eitaa logo
حدیث اشک
5.8هزار دنبال‌کننده
33 عکس
69 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
سلطان علی موسی الرضا(ع) آی دنیا آی دنیا لحظه ای بشنو مرا که فقط یک حرف دارم ،حرف بی چون و چرا کوری چشم حسودان تا خدا باشد خدا نیست مولا جز علی و نیست سلطان جز رضا این علی و آن علی در دو جهان جان‌ منند این علی و آن علی ، مولا و سلطان منند دوره ی غم ها سر آمد، آمده دوران ما در دو عالم پهن گشته سفره ی سلطان ما آمده کشتی چاره ساز هر طوفان ما آمده امشب حسین ِ زینب ِایران ما بوی رحمت بوی نعمت بوی باران آمده البشارت فاطمه ! سوم علی جان آمده ای همیشه سرپناه بی پناهان السلام ای امید آخر نامه سیاهان السلام تکیه گاه محکم ِ بی تکیه گاهان السلام شهریار ملک ایران ، شاه شاهان السلام ظلمت محضم ولیکن رو به ماه آورده ام
بر امام مهربان خود پناه اورده ام 
ما نمیخواهیم از تو جز تو را ، حاجت تویی صبح ِ چاره ساز ما در هر شب وحشت تویی اهل تو هستیم ما ، بابای این ملت تویی نعمت از این چیست بالاتر، ولی نعمت تویی چاره مایی چه در قنداق چه بین کفن رعیتت هر که نباشد نیست با ما هم وطن دست و دلبازی که آهو را ضمانت می کند با گدایانش چه در روز قیامت می کند؟ بیش از این دنیا در آن دنیا کرامت می کند مثل جدش قاتلش را هم شفاعت می کند غم مخور عمخوار ما سلطان علی موسی الرضا ست در دو عالم یار ما سلطان علی موسی الرضاست غصه هامان بود بی پایان اگر مشهد نبود دردهامان بود بی درمان اگر مشهد نبود عمرمان می شد شب هجران اگر مشهد نبود اصلا آقاجان چه بود ایران اگر مشهد نبود از تو ممنونیم اعلی حضرت ایران شدی در دو عالم آبروی ملت ایران شدی چایخانه های تو سرچشمه ماء معین چایخانه های تو میخانه ی اهل یقین چایخانه های تو مانند فردوس برین چایخانه های تو دارد هوای اربعین چایی ِ بعد از زیارت از عسل شیرین تر است همچنان چایی ِ موکب هاست چیزی دیگر است ای که چشم مهربانت چاره ساز هر غم است ای که دست ِ رافتت ، ضرب المثل در عالم است هر چه از لطف تو و حال بدم گویم کم است مشهد من دیر گشته روزگارم درهم است ساقیا لبریز از دوری شده پیمانه ام من خمار جرعه ای از آب سقاخانه ام باز سامانم بده دارد محرم می رسد مرده ام جانم بده دارد محرم می رسد درد و درمانم بده دارد محرم می رسد رزق بارانم بده دارد محرم می رسد از من این دلواپسی های محرم را نگیر این حسین‌‌ جانم‌ حسین ، این اسم اعظم را نگیر  محمد حسین رحیمیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
نوبت عشق است نوبت عشق است و کاروبار حرام است هرچه بجز گفتن از نگار حرام است جبر تو گر هست اختیار حرام است محضر خورشید سایه سار حرام است گم شده در جاده ایم راهنما باش حضرت هادی بفکر این فقرا باش وقت گذر نور باش رهگذران را باز بدستت بگیر نبض زمان را جان بده با یک حدیث پیر و جوان را پرکن از ایمان دوباره گوش اذان را ای همه ی آفتاب ها لب بامت مومن و کافر همه فدای مرامت دست تو حاتم ز هر فقیر و گدا ساخت حرکت نعلین تو زخاک طلا ساخت پیچش عمامه ات ز عرش نما ساخت برد هرآنکس که قبله سمت شما ساخت ذکرتو بر دردها دواست همیشه کعبه حجاج سامراست همیشه ما سروسامان نداشتیم تو دادی مرهم و درمان نداشتیم تو دادی شوق کریمان نداشتیم تو دادی میل بقرآن نداشتیم تو دادی پربه هوای تو میزنیم چه بهتر پوزه بپای تو میزنیم چه بهتر از قِبَل جامعه قرار گرفتیم خط به خطش حس افتخار گرفتیم شیعه آقا شدیم عیار گرفتیم راه بسوی همین دیار گرفتیم اسم تو آمد که زیر و رو شده حالم خانه ی امنت شده ست قبله عالم درشب تاریک نور ماه مرا کشت دیدن این صحن و بارگاه مرا کشت خلوتی سُرِّ مَن راه مرا کشت گریه زوار زا به راه مرا کشت آنقدر اینجا عطای تو شده معروف بین گدایان گدای تو شده معروف تابه ابد در دلت عزای حسین است گریه هرروزه ات برای حسین است چشم ترت وقف روضه های حسین است مرهم درد تو کربلای حسین است هرکه به سوی تو التماس دعا داشت چشم تر تو نظر به کرببلا داشت جد غریبت به زیر تیغ و سنان بود برجگرش داغ مرگ تازه جوان بود هم بدنش در حصار نیزه زنان بود هم که نگاهش سوی خیام زنان بود از دهنش گرچه یاغیاث شنیدند زنده جاوید را به نیزه کشیدند سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا هادی آل محمد تا کتاب آفرینش باز شد عاشقی بال و پر پرواز شد تا که قدری اب و خاک آدم شود بادم هو یا علی اعجاز شد عشق سهم هر کسی انجا نبود حکمت این موهبت چون راز شد تا دل ما بسته شد بر زلف عشق دربهای رحمت حق باز شد ابتدای راه بود واشتیاق یا علی گفتیم عشق آغاز شد با علی شد بر بشر نعمت تمام عشق یعنی روی حیدر والسلام اندک اندک جمع مستان می رسند در غدیر خم به جانان می رسند العطش گویان پی ساقی عشق پای این خم می پرستان میرسند تادر آن برکه به قربانش روند حاجیان از عید قربان می رسند از فلک شمس و قمر ها تا کنند جشن حیدر را چراغان می رسند کاش ما را هم علی مهمان کند با کسانی که به ایشان میرسند هر که خواهد تا غدیر خم رود یک علی باید هدایتگر شود یک علی که هادی این شادی است یک علی که هم نقی هم هادی است یک علی که جامعه دارد به لب لطف او عادات مادر زادی است مهبط الوحیی که از انفاس او درمیان سینه ها آبادی است کاش ما را هم اسیر اوکنند بند عشقش برتر از آزادی است بانگاهش ما غدیری میشویم بی گمان او هادی این وادی است السلام ای مظهر کهف الورا معدن رحمت امام سامرا آمدی و شعله ثاقب رسید عشق بر دلها زشش جانب رسید بخت برگشته به دلها روی کرد تیر مژگانت که بر حاجب رسید چرخش چرخ و فلک را محوری محفل پروانه را صاحب رسید لافتی الا علی آمد مگر که علی بن ابیطالب رسید دیده واکردی صدا زد هاتفی آیه های سجده واجب رسید عطر وبویت را بهاران گفته اند مور کویت را سلیمان گفته اند چشمهایت موضع پیغمبری ابروانت ذالفقار حیدری لشگر مژگانت ارکان البلاد بانگاهت فاتح هر کشوری مظهر حیی که با یک گوشه چشم شیر را از پرده در می آوری دعوت الحسناست خال روی تو عاشقان را اینچنین حج می بری حی قبل حی تویی بعد حی با قدت برپاست محشر محشری با تو هر ویرنه ای آبادی است هرچه داریم از امام هادی است سامرایت ملجا درماندگان سفره ات از بی کران تا بی کران بارگاهت جنت روی زمین فرش های مرقدت هفت آسمان برنمی گردد گدایت نا امید هیچکس از تو ندارد این گمان دستهای ما به سویت شد ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
نور چشم تمام زاویه ها را کشیده ای قائم آهای سرو قدِ سرترین٬سرت سالم غزال
اُم ولد” نور چشم های جواد 

