سیر مسیر عشق
سیر مسیر عشق شور و حال می خواهد
معشوق حتما عاشق فعال می خواهد
عشق زبانی حاصلش اصلاتقرب نیست
حاجی شدن زنجیره اعمال می خواهد
دور امیر الحاج باید گشت زیرا که
محرم شدن هم کعبه آمال. می خواهد
هر کس به خود آمد...یقین آقاش می آید
خورشید قبل از فجر...استقبال می خواهد
با اذن زهرا می شود دیوانه او شد
مجنون شدن. هم کوکب اقبال می خواهد
غسل طهارت. با همین یک قطره اشک است
کوه گناه و معصیت حلال می خواهد
ماه مبارک را رساندن به محرم ها
ذی الحجه وذی القعده وشوال می خواهد
خشکید اگر که چشمه چشمت تباکی کن
این روضه های سخت قیل و قال می خواهد
آقای خوبیها برای ما دعایی کن
اوراق ما امضای صاحب مال می خواهد
دارد محرم می رسد فکری به حالم کن
تا کربلا پرواز کردن بال می خواهد
من مطمئن که نیستم. روز دهم باشم
حالا دل من روضه گودال می خواهد
گودال گفتم. روضه ها یکباره صف بستند
شمشیر ها راه مرا از هر طرف بستند
گودال بود و تیرها سمت پرش آمد
گودال بود و زود جد اطهرش آمد
گودال بود و ازدحام تیر و خنجر بود
اصلا نمی فهم چگونه خواهرش آمد
قبل از همه اول سنان آمد سنانی زد
خون گلو فواره زد از حنجرش آمد
برگشت از گودال اما شمر. با چکمه
بر سینه اش بنشست روی منبرش آمد
از روبرو خنجر نبرید و غضب کردو
با پا برش گرداند و از پشت سرش آمد
خیلی تقلا کرد تا سر را جدا سازد
هر ضربه ای که زدصدای مادرش آمد
سر که جداشد گرگها یک کم عقب رفتند
یک لشگر کفتار سمت پیکرش آمد
نفرین به بَجدَل چشم هیزش کاردستش داد
برگشت با انگشت... با انگشتر ش آمد
از راه آمد خواهرش او را بغل. بگرفت
گودال بود و یار از جان بهترش آمد
زینب رسید و گفت ای مذبوحِ عریانم
معجر ندارم تا که جسمت را بپوشانم
سعید توفیقی
#سعید_توفیقی #شعر_روضه #شعر_شب_دوم_محرم #شعر_مرثیه #شعر_ورود_به_کربلا #شعر_ورود_کاروان_به_کربلا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
فریاد وا حسین
در خیمه ها صدای خدایا بلند شد
زینب برای پرسش آیا؛ بلند شد
فریاد وا حسین؛ ز اعماق سینه اش
تا گشت با خبر ز قضایا بلند شد
پرسید غرق ناله که آقا چه می شود؟
تکلیف زینبت شب فردا چه می شود؟
سجاده باز کرده ای و ناله می کُنی
باران شدی و توبه ی صد ساله می کُنی
گاهی خروج می کنی از خیمه گاه خود
خیره نگاه جانب آن چاله می کُنی
انگار این عمل؛ عمل دل به خواه توست
این تکّه از زمین نکند؛ قتله گاه توست
امشب فضای خیمه پُر از عطر سیب توست
زینب اسیر گریه؛ ز حال عجیب توست
حرفی بزن عزیز دل من که خواهرت
مضطر ترینِ ناله امن یجیب توست
اشکت به من اجازه آوازه می دهد
دل شوره ام خبر ز غمی تازه می دهد
یک لحظه کن نظر به من زار و مضطرت
آری منم که زل زده ام در برابرت
از بس که محو ذات خداوند اقدسی
اصلاً محل نمی دهی امشب به خواهرت
از جان من عروج مکن روح پیکرم
حرفی مزن ز رفتن خود؛ ای برادرم
خون منِ ز خود شده را کم به شیشه کن
زخم فراق؛ کم به دل خسته ریشه کن
یا حرفی از جُدا شدن از خود مگو وَ یا
با من مگو عزیز دلم صبر پیشه کن
امشب دلـم اسیــر مــلال اسـت یـــا حسین
