روحِ من مُرده یه کاری کن خدا
من و زنده کن نذار بشم تباه
خسته از راه اومدم، بد کِسِلم
سنگینی کرده رو دوشِ من گناه
حالم و گرفته نفْس ِ لعنتی
جَوونیم رفته و دیگه برنگشت
آبِروم رفته خدایا چه کنم؟
عمر من بدونِ بندگی گذشت
روبروت میشینم و زار میزنم
تا حلالم کنی منت میکشم
کمتر از همه ثوابِ منه و
بیشتر از همه خجالت میکشم
دادی آب و نونم و نفهمیدم
تو رو قرآن یه کمی به روم بیار
غصه میخورم که روبِرا نکرد-
-بندگیم و نِعمتایِ بیشمار
مطمئنم واسه تو کاری نداشت
ببَری پیش ِ همه آبِروم و
ولی دستم و گرفتی گم نشم
کردی روشن روزایِ پیشِ روم و
قربونت برم! نفهمیدم، ببخش
اومدم برای درمان...چه کنم؟!
رفته لذّت گناهام و بگو...
با تبِ عذابِ وجدان چه کنم؟!
داره زجرم میده احساس ِ گناه
یکی آرامش ِ باطنم بشه
کارِ من پیش ِ خدا، گیره و کاش
یه نفر بیاد و ضامنم بشه
یادم اومد که بابام بهم میگفت
نکنه هر جایی زانو بزنی
مادرم میگفت عزیزم نکنه
وقتِ غم به هر کسی رو بزنی
ضامنم حاضره و وقتِ سحر
از حرم همراهِ زائرا میام
ای خدا تا از سرم راضی بشی
شب هشتم با امام رضا(ع) میام
گفتم آقاجون پادرمیونی کن
گفته ناراحت نباش میخرَمت
من و بخشیده و شد ذکر لبم:
«قربونِ این همه لطف و کرَمت»
از سرم راضی شده امام رضا(ع)
داره لبخندِ رضایت میزنه
خدا هم داره یکی یکی یکی
خط به خط گناهام و خط میزنه!
#مناجات
#مرضیه_عاطفی
@hadithashk
من زنده ام اگر چه، ولی زنده نیستم
من بندگی نکرده ام و بنده نیستم
در سایه سار رحمت تو قد کشیده ام
جز با نگاه لطف تو پاینده نیستم
خیلی گناه کرده ام اما هنوز هم
از صبر بی حساب تو شرمنده نیستم
رویم سیاه و نامه ی اعمال من سیاه
شرمنده از سیاهی پرونده نیستم
یادی ز خوف قبر و قیامت نمی کنم
خیلی به فکر توشه ی آینده نیستم
دنیا و زرق و برق، دلم را ربوده است
از عشق خالی ام، ز تو آکنده نیستم
از راه و رسم شیعه فقط حرف می زنم
اصلا به نام شیعه برازنده نیستم
دل بسته ام به فاطمه و بچه های او
اما برای فاطمه زیبنده نیستم
مولا چه دیده بود که هنگام غسل گفت:
من مردِ غسل دادن این دنده نیستم
#مناجات
#وحید_محمدی
@hadithashk
اگرچه باد مَعاصی مهاجم است هنوز
نسیم مرحمت تو ملایم است هنوز
صدای زمزمه ی "لا اِلٰهَ اِلّا اَنْت"
طنین توبهی اَهلِ عوالم است هنوز
به حُرمت رمضان هاست..،گر زمان بلا
دلی که وَقفِ سحر شد مقاوم است هنوز
قبول..،بنده ی تو دل به حُبِّ دنیا داد
هنوز عشق تو در سینه حاکم است..،هنوز
تو پافشاری من در گناه را دیدی
ببخش..،گرچه گناهم مُداوم است هنوز
همین دو قطره ی اشکی که پیشکش کردم...
برای توبه ی من از علائم است هنوز!
