eitaa logo
حدیث اشک
9.2هزار دنبال‌کننده
75 عکس
152 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
مـشکـل گـشـا مـشکـل گـشـای عـالـمــی بـر هــر حوائج بــاب ای نـــــام تــو آرامــش هـر سـیـنـه‌ی بـی‌تـــاب هر آنچه در خوبان عالم هسـت هم در توسـت فــرزنــــد زهــــــــرا ای تـــمــــام مـعـنـی آداب هرکس ابالفضلی‌ست زیر پرچمت مست است شـد عـالـمـی حـیـران تـو از بس تویی جـذاب ای حـضـرت سـقـای مـا لـب تـشنـگـان عـبـاس یک قطـره از مشکـت کویـری را کنـد سـیـراب صـاحـب لـوایـی و عـلــمـــدار امـــام هـسـتـی پــرچــم بـه دوش کــربــلای حـضــرت اربــاب سید محسن حبیب اله پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ارباب عشق بــر ســر گـهـوارهٔ اربــاب غـوغـایـی بـه پاست بـر سر بوسیدن رویش چه دعوایـی به پاست عرش را زهرا خـودش زیـبـا و تـزییـن می‌کند شوروشوقی در دلش وقت گل‌آرایی به پاست فـوج فـوج از آسمـان‌هـا مثـل بـاران می‌رسنـد از مـلائـک نـزد زهــرا مـوج دریـایـی به پاست جبـریـیـل آمد، و مـیکـایـیـل و عـزرایـیـل هـم آمد اسـرافـیـل هـم، بـزم مـصفـایـی به پاست فـطـــرس آمــد، انـبــیــأ و اولــیــا هـم آمـدنـد خـانـهٔ حـیـدر چه مهـمـانـی زیبـایـی به پاست آمــده آن دلــربــایــی کـه بـهــار جـان مـاسـت فصل جان عاشقانـش را شکوفـایـی به پاست من‌که باشم؟ تاکه یک‌تن از محبانش خداست عـشـق در قنداقه و گهـواره جنبانش خداست سید محسن حبیب اله پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جـمـال پیغمبر ندا رسید که امشب شب جوانان است شب بلند سرور همـه دل و جان است میان خانـه مـولا گلـی نـمـایـان شد ز برکت قدمش عالمـی چـراغـان شد دوبـاره جلـوه نموده جـمـال پیغمبر به خلق و صورت و سیرت مثال پیغمبر علی ست نام نکویش بُود علی اکبـر عـلیِ اکبـر مـولا نگـو بگـو حـیـدر شباهتی ست علی را به جده اش زهرا شباهتش بشـود آشـکـار در صحـرا ستاره ای شده پیدا در آسمان حسین تمام هستیِ مولا، علی جوان حسین عمو حسن عمو عباس بیـقـرار توأند هـزار شاخه گل یـاس بیـقـرار توأند تـو یاس مـادری و فـاتح دل پدرت خدا کـشیـد تو را از شمـائـل پدرت به گرد توست چو پروانه عمه ات زینب به یاد مادر خود بوسه می زند بر لب به روی دست تو را ناز میدهد همچين ز عمه دل تو ربودی چه چیز بهتر ازاین تو را کشید در آغوش مثل یک قفسی تو را گرفت و گمانم نمیدهد به کسی حسین دوم دنیـا تـویـی علی اکبـر عصـای پـیـری مولا تویی علی اکبـر به روز کرب و بـلا تکـیـه گـاه بابایی تو هم شبـیـه عمویت سپــاه بابایی موذنی تـو به روز دهم به کرب و بـلا اذان بگو تـو بـرای اهـالــی دنـیــا بگو خدای ، بزرگ است و بعـدِ الاّ الله ببر تـو نـام رسـول و علـی ولـی الله به گوش های کر خلق این خبر برسان علی ولی خدا هست و مـرد با ایمان بگو وصی نبی هست جد تـو حیـدر خلیفه نیسـت وصیِّ به حقِ پیغمبـر اذان بگو و بـبـر نـام حـیـــدر کـرار اذان بگو بشـود قلب کافــران بیـدار اذان بگـو و عـلـی را عـلـم بکـن اکبر بگو بدون علی شخـص می شـود کافر بدون ذکر علـی هر اذان، اذان نشـود بگـو بدون علی یک عمل گران نشـود مناره‌های مدینه ‌ مناره های حجاز بدون نام علی میزنند بانگ نماز موذنان حـرم را بگـو علـی داری؟؟؟؟ به هر اذان تو که گفتی به او بدهکاری برای این دل محسن اذان بگو اکـبــر عبادتـی است کـلام علی علی حـیـدر سید محسن حبیب اله پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
خدای من قلم به دست گرفتم خدا خدا بنویسم به اعتراف نشستم که از خطا بنویسم چگونه نام خودم را میان آن همه عاشق که می‌زنند تو را نیمه شب صدا بنویسم امان ز ساعت اقرار من به محضر قاضی چگونه از گنه و شکل ماجرا بنویسم دگر ز بار گناهان خویش خسته شدم من فقط بگو که کدامین گناه را بنویسم به یوم تبلی سرائر که نیست پرده ستری چگونه من ز گناهان در خفا بنویسم میان نامه اعمال خود به حال پشیمان ز خبط و معصیت و جور و از جفا بنویسم بدا به حال منی که ز دست خیر ندیدم چگونه از ید بی فیض و بی عطا بنویسم بدا به حال منی که چو بد دهان شده بودم میان آن همه زشتی ز ناسزا بنویسیم چگونه از گنه گوش خویش پرده گشایم چقدر من ز شنیدار ناروا بنویسم چگونه شرم نیاید مرا که نوبت چشم است چگونه از گنه چشم بی‌حیا بنویسم تمام دلخوشی من زیارت شه تشنه‌ست امیدوار شوم تا ز کربلا بنویسیم تمام دلخوشی من همین دو قطره اشک است دو قطره اشک ز داغ سر جدا بنویسم مگر نه اینکه ببرند از گلو سر مذبوح چگونه آخر شعرم من از قفا بنویسم سید محسن حبیب اله پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بر اهل خانه از غمش امشب چه ها گذشت از هوش رفت علی و به زینب چه ها گذشت غم بود در میان دل مضطر همه اشک است در دو چشم عزیزان فاطمه لحظات آخر است علی رو به راه نیست در قلب کائنات به جز سوز و آه نیست با اینکه سوی فاطمه پر می‌کشد دلش اما همیشه هست حواسش به قاتلش فرموده استَ علی که به او شیر هم دهید خرما به این اسیر زمینگیر هم دهید امشب به ذهن او غم یارش خطور کرد او خاطرات پر محنش را مرور کرد ۳۰ سال بین روضهٔ در گیر کرده بود این داغ علیِ غم زده را پیر کرده بود ۳۰ سال علی به یاد غم یار گریه کرد ۳۰ سال یاد آن در و دیوار گریه کرد ۳۰ سال یاد صورت نیلی عذاب دید ۳۰ سال یاد ضربه سیلی عذاب دید @hadithashk
کوهی از غم‌ها یک زینب است و کوهی از غم‌های بسیارش اصلا کدام را بگوید با دل زارش کوفه که من را می‌شناخت، شام حالا هیچ بد بود با دخت علی آن کوفه رفتارش رأس تو بر بالای نیزه کُشت زینب را هر جا که رفت رفتم و گشتم گرفتارش ظالم به من می‌گفت «هی» رسوا شدید آخر خیلی دلم آتش گرفت از زخم گفتارش پیشم به دندان و لبانت خیزران می‌زد اصلا نخواست تا دهد پایان به این کارش تغییر