پدر بزرگ شب قدر حضرت قائم 

پدر غریب پدر آشنا پدر مظلوم 

پسر مراد پسر مجتهد پسر عالم 

نشانه های امامت تمام شد وقتی 

شکفت کنج لبت خالی از بنی هاشم 

تو با لباس سپیدی و بالباس سیاه 

برای دیدن تو کعبه می شود عازم 

درست نیمه ی ذی الحجه بعد حج هر سال 

تو مَحرمی و حرم می شود تو را مُحرم 

زیارتی به بلندای جامعه از توست 

زیارتی که شب قدر می شود لازم 

زیارتی که خودش هست 
محتشم”پرور درست کرده به کرّات
اکبر ناظم” 

دوتا فقط همه ی راز جامعه ست بگو 

فقط”بکم فتح الله” فقط 
بکم یختم” مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا اهل بیت النبوه گرچه خالیست دست‌های گدا لنگ مدح شماست پای گدا رونقی نیست در سرای گدا مانده جانی ولی برای گدا تا که آن را فدای یارکند. و ازآن کسب اعتبار کند آمدیم آفتابمان بکنید شد اگر انتخابمان بکنید از گدایان حسابمان بکنید سائل بوترابمان بکنید دخترت میزبان ما شده است خانه لبریز از گدا شده است امشب از شوق بال و پر داریم تا سحر چشمهای تر داریم دل بی تاب و دربه در داریم دست بر دامنت اگر داریم رحمت واسعه تویی آقا بابی انت یا اباالزهرا.. باحضورت بهشت معنا شد خاک خشک کویر دریا شد مکه دارالعباد دنیا شد بت و بتخانه ریخت امحا شد تو رسیدی و باز شد گره ها جلوه کردی شکست کنگره ها یک اشاره به ماه تا کردی ماه را از کمر دوتا کردی تو دراین سالها چه ها کردی امت خویش را دعا کردی تا که درگیر فتنه ها نشوند از علی لحظه ای جدا نشوند همه دیدند اهتمامت را رسم هرروزه ی مدامت را دست بر سینه احترامت را به درخانه اش سلامت را تا بدانند گلشنت زهراست نفست پاره ی تنت زهراست شکر هستیم سائل در تو ریزه خواران لطف حیدر تو نه که حیدر که روح پیکر تو نفس تو جان تو برادر تو از تو باید ولای حیدر خواست چند خط مدح شیر خیبر خواست دل و دلبر علی نگار علی سرعلی صاحب اختیار علی فاتح محض کارزار علی مالک تیغ ذوالفقار علی تکیه گاه نبوت است علی به قیامت قیامت است علی با شما اهل آسمان شده ایم شهره عشق در جهان شده ایم عبد پابست آستان شده ایم شیعه چشمهایتان شده ایم شکر پامنبری شدیم همه شیعه جعفری شدیم همه همه عمر مبتلا بودی هم نشین غم و بکا بودی بانی اشک و روضه ها بودی. مرثیه خوان کربلا بودی روضه ی هفتگی بپا کردی گریه بر شاه سرجدا کردی سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شیخ الائمه ای چشمه ی مهتاب چه ذاتی چه جلالی آئینه ی ذاتت نگرفته است ، زوالی ای صاحب کُرسّی فقاهت نفست گرم تا روز قیامت ، دم ِ علمت متعالی از دایره ی شبهـه و تشکیـک درآید یک ذره یقینت برسد گر به « غزالی » بی جلوه ی چشمت ، نبرد راه به جایی هم دشمن مبغوض تو،هم شیعه ی غالی ( ما افقهَ مِن جعفر ِ) دشمن سندی شد در مدح تو از ، جانب اشباح ِ رجالی ای مدرسه و منبر و محراب و مراجع افتاده به پای تو ، چنان میوه ی کالی شد صاحب فیض از دم تو جابر حیان شاگرد کلاس تو ، « ابو حمزه ثمالی » بی فیض تو علامه شدن کار محالی است ای مَشی ِ بلندت ، به جهان رو به تعالی ای پاسخ آماده ی هر پرسش دشوار در ذهن فقیهانه نمانده است سئوالی در رگ رگ هر مأذنه هر روز سه دفعه با لطف تو ، جاری شده ، آواز بلالی باران شده سرمست تو ای ابر کرامت ای کاش ببارید ، بر این کاسه ی خالی صد شکر که در پای تو یکریز زبان ریخت طبـع ِمـن دلــسوختـه ، بـا ایـن کـر و لالـی  روح الله قناعتیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
وصل یار وقتی بیانجامد به وصل یار مقصد دیدنی ست در محضر محبوب دیدار مجدد دیدنی ست هر شب تمام عرشیان او را زیارت می کنند هفت آسمان حور و ملک در رفت و آمد دیدنی ست در جسم و جان او خدا بهتر مجسم میشود در او تجلی صفات حی سرمد دیدنی ست با حسن روی یوسفی از یوسفان فاطمه خال سیاه ابروی خم زلف مجعد دیدنی ست با مطلع الفجر رخش جبرییل حیرت میکند بسکه ظهور صادق ال محمد دیدنی ست هر کس که از ذریه ی زهراست اقای من است تنها به زیر پای این اولاد مسند دیدنی ست با چشم دل باید مزار ساده اش را بنگریم قطعا بقیع خاکی اش مانند مشهد دیدنی ست فردا که ایوان و شبستان و رواقی ساختیم طوف کبوترهای عاشق دور گنبد دیدنی ست قصد زیارت می کنیم از دور قطعا زائریم