من بی تو؛ عین فرض محال است یا حسین
گریان ترین دیده دریایی توام
امشب اسیر غصّه فردایی توام
گفتی ز بس که یک شبه تغییر می کنی
من نیز ناتوان ز شناسایی توام
گفتی به ناله غرق تمنا بکن مرا
زینب بیا و خوب تماشا بکن مرا
گفتی تمام پیکر تو زخم می شود
از پای تا دم سر تو زخم می شود
اذنم دهی به صورت خود لطمه می زنم
با من مگو که حنجر تو زخم می شود
گفتی سری به روی تنت نیست بعد از این
جز تکه بوریا کفنت نیست بعد از این
سعید توفیقی
#حسینیه_حدیث_اشک #سعید_توفیقی #شعر_حدیث_اشک #شعر_دهه_اول_محرم #شعر_روضه #شعر_شب_عاشورا #شعر_مرثیه #شعر_وداع
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
صبر مطلق روح عفت
هرچه در ساحل نشستم جزرم اصلاً مد نداد
عرش بر شعرم مجالی که به فرش افتد نداد
سِیر کردم واژه ها راعقلم امّا قد نداد
چشم وا کردم نشان من به جز ابجد نداد
لاجَرَم با پای دل در سیر ابجد پر زدم
شصت و نه دفعه پلاک شصت و نه را در زدم
شصت و نه دفعه وضو پشت وضو اما نشد
شصت و نه دفعه توسل ؛باب حاجت وا نشد
زیر و رو شد واژه ها مضمون نو پیدا نشد
شصت و نه دست دعا بردیم تا بالا نشد
در همین اثنی دمی گیرا به فریادم رسید
یاحسینی و گفتم و خیرش به اجدادم رسید
یا حسینی گفتم و دلداده زینب شدم
هو کشیدم تا که مست از باده زینب شدم
عشق دام انداخت و آزاده زینب شدم
سجده ای کردم به خاک افتاده زینب شدم
گرچه دارد بیش ازاین الفاظ حرمت زینبش
می نویسم عشق می خوانم به جرأت زینبش
بعدلالا؛گریه ها پایان نمی گیردچرا
ابرها لبریز؛پس باران نمی گیرد چرا
طفل کوچک فرصت جولان نمیگیرد چرا
شاه تشنه دربغل قرآن نمی گیردچرا
رفت در آغوش دلبر زهرها چون قندشد
گریه گریه؛گریه هاتبدیل برلبخندشد
عقل سینه چاک کردو ناگهان بی هوش شد
عشق شدآرام تاباعشق هم آغوش شد
وقت مستی سررسید و باده ساغرپوش شد
تاسرانگشت محبت شانه گیسوش شد
کربلادرجلوه آمد؛زخمهاسربازکرد
خواهراول چشم برروی برادربازکرد
چشمها رابازکرد و عاشقی آغازشد
دل برفت ازدست و یک آن روح درپروازشد
بااشارات نظر دلدادگی ابرازشد
دستها گهواره شد هنگام خواب نازشد
لای لایی برادر خواهرش راخواب کرد
چشم بست و در مسیرعشق فتح الباب کرد
هردوتا صیاد هر دو چون شکاریکدگر
هردو مومن هردوتا آیینه داریکدگر
هردوتا ثابت قدم پای قرار یکدگر
شب نمی شد روزشان الّا کنار یکدگر
هر دوتا واحدشدند وعشقشان مشروح بود
آن قَدَر که دردوتاپیکرفقط یک روح بود
مظهر ایمان حسین و روح ایمان زینب است
موج دریاها حسین و ابرباران زینب است
خیمه عفت حسین و حافظ آن زینب است
خط خط قرآن حسین و جلدقرآن زینب است
این یکی شمس هدایت آن یکی شمس حیاست
این یکی ابن الولایت آن یکی بنت الهداست
باده مستی حسین و ظرف باده زینب است
جاده عزت حسین و نورجاده زینب است
حاکم مطلق حسین و سرنهاده زینب است
شرزه شیرنر حسین وشیر ماده زینب است
این یکی طوفان کند آن یک قیامت می کند
این سر و جان می دهد آن استقامت می کند
کیست زینب صبر مطلق روح عفت جان عشق
ثانی زهرای مرضیه نوک پیکان عش ...