کردم، قامتم خم شد، کبودم من زینب عوض شد ای برادر رنگ رخسارش دف می‌زدند و دور زینب رقص می‌کردند خون شد دو چشم زینب و قلب عزادارش آنقدْر قلبم درد آمد فحش می‌دادند خیلی به من برخورد در آن شام و بازارش برده فروشی را ندیدم در تمام عمر مِن بعد زینب را دگر زنده مپندارش دیدم رباب را با سر شش ماهه دق می‌کرد بیچاره او را حرمله می‌داد آزارش داداش!! باید هم به معجرها شود حمله وقتی نباشد قافله سالار، علمدارش هرجا رقیه گفت بابا سخت سیلی خورد تا آنکه آخر آمدی با سر به دیدارش سر را که دید دخترت قلبش ز کار افتاد احیا نشد هرکار کرد آن دم پرستارش از بس که زخم بر تن طفل سه ‌ساله‌ت بود من یاد مادر کردم و آن زخم مسمارش سید محسن حبیب اله پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
در سینهٔ ما تا ابد عشق آفریدی خیلی عزیزم زحمت مارا کشیدی ما را مسلمان کردی و دادی تو عزت پی بردیم با تو بندگی دارد چه لذت چه خون دل.ها خوردی تا. اینکه شویم. هدایت در دل‌های. ما جا داری. جان می‌کنیم. فدایت گوشه چشمی _ ما را ببین یا رحمة للعالمین ای رحمت للعالمین ای نور دیده از داغ پر درد تو جان بر لب رسیده خیلی تو را آزرده خاطر کرده بودند آن‌ها که جانت را به لب آورده بودند پیغمبری. شبیه تو. اینقدر آزار. ندیده اشک چشم. جبرییل هم. گویا امشب. چکیده از داغ تو _ دل شد حزین یا رحمة للعالمین زهرا برایت سوگوار است ای پیغمبر قلب علی بهر تو زار است ای پیغمبر از داغ تو آتش به جان دختر افتاد با رفتنت یک رکن مولا حیدر افتاد از بعد تو. خانه نشین. می‌کنند حی‍‌ـ‍‌درت را یک عده آ.تش می‌زنند. خانهٔ دخـ‌ترت را سوزد امیرالمومنین یا رحمة للعالمین @hadithashk
مَن لَم یَشکُرِالمَخلوقَ، لَم یَشکُرِ الخالقَ به رسم ادب و معرفت از همه دوستان و عزیزان شاعر که لطف کردن منت سر ما گذاشتن و اشعارشونو برای انتشار در اختیار مجموعه قرار دادن تقدیر، تشکر و قدردانی میکنیم 🙏🙏🙏🙏
شب یلدا شب زیباتر از زیبای ایرانی شب بالا بلند فصل سرمای زمستانی شب رسم و رسوم همنشینی با بزرگان است شب دورهمی‌ها و خوش و بش‌های طولانی شب کرسی و گرمایش که دل‌ها را کند نزدیک شب احیاء آداب دل انگیز نیاکانی شبی که می‌چکد عشق و محبت از بلندایش شب فال و تماشا و شب بخت بهارانی بخوان شهنامه از سویی، ز یکسو هم بخوان حافظ بخوان گر عاشق شعری، ز سعدی هم گلستانی گلستان کرد سعدی بزم را، فردوس هم طوفان عجب جشنی به پا کرده‌ست حافظ با غزل‌خوانی تعهد کن یک امشب را کنار خاندان خود بدون گوشیِ همراه باشی وقت مهمانی مبادا حافظ و سعدی و فردوسی بخوانی تو ولی از ساحت قدسی قرآن رو بگردانی بخوان امشب تو «فیهٰا فاکِهَه» را و نکن تکذیب بخوان والتینُ والزینون، عجب طلحی و رُمّانی روایات هست بزمت را بکن با یا علی تزیین بخوان مدح علی را نیز امشب گر مسلمانی امیرالمومنین یا خاصف النعل ای الامیر النحل خدا باشد؟!؟ بشر هم نیست!! پس او را چه می‌خوانی؟ عَلیٌّ حُبُّه جُنَّة، قَسیمُ النّارِ و الجَنَّة وَصیُّ المصطفی حَقّاً، امام جن و انسانی پیمبر گفت حیدر جان من باشد، جز این هم نیست بگویم یا علی سرُّ اللهی و جانِ جانانی بیا محسن بزن با مرتضی پیوند بختت را اگر در زندگانی با علی باشی تو سلطانی رسول‌الله فرموده‌ست بشنو این کلام ای دوست بفرمایـد «صِلُوا أرحامَكُم لو بِالسَّلام» ای دوست @hadithashk
کاش میشد کاش میشد برای شخص غریب آسمان را چو بی قمر نکشند کاش در نزد یک امام آنچه جام بی‌غیرتی ست سر نکشند کاش می‌شد امام در خانه هتک حرمت نمیشده لاقل کاش سجاده را به وقت نماز از دم پای بی خبر نکشند زخم کاری اگر به تن برسد بعد یک مدتی شفا گیرد تیغ صد بار بر بدن بکشند ها ولی تیغ بر جگر نکشند زخم اگر بر جگر کشیده شود مرحمی غیر مرگ بر آن نیست گر به آتش کشند یک قلبی را کاش آن را پر از شرر نکشند کل خانه بگیرد آتش و دود یک درِ خانه شعله ور نشود مرد آن خانه را شده ببرند سینه‌ای را به میخ در نکشند صد جوان را کشان کشان ببرند نکشانند پیرمردی را گر کشاندند پیر مردی را دختری را ولی دگر نکشند بی عبا و بدون عمامه وسط کوچه‌ها شده ببرند صد عمامه ز سر بیاندازند معجری را دگر ز سر نکشند سید محسن حبیب اله پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
فیض بی‌کرانه تو آمدی غزل انگیزهٔ ترانه بگیرد تو آمدی که قلم طبع شاعرانه بگیرد تو آمدی بخرد ناز از وجود تو بابا تو آمدی که جهان رنگ دخترانه بگیرد گل‌ست مادر و دختر چو‌ غنچه‌ای‌ست دل‌انگیز تو آمدی که گلستانِ گل جوانه بگیره تو آمدی که برادر بدون یار نباشد تو آمدی که رضا شور عاشقانه بگیرد تو آمدی که زمین از نسیم تو بشود پُر تو آمدی که دلم فیض بی‌کرانه بگیرد تو آمدی که شود زنده یاد حضرت زهرا تو آمدی که وجودت از او نشانه بگیرد تو آمدی که شود قم شبیه عرش معلی تو آمدی که حرم عطر جاودانه بگیرد تو آمدی که دلم حاجت درون خودش را ز دست شاه خراسان به این بهانه بگیرد تو آمدی که چو گنجینه‌ای شود حرم تو گدا هرآنچه بخواهد از این خزانه بگیرد تو آمدی که بزرگان دین، هماره چو بهجت به شوق تو به کنار تو آشیانه بگیرد سید محسن حبیب اله پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
خـوشی ز عـمـــر نـدیــده بـه احـتـرام امـام خـوشی ز عـمـــر نـدیــده بـه گـریـه آمـدم امـشب بـرای رأس بــریــده همیشه ناله‌زد از بغض‌و سوخت روزو‌شبش را بـرای عمـهٔ خـود آن که خـورده اسـت کشـیـده ز کودکی به دلش یک‌ غمی بزرگ نهـفتـه سـت چنـان رقـیـه بـه دنبال نـیزه دار دویـده ز بـس دویـد بـه صـحرا میان خار مـغـیـلان همیـن‌ کـه پـاش شـده زخـم، رنگ عمـه پریـده فـقـط رقـیــه قــدش تــا نـبــود از سـتــم زجـر ز بس که خورد محـمـد لگـد، شده‌ست خمیـده  سید محسن حبیب اله پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