از عاشقان بی قرار صادق بن باقریم خورشید دارد ارتزاق از فیض نور خانه اش موسا اقامت کرده در وادی طور خانه اش پیر و مراد انبیاست سرچشمه ی آب بقاست خضر نبی نوشیده از جام طهور خانه اش اهل زمین شایسته ی خدمت به او هم نیستند بر عهده ی کروبیان باشد امور خانه اش از برکت اعجازش ابراهیم بیرون می زند با شوق هر کس پا گذارد در تنور خانه اش جای غرور افتادگی جای تجمل سادگی شب تا سحر میبارد از سقف نمور خانه اش طیّ طریقم بی گمان اغاز معراج من است نزدیک عرشم میبرد این راه دور خانه اش بار سرم را میکشد بر روی شانه شب به شب خیلی بدهکارم به دیوار صبور خانه اش موسی بن جعفر نه دمش عیسی بن جعفر پرور است دستم به دامان مسیح نوظهور خانه اش در مشهد و در کاظمین از عمق جان سر میدهم اولاد من قربان اولاد ذکور خانه اش آئینه دار پنج تن بر خلق عالم حاکم است جانم فدایش پنجمین جد امام قائم است عرض ارادت میکنم اما به شکل دیگری تقدیم حضرت میکنم با جان و دل شعر تری جمع نبوت با امامت میشود کنه امام آئین او پیغمبری سیر و سلوکش حیدری در ما رایت افقه من جعفر نعمان ببین حتی ندارد دشمنش از او فقیه بهتری کار کسی جز او نباشد ابن حیان ساختن از غیر آقا بر نمی آید زُراره پروری از برکت انفاس او کرسی درس خاص او پیچیده ست آوازه ی فقه و کلام جعفری بر صدق گفتارم شهادت میدهد اِبنِ حَکَم در گفتگوهایش نمایان است فتح خیبری ممنون قال الباقر و مدیون قال الصادق اند از مرجع و از سینه زن تا روضه خوان و منبری دیدند با چشمان خود هم شافعی هم مالکی ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آقای من به جای تیغ خون آلود، تیغی جوهری داری نه از مردان جنگ، از اهل دانش لشکری داری کلاس درس نه، دکان عشق است این که می بینم چه آوردی که از هفتاد ملت مشتری داری؟ زمان خطبه ات چرخِ فلک از کار می افتد نه تنها از زمین از عرش هم پامنبری داری به ظن دوستان گویی غریب افتاده ای هرچند به زعم دشمنان آوازه ای سرتاسری داری غلام ات مثل ابراهیم آتش را گلستان کرد و این تازه غلامت بود و بر او سروری داری چه توصیفش کنم هارون مکی را؟ خدا را شکر کنار دست خود مانند حیدر قنبری داری دمیدی در تن اسلام جان تازه ای دیگر به باغ آفت زدند اما برایش نوبری داری سید جعفر حیدری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
اهل ایمان از قضا ما را خدا از اهل ایمان می نویسد ما أطیعوالله می دانیم ، قرآن می نویسد قُل تَعالَو نَدعُ می خوانیم ، ثابت می کند ما مومنِ عشقیم ، آری آلِ عمران می نویسد در مسلمانی قدم برداشتیم آنجا که حیدر ما مسلمانِ علی هستیم ، سلمان می نویسد سختی از دین نیست -لا اِکراهَ فِی الدّین- شیعه هستیم مذهبِ ما را امامِ صادق آسان می نویسد صادقُ الوَعدیم ، ما را عشق اینسان می پسندد صادقُ القَولیم اگر از راستگویان می نویسد حرف از ابراهیم از آتش می شود ، کو یارِ صادق؟ از تنورِ خانه می پرسم ، گلستان می نویسد سرّ تبیاناً لِکلِّ شیء یعنی او که حتی طفلِ مکتب خانه اش تفسیر تبیان می نویسد آفرینش در نگاهش شرحِ توحیدِ مُفضَّل علم یعنی قالَ صادق ، اِبنِ حیّان می نویسد خیل عشاقش فراوانند شاهد دارم از عشق عاقبت ما را هم از خیل شهیدان می نویسد  محسن ناصحی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
نگارِ ما وقتی که میلادت مُقارِن با پیمبر شد یعنی که بخت و طالع ات زیبا مقدر شد خوش آمدی ای گلشنِ زیبا نگارِ ما دنیا ز نورِ تو وُ جَدِ تو منوّر شد با دسته گلهای پُرِ از نیلوفر و یاسی میلادِ مسعودِ تو با خاتم برابر شد امشب که بزمِ عاشقان در اوج شادی است آری که غرقِ شور و شادی قلبِ کوثر شد دل میشود شیدا به عشق فجرت ای صادق آن روز که زیباییِ حسنت مُصوّر شد آیینه ی چشمانِ تو از جنسِ باران است امشب میِ میخانه ها لبریزِ ساغر شد رازِ فلق در آسمانِ روشنت جاریست بستانِ زهرا (س) از گُلِ جانت معطّر شد قلبِ جهان امشب چه زیبا می تراود در صبحی که از شوقِ سرشکِ مژه ات تر شد جانِ زمین و آسمان لبریزِ احسانت خاکِ قدومت سرمه ی چشمانِ مادر شد شوریست در لبخندِ تو از جنسِ آیینه در خانه ی باقر(ع) پُرِ از عود و عنبر شد دشت و بیابانها و دریاها به شوقِ تو لبریزِ شور و شادیِ جانانه یکسر شد!  