بیا وُ کاسه ی چشم مرا خودت پُر کن
فقیر پشت درت گریهلازم است هنوز
تمام عمر سر سفره ی علی بودم
گداییِ من از این خانه دائم است هنوز
برای آنکه نرفته نجف چه سنگین است
میان خواب ببیند که عازم است هنوز
قسم به چادر آن مادری که سیلی خورد...
قسم به فاطمه این بنده نادم است هنوز
گناهکارم اگر..،نوکر حسینِ تواَم
بگیر دست همانی که خادم است هنوز
سهشعبه از گلوی لاله ای گلاب گرفت
گلی که باد برایش مزاحم است هنوز
به حنجر پسرت ای رباب فکر نکن
بیا خیال کن این نای سالم است هنوز
حراملقمه که در پشت خیمه ها می گشت
گمان کنم که به فکر غنایم است هنوز
#مناجات
#بردیا_محمدی
@hadithashk
مثل من حال کسی حال اسف باری نیست
غرق بیچارگی ام چاره بجز زاری نیست
قلم عفو بکش روی خطایم بگذر
گرچه همچون من آلوده خطاکاری نیست
غم من را تو فقط میخوری ای رب کریم
مهربان تر ز تو بر بنده که غمخواری نیست
پرده انداخته ای روی گناهانم باز
تا بفهمند همه مثل تو ستاری نیست
خواستی چوب بزن خواستی از من بگذر
تابع خواسته ات هستم و اصراری نیست
بعلی بعلی بعلی العفو
به همان کس که جز او حیدر کراری نیست
باز گفتم علی و مست شدم طوری که
در سرم تا به ابد میل به هوشیاری نیست
راز زیبایی ایوانِ طلا ، ذکر علی است
بخدا جذبه ی ایوان به طلاکاری نیست
به ضریح تو زدم بوسه و فریاد زدم
عطر انگور تو در دکه ی عطاری نیست
هر چه بر من رسد از دوست یقیناً نیکوست
شک ندارم که به غیر تو مرا یاری نیست
بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم
تا گرفتار تو ام حرف گرفتاری نیست
روزه اش روزه ی مقبول نباشد هر کس
یاد لبهای حسینت دم افطاری نیست
پسرش را به روی دست گرفت و فرمود
طفل را با کسی اصلا سر پیکاری نیست
شیرخواره ست دو سه قطره به او آب دهید
تازه شش ماهه شده طفل دهان داری نیست
حرمله خیر نبینی جگرم می سوزد
مثل داغ علی اصغر غم دشواری نیست
پدر و مادر و فرزند به یک تیر زدی
تا که دیدی علم افتاده علمداری نیست
سه سر تیرِ سه پر از سه طرف بیرون است
با چنین وضع مرا فرصت دلداری نیست
گردنی مانده مگر تا که نیفتد سر او
بازویم را بکشم هیچ نگه داری نیست
چه کنم هر چه کنم باز پرش میفتد
بازویم را بکشم زود سرش میفتد
#سعید_توفیقی
#مناجات
@hadithashk
تو چنانی که منم شیفته و در به درت
نظری کن که بیایم نظری در نظرت
هر چه دیدی طمعِ بیشتر و بیشترم
باز دیدم کرمِ بیشتر و بیشترت
این همه جرم و خطا کرده ام و در عجبم
نشد اصلا که مجازات شوم با تشرت
کیستم؟! این همه تحویل مگیرم که منم...
