمه زخم نپریدنم رو پرمه دل من مثل دلت تو مدینه ست هرچی باشه مادرت مادرمه کی دیده که باغ پر شکوفه ای چله ی بهار،پائیز ببینه یه زن جوونی که تو خونه شم چند قدم راه بره بازم بشینه دم خونه ی علی حوریه شو یه جوری زدن که دیگه پا نشد چلچراغ خونه ی خدا شکست دیگه زهرای علی زهرا نشد محمد نجاری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