eitaa logo
حدیث اشک
9.2هزار دنبال‌کننده
75 عکس
152 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
راه عشق یا علی گفتیم و راه عشق را پیموده ایم در پناه بیرق آل علی آسوده ایم سربه روی خاک پای آل زهرا سود ه ایم از همان بدو تولد سامرایی بوده ایم گر چه حق این سینه ها را کربلایی آفرید سائلان کربلا را سامرایی آفرید در غریبستان دنیا آشنای ما حسن کار ماها نوکری ، دنیا و عقبا با حسن بال پرواز قنوتم یا کریم ویا حسن سائلی از هرکسی باشد حرام الا حسن مجتبای دوم این خانواده الدخیل کار این سائل به لطف تو فتاده الدخیل بهترین انگیزه صوم صلات ابروی تو یک جهان دارد مسلمان پیچش گیسوی تو هرکه را اقبال باشد تا ببیند روی تو میکشد هو یاعلی هویا علی در کوی تو دل حسن دلبر حسن ساقی حسن ساغر حسن هو حسن احمد حسن زهرا حسن حیدر حسن میرسد ازخاک راهت معجزات نو به نو آسمان از رد پایت میکند اختر درو رخت غم دارد به تن کعبه اگر آهش شنو عاقبت قسمت نشد تا که بگردد دور تو میرسد با دیدنت انگشت حیرت بر دهان که خداوند افریده یک خدا در این جهان مدح تو با واژه ها غیر از خیالی خام نیست هر چه می ریزد به پیمانه به جز اوهام نیست مستی ما را به جز تصویر تو در جام نیست هرکسی جان داده با عشق شما ناکام نیست شان هرکس میشود پیدا زحال والدین مادرت انسیه الحورا پدر مرد حنین ریخت برهم طعم لبهای تو بازار عسل چشمهایت را گشودی آفریده شد غزل زلفهایت را شب یلدا شده ضرب المثل سجده بر محراب ابروی حسن خیر العمل هر دو عالم را بگردی گر پی می پروری نیست مثل باده انگورهای عسگری از فلک باید تماشا کرد خاک پای تو حق نشسته جای حق این جانشینی جای تو روز محشر محشری دیگر قد و بالای تو در قیامت هم شفاعت حق نوکرهای تو باری از عصیان به روی دوش آوردم کریم بارکج این بارآمد از صراط مستقیم مژه هایت صف کشیده تا کند غارتگری تیغ ابرو را کشیدی جان به لبها آوری با اشارات نظر داری تو فتح خیبری حیدری تو حیدر تو حیدری تو حیدری چشمهایت را بهشت جاودانی گفته اند زلف هایت را مسیر زندگانی گفته اند دامنت را گستراند ی آسمانها کشف شد زیر سایه سار پلکت کهکشانها کشف شد حد جودت تا عیان شد بی کرانها کشف شد تا که بشناسم شما را هفت خوانها کشف شد دست ما کوتاه و خرما بر نخیل ای اشنا قدر تو مجهول مانده ای امام سامرا السلام ای صاحب صحن سرای بی کسی آشنای غربتی و آشنای بی کسی آن دردیوارها گشته ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا امام حسن عسکری با دست خالی آمده‌ام سامرایی‌ام آقا نگاه کن به مرام گدایی‌ام مِهرت به اوج می‌کشد از بی‌نوایی‌ام اهل شما نباشم اگر، پس کجایی‌ام؟ دنیا سرور و شادی‌اش از سامرای توست لبخندهای حضرت هادی برای توست ای معنی مجسم جود و عطا حسن ای چشمه‌ی تبسم و لطف خدا حسن تا رو کنم به قبله‌ی اهل صفا حسن وا کن درِ بهشت بر این بنده یاحسن ترسم به آرزو نرسم بی‌زیارتت هیچم بدون دیدن و درک عنایتت انگور عسکری به تو دلبسته روی تاک ذکر مدام باغ تویی ای امام پاک از نور عشق هر که جدا شد، شود هلاک باران مهربان خدایی برای خاک مثل کویر، تشنه‌ام ای زمزم حیات لطفا کمی به غرق بلا نیز التفات... ذکر «حسن حسن» غم دل را دهد به باد جانم فدای عشق که عمرش دراز باد یادت مرادبخش دلم وقت بامداد عاشق ملول نیست