بنده ی عاصی و رسوا شده و خیره سرت
شرمسارم که همیشه عوضِ این همه لطف
بوده ام در همه ی عمر فقط دردسرت
لطف کردی و رساندی منِ تنها شده را
به مناجات ابوحمزه و فیض سحرت
قسمت می دهم امشب بِعَلیٍ بِعَلی
قسمت می دهم آری، قسم معتبرت
ثمر خلقت هستی است در انگور نجف
بچشان بر لب من، جرعه ای از این ثمرت
گفتمت راه تقرب به سویت چیست بگو
گفتی از کرب و بلا راه بجویم به درت
گفتم اصلا چه زمان یاد حسینت باشم
گفتی آن ثانیه که سوخت زبان و جگرت
گفتمت تشنه که گشتم چه کنم یاد غمش
گفتی آن لحظه مدد جوی ز چشمان ترت
گفتمت روضه بخوان تا که دلم نرم شود
گفتی از تشنه لبِ در دل خون غوطه ورت
گفتم اصلا چه شده خم شده آقا کمرش
گفتی ای کاش نبینی غم و داغ پسرت
کاش هرگز نشود تا که ببینی روی خاک
مثل تسبیح تنش ریخته در دور و برت
#محمد_جواد_شیرازی
#مناجات
@hadithashk
صدایت می زنم یا قاضی الحاجات..،پنهانی
صدایت می زنم با حال اندوه و پشیمانی
صدایت می زنم یا اَیُّهَاالرَّحمٰن..،نگاهی کن
نگاهی کن به حال و روز من، این نابسامانی
اگرچه من نمکگیری نمکنشناس هستم..،باز
نیاوردی به رویم،راه دادیام به مهمانی
به تو رو می زنم با کولهباری از گناهانم
به تو رو می زنم ای مهربان، رو برنگردانی!
بگو درددِل خود را به غیر از تو به که گویم
تویی که دردهایم را نگفته نیز می دانی
پر و بالم به چنگ نفس سرکش سخت زنجیر است
قفس تنگ و نفس گیر است..،وای از مرغ زندانی
دلم لَم یَزرعِ اندوهخیزی از گناهان است
ندیده تا به این لحظه به خود،یک قطره بارانی
نماز و روزه های ناقصم بوی ریا دارد
به قرآن که خجالت دارد این طرز مسلمانی
مناجات بدونِ اشک را هرگز نمی خواهم
مرا ای کاش با هر "یا الهی"ام بگریانی
مگیر این نعمت چشم تر و آشفتهحالی را
وگرنه بنده ی خاطی ندارد راه جبرانی
در آتش هم بیندازی، بگویم:دوستت دارم
دلت می آید آیا عاشق خود را بسوزانی!؟
خدایا این گنهکار از عذاب قبر می ترسد
از آن اوقات تنهایی،از آن ساعات ظلمانی
تو را جان علی موسی الرضا..،با من مدارا کن
به حق بوسه ام بر مضجع شاه خراسانی
دم افطار ها با کام تشنه روضه می چسبد
بخوانی روضه ی های تشنگیِ شاه عطشانی
لبش ذکر خدا می گفت..،لعنت بر سنان مست
لبش ذکر خدا می گفت..،وای از نیزه ی آنی
صدای استخوان هایش تمام عرش را لرزاند...
به زیر سم مرکب زیر و رو شد جسم عریانی
#مناجات
#بردیا_محمدی
@hadithashk
عبدِ عاصی شد ، ولیکن بیوفا هرگز نبود
روی خاک افتاد ، نومید از خدا هرگز نبود
ساده مثل آن شبانی که برایت شعر خواند
لیک شعرش خالی از نام شما هرگز نبود
ای همه میل و امیدم جرم عصیانم ببخش
دل زمانی خالی از شوق رجاء هرگز نبود
دستهای خالی ام جز سوی تو جایی نرفت
بر لبم جاری به غیر از ربنا هرگز نبود
بس که خوب و مهربانی باز راهم داده ای
خواهشم از درگه تو بی عطا هرگز نبود
از نگاه لطف تو در خلق ارزش یافتم
*ورنه خاک ره ، بهنرخ کیمیا هرگز نبود
عفو و بخشش بر گناه و هر عطایت جای خود
خواهش سائل به غیر از کربلا هرگز نبود
#داریوش_جعفری
#مناجات
@hadithashk
نگفته ام به کسی آنچه در دلم دارم
ولی بدان که هزاران هزار غم دارم
فروختم به غمت عیش روزگارم را
ز برکت غم تو خیر دم به دم دارم
خوشم به مرگ، اگر نیست زندگی با تو
نفس برای چه وقتی که یار کم دارم؟!