#سعید_توفیقی #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_بنت_امیرالمومنین #شعر_ولادت_حضرت_زینب #شعر_ولادت_عقیله_بنی_هاشم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مثل من حال کسی حال اسف باری نیست
غرق بیچارگی ام چاره بجز زاری نیست
قلم عفو بکش روی خطایم بگذر
گرچه همچون من آلوده خطاکاری نیست
غم من را تو فقط میخوری ای رب کریم
مهربان تر ز تو بر بنده که غمخواری نیست
پرده انداخته ای روی گناهانم باز
تا بفهمند همه مثل تو ستاری نیست
خواستی چوب بزن خواستی از من بگذر
تابع خواسته ات هستم و اصراری نیست
بعلی بعلی بعلی العفو
به همان کس که جز او حیدر کراری نیست
باز گفتم علی و مست شدم طوری که
در سرم تا به ابد میل به هوشیاری نیست
راز زیبایی ایوانِ طلا ، ذکر علی است
بخدا جذبه ی ایوان به طلاکاری نیست
به ضریح تو زدم بوسه و فریاد زدم
عطر انگور تو در دکه ی عطاری نیست
هر چه بر من رسد از دوست یقیناً نیکوست
شک ندارم که به غیر تو مرا یاری نیست
بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم
تا گرفتار تو ام حرف گرفتاری نیست
روزه اش روزه ی مقبول نباشد هر کس
یاد لبهای حسینت دم افطاری نیست
پسرش را به روی دست گرفت و فرمود
طفل را با کسی اصلا سر پیکاری نیست
شیرخواره ست دو سه قطره به او آب دهید
تازه شش ماهه شده طفل دهان داری نیست
حرمله خیر نبینی جگرم می سوزد
مثل داغ علی اصغر غم دشواری نیست
پدر و مادر و فرزند به یک تیر زدی
تا که دیدی علم افتاده علمداری نیست
سه سر تیرِ سه پر از سه طرف بیرون است
با چنین وضع مرا فرصت دلداری نیست
گردنی مانده مگر تا که نیفتد سر او
بازویم را بکشم هیچ نگه داری نیست
چه کنم هر چه کنم باز پرش میفتد
بازویم را بکشم زود سرش میفتد
#سعید_توفیقی
#مناجات
@hadithashk
عالمه ی روزگار
زاهده ی باوقار..عالمه ی روزگار
معدن حجب وحیا،بانوی والاتبار
میوه قلب بتول، سیبِ درخت انار
ای حرم تو به قم، قبله هشت و چهار
فاضله اهل بیت،آیت عظما سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام
شمسه شمس الشموس،عشق انیس النفوس
ای که شده جبرئیل در حرمت خاکبوس
وی که مراجع همه کرده به پایت جلوس
مضجع نورانی ات قبله گه ارض طوس
ای حرمت جلوه ی تربت زهرا سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام
ملجأ نزدیک و دور،کعبه اهل حضور
عابده ی روز وشب،بانوی روز نشور
مرکز پرگارعشق،مجمع عقل و شعور
ای ز پسِ پوشیه ، منبع تکثیر نور
برتو زهر سو درود،بر تو زهرجا سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام
دختر زهراتویی، مریم عذرا تویی
ستره ی پنهان تویی،جلوه پیداتویی
فاطمه ای لایقِ لفظ فِداها تویی
دردل این شوره زار،حضرت دریاتویی
آب حیات زمین ، آبیِ دریا سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام
درگهِ تو جنّتم، خادمی ات عزتم
شکر...خدارا که من،بنده این ساحتم
این شجره نامه ام، این سند قدمتم
نوکری کوی تو، داده بسی رفعتم
می دهم امروز درحسرت فردا سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام
جام شدم جم شدم،چشمه زمزم شدم
اولِ ذی القعده ات، ماه محرم شدم
در پیِ تعظیم تو، تا به کمر خم شدم
پای تو افتادم و ، شهره عالم شدم
از سوی پایین ترین ،جانب بالا سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام
آمدی وعالم از، عطر تو آکنده شد
خاطره ی مادرِ آینه ها زنده شد
باغ ولایت پُر از، شاخه گل خنده شد
مهر به وجد آمد و، ماه چه تابنده شد
ماه فلک داد بر، ماه دل آرا سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام
رقص طرب می کند طوس به شکرانه ات
مست شده سلسبیل؛ از لب پیمانه ات
خیل ملک رفته در؛ سجده درِ خانه ات
این شده ذکر لبِ عاقل و دیوانه ات
فاطمه ی فاطمه،سرور زنها سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام
روح تویی جان تویی،معنی ایمان تویی
خواهر معصومه ی شاه خراسان تویی
عمّه ی جود و کرم، بانی احسان تویی
سایه ی روی سرِ مردم ایران تویی
پس به تو از جانب خیل گداها سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام
زائر تو... زائرِ ... آل محمد شود
در حرمت مست از، باده بی حد شود
کاش که روزی ما ، بارِ مجدد شود
هر که به قم آمده، زائر مشهد شود
دست به سینه دهد بر تو و آقا سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام ...