هستی محرابی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مولای من گفتند از کرامت تو... مبتلا شدیم آدم شدیم با کرمت آشنا شدیم گفتند با کریم که دشوار نیست کار ای دومین امام حسن! ما گدا شدیم دولتسرای توست به ما خانه ی امید بعد از بقیع ، ریزه خور سامرا شدیم دیر آمدیم و دیر رسیدیم گرچه ما با سفره ای که پهن نمودید جا شدیم ما خانوادتا به شما دل سپرده ایم پس خاکبوس حضرت ابن رضا شدیم غربت کشیده ای و غریبی و بی کسی شیعه غریب مانده ، شبیه شما شدیم ساعات آخرت طلب آب کرده ای ما هم گریزخوان غم کربلا شدیم نیزه نخورده اید اگر زهر خورده اید آشفته حال کشته ی بر رمل ها شدیم از قوم و خویش تو به اسیری نرفته اند گریان وضع خواهر خون خدا شدیم هر غصه ای که بود کفن داشتی شما بیچاره ی تن وسط بوریا شدیم علیرضا وفایی خیال لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
به روی بال ملائک به روی بال ملائک سوار می آید برای آمدنِ آن سوار،می آید بگو به لب که برای گرفتن حاجت چقدر یا حسن امشب به کار می آید به غیر اینکه به اذکار یار مجبوریم چه کاری از من و از اختیار می آید چقدر روی تو بر آسمان سامرّا شبیه ماه به شب های تار می آید خیال وصل تو تنها برای سامرّاست که با مدینه سر تو کنار می آید برای خاطر فرزند خویش می آیی شبیه شیر که شب از شکار می آید بگو به منتظران پِلک را غلاف کنند یگانه مُنتَظِرِ انتظار می آید مِیِ تو چیست که نوشید هرکه از صحنت خُمار می رود از تو خُمار می آید شبیه دور حرم در زیارت ارباب به زائران تو پس کِی فشار می آید؟؟ حسین آمده یک بار،چیست غیر کَرَم دلیل این که حسن هم دوبار می آید حسن شدی که بگوید به تو امام حسن حسن شدن به تو با افتخار می آید حسن شدی که کریمان فقط دوتا باشند دوتا کریم در عالم برای ما باشند حسن شدی که اگر از بقیع برگشتند کبوتران همه راهی سامرا باشند دلیل خوشه ی انگور عسکری این است که تاک ها ننشینند روی پا باشند حسن شدی که میان مُضیف چشمانت تمام شهر به عشق شما گدا باشند حسن شدی که به هنگام بردن نامت بقیع آمده ها یاد مجتبی باشند حسن شدی که شبیه بقیع اینجا هم همیشه گنبد و گلدسته سر جدا باشند حسن شدی که شبیه بقیع ،خُدامت؛ به دور قبر تو ذراتِ در هوا باشند حسن شدی که غریبی غریب تر باشد که زائران تو در بین کوچه ها باشند حسن شدی که غریبی به اوج خود برسد که خادمان تو در شهر کربلا باشند  مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا ابالمهدی مشکین زلفت شد سرِ خط خبرها پیچیدگیش علت جلب نظرها وقتی که حیدر باغبان باغ زهراست قطعا طبیعی باشد اینگونه ثمرها جلوه نمودی و از این جلوه نمایی گوشه نشین گشتند مجموع قمرها در معرض تیر نگاهت مینشینم تامین امنیت کند گاهی خطرها پرواز در آب و هوای سامرایت امید و آمال تمام بال و پر ها دلدادگی و دلسپردن کار ماها کار تو هم تبدیل نوکرها به آقا غیر از در این خانه ات جایی ندارم من میثم عشق شمایم سر به دارم ایل و تبار و نسل در نسل ِ تو آقا هستم غلامت با همه ایل و تبارم مِی خوردم و میخانه ها را رفتم امّا سر از خمار عاشقیت بر ندارم ویرانه بودم تا نگاه تو به من خورد از برکتش حالا دلی آباد دارم از آن زمان که روزیم دست تو افتاد سکه شده الحمدلله کارو بارم رد کردن سائل ز درگاهت محال است آقا گدایی از شما اوج کمال است همیشه پشت هر دلی دلدار باید وقت کرامت ها گدا هوشیار باید چونکه ندارم در بساطم جنس نابی کهنه کلافی بر سر بازار باید باده ز تاک عسکری گیراست خیلی پس جام آن ساقیِ کهنه کار باید طوری خرابم کرده ای که خود بسازی این ساختن ورنه دو صد معمار باید سر میدهم پای تو بی اما ،اگرها شاید ندارد حرف من ، اینبار باید خانه دهی من را به شهر سامرایت یا که عنایت کن به ما رزق شهادت قطره شود وصل به دریا آخر سر مجنون بماند فکر لیلا آخر سر جایی که درماندم صدا کردم حسن جان نوکر بیارد رو به آقا آخر سر در ابتدای راهم و باید بمانم با لطف زهرا پای تو تا آخر سر هرسال گفتم سامرای تو می ایم اما دوباره مانده ام جا آخر سر من اربعین هر جا سلامی عرض کردم دادم سلام بر شما را آخر سر امشب برای ما ابالمهدی دعا کن این مرتبه عجل فرج را تو صدا کن محمد