eitaa logo
حدیث اشک
5.9هزار دنبال‌کننده
34 عکس
69 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
غرق پشیمانی کاش یک شب بین دریای تو طوفانی شوم آمدم در ساحلت غرق پشیمانی شوم اشکهایم را درآور ... یا بغل کن یا بزن حاضرم با گریه هایم آبْ درمانی شوم بر سرم دستی بکش، دستم به جایی بند نیست تا به کی باید به دست نفس، زندانی شوم من فقط دلواپس این آبروی رفته ام کاش من هم پاک، قبل از روز پایانی شوم از همه آلوده تر، این بنده ی آلوده است زیر ایوان نجف باید که بارانی شوم تشنه ی شش گوشه ام، از کربلا جا مانده ام قسمتم کن زائر شاه خراسانی شوم جای باب الحطه رفتم توبه کردم با حسین تا ز باب القبله اش مشغول دربانی شوم پیش چشم مادر او سر بریدن وقت بُرد من فدای آن مصیبت های طولانی شوم دور آن شش گوشه، زهرا گریه کرده با رباب تا اسیر آنهمه اشک و پریشانی شوم گفت حلق اصغر و جانش بقربانت حسین گر نشد من بین گودال تو قربانی شوم پشت خیمه قبر من را کنده ای یا اصغرت؟ کاش می شد وارد آن قبر، پنهانی شوم دستهای خالی ام گهواره جنبان علی است وای اگر در کوفه محو نیزه گردانی شوم رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
خدای من قلم به دست گرفتم خدا خدا بنویسم به اعتراف نشستم که از خطا بنویسم چگونه نام خودم را میان آن همه عاشق که می‌زنند تو را نیمه شب صدا بنویسم امان ز ساعت اقرار من به محضر قاضی چگونه از گنه و شکل ماجرا بنویسم دگر ز بار گناهان خویش خسته شدم من فقط بگو که کدامین گناه را بنویسم به یوم تبلی سرائر که نیست پرده ستری چگونه من ز گناهان در خفا بنویسم میان نامه اعمال خود به حال پشیمان ز خبط و معصیت و جور و از جفا بنویسم بدا به حال منی که ز دست خیر ندیدم چگونه از ید بی فیض و بی عطا بنویسم بدا به حال منی که چو بد دهان شده بودم میان آن همه زشتی ز ناسزا بنویسیم چگونه از گنه گوش خویش پرده گشایم چقدر من ز شنیدار ناروا بنویسم چگونه شرم نیاید مرا که نوبت چشم است چگونه از گنه چشم بی‌حیا بنویسم تمام دلخوشی من زیارت شه تشنه‌ست امیدوار شوم تا ز کربلا بنویسیم تمام دلخوشی من همین دو قطره اشک است دو قطره اشک ز داغ سر جدا بنویسم مگر نه اینکه ببرند از گلو سر مذبوح چگونه آخر شعرم من از قفا بنویسم سید محسن حبیب اله پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا مجیر ما بر درت شدیم پناهنده یا مجیر هستیم از حضور تو شرمنده یا مجیر ما را مکن جواب تعٰالَیْت یا کریم ما را ببخش مِهر فروزنده یا مجیر تنهایم ای شفیق، تعٰالَیْت یا رفیق هستی انیس و مونس هر بنده یا مجیر از ما بگیر دست ، فقیرانه آمدیم هستی غنیّ و مغنی و بخشنده یا مجیر ما را نگاه دار ز آفات یا حفیظ دل را کن از حضور خود آکنده یا مجیر بستم به لطف و جود تو امّید یا رَجٰا سائل به سفره ات نظر افکنده یا مجیر یا نُور ، کارنامه ام از معصیت پر است باشد چراغ عفو تو تابنده یا مجیر آری بدم ولی به سرای تو آمدم بر گریه ام دوباره بزن خنده یا مجیر ما را به آن شهید سر از تن جدا ببخش هستیم با محبت او زنده یا مجیر  امیر رضا فرجوند لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
