دیوانه می شویم که زنجیرمان کنی
تکرار می شویم که تکثیرمان کنی
تو آمدی که بر سر این سفره کرم
با لقمه های حضرتیت سیرمان کنی
از کودکی کبوتر صحنت شدیم که
زیر عبای محترمت پیرمان کنی
ما آیه های پنجره فولاد می شویم
تا با زبان معجزه تفسیرمان کنی
از زعفران گنبد خود داده ای به ما
میخواستی دوباره نمک گیرمان کنی
رسم تو نیست خواهش ما نبینی و
از خانه ات برانی و تحقیرمان کنی
آقا تو را به جان جوادت چه می شود؟
یک کربلا اضافه به تقدیرمان کنی
#محمد_نجاری
#شعر_مناجات_امام_رضا_ع
#دهه_آخر_صفر
@hadithashk
مَن لَم یَشکُرِالمَخلوقَ، لَم یَشکُرِ الخالقَ
به رسم ادب و معرفت از همه دوستان و عزیزان شاعر که لطف کردن منت سر ما گذاشتن و اشعارشونو برای انتشار در اختیار مجموعه #حدیث_اشک قرار دادن تقدیر، تشکر و قدردانی میکنیم
🙏🙏🙏🙏
#احسان_صابریون
#بهمن_ترکمان
#گروه_شعر_یا_مظلوم
#رضا_قربانی
#ابراهبم_لآلی
#امیر_علوی
#یاسین_قاسمی
#ایمان_دهقانیا
#طاها_ملکی
#حسن_لطفی
#حسن_کردی
#محمود_اسدی
#کرامت_نعمت_زاده
#جواد_قدوسی
#امیر_فرخنده
#محمد_نجاری
#وحید_عظیم_زاده
#احسان_نرگسی
#بردیا_محمدی
#سید_پوریا_هاشمی
#پوریا_باقری
#اسماعیل_روستایی
#محمد_کیخسروی
#محمد_جواد_مطیع_ها
#محمد_حسن_بیاتلو
#مهدی_شریف_زاده
#سجاد_شاکری
#وحید_قاسمیان
#ساسان_آقایی
#حامد_آقایی
#مرضیه_نعیم_امین
#مرضیه_عاطفی
#نفیسه_کریمی
#فاطمه_بلیوند
#علی_مطهری_فرد
#علی_اکبر_جمشیدی
#علی_بهرامی_نیا
#محسن_راحت_حق
#پدارم_اسکندری
#علی_رفیعی
#صادق_افخمی
#علیرضا_وفایی
#حامد_شیخ_پور
#روح_اله_اسماعیلی
#سراج_الدین_سرایانی
#امیر_عظیمی
#محسن_کاویانی
#محمد_حسن_جنتی
#سید_حسین_صمدی
#سید_جعفر_حیدری
#وحید_مصلحی
#یونس_وصالی
#احمد_ایرانی_نسب
#محمد_جواد_پرچمی
#میثم_مومنی_نژاد
#محمد_حسین_رحیمیان
#رًضا_قاسمی
#مجید_قاسمی
#علیرضا_خاکساری
#مهدی_رحیمی
#ناصر_دودانگه
#سید_محسن_حبیب_اله_پور
#جواد_کلهر
#موسی_علیمرادی
#روح_اله_پیدایی
#علی_اکبر_نازک_کار
#سعید_توفیقی
#علی_اکبر_نازک_کار
#ظهیر_مومنی
#رضا_رسول_زاده
#علی_حسنی
#احمد_علوی
#داریوش_جعفری
#رسول_عسگری
#محمد_قاسمی
#رضا_دین_پرور
#مجتبی_خرسندی
#وحید_قاسمی
#حسین_زارع_زاده
#هانی_خداداد
#فربد_افشاری
#محمد_جواد_شیرازی
#شهریار_سنجری
#ابراهیم_زمانی
#آرش_براری
#عماد_بهرامی
#حسین_قربانچه
#ارمان_صائمی
#محسن_صرامی
به نام خدا
به نام محبوب خدا،محمد
گل تموم باغچه ها،محمد
همونی که بهش ملائک میگن
پدر بزرگ کربلا،محمد
هرجا که پا میذاشت بارون می بارید