کند چون ز یار، یاد ای ده ستاره آمدنت را در انتظار ای زاده‌ی علی! حسن ای لطف کردگار! درمان دردهای دو عالم به دست توست لبخند و شادمانی و مرهم به دست توست داروی رفع دم‌به‌دمِ غم به دست توست اِذنِ خلاصی از غُلِ محکم به دست توست حاجات ما به محضرتان می‌شود روا ما را خلاص کن چو ابوهاشم از بلا افتاده‌اند ساده به زلفت نسیم‌ها این عاشقان عطر خدا از قدیم‌ها جمع است زیر دست تو لطف کریم‌ها ای جلوه‌ی معظّم فَوزُ العَظیم‌ها مهمانی نگاه تو یعنی تمام شوق شوق از مسیر چشم تو تنها رسد به ذوق پلکی بزن دو بال مرا باز کن به عرش پروانه‌ی خیال مرا ناز کن به عرش جانِ نیازمند مرا ساز کن به عرش با من بگو از آینه پرواز کن به عرش «حُسنت به اتفاق ملاحت» مرا گرفت آری به اتفاق دل من جلا گرفت شایسته نیست رو به کسی جز شما کنم باید برای عاقبت خود دعا کنم شب تا سحر خدای جهان را صدا کنم بادا ز سامرا سفری تا خدا کنم امضا کنند کنج شبستان دلبری قلب مرا به خاطر فرزند عسکری مصطفی کارگر لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا ابالمهدی مشکین زلفت شد سرِ خط خبرها پیچیدگیش علت جلب نظرها وقتی که حیدر باغبان باغ زهراست قطعا طبیعی باشد اینگونه ثمرها جلوه نمودی و از این جلوه نمایی گوشه نشین گشتند مجموع قمرها در معرض تیر نگاهت مینشینم تامین امنیت کند گاهی خطرها پرواز در آب و هوای سامرایت امید و آمال تمام بال و پر ها دلدادگی و دلسپردن کار ماها کار تو هم تبدیل نوکرها به آقا غیر از در این خانه ات جایی ندارم من میثم عشق شمایم سر به دارم ایل و تبار و نسل در نسل ِ تو آقا هستم غلامت با همه ایل و تبارم مِی خوردم و میخانه ها را رفتم امّا سر از خمار عاشقیت بر ندارم ویرانه بودم تا نگاه تو به من خورد از برکتش حالا دلی آباد دارم از آن زمان که روزیم دست تو افتاد سکه شده الحمدلله کارو بارم رد کردن سائل ز درگاهت محال است آقا گدایی از شما اوج کمال است همیشه پشت هر دلی دلدار باید وقت کرامت ها گدا هوشیار باید چونکه ندارم در بساطم جنس نابی کهنه کلافی بر سر بازار باید باده ز تاک عسکری گیراست خیلی پس جام آن ساقیِ کهنه کار باید طوری خرابم کرده ای که خود بسازی این ساختن ورنه دو صد معمار باید سر میدهم پای تو بی اما ،اگرها شاید ندارد حرف من ، اینبار باید خانه دهی من را به شهر سامرایت یا که عنایت کن به ما رزق شهادت قطره شود وصل به دریا آخر سر مجنون بماند فکر لیلا آخر سر جایی که درماندم صدا کردم حسن جان نوکر بیارد رو به آقا آخر سر در ابتدای راهم و باید بمانم با لطف زهرا پای تو تا آخر سر هرسال گفتم سامرای تو می ایم اما دوباره مانده ام جا آخر سر من اربعین هر جا سلامی عرض کردم دادم سلام بر شما را آخر سر امشب برای ما ابالمهدی دعا کن این مرتبه عجل فرج را تو صدا کن محمد کیخسروی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا عزیزالله خبری آمده که نوبت محشر شده باز خبری آمده که دوره غم سر شده باز خبر از معجزه سوره کوثر شده باز خبری آمده که فاطمه مادر شده باز روزی اهل زمین رحمت بسیار شده هادی فاطمه امروز پسردار شده ای گل حضرت هادی و حُدَیث عرض سلام ای امام بن امام بن امام بن امام ای که با یاد تو شد خانه دل ها آرام دوستی با تو حرام است به اولاد حرام عشق تو جان به همه مرده