الهی العفو هر لباس کهنه قبل از سال نو پشت در است سائل این خانه اما کهنه کارش بهتر است آی صاحبخانه پس کی نونوارم می کنی؟ پیش خوبانت اگر رسوا شوم درد سر است سفره آماده است، اما میهمان آماده نیست آه باران بهاری! چشم خشکم نوبر است لطف کن چوبم بزن، ردّم کنی دق می کنم آبرویم ریخت پیش هر که این دور و بر است خاک ویرانم ولی حتماً به دردت میخورم آنکه بُرده سود، از خاک خرابه زرگر است آنقدر بخشیده ای خشم تو یادم رفته است آنچه غفلت دارم از آن، ترس روز محشر است نفس، عمری بندگی های مرا در بند کرد نفس را در هم شکستن، کار شاه خیبر است زودتر پرونده ی ما را بده دست علی حاصل صوم و صلات روزه داران حیدر است زیر ایوان طلایش، قبله سرگردان شده حرف انگور نجف در سجده مستی آور است بسکه محتاجم علی را با حسن دادم قسم چون گره را باز کردن، کار سبط اکبر است سفره ی شب های قدرم را حسن انداخته او که در دست کریمش، رزق سال نوکر است عاقبت روزی بقیعش مثل مشهد می شود گرچه حالا چشم ها از غربت آنجا تر است یا مجیر و یا مجیر و یا مجیر و یا مجیر آنکه از آتش فراری داده من را مادر است مادر ما را زدند و دست مولا بسته بود آه حیدر از همان میخی است که روی در است زینبش با آه و ناله گفت ای همسایه ها اینکه می سوزد در آتش، دختر پیغمبر است فاطمه با خنجری کُند از حسینش دل برید حنجرش آتش گرفت اما صدا بی جوهر است خیمه اش در شعله و در شعله دامن سوخته دختری که سوخته دستش به روی معجر است پیش مادر سر جدا شد، سر در آورد از تنور شانه زد زهرا بر آن مویی که پُر، خاکستر است رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عبد ضعیف عبد ضعیف، تابِ قهر و تشر ندارد جز آستانِ ربّش، جایی دگر ندارد بنده رسیده اما با کوله بار خالی نزد رئوس الأشهاد، جز چشم تر ندارد بیچاره تر کسی از این تحبسُ الدعا نیست درد است که دعایم دیگر اثر ندارد لطفی مرا کشانده بر آستان توبه این لطف از کجا بود؟! روحم خبر ندارد حُسن توکلم بر دست دعای زهراست گرچه محبی از من آلوده تر ندارد خیر و صلاح طفلِ خورده زمینِ خود را هرگز شبیه مادر، کس در نظر ندارد شب زنده دار بودن، کار علی و زهراست جز اقتدا به عشقش، عاشق هنر ندارد آقایی علی را هر سائلی چشیده او از گناهکاران هم چشم برندارد مستیِ ناب، از چیست؟ انگور مرقد او حتی درخت فردوس، چون آن ثمر ندارد راه نجات یعنی کرب و بلا، زیارت قلبم جز آن حوالی شوق سفر ندارد فیض سحر تماما از گریه بر حسین است بی فیضِ ذکر روضه، فیضی سحر ندارد زهرا رسیده نزد جسم حسینش اما جسم عزیز زهرا، ای وای سر ندارد  محمد جواد شیرازی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