#سعید_توفیقی #شعر_ولادت_اخت_الرضا #شعر_ولادت_بنت_موسی_ابن_جعفر #شعر_ولادت_حضرت_معصومه #شعر_ولادت_کریمه_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
برعشق دل سپردن
عشاق نوع مردنشان جوردیگری است
برعشق دل سپردنشان جوردیگری است
بعداز ممات جانب معشوق می روند
یعنی بهشت بردنشان جور دیگری است
محشربه جای صف همگی حلقه می زنند
پروانه ها شمردنشان جور دیگری است
از دور دست می شود این عده را شناخت
این عده سیب خوردنشان جور دیگری است
یک جور می خورند که انگار نوبر است
این میل سیب عشق به سیب پیمبراست
این طایفه به وقت کرم عشق می کنند
در لابه لاشادی و غم عشق می کنند
هو می کشند و نان دل خویش می خورند
بااین حساب دم همه دم عشق می کنند
وقتی به سوی خانه دلدار می روند
پیداست که قدم به قدم عشق می کنند
با یادسیب چله ی پیغمبر خدا
هم سیب می خورند وَ هم عشق می کنند
سیبی که روی شاحه طوباست می خورند
پس سیب نه...محبت زهراست می خورند
تادید مستعدشده از هر نظر رسول
سیبی پس از چهله خدا داد بر رسول
بوی بهشت آمد و وقت عروج شد
یعنی دوباره باز در آورد پر رسول
وقتی دلیل دلهره اش را سوال کرد
یک آن فرشته آمد و شد باخبر رسول
از ذوق و شوق خیر کثیر میان سیب
جبرییل گریه کرد و از او بیشتررسول
پس وحی شد که سوره لبخند را بگیر
قرآن دست خط خداوند را بگیر
وقتش رسیده جلوه بی حد به تو دهیم
بعد از چهله آنچه که باید به تو دهیم
هجده هزار مرتبه هو یاعلی بگو
تادختری که بر تو بیاید به تو دهیم
برخیز عمر چله نشینی تمام شد
سیبی بخور توان مجدد به تو دهیم
صلّ علی محمد این قوم ابتر است
وقتش شده وَ آل محمد به تو دهیم
سیب رسیده میل بکن ایها الرسول
تو مستحق فاطمه ای چله ات قبول
زیباترین سروده دیوان برای توست
نان و پنیرسفره احسان برای توست
انسیهبا لطافت حورا نزول کرد
حوریه با وجاهت انسان برای توست
هرچند..چند آیه توحید داشتی
از این به بعد کوثر قرآن برای توست
جبرییل برتو مژده سبطین می دهد
به چه سعادتی که حسین جان برای توست
گفتم حسین روضه اورا شنیده ای؟
آیاحدیث زیرگلو را شنیده ای؟
گفتم حسین تیغ روی حنجرش که رفت
گفتم حسین بر روی نیزه سرش که رفت
دارم برایت از نوه ات حرف می زنم
قبل از عبا امامه پیغمبرش که رفت
پیراهنش که رفت لباس تنش که رفت
در چنگ گرگ حلقه انگشترش که رفت
در زیر نعل های دوتایی اسبها
درپیش چشم خواهر او پیکرش که رفت
شاعربس است وقت دهان را ببند شد
روضه نخوان که ناله ...