از سر و روش برگ امون می بارید
اونقده لیلا شده بود که خدا
براش از آسمون جنون می بارید
کوه پیش ابهتش حقیر بود
تو جنگ با کافرا مثل شیر بود
اختیار آسمونارو داشت و
زمین تو مشتش مثه یه خمیر بود
آقا همیشه نیمه شب میومد
با کیسه ی نون و رطب میومد
کاشکی ما جای اون یتیما بودیم
کاشکی که زمونه به عقب میومد
صدای جبرئیل تو غاره،اقرأ
برو بخون از رو مناره اقرأ
می دید تو هفت آسمون نبوت
حک شده رو قلب ستاره اقرأ
اونکه قدم قدم تا آخرش رفت
ادامه ی راه پیمبرارو
با خلق مهربونش از مد انداخت
زنده به گور کردن دخترارو
نبی همون علی،علی نبی بود
اینو چشای با بصیرت می دید
تا که علی لب به سخن وا می کرد
بوی خوش محمدی می پیچید...
#محمد_نجاری
#شعر_ولادت_حضرت_محمد_مصطفی_ص
#شعر_ولادت_حضرت_امام_جعفر_صادق_ع
@hadithashk
ابری گریست بر سر شهر و نماند و رفت
از شعرهای چشم سپیدش نخواند و رفت
هجده بهار آمد و روی دل زمین
یک هاله از حریر بهشتی کشاند و رفت
او حسرتی به وسعت دریای قلب خود
زیر زبان زخم افق ها چشاند و رفت
بالی شکسته داشت ولی با امید گفت
عجل وفات و بال خودش را تکاند و رفت
بعد از وداع آرزویش در دل شبی
پشت سرش زمین و زمان را دواند و رفت
آن دلش برای حسینش گرفته بود
آن شب برای چشم سحر روضه خواند و رفت
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#محمد_نجاری
@hadithashk
دوباره زارو زمین گیر اومدم
روسیاهم که باتأخیر اومدم
مثه هرشب تو معطلم شدی
دوباره سرقرار دیر اومدم
حرف خوبی برا گفتن ندارم
گوشیم برا شنیدن ندارم
شبونه زدم به جاده،می دونی
که پایی برا رسیدن ندارم
می خوام اشک نم نمو درست کنم
وسیله توبه مو درست کنم
خراب اومدم در خونه تو
می خوام از نو خودمو درست کنم
بعد از عمری گیر نیتم هنوز
تو دلم دنبال خلوتم هنوز
همه آماده مهمونی شدن
ولی من تو خواب غفلتم هنوز
بدجوری داد میزنه قیافه ام
که من از دست خودم کلافه ام
بعضی وقتا واقعافکر میکنم
بین این مهمونا من اضافه ام
باید آتیش تودلم درست کنم
حال و روزمو یه کم درست کنم
ازدلم پل بزنم تامدینه
برا مادرم حرم درست کنم...
...نا نجیب دست روی باورم گذاشت
قصه تلخی تودفترم گذاشت
جلوی چشم همه تو کوچه ها
پا روی چادرمادرم گذاشت
پشت درآتیش گرفت کم نیاورد
یه ذره به ابروهاش خم نیاورد
سرتاپاغصه بود اما توخونه
روغمای شوهرش غم نیاورد
هی لگدمی خورد می گفت علی علی
تو آتیش می سوخت می گفت حسین حسین
شبا با دست ورم کرده همش
پیروهن می دوخت میگفت حسین حسین...