رود سرگردانم و سر در گریبان زیستم حیف، دیگر بنده‌ی خوبی که بودم، نیستم در به رویم باز کن، عبدِ فراری آمده در ضیافت با لباسِ شرمساری آمده رزق من را سفره‌ی رنگین شیطان کور کرد دام‌های او مدام از تو دلم را دور کرد چشمهایم میشود از حال‌و روزِ خویش، تر نزد تو هر کس که اشکش بیش، عَفوش بیشتر من که لایق نیستم، تو لایق بخشیدنی از گدا رو بر مگردان، گرچه دلگیر از منی هر چه را که هست غیر یاد خود، از من بگیر اصلا امشب کار سائل را خودَت گردن بگیر میشود آیا گدا را غرق آغوشش کنی؟ آن همه کوه گناهم را فراموشش کنی؟ من که با آن کوهِ عصیان، باز مهمان توأم بعد مرگم بیشتر محتاج احسان توأم در سرازیری قبرم کیست در دور و برم؟ ضامن آهو بیاید کاش بالای سرم کاش زهرا مادرم آغوش خود را وا کند کاش حیدر برگه‌ی عفو مرا امضا کند قبر تاریک مرا روشن کن از نور نجف باز شیرین کن دهانم را به انگور نجف هرچه باشم، هرکه باشم ریزه‌خوار حیدرم نیست جز عشق امیرالمومنین در باورم خانه‌ی دل را مصفا کن برای مرتضی جان من قربان نام بچه‌های مرتضی بارالها گرچه افتادم ز چشمانت ولی بر گدایت رحم کن، جانِ حسین بن علی جانِ آنکه در تنور نان، سرش میسوخته جانِ آنکه پیش چشم مادرش میسوخته ای خدا آسان بگیر این بار بر ما، با حسین یاحسین و یا حسین و یا حسین و یا حسین @hadithashk
سال ها فکر من این است که تو الزاماً از دعای چه کسی این همه خوبی با من لحظه به لحظه ، دقیقه به دقیقه ، هر آن لطف بی حدّ تو شد شامل من ، اما من جرم کردم عوضش فضل تو را می‌ طلبم نرخ تعیین کنم اینجا وسط دعوا من کاش آنگونه که رود از وسط دشت گذشت بگذری از من و آلودگی این دامن گر بنا هست نبخشی و معطل بکنی این همه عبد گنهکار ! چرا تنها من ؟!  همنشینان گنه کار من از اول ماه همگی دوست خوب تو شدند ، الّا من مهر العفو خودت را بزن امشب بلکه صبح محشر نشوم معطل یک امضا من سفر قبر چه نزدیک شده پس باید کوله و بار مهیا کنم از اینجا من در همه عمر فقط دغدغه ام این بوده خوب تر جلوه کنم در نظر زهرا من اگر امروز  مرا خرج حسینش نکنی چه جوابی بدهم پیش علی فردا من ؟!  هر حسینی که به لب‌ های من آمد، دیدم خیلی از فاصله‌ ها کم شده از تو تا من روضه ی کرببلا خوانده شد و از این فیض دل به امید تو بستند همه ، حتّی من خواهری گوشه‌ ی گودال صدا کرد حسین چه کنم بی تو عزیزم وسط صحرا ،من @hadithashk
بجز از عشقِ علی، بنده‌ی داور نشوی بی تَولّای علی، یارِ پیمبر نشوی همه‌ی حرف همین است، که در عمرِ گِران با علی باش، که یک ثانیه کافر نشوی راهِ سلمان برو، چون سیره‌ی مِنّا شدن است بی قدم‌های علی، از همگان سر نشوی مثلِ عمّار، زبانت چو نگردد شمشیر وسطِ فتنه‌گران، یاورِ حیدر نشوی حیف اگر نام علی بشنوی و در همه عمر در عمل، مَردِ رهِ فاتحِ خیبر نشوی در شبِ بدر که مولا بدرخشَد، چون ماه گر نَبینی رخِ او، مالک اشتر نشوی شبِ ظلمانی و طوفانی و عطشانی‌ها ذکرِ زهرا نکنی، ساقیِ لشکر نشوی همه سیراب شدند، از مِیِ نابِ شبِ بدر حیف اگر، تشنه‌لبِ ساقیِ کوثر نشوی آه از تشنگیِ ساقیِ عطشانِ حسین کاش خجلت زده‌ی، روی برادر نشوی تیرباران شدنِ مَشک، پیامی هم داشت کاش، شرمنده‌ی لعلِ لبِ اصغر نشوی جان بده، تا که نباشی به حرم تنگِ غروب شاهدِ سوختنِ چادر و معجر نشوی چشم بَربَند، که در کوچه و بازارِ یهود ناظرِ دیده‌ی بارانیِ خواهر نشوی @hadithashk