#سعید_توفیقی #شعر_ولادت_ام_ابیها #شعر_ولادت_ام_الائمه #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_زهرا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بعلی بعلی بعلی العفو
رمضان آمد و از لطف ببین آمده ام
بین خوبان منِ آلوده ترین آمده ام
بغلم باز شده حس خجالت دارم
عرق شرم چکیده به جبین آمده ام
مستحق نیستم این سفره رنگین تو را
من که دنبال کمی نان جُوین آمده ام
طالب بخشش و رحم و کرمت هستم چون
محضر عفو تو قطع به یقین آمده ام
در حضور تو گنه کردم و بگذشتی تو
همچنان دست گرفتی که چنین آمده ام
باز هم آمده ام با تو مناجات کنم
پس نه در ارک که در عرش برین آمده ام
میهمان توام و پای نهاده به روی
فرش نه روی پر روح الامین آمده ام
شب اول شده و میل نجف دارم من
یا علی گفتم و در حصن حصین آمده ام
بعلی بعلی بعلی العفو
منجی ام باش که با حبل متین آمده ام
دستگیرم تویی و حتم بر این دارم چون
دست بوسی شَهِ خانه نشین آمده ام
تو بلندم بکن از روی زمین حالا که
مثل یک بچه که بد خورده زمین آمده ام
از زمین خوردن خود حرف زدم دیدم که
وسط روضه صدیقه ترین آمده ام
شب اول شده و سفره زهرا باز است
پی انگشتر افتاده نگین آمده ام
عوض مادر او فضه سراسیمه رسید
گفت در شعله پی یاری دین آمده ام
وسط معرکه آتش و مسمار و لگد
طبق دستور تو با حال حزین آمده ام
آنقدر ناد علی خواند که زهرا برخواست
بار شیشه به زمین ریخته از جا برخواست
سعید توفیقی
#سعید_توفیقی #شعر_آیینی #شعر_روضه #شعر_مذهبی #شعر_مناجات
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جنت البقیع
باز هم روسپید شیطان شد
حضرت فاطمه پریشان شد
سیلی دومی به بار نشست
دست سنگین نتیجه اش آن شد
کوچه تا امتداد پیدا کرد
در بقیع رد خون نمایان شد
کوثر افتاد زیرپا. وقتی
بر روی رحل نیزه قرآن شد
ارث مادر رسید به فرزند
روزی اش غصه فراوان شد
بی حرم بود وبی حرم بودن
عاقبت قسمت حسن جان شد
بیت الاحزان او که گشت خراب
حرم بچه هاش ویران شد
سخنم را گواهِ تأیید است
چهار قبری که زیر خورشید است
###
غصه را قدرت بیانی نیست
آسمان را که آسمانی نیست
گنبد و سنگ قبر جای خودش
در بقیع هیچ سایه بانی نیست
بی رواق است و بر کبوترهاش
غیراز این خاک آشیانی نیست
اشک ممنوع و روضه تحریم است
آه...جز آه روضه خوانی نیست
هر چه در این بقیع می گردیم
مثل صدیقه بی نشانی نیست
کربلا گرچه اعظم غم هاست
هیچ داغی به این گرانی نیست
به خدا رسم هیچ آئینی
زدن مادر جوانی نیست
مادری را زدند وخندیدند
بی خودی باغ ما خزانی نیست
مادری بی گناه را کشتند
یک زن پابه ماه را کشتند
سعید توفیقی
#بر_وهابیت_ملعون_لعنت #سعید_توفیقی #شعر_تخریب_بقیع #شعر_روضه #شعر_مذهبی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عالمه ی روزگار
زاهده ی باوقار..عالمه ی روزگار
معدن حجب وحیا،بانوی والاتبار
میوه قلب بتول، سیبِ درخت انار
ای حرم تو به قم، قبله هشت و چهار
فاضله اهل بیت،آیت عظما سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام
شمسه شمس الشموس،عشق انیس النفوس
ای که شده جبرئیل در حرمت خاکبوس
وی که مراجع همه کرده به پایت جلوس