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#محمد_نجاری
@hadithashk
حالم از این همه آزار به هم می ریزد
با زمین خوردن زن کار به هم می ریزد
یاس آنقدر نحیف است که حتی یک بار
با فشار در و دیوار به هم می ریزد
گر بیفتد درِ این باغ روی گل حتما
ساقه اش را نوک مسمار به هم می ریزد
دوست با رفتن یک دوست زمین می خورد و
یار با رفتن یک یار به هم می ریزد
تو اگر پر بزنی از حسنین و زینب
بیشتر حیدر کرار به هم می ریزد
روزها می گذرد کرببلا می آید
مادری موقع دیدار به هم می ریزد
عمه می گفت که آرام بگیرید،اگر
بشود حرمله بیدار به هم می ریزد
پای نی جان رقیه به لبش می آید
روی نی رأس علمدار به هم می ریزد
زینبش می رسد از راه و شبیه حیدر
خطبه می خواند و بازار به هم می ریزد
تا که حرف از لب خشک تو وسط می آید
روزه و سفره ی افطار به هم می ریزد
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
#محمد_نجاری
@hadithashk
تو را از عرش آوردند تا که همسرش باشی
زمان پر گرفتن تا خدا بال و پرش باشی
تو را از عرش آوردند وقت خطبه ی حیدر
به جای هر کسی که نیست پای منبرش باشی
تو را از عرش آوردند تا در یک زمان یکجا
نمایی از خدا و انبیاء و حیدرش باشی
تو را از عرش دستان خدا آورد اینجا که
دلیل برتری آخرین پیغمبرش باشی
نگین عرش هستی و نگین خاتم نوری
خدا از عرش آوردت که تو انگشترش باشی
عجب آب و هوایی دارد آن جا از بهشتی که
علی ساقی کوثر باشد و تو کوثرش باشی
تو را دنیا نیاوردند که پهلو بگیری و
علی یک باغبان باشد ، تو یاس پرپرش باشی
به پشت درزمین خوردی وثابت شدبه مولا که
تو نیت داشتی در هر شرایط یاورش باشی
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#محمد_نجاری
@hadithashk
به نام محبوب خدا،محمد
گل تموم باغچه ها،محمد
همونی که بهش ملائک میگن
پدر بزرگ کربلا،محمد
هرجا که پا میذاشت بارون می بارید
از سر و روش برگ امون می بارید
اونقده لیلا شده بود که خدا
براش از آسمون جنون می بارید
کوه پیش ابهتش حقیر بود
تو جنگ با کافرا مثل شیر بود
اختیار آسمونارو داشت و
زمین تو مشتش مثه یه خمیر بود
آقا همیشه نیمه شب میومد
با کیسه ی نون و رطب میومد
کاشکی ما جای اون یتیما بودیم
کاشکی که زمونه به عقب میومد
صدای جبرئیل تو غاره،اقرأ
برو بخون از رو مناره اقرأ
می دید تو هفت آسمون نبوت
حک شده رو قلب ستاره اقرأ
اونکه قدم قدم تا آخرش رفت
ادامه ی راه پیمبرارو
با خلق مهربونش از مد انداخت
زنده به گور کردن دخترارو
نبی همون علی،علی نبی بود
اینو چشای با بصیرت می دید
تا که علی لب به سخن وا می کرد
بوی خوش محمدی می پیچید...