من آنگدای بدِ بدحساب این شهرم...
که شب به شب ز درت خواهش کرم دارم
به نامه عملم طعنه زد کسی!گفتم..
اگرچه اهل گناهم امید هم دارم
حساب کار من افتاده است دست کریم
ز برکتش روی هر غفلتم قلم دارم
کسی مرا برساند به کربلای حسین
هوای سینه زنی بین آن حرم دارم
#سید_پوریا_هاشمی
#مناجات
@hadithashk
دِلا بکوش مُطهر بمان و مَحرم باش
دخیل چادرِ دُخت رسول اکرم باش
به تزکیه سپری کن دو روز دنیا را
بدین طریق به چشم خدا مُکرّم باش
عبودیت به صفات ربوبیت برسد
بیا و عبد خداوند باش ، رَب هم باش
تو جمع عالَم دنیا و آخرت هستی
مباش فکر دو عالم ، خودت دو عالم باش
مسافریم و از اینجا خلاصه باید رفت
به فکر رفتن از این نشئه نیز کم کم باش
ز راه میرسد آن دم که صور را بدمند
از این به بعد دَمادَم به یاد آن دَم باش
به سفره خانه یِ حاتم مَبَر نیاز ، اما
اگر به خانه یِ تو آمدند حاتم باش
اگر درست نکردی ، خودت درست بمان
کسی به دست تو آدم نشد ، تو آدم باش
غمی به غصه همسایه هات اضافه نکن
ولی به غصه همسایه هات مرهم باش
بگو به زن که زنی فاطمه نخواهد شد
بگو که لااقل آسیه باش ، مریم باش
شب زفاف دو رکعت نماز قبر بخوان
شب زفاف که شد فکر قبر خود هم باش
چراغ خانه به مسجد رواست نی خانه
به فکر مسجد و محراب و ابروی خم باش
گر ایستاده بمیری شهید میمیری
درست مثل شهیدان چو کوه ، محکم باش
کلید قفل شهادت بدست گریه توست
امیدوار به این اشکهای نم نم باش
آهای اُمت اسلام ! بهر پیروزی
دخیل چادر دخت رسول اکرم باش
#مناجات
#شعر_مناجات
#علی_اکبر_لطیفیان
@hadithashk
#مناجات
سال ها فکر من این است که تو الزاماً
از دعای چه کسی این همه خوبی با من
لحظه به لحظه ، دقیقه به دقیقه ، هر آن
لطف بی حدّ تو شد شامل من ، اما من
جرم کردم عوضش فضل تو را می طلبم
نرخ تعیین کنم اینجا وسط دعوا من
کاش آنگونه که رود از وسط دشت گذشت
بگذری از من و آلودگی این دامن
گر بنا هست نبخشی و معطل بکنی
این همه عبد گنهکار ! چرا تنها من ؟!
همنشینان گنه کار من از اول ماه
همگی دوست خوب تو شدند ، الّا من
مهر العفو خودت را بزن امشب بلکه
صبح محشر نشوم معطل یک امضا من
سفر قبر چه نزدیک شده پس باید
کوله و بار مهیا کنم از اینجا من
در همه عمر فقط دغدغه ام این بوده
خوب تر جلوه کنم در نظر زهرا من
اگر امروز مرا خرج حسینش نکنی
چه جوابی بدهم پیش علی فردا من ؟!
هر حسینی که به لب های من آمد، دیدم
خیلی از فاصله ها کم شده از تو تا من
روضه ی کرببلا خوانده شد و از این فیض
دل به امید تو بستند همه ، حتّی من
خواهری گوشه ی گودال صدا کرد حسین
چه کنم بی تو عزیزم وسط صحرا ،من
#حسین_قربانچه
#شعر_مناجات
#شعر_مناجات_سیدالشهدا
@hadithashk
در شبستان دلم روشَنیِ ماهی نیست
چشمِ ظلمتزده ، شایستهی گمراهی نیست
نا نمانده است که در هِجر تو حسرت بکشم
متعجب شده آئینه ، چرا آهی نیست!