مضجع نورانی ات قبله گه ارض طوس
ای حرمت جلوه ی تربت زهرا سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام
ملجأ نزدیک و دور،کعبه اهل حضور
عابده ی روز وشب،بانوی روز نشور
مرکز پرگارعشق،مجمع عقل و شعور
ای ز پسِ پوشیه ، منبع تکثیر نور
برتو زهر سو درود،بر تو زهرجا سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام
دختر زهراتویی، مریم عذرا تویی
ستره ی پنهان تویی،جلوه پیداتویی
فاطمه ای لایقِ لفظ فِداها تویی
دردل این شوره زار،حضرت دریاتویی
آب حیات زمین ، آبیِ دریا سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام
درگهِ تو جنّتم، خادمی ات عزتم
شکر...خدارا که من،بنده این ساحتم
این شجره نامه ام، این سند قدمتم
نوکری کوی تو، داده بسی رفعتم
می دهم امروز درحسرت فردا سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام
جام شدم جم شدم،چشمه زمزم شدم
اولِ ذی القعده ات، ماه محرم شدم
در پیِ تعظیم تو، تا به کمر خم شدم
پای تو افتادم و ، شهره عالم شدم
از سوی پایین ترین ،جانب بالا سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام
آمدی وعالم از، عطر تو آکنده شد
خاطره ی مادرِ آینه ها زنده شد
باغ ولایت پُر از، شاخه گل خنده شد
مهر به وجد آمد و، ماه چه تابنده شد
ماه فلک داد بر، ماه دل آرا سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام
رقص طرب می کند طوس به شکرانه ات
مست شده سلسبیل؛ از لب پیمانه ات
خیل ملک رفته در؛ سجده درِ خانه ات
این شده ذکر لبِ عاقل و دیوانه ات
فاطمه ی فاطمه،سرور زنها سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام
روح تویی جان تویی،معنی ایمان تویی
خواهر معصومه ی شاه خراسان تویی
عمّه ی جود و کرم، بانی احسان تویی
سایه ی روی سرِ مردم ایران تویی
پس به تو از جانب خیل گداها سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام
زائر تو... زائرِ ... آل محمد شود
در حرمت مست از، باده بی حد شود
کاش که روزی ما ، بارِ مجدد شود
هر که به قم آمده، زائر مشهد شود
دست به سینه دهد بر تو و آقا سلام
خواهرشاه رئوف،دختر موسی سلام ...
#سعید_توفیقی #شعر_ولادت_اخت_الرضا #شعر_ولادت_بنت_موسی_ابن_جعفر #شعر_ولادت_حضرت_معصومه #شعر_ولادت_کریمه_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مَن لَم یَشکُرِالمَخلوقَ، لَم یَشکُرِ الخالقَ
به رسم ادب و معرفت از همه دوستان و عزیزان شاعر که لطف کردن منت سر ما گذاشتن و اشعارشونو برای انتشار در اختیار مجموعه #حدیث_اشک قرار دادن تقدیر، تشکر و قدردانی میکنیم
🙏🙏🙏🙏
#احسان_صابریون
#بهمن_ترکمان
#گروه_شعر_یا_مظلوم
#رضا_قربانی
#ابراهبم_لآلی
#امیر_علوی
#یاسین_قاسمی
#ایمان_دهقانیا
#طاها_ملکی
#حسن_لطفی
#حسن_کردی
#محمود_اسدی
#کرامت_نعمت_زاده
#جواد_قدوسی
#امیر_فرخنده
#محمد_نجاری
#وحید_عظیم_زاده
#احسان_نرگسی
#بردیا_محمدی
#سید_پوریا_هاشمی
#پوریا_باقری
#اسماعیل_روستایی
#محمد_کیخسروی
#محمد_جواد_مطیع_ها
#محمد_حسن_بیاتلو
#مهدی_شریف_زاده
#سجاد_شاکری
#وحید_قاسمیان
#ساسان_آقایی
#حامد_آقایی
#مرضیه_نعیم_امین
#مرضیه_عاطفی