کیخسروی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا عزیزالله خبری آمده که نوبت محشر شده باز خبری آمده که دوره غم سر شده باز خبر از معجزه سوره کوثر شده باز خبری آمده که فاطمه مادر شده باز روزی اهل زمین رحمت بسیار شده هادی فاطمه امروز پسردار شده ای گل حضرت هادی و حُدَیث عرض سلام ای امام بن امام بن امام بن امام ای که با یاد تو شد خانه دل ها آرام دوستی با تو حرام است به اولاد حرام عشق تو جان به همه مرده دلان می بخشد به گدای تو خدا کون و مکان می بخشد تو همان حضرت از عقل فراتر آقا عالم از مقدم تو گشته منور آقا حسن دوم زهرایی و حیدر آقا پدر منتقم آل پیمبر آقا فارغی از همگان و همگان پابندت منتقم پروری و مصلح کل فرزندت سامرای تو سراسر ، خود فردوس خداست سامرای تو نسیمش چه قَدَر روح افزاست سامرا قبله مقصود تمام فقراست کعبه و میکده و خانه امّید ماست باز هم دست تمنا سوی این در داریم ما هوای حرم سامره در سر داریم آسمان مثل زمین منتطر فرمانت برده هوش از همگان معجزه چشمانت بوسه بر خاک قدومت زده زندانبانت جان ما چیست مگر تا که شود قربانت پسر حیدری و حق به تو عزت داده دشمنت هم به بزرگیت شهادت داده من همیشه به دعای سحرت محتاجم سنگ گردیده دلم بر نظرت محتاجم شده آواره و بر بال و پرت محتاجم بی پناهم به ظهور پسرت محتاجم آمدم این شب عیدی بشوم خاک درت آمدم تا که رفیقم بکنی با پسرت ما سیاهیم و چو شب در طلب نور توایم تو سلیمانی و ما ریزه خور مور توایم ما کجا و تو کجا ؟ وصله ناجور توایم اربعین زائر شش گوشه به دستور توایم اربعین گفتم و شد مرغ دل از سینه جدا اربعین گفتم و کردم هوس کرببلا یاد آن دم که رسیدیم به دلدار بخیر یاد آن هروله با لشکر زوار بخیر یاد بین الحرمین و حرم یار بخیر یاد پابوسی ارباب و علمدار بخیر اربعین فارغِ از غصه دنیا بودیم اربعین همسفر زینب کبری بودیم محمد حسین رحیمیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بساطِ عاشقی‌ زمین شدیم ولی آسمانِ ما حسن است کرانه‌ایم ولی بی کرانِ ماحسن است گره گره همه اما امانِ ما حسن است پُر از حسن لبِ ما نوشِ جانِ ما حسن است هزار شُکر تمامِ جهانِ ما حسن است رسید جلوه‌ای و باز یاعلی گفتیم پس از دو یاحسن از چارتا علی گفتیم دوباره از حسن و مرتضی علی گفتیم حسن حسن همه‌ی عمر با علی گفتیم به فاطمه بنویسید جانِ ما حسن است بساطِ عاشقی‌ام جور شد به لطف شما و سهمِ سفره‌ی ما نور شد به لطف شما از آن زمان که زمین طور شد به لطف شما گدای سامره مشهور شد به لطف شما تمامِ عمر فقط آب و نانِ ما حسن است برای عرضِ ادب شاعران کم آوردند برای پیش کشیِ تو جان کم آوردند به پای بوسی تو آستان کم آوردند قلم زدند به عُمر و زمان کم آوردند که عشقِ در رگ و در استخوانِ ما حسن است گداشدیم بگوییم این سخن ها را نوشته اند خدایِ کَرَم حسن ها را برای ما که نوشتند پَر زدن ها را به سامرایِ شما رفتن آمدن ها را هزار شُکر که رزقِ دُکانِ ما حسن است به روی شانه اگر گیسویت رها بشود عجیب نیست اگر قبله سامرا بشود حسن نماز و حسن قبله‌ی دعا بشود حسن رکوع و حسن سجده‌های ما بشود میان کرببلا هم اذان ما حسن است نوشته اند بر این خانه از قدیم:الله که با تو جلوه کند جلوه‌ای عظیم: الله عصا بدست رسد پیشِ تو کلیم الله کلیم تا که بگوید حسن کریم الله چه غم از این همه غم،مهربانِ ماحسن است اگرچه تکیه‌گَهِ خانه‌ها پدر باشد پدر همیشه همه کاره‌اش پسر باشد پسر برای پدر پاره‌ی جگر باشد پسر که هست گدا هم که پشت در باشد بزرگ خانه‌ی صاحب زمانِ ما حسن است حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آئینه دار فاطمه شب اگر مثل امشب است خوش است اگر از می لبالب است خوش است هر کسی که به زیر چرخ کبود آستان بوس زینب است خوش است شب گرفتار خانه ی علی است حق پدیدار خانه ی علی است غصه ای نیست دیگر از امشب او پرستار خانه ی علی است آمد و خود قرار فاطمه شد لحظه ی انتظار فاطمه شد مثل زهراست صبر و حوصله اش زینب آئینه دار فاطمه شد میکده هست مست باده هنوز دست ما عشق کار داده هنوز شاهکار است و مادر دنیا دختری اینچنین نزاده هنوز او پرستوی در هوای علیست او طلای پر از بهای علیست اخم در چهره اش ابهت داشت صوت