منم آن گناهکاری، که به سوی تو دوان است تویی آن بزرگواری، که کریم و مهربان است تو همیشه در فرازی، تویی آن گدا نوازی که در اوج بی نیازی، نگران بندگان است به شب سیاه نوری، برسان پُلِ عبوری که دلم برای دوری، ز گناه نا توان است تو اگر مرا برانی در دیگری نکوبم که به غیر از آستانت، همه جا پر از زیان است همه عمر جز تو یارب! چه کسی رفیق من بود؟ تو امان من نباشی! چه کسی مرا امان است؟ تو خدای مرتضایی، تو همیشه با وفایی به گدای بی نوایی، که ضعیف و ناتوان است 《برو ای گدای مسکین در خانه علی زن》 که امیر با خدا در نجفش هم آشیان است بگذار جای کعبه، سر خود به پای حیدر تو اگر بهشت خواهی، نجفِ علی جنان است خوشم اینکه خاک پای پسر ابوترابم همه عمر سایبانم علم حسین جان است به فدای آن شهیدی که نخورد آب و جان داد ز غمش هنوز زهرا، شب جمعه روضه خوان است پسرم به تو جفا شد سرت از قفا جدا شد اثرات خنجر شمر روی حنجرت عیان است پسرم مگر به دشمن تو به غیر حق چه گفتی؟ که جواب حرف حقت، نوک نیزه سنان است پسرم کسی در عالم کفن تو را ندارد کفن تو خاک بوده، کفن تو بیکران است به خدا عطش دلیلِ ترک لبت نبوده ترک لبت برای ضربات خیزران است @hadithashk
يَا عَظِيمَ الْمَن! منم، آن بی حیا باز کن در را به رویم ای خدا دست‌ْخالی سوی اینجا آمدم گرچه دیر، اما خدایا آمدم بندگی را پای شیطان باختم حیف شد، قدر تو را نشناختم عمر من پای گناهان آب رفت وقتِ طاعت، چشم‌هایم خواب رفت قطره قطره معصیت‌ها رود شد نم‌نم این نفسم چنان نمرود شد عُجْب، دل را‌ از مسیرت دور کرد با حجابِ نور، آن را کور کرد عطر اخلاص از میان برچیده شد قبلِ بسم‌الله اسمم دیده شد غیر دنیا را نمی‌دیدم ببخش جای احسان، بُخل ورزیدم ببخش غفلت از حال یتیمان داشتم بیشتر از حق خود برداشتم بارالها من پشیمانم همین نه مرا ! قرآنِ بر سر را ببین لیلة‌القدر است احیا کن مرا در شب احیا مهیا کن مرا بر من و جسم نحیفم رحم کن جان زهرا من ضعیفم رحم کن ای که در دل مِهر خود را کاشتی پس بیا یک بار دیگر، آشتی رحمتت در من اُمیدی ساخته عَفوِ تو دل را طمع انداخت أَیْنَ سَتْرُک؟ أَیْنَ عَفْوُکَ؟ یا کریم یا عَظیمُ یا غَفُورُ یا رَحیم بر دلِ من رنگی از اعجاز ده عاشقان را تا نجف پرواز ده تا که حیدر هست، دلها منجلی‌ست مُهر عَفوَم دست مولایم علی‌ست از علی گفتیم و غم آغاز شد وای از آن فرقی که دیگر باز شد ای فلک، حال علی ناگفتنی‌ست گریه کن زینب که بابا رفتنی‌ست @hadithashk
بی اعتبارم اما این اشک من می‌ارزد چشم تر گنهکار، مطمئناً می ارزد حتی اگر که در را وا بر رویم نکردند این پشت در نشستن، این در زدن می‌ارزد غیر از تو من ندارم پشت و پناه یا رب هستم همین که با تو، من هم سخن می‌ارزد من مستحق نارم اما ز در مرانم دارم همین که ذکر تو بر دهن می ارزد ما بین گریه هایم، بین الهی العفو گفتی بگو حسن جان، جانم حسن می ارزد آلوده ام ولیکن سینه زن حسینم اینکه هنوز هستم یک سینه زن می‌ارزد گریه به هر مصیبت کردم اگر ضرر بود گریه فقط به شاه عریان بدن می‌ارزد هر چند نیزه خورده هر چند نعل خورده اما برای زینب این پیرهن می ارزد @hadithashk