سر به صحرا زده یعقوب ، به یوسف برسد
غافل از اینکه در این بادیهها ، چاهی نیست
گِله از غربت خود داری و من باخبرم
مشکلی سختتر از مُعضل آگاهی نیست
حاضرم داغ فراق تو مرا پیر کند
بخدا نوکر تو ، آدم خودخواهی نیست
اختیاراً گره انداخته ام در کارم
این گرفتاریِ من گردنِ اِکراهی نیست
کوه طُغیان من از عرش فراتر رفته
طاعتی کو؟ که در انبار عَمَل ، کاهی نیست
جانِ شاهَنشهِ وادیِ نجف ، جانِ منی!
گرچه این عاشقت ، آنگونه که میخواهی نیست
زود دریاب که «أَبْلَیتُ شَبابي»* ، آقا!
عُمر من صرف تباهی شده و راهی نیست
بین رویا چِقَدَر دستِ تو را بوسیدم
کاش تائید کنی خوابِ خوشم ، واهی نیست
" هرگز از رونق بازار غمت کم نشود "
بس که در کار گدایان تو کوتاهی نیست
من فقیرم ، همه داراییِ من چیست ؟! حـسـیـن...
جز فراق حرمش ماتم جانکاهی نیست
▪️
نوکِ نیزه ، تَهِ خورجین ، کَفِ خاکیِ تنور
وسط طشت طلا جای سر شاهی نیست
*أَبْلَیْتُ شَبَابِی فِی سَکْرَةِ التَّبَاعُدِ مِنْکَ
جوانیام را در سرمستیِ دوری از تو فرسودم!
🔶مناجات شریف شعبانیه
#مناجات
#بردیا_محمدی
@hadithashk
در شبستان دلم روشَنیِ ماهی نیست
چشمِ ظلمتزده ، شایستهی گمراهی نیست
نا نمانده است که در هِجر تو حسرت بکشم
متعجب شده آئینه ، چرا آهی نیست!
سر به صحرا زده یعقوب ، به یوسف برسد
غافل از اینکه در این بادیهها ، چاهی نیست
گِله از غربت خود داری و من باخبرم
مشکلی سختتر از مُعضل آگاهی نیست
حاضرم داغ فراق تو مرا پیر کند
بخدا نوکر تو ، آدم خودخواهی نیست
اختیاراً گره انداخته ام در کارم
این گرفتاریِ من گردنِ اِکراهی نیست
کوه طُغیان من از عرش فراتر رفته
طاعتی کو؟ که در انبار عَمَل ، کاهی نیست
جانِ شاهَنشهِ وادیِ نجف ، جانِ منی!
گرچه این عاشقت ، آنگونه که میخواهی نیست
زود دریاب که «أَبْلَیتُ شَبابي»* ، آقا!
عُمر من صرف تباهی شده و راهی نیست
بین رویا چِقَدَر دستِ تو را بوسیدم
کاش تائید کنی خوابِ خوشم ، واهی نیست
" هرگز از رونق بازار غمت کم نشود "
بس که در کار گدایان تو کوتاهی نیست
من فقیرم ، همه داراییِ من چیست ؟! حـسـیـن...
جز فراق حرمش ماتم جانکاهی نیست
▪️
نوکِ نیزه ، تَهِ خورجین ، کَفِ خاکیِ تنور
وسط طشت طلا جای سر شاهی نیست
*أَبْلَیْتُ شَبَابِی فِی سَکْرَةِ التَّبَاعُدِ مِنْکَ
جوانیام را در سرمستیِ دوری از تو فرسودم!
🔶مناجات شریف شعبانیه
#مناجات
#بردیا_محمدی
@hadithashk