خندیدنش صدای علیست او جواب دعای بی کسی است ناطق او صدای بی کسی است با نگاهش به مجتبی فهماند یاور روزهای بی کسی است خنده مادرش دلیلی داشت اول و آخرش دلیلی داشت طالعش سخت و صبر فقط اشک پیغمبرش دلیلی داشت از حسن راز را مگو آموخت باده شد باده شد سبو آموخت پدرش مرتضی ست پس بی شک خطبه خوانی خود به او آموخت به سر سفره ها نمک انداخت فاطمه پای او فدک انداخت از همان ابتداش قنداقه ش لرزه بر جان نُه فلک انداخت مرد تر از همه ست گرچه زن است تکیه گاه حسین با حسن است نطق حیدر ، صلابت زهرا زینب اصلا تمام پنجتن است امیرفرخنده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
امیری حسینٌ و نعم الامیر گمان کن که با کعبه همسایه ای پی حفظ چندین هزار آیه ای و حتی اگر غرق سرمایه ای بدان بی علی پست و بی مایه ای خود کعبه هم می رود صبح و شام به دیدار حیدر علیه السلام علی نزد حق است و حق با علیست مسیر الی الله تنها علیست مپرس از چه ذکر لب ما علیست عبادت همین گفتن یا علیست اگر که خدا خواندن او بد است بشر خواندنش کفر صد در صد است همیشه خدا بود هم صحبتش به محراب خم شد فقط قامتش خدا نیز در پاسخ طاعتش به او دختری داد شد زینتش ندیده فلک اینچنین دختری که بر خلق عالم کند سروری از افلاک تا خاک پرواز کرد برای برادر کمی ناز کرد در آغوش او چشم را باز کرد سپس پرده برداری از راز کرد چنین گفت چشمش به ماه منیر امیری حسینٌ و نعم الامیر نگاهش دوای تب پنج تن حضورش چراغ شب پنج تن چه بنویسم از کوکب پنج تن شده قبله ام زینب پنج تن به طغیان کشانده جنون مرا به پایش بریزید خون مرا چه خوب است امشب خدا خواستن طلا نه دل مبتلا خواستن هر آنچه که خوب است را خواستن خلاصه فقط کربلا خواستن تمام سحر ذکر یا رب بگو همه حاجتت را به زینب بگو چنان مادرش عالمه زینب است به بیت علی قائمه زینب است به غم های او خاتمه زینب است پس از فاطمه، فاطمه زینب است زمان دعا نوحه دم داده ام خدا را به زینب قسم داده ام چو با او کسی همنشین می شود یکی از بزرگان دین می شود یکی مثل ام البنین می شود که روزی قمر آفرین می شود به ام البنین مرحمت کرده است ابالفضل را تربیت کرده است اباالفضل حالا هوادار اوست اباالفضل ماه شب تار اوست ابالفضل امروز علمدار اوست و کار دفاع از حرم کار اوست خوشا آنکه او انتخابش کند فدایی زینب خطابش کند  علی ذوالقدر لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا زینب(س) کار اشک است اگر از مژه ها افتادن کار عشق است به پای تو زپا افتادن دست تقدیر، مرا سوی نگاهت انداخت پس مهم است همین حرف...کجا افتادن می شود عکس‌ تو تکثیر، در آن دل که شکست می کند خُرد اگر آینه را افتادن از انا الحق شده معلوم چه حالی دارد به هواداری تو، سر به هوا افتادن میشود مثل غباری سر راهت برخاست میشود رفت به معراج تو با افتادن می برد آخر رویای تعبد ما را با دو زانو به قدمهای شما افتادن تا نخ چادر تو می برد از فرش به عرش چه نیازی به طلا دست گدا افتادن چرخ این چرخ به امید خودت می چرخد پس بعید است بیفتد به صدا افتادن با صدای تو شنیدیم در افلاک؛ `حسین” وقت تسبیح شد و یاد خدا افتادن کاشکی هرچه اگر هست به جانم برسد -دور از جان تو؛ در هول و ولا افتادن- بر بلندی ..ته گودال..میان آتش.. آه بر سر زدم از این دوسه جا افتادن دست عباس مگر سایه ی چشم تو نبود راغبت کرده چه دستی به جدا افتادن گذرم خورده به جایی که نباید زینب از به نی رفتن سر پیش تو... تا افتادن مثل آوار بریزد سرشان دیواری که بنا می شود از سنگ بنا افتادن دیدن عکس ضریحی که ندارد زائر بدتر است از سفر کرببلا افتادن رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا بنت الحیدر بطن یاسین و مومنون امد قلب قران به تاب و تب افتاد رب الارباب را در او دیدند پرده از جلوه های رب افتاد کعبه میخواست سینه چاک‌ کند ۶۹ را به خود پلاک کند بوی بنت الخلیل می آمد خانه‌ی کعبه در طلب افتاد اسدلله دیگر امده است دختر شیر خیبر امده است در جمادی دوباره می افتد اتفاقی که در رجب افتاد آمد و حیدر مؤنث شد اسدالمرتضی مشخص شد زینبش خواند خالق خلاق از لبش گوییا رطب افتاد مایه ی عزت بنی هاشم زِین اَب زینت بنی هاشم با وجود عقیله