باز کن در به روی سائل هجران‌دیده این منم..،بنده‌ی آلوده‌ی خُسران‌دیده پاک کن اشک مرا وُ بغلم کن یا رب عبد سرخورده‌ محبت ز کریمان دیده! دستم از دست تو وا شد که چنین گم شده ام آن‌قَدَر حادثه این کودک گریان دیده نَفس‌ِ سرکش چه بلایی که نیاوَرد سرم چه‌کسی مثل من اینگونه پشیمان دیده؟! چشم‌پوشی ز خطا،مسلک اهل کرم است هرچه بد کرده گدا باز هم احسان دیده غرق عصیان شده بودیم..،که زهرا آمد شیعه از چادر او خِیر، فراوان دیده گرچه گیریم..،رضا ضامن ما خواهد شد لطف ها نوکر از آقای خراسان دیده زیر و رو کن دل آلوده ی ما را..،به علی ذکر او را لب ما آیه ی قرآن دیده پای ما را بکشانید به درگاهِ نجف این گدا بندگی اش را دمِ ایوان دیده لحد آخر ما دست امیر نجف است دفن ما را خودِ شاهنشهِ خوبان دیده بیقراریم..،به ما رزق حرم را بدهید نوکرش هرچه که دیده است ز هجران دیده آب می خواست..،که شمر آمد و او را چرخاند خنجری را لبِ پاخورده ی عطشان دیده کهنه پیراهن او دست حرامی افتاد... خواهری جسم پُر از نیزه یِ عریان دیده @hadithashk
مانند طفلِ دَر به دَری گریه میکنم مثل گدای پُشتِ دَری گریه میکنم اشک مرا زمانِ گدایی ندیده اند این بار چون تو میگذری گریه میکنم حالا که بین این همه مردم زیادی ام از این به بعد یک نفری گریه میکنم حتی اگر مرا بِزَنی قول میدهم با آب و تابِ بیشتری گریه میکنم تنبیه تو حواس مرا جمع میکند من سالها زِ خیره سَری گریه میکنم بار مرا کسی نخریده...تو می خری؟! بار مرا بخر، نخری گریه میکنم از چند جا شکسته پَرَم..ای شکسته بند! از غصّه یِ شکسته پَری گریه میکنم این روزه ها به درد قیامت نمیخورد دارم برای بی سِپَری گریه میکنم جانِ همان که زائر بابا نشد مرا یک کربلا بِبَر نَبَری گریه میکنم @hadithashk
بد آورده ام روزگارم عذاب است به دنبال آبم نصیبم سراب است چه می‌فهمد از حال خوب گدایی کسی که زمان عنایات خواب است توقع ندارم خودی باشم اینجا میان من و تو گناهان حجاب است مرا زود بشکن مرا زیر و رو کن دل من نیازش به یک انقلاب است ازین لقمه ها معنویت ندیدم که این خانه از پای بستش خراب است به ذکر علی یا علی در زدم من دعایم به لطف علی مستجاب است منم خاک پایش منم خاک پایش علی بوتراب است علی بوتراب است ته کوچه ی بندگی کربلا بود به یمن حسین روزه ی ما حساب است بمیرم برای تن آن غریبی.. که در معرض تابش آفتاب است زنانه ست این روضه.. زنها بگریند.. علی نیست! گهواره دست رباب است! @hadithashk
روی آئینه ردِ آهِ شرر بار من است رنجِ بی هم‌نفسی موجب آزار من است کُلِّ خَلق از منِ بدخُلق تَنَفُّر دارند غم تنهاشدنم حاصلِ رفتار من است پَر من را قفسِ نَفْس به زنجیر کشید خونِ دیوار اثرِ بالِ گرفتار من است سَحَرِ قَدر تو را قدر ندانستم..،حیف! این هم از خیره‌سریِ دل بیمار من است سفره تا جمع نشد ، کاش مرا جمع کنی چند شب مانده فقط..،فرصت اصرار من است! طَشتِ رسوایی ام از بام ، زمین افتاده شهر در هَمهَمه‌ی گفتنِ اخبار من است معصیت آبرویم را چقَدَر راحت بُرد نُقل هر انجمنی زشتیِ کردار من است این همه عیبِ مرا فاطمه آمد..