دلان می بخشد به گدای تو خدا کون و مکان می بخشد تو همان حضرت از عقل فراتر آقا عالم از مقدم تو گشته منور آقا حسن دوم زهرایی و حیدر آقا پدر منتقم آل پیمبر آقا فارغی از همگان و همگان پابندت منتقم پروری و مصلح کل فرزندت سامرای تو سراسر ، خود فردوس خداست سامرای تو نسیمش چه قَدَر روح افزاست سامرا قبله مقصود تمام فقراست کعبه و میکده و خانه امّید ماست باز هم دست تمنا سوی این در داریم ما هوای حرم سامره در سر داریم آسمان مثل زمین منتطر فرمانت برده هوش از همگان معجزه چشمانت بوسه بر خاک قدومت زده زندانبانت جان ما چیست مگر تا که شود قربانت پسر حیدری و حق به تو عزت داده دشمنت هم به بزرگیت شهادت داده من همیشه به دعای سحرت محتاجم سنگ گردیده دلم بر نظرت محتاجم شده آواره و بر بال و پرت محتاجم بی پناهم به ظهور پسرت محتاجم آمدم این شب عیدی بشوم خاک درت آمدم تا که رفیقم بکنی با پسرت ما سیاهیم و چو شب در طلب نور توایم تو سلیمانی و ما ریزه خور مور توایم ما کجا و تو کجا ؟ وصله ناجور توایم اربعین زائر شش گوشه به دستور توایم اربعین گفتم و شد مرغ دل از سینه جدا اربعین گفتم و کردم هوس کرببلا یاد آن دم که رسیدیم به دلدار بخیر یاد آن هروله با لشکر زوار بخیر یاد بین الحرمین و حرم یار بخیر یاد پابوسی ارباب و علمدار بخیر اربعین فارغِ از غصه دنیا بودیم اربعین همسفر زینب کبری بودیم محمد حسین رحیمیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بساطِ عاشقی‌ زمین شدیم ولی آسمانِ ما حسن است کرانه‌ایم ولی بی کرانِ ماحسن است گره گره همه اما امانِ ما حسن است پُر از حسن لبِ ما نوشِ جانِ ما حسن است هزار شُکر تمامِ جهانِ ما حسن است رسید جلوه‌ای و باز یاعلی گفتیم پس از دو یاحسن از چارتا علی گفتیم دوباره از حسن و مرتضی علی گفتیم حسن حسن همه‌ی عمر با علی گفتیم به فاطمه بنویسید جانِ ما حسن است بساطِ عاشقی‌ام جور شد به لطف شما و سهمِ سفره‌ی ما نور شد به لطف شما از آن زمان که زمین طور شد به لطف شما گدای سامره مشهور شد به لطف شما تمامِ عمر فقط آب و نانِ ما حسن است برای عرضِ ادب شاعران کم آوردند برای پیش کشیِ تو جان کم آوردند به پای بوسی تو آستان کم آوردند قلم زدند به عُمر و زمان کم آوردند که عشقِ در رگ و در استخوانِ ما حسن است گداشدیم بگوییم این سخن ها را نوشته اند خدایِ کَرَم حسن ها را برای ما که نوشتند پَر زدن ها را به سامرایِ شما رفتن آمدن ها را هزار شُکر که رزقِ دُکانِ ما حسن است به روی شانه اگر گیسویت رها بشود عجیب نیست اگر قبله سامرا بشود حسن نماز و حسن قبله‌ی دعا بشود حسن رکوع و حسن سجده‌های ما بشود میان کرببلا هم اذان ما حسن است نوشته اند بر این خانه از قدیم:الله که با تو جلوه کند جلوه‌ای عظیم: الله عصا بدست رسد پیشِ تو کلیم الله کلیم تا که بگوید حسن کریم الله چه غم از این همه غم،مهربانِ ماحسن است اگرچه تکیه‌گَهِ خانه‌ها پدر باشد پدر همیشه همه کاره‌اش پسر باشد پسر برای پدر پاره‌ی جگر باشد پسر که هست گدا هم که پشت در باشد بزرگ خانه‌ی صاحب زمانِ ما حسن است حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جانم حسن اقتدا کردم ابتدا به حسن و رسیدم در انتها به حسن می رسد آنهمه کرم به گدا می رسد دست هر گدا به حسن فرق دارد مگر؟ حسن حسن است داده عزت، خودِ خدا به حسن رهسپارم به جاده های عراق دل سپردم به سامرا به حسن شب دلدادگان سحر شده است کف بزن باز علی پدر شده است نظری سوی آسمان دارم هوس لحظهء اذان دارم عرض تبریک و عرض تهنیّت محضر صاحب الزمان دارم عطر سرداب می وزد همه جا زیر گنبد فقط امان دارم به غذای بهشت لب نزدم چون از این سفره، خُرده نان دارم سنگ بودم چه گوهری شده ام مست انگور عسگری شده ام جام مِی را نگار دستم داد زرِ هجده عیار دستم داد گفتم اصلاً طلا نمی خواهم از عبایش غبار دستم داد دید با دست خالی آمده ام از بهشتش انار دستم داد به ضریح حسن که چشمم خورد عشق شش گوشه کار دستم داد بی خیال دو عالمین شدم مست شش گوشهء حسین شدم ریزه خواران او زمینی ها خاکش علامهء امینی ها بارگاه مطهرش آورد عرشیان را به شب نشینی ها سجده کردم به سنگفرش حرم با چنین جلوه آفرینی ها می نشیند به کفشداری او خاک پاهای اربعینی ها در فراق حرم عزادارم شوق دیدار کربلا دارم آنقدر که حسن کرم دارد سایه ای بر روی سرم دارد گرچه از خانه، دور افتاده همسری خوب و محترم دارد شده در پادگان اگر تشییع تنش از تیر، کِی ورم دارد؟ گرچه دور از مدینه خاک شده لااقل این حسن حرم دارد مجتبی در تحیّر زهراست خاک قبرش ز چادر زهراست کوچه که تنگ شد، مردّد شد راه او، راه مادرش سد شد فاطمه بین کوچه سیلی خورد حسن افتاد بر زمین! بد شد آن کسی که به مادرش خندید با جسارت ز چادرش رد شد فاطمه پیش اولین پسرش خُرد شد، آنچه که نباید شد مادری زار و خسته را برداشت گوشواره شکسته را برداشت رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
پروانه زاده‌ایم که با سوختن خوشیم ما کوچ کرده‌ایم ولی با وطن خوشیم ما از طُفیلیِ گِلِ یاریم هرکجا خیمه زدیم اگر، به هوای قرَن خوشیم ایل و تبارِ عشق به یک ریشه می‌رسد آئینه‌ی همیم که با خویشتن خوشیم از هرچه نعمت است به ما بهترش رسید با یک حسین عاشق و با دو حسن خوشیم عطرِ نجف که می‌وزد آواره می‌شویم تقصیرِ ما که نیست فقط با وطن خوشیم آواره‌ایم  مثلِ اویسِ یمن شدیم شکرِ خدا هلاکِ دو جانم‌حسن شدیم تنها زمینِ جلوه‌ی تو سامرا که نیست عالم پُر است از تو و نورت کجا که نیست گفتیم جان حسن به تو ، زهرا جواب داد فرقی میان عسکری و مجتبی که نیست در ناکجای عالمی اما خوشیم که...  از تار و پودِ ما غمِ عشقت جدا که نیست گفتند تو کریمی و چیزی نخواستیم غیر از خودت که حاجتِ ما جز شما که نیست تا با توایم آنچه که دارید مال ماست پیشِ کریم صحبت این حرفها که نیست با دستِ تو بساطِ کرَم جور شد حسن تنها گدای سامره مشهور شد حسن عاشق شدیم عاشق کشور گشایی‌ات ما را رها نمی‌کند این دلربایی‌ات ای کودک مدینه‌ی زهرا ، جهان بساز قربانِ پنجه‌های شگفت خدایی‌ات ای یازده حسین و حسن یازده علی در کِسوَت کرامت و بی انتهایی‌ات فصل انار آمده و چیده فاطمه تا تر شود دوباره لبِ مجتبایی‌ات آوردی از حجاز پِیِ خویش قبله را تا دل بَری به جاذبه‌ی سامرایی‌ات با نورِ تو تبسم مادر به ما رسید از مهرِ فاطمه دوبرابر به ما رسید هرچند نیست از من و از ما قلیل‌تر نشنیده‌ایم از تو و ایلت جلیل‌تر آبِ قلیل آمده دریا شدیم زود تا کامِ ما شد از لبِ این سلسبیل‌تر پشت درت هرآنکه گدا شد بزرگ شد دور از تو هرکه سربه‌هوا تر ، ذلیل‌تر گنجشک‌های پرسه زنی صبح آمدیم وقتی