#نفیسه_کریمی
#فاطمه_بلیوند
#علی_مطهری_فرد
#علی_اکبر_جمشیدی
#علی_بهرامی_نیا
#محسن_راحت_حق
#پدارم_اسکندری
#علی_رفیعی
#صادق_افخمی
#علیرضا_وفایی
#حامد_شیخ_پور
#روح_اله_اسماعیلی
#سراج_الدین_سرایانی
#امیر_عظیمی
#محسن_کاویانی
#محمد_حسن_جنتی
#سید_حسین_صمدی
#سید_جعفر_حیدری
#وحید_مصلحی
#یونس_وصالی
#احمد_ایرانی_نسب
#محمد_جواد_پرچمی
#میثم_مومنی_نژاد
#محمد_حسین_رحیمیان
#رًضا_قاسمی
#مجید_قاسمی
#علیرضا_خاکساری
#مهدی_رحیمی
#ناصر_دودانگه
#سید_محسن_حبیب_اله_پور
#جواد_کلهر
#موسی_علیمرادی
#روح_اله_پیدایی
#علی_اکبر_نازک_کار
#سعید_توفیقی
#علی_اکبر_نازک_کار
#ظهیر_مومنی
#رضا_رسول_زاده
#علی_حسنی
#احمد_علوی
#داریوش_جعفری
#رسول_عسگری
#محمد_قاسمی
#رضا_دین_پرور
#مجتبی_خرسندی
#وحید_قاسمی
#حسین_زارع_زاده
#هانی_خداداد
#فربد_افشاری
#محمد_جواد_شیرازی
#شهریار_سنجری
#ابراهیم_زمانی
#آرش_براری
#عماد_بهرامی
#حسین_قربانچه
#ارمان_صائمی
#محسن_صرامی
امروز قبول زیره برکرمان کن
خشکیده ام و اراده بر باران کن
منت بگذار و خویش رامنان کن
مدنظرت هر آنچه باشد آن کن
جای صله شعربه من احسان کن
روح پدرم را به نجف مهمان کن
فضلی کن و بر زبان من نازل شو
با یک دو سه موج راهی ساحل شو
آقای کریم سفره سائل شو
ای قبله کمی به جانبم مایل شو
لطفی به منِ شاعر سرگردان کن
روح پدرم را به نجف مهمان کن
لکنت شده ام تا که زبانم بدهی
یک عمرگرسنه ام که نانم بدهی
بایدکه تو راه رانشانم بدهی
وقتش شده است آسمانم بدهی
آواز کلاغ راتو خوش الحان کن
روح پدرم را به نجف مهمان کن
تو دیکته کن هر آنچه می خواهی را
در بحر کرم روانه کن ماهی را
از بنده نگیر شوق همراهی را
کافر مشمار این علی اللهی را
مدنظرت هر آنچه باشد آن کن
روح پدرم را به نجف مهمان کن
از بسکه وجود تو پر از اسرار است
کرّار شدن خلقت بی تکراراست
این سفتن ما چوسایه بردیواراست
گفتن ز تو چون مدح خدا دشواراست
پس لطف کن و کارمرا آسان کن
روح پدرم را به نجف مهمان کن
در روی ترازویید و کفّین همید
یااینکه چو آیینه مابین همید
هردو شرف یکدگر و زِین همید
اللهُ صمد؛تو و خدا عین همید
یا حق بده یا کفر مراایمان کن
روح پدرم را به نجف مهمان کن
عقلم به تو قدندادو سرمست توشد
ازهرطرفی دچار بن بست توشد
هرچیز که گشته هست از هست تو شد
شک نیست که خلق خلق بادست توشد
خلّاق تویی بس است کم کتمان کن
روح پدرم را به نجف مهمان کن
دریای کرم کنار دارد؟هرگز
این بازی ما قمار دارد؟هرگز
دل در نجفت قرار دارد؟هرگز
یااینکه خدامزار دارد؟هرگز
بااین همه باز روزی ام ایوان
کن
روح پدرم را به نجف مهمان کن
تادورسرت تیغ ز حجّاج توبود
میدان نبرد راه معراج تو بود
سر بود که در معرکه حرّاج توبود
آنگونه که ذوالفقارمحتاج تو بود
باتیغه دست؛تیغ را برّان کن
روح پدرم را به نجف مهمان کن
آندم که تو تیغ می کشی از کمرت
چون صاقه هر کجابپیچد خبرت
صد پشته ز کشته پر شود دور و برت
مثل ملک الموت شلوغ است سرت
پس نیت برگشتن از میدان کن
روح پدرم را به نجف مهمان کن
جنگیدن تو اگرچه تفسیرنداشت
یا چون تو کسی شیوه شمشیر نداشت
با این که دل شیر تو راشیرنداشت
در پیش یتیم زانویت گیرنداشت