،پوشاند چادرِ مشکیِ زهراست که ستّار من است غیر خرمای علی روزه ی من وا نشود رطبِ نخلِ نجف لذّتِ افطار من است خوش‌بحال دل من که پسرِ این پدرم پدرِ خاکیِ من ، حیدر کرّارِ من است دست تقدیر کشانده است مرا تا خودِ طوس می روم پیش رضا ، بخت اگر یار من است پدرش نور چراغی‌ست که خاموش نشد پدرش ماه درخشان شب تار من است آه از آن کوهِ وقاری که چُنین آب شده روضه ی لاغری اش ، روضه‌ی دشوار من است ساق او خُرد که شد ، خُرد شد ارکان جهان زانویَش علّت بی‌رنگیِ رخسار من است گفت: سِندی ! تو بزن ، بد دهنی را بس کن گوش دادن به کلامت بخدا عارِ من است زجر‌کُش کردنِ من را که ندیده است کسی معجرِ دختر من را نکشیده است کسی @hadithashk
بگیر ای دوست دست بی نوا را زمین افتاده ی سر به هوا را نگاهم کن! نگاهم کور مانده گدا از آستانت دور مانده! همانم که فراموشی ست کارم به معصیّت گذشته روزگارم همانم که سر راهت نشستم همیشه توبه هایم را شکستم همانم که ز تو توشه نبردم به جایش باز نان شبهه خوردم دوباره خوب کن بدحالیم را خودت پر کن دو دست خالیم را به گردن مانده عمری قرض و دینم نگو یارب که عاق والدینم اگرچه مضطرم، زارم غمی نیست حسین ابن علی دارم غمی نیست چه غم دارم اگر مَحرم حسین است خدارا شکر اربابم حسین است تمام عشق من این بار عام است بدون روضه اش کارم تمام است بمیرم وقت آخر پر محن بود بزرگ یک قبیله بی کفن بود تنش را برروی نیزه کشیدند عزیز الله ما را سربریدند بمیرم بچه هایش زخم خوردند سرش را تا به کوفه زود بردند @hadithashk
آخر ماه آمده، شرمنده و زارم هنوز آه... بر این نفس وامانده گرفتارم هنوز بارِ بد جز صاحبش خواهان ندارد ای خدا مانده روی دست من سرمایه و بارم هنوز سائلان شهر هم خوابند این ساعات شب آنقدر درمانده ام از خویش، بیدارم هنوز شرمسارم از اباصالح امام عصر خود چون نکرده ذره ای تغییر، رفتارم هنوز بندگانت توبه کردند و همه برگشته اند سر به زیر انداختم از بس گنهکارم هنوز هرچه می خواهی بخوان اما نخوان بی صاحبم هرچه هم باشم پدر دارم، علی دارم هنوز سیدی دلتنگ ایوانِ طلای حیدرم در نجف مانده دل مجنون و بیمارم هنوز خورده بر کارم گره، از کربلا جا مانده ام هرچه کردم وا نشد این عقده از کارم هنوز از شروع ماه، گریان وداعش بوده ام شد تمام این ماه رحمت، سخت می بارم هنوز یاد زینب بوده ام هر وقت شد وقت وداع داغدارش در وداعی سخت و دشوارم هنوز وقت رفتن آمده، آرام تر قدری حسین دل نکندم، صبر کن، مشتاق دیدارم هنوز مثل این پنجاه و شش سالی که بودم خواهرت هرچه غم در سینه ات داری خریدارم هنوز مادرم کرده وصیت تا ببوسم حنجرت از گلویت بوسه ای را من طلبکارم هنوز دیگر از ذبحت نزن حرفی، نمی دانی مگر می دهد یک خار در پای تو آزارم هنوز @hadithashk