بیش از پیش چه شکوهی در این نسب افتاد قله ها زیر گام همت او مرد و مردی غلام همت او هر یلی دید هیبت اورا یاد نام اور عرب افتاد غرق مهرش شود دلم ای کاش جای ماه است در دل دریاش به سجود مقام اقیانوس ماه گردون وجب وجب افتاد نفسش بوی کربلا می داد به مسیحا دم شفا میداد لاجَرَم خود طبیب حاذق شد هر که راهش به این مطب افتاد کربلا بود و او عقب ننشست چه امیدی به مشک‌ سقا بست پیش چشمان خیمه ای تشنه مشک آب اَبَ الادب افتاد واجب الاحترام عالم اوست به ابالفضل! حضرت غم اوست او‌ خودش دید در غروب دهم گیسوی روز دست شب افتاد خیمه گریان و حرمله خندان شاد میشد دل ابو سفیان معجر دختران آل الله دست قوم ابولهب افتاد بعد از ان سوی شام راهی شد تند و بی احترام راهی شد با دل خسته گفت یا زینب هر که از قافله عقب افتاد  عماد بهرامی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا زینب(س) گریه‌ی عشاق برای هم است سینه‌شان تنگِ صدای هم است آنچه دلِ ایل مرا می‌بَرَد گیسویِ در باد رهایِ هم است عاشق و معشوق یکی می‌شوند عشق در این بزم بجایِ همه است هرچه که دارند به هم می‌دهند هرچه که دارند به پای هم است یک شبه تا قرب تو را می‌بَرَد عشق پَرِ شوق خدای همه است عشق اگر نغمه‌ی روز و شب است هرچه که دارد همه از زینب است بر تنِ این دشت که باران نشست نور دمید و تبِ طوفان نشست تا به ابد هیچ پشمینان نشد آنکه سرِ راهِ کریمان نشست دید که در پای علی عاشقیم بر سرِ ما مرغِ سلیمان نشست راه نشان داد و دلم پر گرفت رفت نجف گوشه‌ی ایوان نشست مژده‌ی جبریل چه بود از شعف حمدِ خدا بر لبِ سلطان نشست گفت که پیغمبرِ عشق آمده حضرتِ زهرای دمشق آمده اینکه شده خاکِ تو از احترام قامت عشق است علیه‌السلام گرچه ندیدند تو و سایه‌ات سایه‌ی تو بر سرِ ما مستدام ملتفتِ بابِ تو پیغمبران ملتمس نافله‌هایت امام مجمع انوارِ جلال و جمال جلوه‌ی ذاتیِ خدا را تمام خادمِ تو حضرت باب‌الحسین چادرِ تو زینتِ بیت الحرام مُلک و مَلَک مات خروشِ تو است بیرقِ عباس به دوش تو است پیش پرت سِیرِ سماوات هیچ بین دلت جز حرم ذات هیچ پیش نمازِ شبِ خاکیِ تو هرچه که طامات و عبادات هیچ پیش تو و هدیه‌ی قربانی‌ات خیریه و خدمت و خیرات هیچ آنهمه طوفان که ندیده است نوح پیشِ قد عمه‌ی سادات هیچ هرچه که غم دیده زمین و زمان پایِ غمِ پیرِ خرابات هیچ آمده‌ای کوفه پشیمان کنی شام به یک صاعقه ویران کنی نامِ تو را ای دلِ دریا سرشت در وسط معرکه باید نوشت حضرت زهرایِ پس از فاطمه ای نَفَسَت بیتِ علی را بهشت زنده‌ی تو هفتِ حرم‌های ما خاک درت مسجد و دِیر و کِنشت هم حرمت هم حرمِ کربلا ساخته شد از دلِ ما خشت خشت من به فدای قلم شاعری آنکه از الطاف نگاهت نوشت: `خواست که غم دست تو بندد ولی غم که بُوَد در برِ دُختِ علی قامت تو قامت غم را شکست دخت علی را نتوان دست بست” تا که نیافتد به رویت آفتاب بر سرِ نیزه سرِ عباس هست بر جگرت قبل حسینت زدند آنهمه تیغی که به یکجا نشست قطره‌ی خونی که به ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عمه ی سادات قمری باز رسید و به دلم نور افتاد ناخودآگاه مسیرم به رهِ طور افتاد بیخبر بودم از آن حال و دلم شور افتاد قافیه بر ورقم جفت شد و جور افتاد گفت بنْویس که آن روح عبادات آمد صلواتی بفرست عمه ی سادات آمد دست بردم به قلم قافیه ام نام گرفت نام زینب به لبم خورد و لبم جام گرفت و از این حالت خوش سینه ام آرام گرفت مهر او از دل من غصه ی ایام گرفت ازقدومش به دلم شوق مناجات آمد صلواتی بفرست عمه ی سادات آمد عرض تبریک که یا فاطمه دختر زادی دختری با جَنَم و هیبت حیدر زادی کوثری بر نبی و کوثر دیگر زادی بهرِ دین نبوی خودْ تو پیمبر زادی دختر شیر خدا قبله ی حاجات آمد صلواتی بفرست عمه ی سادات آمد گفت در حالت بیداری و در خواب حسین جان نثار توام ای حضرت ارباب حسین شده از داغ تو جسمم به تب و تاب حسین کوفه و شام شدم بهر تو نوّاب حسین تبرِ بت شکن کوفه وشامات آمد صلواتی بفرست عمه ی سادات آمد  داریوش جعفری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
دمیده دولت عشق سحر است و دمیده دولت عشق نوبتی باشد است نوبت عشق کوه می لرزد از اُبُهَت عشق می نویسم به نام
حضرت عشق” 