که پر زدیم ز همه جبرئیل‌تر این حال عشق چیست که تا گفته‌ام حسن این چشم می‌شود همه شب بی دلیل ، تر فیض حدیث توست که عاشق ترین شدیم از زائران دربه‌درِ اربعین شدیم کوچانده‌ای قبله‌ی ما را به سامرا باید ندید غیرِ خدا را به سامرا راهی دراز آمده‌ایم از مدینه که بر رُخ کشیم خاک شما را به سامرا طعمِ اجابت تو چشید آنکه پیشِ تو بالا گرفت دستِ دعا را به سامرا تو زائرت حسین و اباالفضل و زینب است ما دیده‌ایم کرببلا را به سامرا سردابت آمدیم ندیدیم یارِ خود گشتیم در پی‌اش همه‌جا را به سامرا ما را که کُشت زخمِ بلاهای غیبتش ما را سفارشی تو بفرما به حضرتش ما شیعه‌ایم شیعه اگر امتحان شود آری زمان زمانِ  امامِ زمان شود فرموده است فاطمه اَلجارُ ثُمَّ دار باید که غزه غصه‌ی ایرانیان شود اسلام سخت ریشه دوانده به خونِ ما این سرزمین به خونِ جوانان جوان شود رسوا شوند  جمع مسلمان فروش‌ها وقتی که پشتِ بی طرفی‌ها عیان شود محکم بایست مسجدالاقصی که زودِ زود غزه دوباره صاحبِ این آستان شود ای کاخِ ظلمِ سُست‌تر از تارِ عنکبوت چیزی نماده است که طوفان عیان شود صهیون بمیر ، وعده‌ی حق است یک کلام ما می‌رسیم تا  که بمیرید والسلام @hadithashk
به روی بال ملائک به روی بال ملائک سوار می آید برای آمدنِ آن سوار،می آید بگو به لب که برای گرفتن حاجت چقدر یا حسن امشب به کار می آید به غیر اینکه به اذکار یار مجبوریم چه کاری از من و از اختیار می آید چقدر روی تو بر آسمان سامرّا شبیه ماه به شب های تار می آید خیال وصل تو تنها برای سامرّاست که با مدینه سر تو کنار می آید برای خاطر فرزند خویش می آیی شبیه شیر که شب از شکار می آید بگو به منتظران پِلک را غلاف کنند یگانه مُنتَظِرِ انتظار می آید مِیِ تو چیست که نوشید هرکه از صحنت خُمار می رود از تو خُمار می آید شبیه دور حرم در زیارت ارباب به زائران تو پس کِی فشار می آید؟؟ حسین آمده یک بار،چیست غیر کَرَم دلیل این که حسن هم دوبار می آید حسن شدی که بگوید به تو امام حسن حسن شدن به تو با افتخار می آید حسن شدی که کریمان فقط دوتا باشند دوتا کریم در عالم برای ما باشند حسن شدی که اگر از بقیع برگشتند کبوتران همه راهی سامرا باشند دلیل خوشه ی انگور عسکری این است که تاک ها ننشینند روی پا باشند حسن شدی که میان مُضیف چشمانت تمام شهر به عشق شما گدا باشند حسن شدی که به هنگام بردن نامت بقیع آمده ها یاد مجتبی باشند حسن شدی که شبیه بقیع اینجا هم همیشه گنبد و گلدسته سر جدا باشند حسن شدی که شبیه بقیع ،خُدامت؛ به دور قبر تو ذراتِ در هوا باشند حسن شدی که غریبی غریب تر باشد که زائران تو در بین کوچه ها باشند حسن شدی که غریبی به اوج خود برسد که خادمان تو در شهر کربلا باشند  مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا ابالمهدی مشکین زلفت شد سرِ خط خبرها پیچیدگیش علت جلب نظرها وقتی که حیدر باغبان باغ زهراست قطعا طبیعی باشد اینگونه ثمرها جلوه نمودی و از این جلوه نمایی گوشه نشین گشتند مجموع قمرها در معرض تیر نگاهت مینشینم تامین امنیت کند گاهی خطرها پرواز در آب و هوای سامرایت امید و آمال تمام بال و پر ها دلدادگی و دلسپردن کار ماها کار تو هم تبدیل نوکرها به آقا غیر از در این خانه ات جایی ندارم من میثم عشق شمایم سر به دارم ایل و تبار و نسل در نسل