من با چه رویی امشب ، از حاجتم بگویم باید به جای حاجت ، از غفلتم بگویم خیلی گناه کردم ، عمرم به باد رفته باید که سر به زیر از ، معصیتم بگویم در جَلوَتَم چه خوبم ، اما حقیقت این نیست باید من از گناهِ ، در خلوتم بگویم آخر تن مرا هم ، در قبر می گذارند اَبکی لضیق لَحدی ، از وحشتم بگویم؟ در گوشه ای نشستم ، درد دلم زیاد است محتاج یک نگاه و ، یک فرصتم ، بگویم ؟ آقا چه شد زیارت ، تا کی فراق و دوری تا کی بریزم اشک و ، از حسرتم بگویم دلتنگ و بی‌قرارم ، کرببلایی ام کن تا که برای مردم ، از جنّتم بگویم در گوشه ی خرابه ، دختر سه ساله ای گفت بابا بیا برایت ، از غربتم بگویم زجر آمد و به رویم ، سیلیِ محکمی زد اصلا بیا برایت ، از صورتم بگویم @hadithashk
دست خالی آمدم با پاکی چشم و نگاه دست خالی می روم با کوله باری از گناه این هم از پایان کارم ، حاصل عمرم فقط آه بود و آه بود و آه بود و آه و آه صبح تا شب دست من با کار دنیا بند شد از سر شب خواب رفتم ، خواب ماندم تا پگاه بخت اهل طاعتت شد مثل روهاشان سفید روی من هم با گناهان مثل بختم شد سیاه گندم آوردم ولی آتش درو کردم ببین تن تباه و دل تباه و حاصل عمرم تباه تو بدی ها را به خوبی ها مبدل می کنی یک شهادت هم برای این گنهکارت بخواه از تو دائم رحم و رحم و رحم و رحم و رحم و رحم دائم از من اشتباه و اشتباه و اشتباه بالحسینِ بالحسینِ بالحسینِ بالحسین یا اله و یا اله و یا اله و یا اله روضه بود و روضه بود و روضه بود و روضه بود قتلگاه و قتلگاه و قتلگاه و قتلگاه مشک آب و مشک آب و مشک آب و مشک آب قرص ماه و قرص ماه و قرص ماه و قرص ماه زینب است و زینب است و زینب است و زینب است بی پناه و بی پناه و بی پناه و بی پناه پای زخم و اربعین و اربعین و پای زخم رنج راه و رنج راه و رنج راه و رنج راه @hadithashk
یادت دلیل گریه‌ی پنهانی من است نامت انیس این دل زندانی من است نیمه‌شب آمدم که نبینی رخ مرا بار‌گناه علت پنهانی من است از خود بریده‌ام به تو نزدیکتر شوم این لحظه‌ها که خلوت روحانی من است در خلوتم همیشه کلنجار می‌روم می‌گویم این چه وضع مسلمانی من است کاری بکن که رو نزم بر کسی، بیا... چیزی بده که رزق سلیمانی من است از سفره‌ی تو می‌خورم و سیر می‌شوم شکرت از این که نعمتت ارزانی من است یک جلوه‌ات بر این دل تاریک و سنگی‌ام پایان خواب‌های زمستانی من است گرم گناه بوده‌ام و دیر آمدم عصیان دلیل غیبت طولانی من است تا که نبخشی‌ام! من از این جا نمی‌روم این گریه برگ سبز پشیمانی من است دارد بساط سفره‌ی تو جمع می‌شود غم می‌خورم که آخر مهمانی من است @hadithashk
جنون که روح مرا در حد کفاف گرفت قلم به روی ورق از من اعتراف گرفت نوشت رب تعالی بخواندمش حیدر علی تمام خدا در تو انصراف گرفت در این که خالق ارض و سماست شکی نیست قمر به خاطر ابرویش انعطاف گرفت ادب نبود معطل شود کناره ی در جناب کعبه بدین سان دلش شکاف گرفت خدا چو وقت وداع یا علی به خاتم گفت نبی مراد خدا را به لحظه صاف گرفت @hadithashk