#شعر_مبعث_پیامبر
#مبعث
#محمد_نجاری
@hadithashk
عزیز خداوند منان حسین
تپش های آیات قرآن حسین
به اذن خداوند حک کرده اند
به روی درِ عرش رحمان حسین
پیمبر حسین و رضا جان حسین
مدینه حسین و خراسان حسین
به هر خشکسالی ست ذکر زمین
برای رسیدن به باران حسین
در آن چاه ذکر لب یوسف و
دم نوح در قلب طوفان حسین
رسیدم به عیسی و گفتم شفا
بلافاصله گفت درمان حسین
و اسمی که زهرا پس از بردنش
بگوید از عمق دلش جان حسین
کسی که برای غمت جان دهد
نمیگردد اصلا پشیمان حسین
تمام جهان عاشقت شد ولی
شده مرکز عشقت ایران حسین
هم از ماه بهمن هم از جبهه ها
پیام امام و شهیدان حسین
#شعر_مناجات_امام_حسین_ع
#محمد_نجاری
@hadithashk
آقای مهربون
دوباره سلام آقای مهربون
سلام ناقص من رو بپذیر
من همون گدام که روی لبمه
حرف تکراری `دستمو بگیر”
دیگه حرفای دلم ته کشیده
انگاری زبون من لاله آقا
بهار اومده ولی میوه من
هنوزم که هنوزه کاله آقا
دیگه مثل اون بهارای قدیم
شاخه دلم شکوفه نمیده
حواسم نبود یهو دیدم گناه
باغ گریه مو به آتیش کشیده
بد جوری پشیمون از گذشتمم
بیا و دیده رو نادیده بگیر
جز دره خونه ت پناهی ندارم
می خونم بازم اجرنا یا مجیر
شب جمعه که همه تو کربلان
کار من حسرت و آهه میدونی؟
چشم من تو خواب غفلته ولی
دل من تو قتلگاهه میدونی؟
شب جمعه که میشه توی حرم
ناله مادری میرسه به گوش
تنی که زینت دوش نبیه
چکمه های شمر میکرد زیر و روش...
محمد نجاری
#شعر_آیینی #شعر_فراق_امام_زمان #شعر_مذهبی #شعر_مناجات_اهل_بیت #محمد_نجاری
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آقا جان
شب شد و باز زیر نور ماهتم
در به در،دنبال یه نگاهتم
آقاجون با من غریبگی نکن
من همون عاشق پر گناهتم
دلمو تا آسمون بالا ببر
رو زمین نذار بمونه در به در
تا یه کم میام که خوب بشم آقا
می شکنم با یه گناه تازه تر
غروب جمعه ها که پریشونم
مثه مرغ پر شکسته می مونم
همش اون زمزمه ی قدیمیه
`به خوبا سر میزنی” رو می خونم
می دونم دلت بامن کنار میاد
می دونم که آخرش بهار میاد
می دونم روم سیاهه،ردم نکن
تو زمستونم زغال به کار میاد
امشب اومدم حیا بهم بدی
یه ذره حال بکا بهم بدی
اربعین نزدیکه و هواییم
اومدم یه کربلا بهم بدی
تو حرم یه مادری میگه بیا
روی نیزه ها سری میگه بیا
این شبا از روی ناقه ها همش
تا میفته دختری میگه بیا
محمد نجاری
#شعر_آیینی #شعر_فراق_امام_زمان #شعر_مذهبی #شعر_مناجات_اهل_بیت #محمد_نجاری
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سلام آسمون
سلام آسمون من منم زمین
یه کمی از اون بالا منو ببین
بیا و به خلوتم سری بزن
یه سحر بیا پای دلم بشین
لحظه ها یکی یکی دارن میرن
مرگ من داره قدم قدم میاد
خودمو دارم لب چاه می بینم
دیگه از خودم داره بدم میاد
شبا چشم به راه صبح جمعه تم
باغچه مون غنچه ی نرگسی زده
خوبا میگن آخرای غیبته
زود بیا که طاقتم سر اومده
سر سفره های آخرالزمون
بی حضورت پای شبهه وا شده
بیا زنده کن دلای مرده رو
دنیا قبرستون زنده ها شده
یادمه اون روزای اولمون
از تو خواستم یه روزی شهید بشم
حالا با این حال و روز فکر نکنم
که پیش فاطمه رو سفید بشم
سایه ی آسمونیت رو سرمه
زخم نپریدنم رو پرمه
دل من مثل دلت تو مدینه ست
هرچی باشه مادرت مادرمه
کی دیده که باغ پر شکوفه ای
چله ی بهار،پائیز ببینه
یه زن جوونی که تو خونه شم
چند قدم راه بره بازم بشینه
دم خونه ی علی حوریه شو
یه جوری زدن که دیگه پا نشد
چلچراغ خونه ی خدا شکست
دیگه زهرای علی زهرا نشد
محمد نجاری
#شعر_آیینی #شعر_فراق_امام_زمان #شعر_مذهبی #شعر_مناجات_اهل_بیت #محمد_نجاری
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