ِ تو آقا هستم غلامت با همه ایل و تبارم مِی خوردم و میخانه ها را رفتم امّا سر از خمار عاشقیت بر ندارم ویرانه بودم تا نگاه تو به من خورد از برکتش حالا دلی آباد دارم از آن زمان که روزیم دست تو افتاد سکه شده الحمدلله کارو بارم رد کردن سائل ز درگاهت محال است آقا گدایی از شما اوج کمال است همیشه پشت هر دلی دلدار باید وقت کرامت ها گدا هوشیار باید چونکه ندارم در بساطم جنس نابی کهنه کلافی بر سر بازار باید باده ز تاک عسکری گیراست خیلی پس جام آن ساقیِ کهنه کار باید طوری خرابم کرده ای که خود بسازی این ساختن ورنه دو صد معمار باید سر میدهم پای تو بی اما ،اگرها شاید ندارد حرف من ، اینبار باید خانه دهی من را به شهر سامرایت یا که عنایت کن به ما رزق شهادت قطره شود وصل به دریا آخر سر مجنون بماند فکر لیلا آخر سر جایی که درماندم صدا کردم حسن جان نوکر بیارد رو به آقا آخر سر در ابتدای راهم و باید بمانم با لطف زهرا پای تو تا آخر سر هرسال گفتم سامرای تو می ایم اما دوباره مانده ام جا آخر سر من اربعین هر جا سلامی عرض کردم دادم سلام بر شما را آخر سر امشب برای ما ابالمهدی دعا کن این مرتبه عجل فرج را تو صدا کن محمد کیخسروی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جانم حسن اقتدا کردم ابتدا به حسن و رسیدم در انتها به حسن می رسد آنهمه کرم به گدا می رسد دست هر گدا به حسن فرق دارد مگر؟ حسن حسن است داده عزت، خودِ خدا به حسن رهسپارم به جاده های عراق دل سپردم به سامرا به حسن شب دلدادگان سحر شده است کف بزن باز علی پدر شده است نظری سوی آسمان دارم هوس لحظهء اذان دارم عرض تبریک و عرض تهنیّت محضر صاحب الزمان دارم عطر سرداب می وزد همه جا زیر گنبد فقط امان دارم به غذای بهشت لب نزدم چون از این سفره، خُرده نان دارم سنگ بودم چه گوهری شده ام مست انگور عسگری شده ام جام مِی را نگار دستم داد زرِ هجده عیار دستم داد گفتم اصلاً طلا نمی خواهم از عبایش غبار دستم داد دید با دست خالی آمده ام از بهشتش انار دستم داد به ضریح حسن که چشمم خورد عشق شش گوشه کار دستم داد بی خیال دو عالمین شدم مست شش گوشهء حسین شدم ریزه خواران او زمینی ها خاکش علامهء امینی ها بارگاه مطهرش آورد عرشیان را به شب نشینی ها سجده کردم به سنگفرش حرم با چنین جلوه آفرینی ها می نشیند به کفشداری او خاک پاهای اربعینی ها در فراق حرم عزادارم شوق دیدار کربلا دارم آنقدر که حسن کرم دارد سایه ای بر روی سرم دارد گرچه از خانه، دور افتاده همسری خوب و محترم دارد شده در پادگان اگر تشییع تنش از تیر، کِی ورم دارد؟ گرچه دور از مدینه خاک شده لااقل این حسن حرم دارد مجتبی در تحیّر زهراست خاک قبرش ز چادر زهراست کوچه که تنگ شد، مردّد شد راه او، راه مادرش سد شد فاطمه بین کوچه سیلی خورد حسن افتاد بر زمین! بد شد آن کسی که به مادرش خندید با جسارت ز چادرش رد شد فاطمه پیش اولین پسرش خُرد شد، آنچه که نباید شد مادری زار و خسته را برداشت گوشواره شکسته را برداشت رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا عزیزالله خبری آمده که نوبت محشر شده باز خبری آمده که دوره غم سر شده باز خبر از معجزه سوره کوثر شده باز خبری آمده که فاطمه مادر شده باز روزی اهل زمین رحمت بسیار شده هادی فاطمه امروز پسردار شده ای گل حضرت هادی