ما همه عاشقیم و شیداییم 

همه مجنون عشق لیلاییم 

عرش خوشبو شده است با کرمت 

می چکد عطر مریم از قدمت 

قُدسیان مات ذات محترمت 

عرشیانند خادم و حشمت 

آمده سوره ی وفا،”زینب” 

السلام ای عقیله یا زینب 

بال جبریل بالِش سر توست 

کوچه باغ بهشت معبر توست 

ظلمت شب نخی ز معجر توست 

شاه کرببلا برادر توست 

ما همه نوکر حسین تواییم 

تا قیامت به زیر دِین تواییم 

نوکری تو کار نوکرها 

ای همه اعتبار نوکرها 

مایه ی افتخار نوکرها 

حرمِ تو قرارِ نوکرها 

شرزه شیرانِ دشت ایرانیم 

دشمنت را ز شام می رانیم 

ما همه ریزخوار خوانِ حرم 

لاله ی سرخ بوستان حرم 

تنمان فرشِ آستان حرم 

لقبِ ما:”مدافعان حرم” 

از عدوی تو کشته می سازیم 

و از این کشته پُشته می سازیم 

مقتدای نماز من زینب 

خواهر شاه بی کفن زینب 

فاطمه،حیدر و حسن..،زینب یک تنه کلِّ پنج تن زینب” تو صدای رسای قرآنی تو تجلّی روحِ ایمانی ای کران تا کرانه ی کوثر آیه ی دخترانه ی کوثر غزل عاشقانه ی کوثر روشنی بخش خانه ی کوثر پای مادر چقدر غم خوردی مثل یاس مدینه پژمردی نقشه ای شوم،روزگار،کشید ناگهان ابر تیره گون بارید باد پائیزی مدینه وزید دست ظلمت ستاره ای را چید کاش می شد همیشه مدح سرود ختم شعرم شروع روضه نبود رُخ آئینه تا مُکَدَّر شد روزگارِ خوش علی سر شد حرف مسمار و آتش و در شد پیش چشم تو یاس پرپر شد کهکشان سوخت تا دمِ خانه آتش افتاد روی پروانه تا در افتاد پیکرش افتاد وسط خانه حیدرش افتاد رد مسمار بر پرش افتاد صدف افتاد،گوهرش افتاد آه!اهل سقیفه بد کردند چادرش را چرا لگد کردند بردیا محمدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا عقیله العرب همیشه زنده از آن است نامِ عاشورا همیشه هست کنارِ امام عاشورا شهید عصر دهم زنده ماند با زینب قیام اوست ترازِ قیام عاشورا بجز حسین مگر چیز دیگری دیده؟ که زینب است پیامش ، پیام عاشورا به پیش آنکه گرفت از برادرش جان را گرفت کاخ ستم انتقام عاشورا دمی به یاد غلام و دمی به یاد علی هماره بود حزین تمام عاشورا حسین ، علت اصلی اشک مومن گشت عقیله اشک فشان مدام عاشورا  حامد آقایی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بنت الحیدر زینب رسیده پای پیمبر بایستد از شوق روی فاطمه حیدر بایستد زینب رسیده باز که قرآن بخواند و چشمش به روی سوره کوثر بایستد زینب رسیده است که وقت تنزلش قلب فرشته در صف محشر بایستد زینب رسیده زینت اسم علی شود اسمش کنار واژه ی مادر بایستد زینب که جمعِ پنج تن از نور داور است باید قبول کرد که زهرای دیگر است قرآن یکی، حساب یکی و خدا یکی زهرا یکی، علی یکی و مصطفی یکی در ازدحام ِ دور و بر خانه ی علی این دستِ خالی است یکی و گدا یکی زنجیره های عشق حسینیم و زینبیم `ما عاشقیم غالباً از هر دو تا یکی” تنها قنوت فاطمه خیرش به ما رسید می گیرد از هزار دم ربنا یکی با او یکی یکی به خدا می رسیم ما دور ضریح کرببلا می رسیم ما باید دلیل، آیه ی قرآن بیاورند یعنی به پای مردی ات ایمان بیاورند از سر گذشته آب، اگر حرف غیر توست سر را برای چه؟ تو بگو جان بیاورند موران کنار بارگهت صف کشیده اند بانو اشاره کن که سلیمان بیاورند وقتی تویی مدافع حرم آل فاطمه اصلا” چرا که زیره به کرمان بیاورند دوران غربت تو گذشته اشاره کن عباس های لشکر دوران بیاورند ما را هنوز این دم و این نوحه برلب است بعد از حسین، قافله سالار زینب است رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
معنی عفت و حیا اسدالله چشم تو روشن صاحب شیر دختری شده ای یا حسین، بهر کربلای خودت صاحب چه پیمبری شده ای بستری دارد از پر طاووس بالشی از پر پری دارد و ان یکادی بخوان رسول الله دختر تو چه دختری دارد دختری از تبار نور و غزل معنی عفت و حیا زینب همدم روز سختی حسن است گل شکفت از گل حسن امشب زندگی را به کام بابایش لحظه لحظه عسل ترش کرده مادرش اشک شوق میریزد معجری از جنان سرش کرده هم اقامه و هم بجای اذان خواند، نام حسین در گوشش تا دم مرگ هم نشد هرگز لحظه ای یاد او فراموشش بوسه باران پنج تن شده است حرز هر پنج تن به تن دارد بیشتر به حسین زل زده است به دلش عشق بی کفن دارد آفریده خدا برای حسین صبر را بیشتر به او داده روضه خوان ها دروغ می‌گویند معجرش از سرش نیفتاده بهمن ترکمانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