سفره آخر جمع شد ، سائل ولی در خانه ماند جای لبهای من میخواره بر پیمانه ماند دست و پا کردی برای باده نوشان کاری و در دل من آرزوی خدمت میخانه ماند دانه خوردند و پریدند از کنار سفره ات یک کبوتر از کبوترهای تو بی دانه ماند نان مشهد خورده ام ، جز این نمی سازد به من این کبوتر جلد دستان تو شد در لانه ماند نان خورت هستم ، زکاتم را تقبل کن خودت این گدا چشمش به حاتم بخشی سالانه ماند پایم از باب الجوادت رد نشد ، اذنم بده چون گداهای سر کویت سرم بر شانه ماند نوکرت تا پشت در با پای عقلش راه رفت در حرم با پای دل زائر شد و دیوانه ماند گنبدت خورشید را گرم طواف خویش کرد هر کسی پیش نگاهت شمع شد پروانه ماند @hadithashk
می نویسم از ابتدا گریه ابتدا گریه انتها گریه شأن ما را نمی برد بالا غیر ازین آشنای ما,گریه آبروی مرا خرید این اشک پس نگو اینقدر چرا گریه از من لاابالی بدبخت ای نگیرد خدا تو را,گریه در جوانی اسیرمان کردی آفرین بر تو,مرحبا گریه دربدر من پی تو میگردم شده ای مثل کیمیا گریه رو سیاهم نکن شب اول جان زهرا فقط بیا,گریه گریه شمع است من چو پروانه آخرش می کُشد مرا گریه سنگ ما را طلا نکن زهرا ‌بده جای طلا به ما گریه… @hadithashk
جان دو جهان شد پدر این دو برادر هستیم فقط زیر پر این دو برادر ... قربان حسین و حسن فاطمه رفتیم باشیم محب از نظر این دو برادر ... از نان پسر های کریمان همه خوردند شد باب کرامت ثمر این دو برادر از بی سرو پا سینه زن محترمی ساخت شد شامل ما هم هنر این دو برادر از در به دری صف محشر به امان است هرکس که شود در به در این دو برادر بی حرمتشان کرد فلک ورنه به دنیا صد پاره نمی شد جگر این دو برادر ما با جگر پاره نشستیم بمیریم ... در روضه ی سخت پسر این دو برادر ... قاسم که کش آمد ، علی اکبر که کم آمد یارب چه نیامد به سر این دو برادر ... @hadithashk
مجال نُطق ندارد زبان تقریرم نیامده است قلم پای کارِ تحریرم صفر تمام شد و یارم از سفر نرسید... چِقَدر چشم بدوزم به قابِ تأخیرم اگرچه پای فراقت جوانی ام طی شد برای دیدن تو حس نمیکنم پیرم همیشه فاصله ، اشک مرا در آورده همیشه از غم هجر تو ، تحت تأثیرم ! شکست آینه تا لمس کرد آهِ مرا به خُرده‌شیشه رسیده است رنجِ تکثیرم طنابِ نَفْس ، مرا می کِشَد به هر طرفی به دستِ بد کسی افتاده است زنجیرم کشیده کار من از معصیت به رسوایی... میان مردم این شهر کرده تحقیرم چه غصه‌ها که نخوردی برای سرکشی ام چه دردها نکشیدی برای تغییرم اگرچه مایه ی ننگم..،به من محبت کن شبیه کودک آزرده سخت دلگیرم هزار مرتبه دیدم مرا بغل کردی... خوش است خواب و خیالم ، خوش است تعبیرم دلیل زندگی‌ام! دوست دارمت وَلله مُسَلَّم است که بی عشق زود میمیرم! زمان دفن بگو " یاعلی " دمِ گوشم بلند می شود از بین قبر تکبیرم بِشوی جسم مرا با غُبار صحن نجف همیشه خاک علی کرده است تطهیرم خدا کند که من امسال کربلا بروم زیارتی بگذارید بین تقدیرم تو را به روضه ی یَابنَ الشَبیب..،زود بیا همان گریزِ عجیبی که کرده تسخیرم به گریه گفت: که آن شمر پست ، یابن الشبیب! به روی سینه‌ی جدَّم نشست ، یابن الشبیب! چه ‌بی‌ملاحظه خنجر کشید ، یابن الشبیب! سرِ عزیز خدا را بُرید ، یابن الشبیب! سنانِ بی همه‌چیزِ پلید ، یابن الشبیب! به سمت خیمه‌ی زن‌ها دوید ، یابن الشبیب! شده است قلب من از غم کباب ، یابن الشبیب! طناب حرمله..، دستِ رباب...، یابن الشبیب! @hadithashk