و حُدَیث عرض سلام ای امام بن امام بن امام بن امام ای که با یاد تو شد خانه دل ها آرام دوستی با تو حرام است به اولاد حرام عشق تو جان به همه مرده دلان می بخشد به گدای تو خدا کون و مکان می بخشد تو همان حضرت از عقل فراتر آقا عالم از مقدم تو گشته منور آقا حسن دوم زهرایی و حیدر آقا پدر منتقم آل پیمبر آقا فارغی از همگان و همگان پابندت منتقم پروری و مصلح کل فرزندت سامرای تو سراسر ، خود فردوس خداست سامرای تو نسیمش چه قَدَر روح افزاست سامرا قبله مقصود تمام فقراست کعبه و میکده و خانه امّید ماست باز هم دست تمنا سوی این در داریم ما هوای حرم سامره در سر داریم آسمان مثل زمین منتطر فرمانت برده هوش از همگان معجزه چشمانت بوسه بر خاک قدومت زده زندانبانت جان ما چیست مگر تا که شود قربانت پسر حیدری و حق به تو عزت داده دشمنت هم به بزرگیت شهادت داده من همیشه به دعای سحرت محتاجم سنگ گردیده دلم بر نظرت محتاجم شده آواره و بر بال و پرت محتاجم بی پناهم به ظهور پسرت محتاجم آمدم این شب عیدی بشوم خاک درت آمدم تا که رفیقم بکنی با پسرت ما سیاهیم و چو شب در طلب نور توایم تو سلیمانی و ما ریزه خور مور توایم ما کجا و تو کجا ؟ وصله ناجور توایم اربعین زائر شش گوشه به دستور توایم اربعین گفتم و شد مرغ دل از سینه جدا اربعین گفتم و کردم هوس کرببلا یاد آن دم که رسیدیم به دلدار بخیر یاد آن هروله با لشکر زوار بخیر یاد بین الحرمین و حرم یار بخیر یاد پابوسی ارباب و علمدار بخیر اربعین فارغِ از غصه دنیا بودیم اربعین همسفر زینب کبری بودیم محمد حسین رحیمیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بساطِ عاشقی‌ زمین شدیم ولی آسمانِ ما حسن است کرانه‌ایم ولی بی کرانِ ماحسن است گره گره همه اما امانِ ما حسن است پُر از حسن لبِ ما نوشِ جانِ ما حسن است هزار شُکر تمامِ جهانِ ما حسن است رسید جلوه‌ای و باز یاعلی گفتیم پس از دو یاحسن از چارتا علی گفتیم دوباره از حسن و مرتضی علی گفتیم حسن حسن همه‌ی عمر با علی گفتیم به فاطمه بنویسید جانِ ما حسن است بساطِ عاشقی‌ام جور شد به لطف شما و سهمِ سفره‌ی ما نور شد به لطف شما از آن زمان که زمین طور شد به لطف شما گدای سامره مشهور شد به لطف شما تمامِ عمر فقط آب و نانِ ما حسن است برای عرضِ ادب شاعران کم آوردند برای پیش کشیِ تو جان کم آوردند به پای بوسی تو آستان کم آوردند قلم زدند به عُمر و زمان کم آوردند که عشقِ در رگ و در استخوانِ ما حسن است گداشدیم بگوییم این سخن ها را نوشته اند خدایِ کَرَم حسن ها را برای ما که نوشتند پَر زدن ها را به سامرایِ شما رفتن آمدن ها را هزار شُکر که رزقِ دُکانِ ما حسن است به روی شانه اگر گیسویت رها بشود عجیب نیست اگر قبله سامرا بشود حسن نماز و حسن قبله‌ی دعا بشود حسن رکوع و حسن سجده‌های ما بشود میان کرببلا هم اذان ما حسن است نوشته اند بر این خانه از قدیم:الله که با تو جلوه کند جلوه‌ای عظیم: الله عصا بدست رسد پیشِ تو کلیم الله کلیم تا که بگوید حسن کریم الله چه غم از این همه غم،مهربانِ ماحسن است اگرچه تکیه‌گَهِ خانه‌ها پدر باشد پدر همیشه همه کاره‌اش پسر باشد پسر برای پدر پاره‌ی جگر باشد پسر که هست گدا هم که پشت در باشد بزرگ خانه‌ی صاحب زمانِ ما حسن است حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