چون بچه یتیم ها به من احسان کن
روح پدرم را به نجف مهمان کن
درشعله خلیل باتو آقایی کرد
عیسی به علی علی مسیحایی کرد
موسی روی نیل باتو موسایی کرد
احمد ز دم تو عرش پیمایی کرد
کم این همه آشکار را پنهان کن
روح پدرم را به نجف مهمان کن
در روز ازل که خلق انسان می شد
گر جلوه ای ازشمانمایان می شد
ابلیس هم از علی پرستان می شد
هر آنچه که بود تحت فرمان می شد
پس قصد نجات هر چه نافرمان کن
روح پدرم را به نجف مهمان کن
گه لطف تو آشکار و گه پنهان است
شک نیست که حب تو خود ایمان است
وقتی مدد تو شامل انسان است
پس باتو اولوالعزم شدن آسان است
اعجاز نبی ساختن از انسان کن
روح پدرم را به نجف مهمان کن
از اینکه به کفر گه می افتیم ببخش
از لغو زبان خودنرفتیم ببخش
آنگونه که بایدت نسفتیم ببخش
گر شعرشکسته بسته گفتیم ببخش
ازکیسه یاجابر خود جبران کن
روح پدرم را به نجف مهمان کن
کردم گنه و شدی مکدر ازمن
دیدی عوض خیر فقط شر ازمن
هرچند نبوده بنده بدتر ازمن
غفارتویی بیا و بگذر ازمن
از خویش برایم طلب غفران کن
روح پدرم را به نجف مهمان کن
خلقت همه بابهانه توست علی
دریا نمی از کرانه توست علی
رزق همه از خزانه توست علی
اللهی و کعبه خانه توست علی
خواهیش بریز و خواستی بنیان کن
روح پدرم را به نجف مهمان کن
یک حلقه ززنجیره لولاکی تو
مافوق کلام؛فوق ادراکی تو
گه عرش نشین ؛گه پدرخاکی تو
مستی شراب کهنه تاکی تو
نیزار نجف را تو شرابستان کن
روح پدرم را به نجف مهمان کن
اشتقَّ مِن َالعلی از او قرض شدی
از دید جماعتی خدافرض شدی
از لعل رسول باوضوعرض شدی
تفسیراذا زلزلت الارض شدی
هوهو کن و با هر نفست طوفان کن
روح پدرم را به نجف مهمان کن
حک شد به دلم به خط خوانا ؛حیدر
یک ذره ز حب تو کَفانا ؛حیدر
ای خالق قادر توانا ؛حیدر
در عید غدیر یا اَبانا ؛حیدر
یاداز نوه ات که خفته در ویران کن
روح پدرم را به نجف مهمان کن
#شعر_ولادت_حضرت_امیرالمومنین_ع
#شعر_مدح_مولا
#سعید_توفیقی
@hadithashk
جنت البقیع
باز هم روسپید شیطان شد
حضرت فاطمه پریشان شد
سیلی دومی به بار نشست
دست سنگین نتیجه اش آن شد
کوچه تا امتداد پیدا کرد
در بقیع رد خون نمایان شد
کوثر افتاد زیرپا. وقتی
بر روی رحل نیزه قرآن شد
ارث مادر رسید به فرزند
روزی اش غصه فراوان شد
بی حرم بود وبی حرم بودن
عاقبت قسمت حسن جان شد
بیت الاحزان او که گشت خراب
حرم بچه هاش ویران شد
سخنم را گواهِ تأیید است
چهار قبری که زیر خورشید است
###
غصه را قدرت بیانی نیست
آسمان را که آسمانی نیست
گنبد و سنگ قبر جای خودش
در بقیع هیچ سایه بانی نیست
بی رواق است و بر کبوترهاش
غیراز این خاک آشیانی نیست
اشک ممنوع و روضه تحریم است
آه...جز آه روضه خوانی نیست
هر چه در این بقیع می گردیم
مثل صدیقه بی نشانی نیست
کربلا گرچه اعظم غم هاست
هیچ داغی به این گرانی نیست
به خدا رسم هیچ آئینی
زدن مادر جوانی نیست
مادری را زدند وخندیدند
بی خودی باغ ما خزانی نیست
مادری بی گناه را کشتند
یک زن پابه ماه را کشتند
سعید توفیقی
#بر_وهابیت_ملعون_لعنت #سعید_توفیقی #شعر_تخریب_بقیع #شعر_روضه #شعر_مذهبی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