eitaa logo
حدیث اشک
7.1هزار دنبال‌کننده
46 عکس
86 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
مولای من گفتند از کرامت تو... مبتلا شدیم آدم شدیم با کرمت آشنا شدیم گفتند با کریم که دشوار نیست کار ای دومین امام حسن! ما گدا شدیم دولتسرای توست به ما خانه ی امید بعد از بقیع ، ریزه خور سامرا شدیم دیر آمدیم و دیر رسیدیم گرچه ما با سفره ای که پهن نمودید جا شدیم ما خانوادتا به شما دل سپرده ایم پس خاکبوس حضرت ابن رضا شدیم غربت کشیده ای و غریبی و بی کسی شیعه غریب مانده ، شبیه شما شدیم ساعات آخرت طلب آب کرده ای ما هم گریزخوان غم کربلا شدیم نیزه نخورده اید اگر زهر خورده اید آشفته حال کشته ی بر رمل ها شدیم از قوم و خویش تو به اسیری نرفته اند گریان وضع خواهر خون خدا شدیم هر غصه ای که بود کفن داشتی شما بیچاره ی تن وسط بوریا شدیم علیرضا وفایی خیال لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
فرزندِ علی از سیره ات پیداست فرزندِ علی باشـــی زندان به زندان بند در بندِ علــی باشـــی جز زهر آبِ خوش نخواهی خورد در زندان وقتی حســن باشی و فرزندِ علــی باشـــی حتّی نگهبانـــانِ زنــدان دوستـــت دارند وقتی میانِ اشک ، لبخــندِ علــی باشـــی جایی که قال المُعتمدها قولِ منــبرهاست بایــد سکـــوتِ آبرومنـــدِ علـــی باشـــی در سجده های خسته ات پیداست میخواهی غرقِ خـــدا باشی خوشایندِ علـــی باشـــی تقدیـــر راضی بر رضایِ توست وقتی که راضی به تقدیـــرِ خداوندِ علـــی باشـــی از چشم هایت چشمه ای لبریز خواهد شد روزی که محـــوِ ماهِ دلبندِ علـــی باشـــی در گوشِ موعـــودِ زمان قرآن تلاوت کن تو آخرین تفسیـــرِ مانندِ علـــی باشـــی ابراهیم زمانی قم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
وجهُ الَّه مانده قلم در اولِ اِملا ، سرِ علی قصه کشیده شد به درازا، سرِ علی وجهُ الَّه است، خصمِ علی دشمنِ خداست بوده دلیلِ اینهمه دعوا سرِ علی پای ولایتش قدمی پس نمی کِشد کوتاه که نیامده زهرا، سرِ علی جانها فدای حضرتِ اربابِ عالمین سرها فدای آنکه سرش را سرِ علی... هر آنچه هست زیرِ قدم های حیدر است تنها خداست سایه ی بالاسرِ علی پیمانه ای به ما بدهید از خُمِ علی از راه آمده حسنِ دومِ علی دارد هوای سامره عطر و بوی نجف سردابِ این حرم شده پُر از جوی نجف روشن شده به نورِ علی آسمانِ ما شرمنده آفتاب شده از روی نجف از خصمِ مرتضی شد اگر سامرا خراب از نو حرم بنا شده با الگوی نجف جاریست در هوای دل انگیزِ این حرم حسی شبیه جاذبه و جادوی نجف این جا کجاست سامره یک شعبه دیگر از دارالشفای فاطمه با داروی نجف شکرِ خدا غلام علی هستم حیدری سرمستِ این شرابم از انگورِ عسکری هستی کلیم ، وادیِ تو طورِ مجتباست خورشیدِ سامرای تو از نورِ مجتباست خیلی شبیهِ مردِ کریم مدینه ای هستی حسن وجودِ تو منشورِ مجتباست ما ریزه خوارِ دستِ سلیمان تو شدیم خوشبخت، مورِ کوی تو و مورِ مجتباست دلشاد هادی النقی، حالِ حُدَیث هم مانندِ حالِ مادرِ مسرورِ مجتباست گرچه عزیزِ فاطمه شد بی حرم ولی نقشِ ضریحِ صحنِ تو انگورِ مجتباست هر کس غلامِ توست پشیمان نمی شود ذکری شبیهِ ذکرِ حسن جان نمی شود تو آمدی به لطفِ تو شد کارها درست از برکتِ نگاهِ تو مشگل گشا، درست تو آمدی به یُمنِ قدومت برای ما این بارِ سوم است شد ابن الرضا درست آباد شد به ذکرِ حسن جان خرابه ام هر بار کرده حالِ مرا سامرا درست امشب بیا و حاجتِ ما مستجاب کن روزیِ ما شود سفرِ کربلا درست نورِ هدایتید و هر آنکس که می رود غیر از مسیرِ حبِّ علی رفته نادرست ً دلخوش به نوکریِ شما ، این گدائی ام من یاکریمِ کوی شما، سامرائی ام شکرِ خدا که خورده ام از نانِ سامرا من را نوشته مورِ سلیمانِ سامرا شکرِ خدا که مزرعه ی خشک سالمان سرسبز شد به برکتِ بارانِ سامرا دیگر نیازمندِ طبیبی نمی شوم در دستم هست نسخه ی درمانِ سامرا ابن و الرضای سومِ آلِ علی تویی ما رعیت و گدای تو سلطانِ سامرا اِ ی حج نرفته کعبه تو هستی، منا تویی مائیم تا همیشه مسلمانِ سامرا آقا دعا نَما پدرِ ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جانم حسن اقتدا کردم ابتدا به حسن و رسیدم در انتها به حسن می رسد آنهمه کرم به گدا می رسد دست هر گدا به حسن فرق دارد مگر؟ حسن حسن است داده عزت، خودِ خدا به حسن رهسپارم به جاده های عراق دل سپردم به سامرا به حسن شب دلدادگان سحر شده است کف بزن باز علی پدر شده است نظری سوی آسمان دارم هوس لحظهء اذان دارم عرض تبریک و عرض تهنیّت محضر صاحب الزمان دارم عطر سرداب می وزد همه جا زیر گنبد فقط امان دارم به غذای بهشت لب نزدم چون از این سفره، خُرده نان دارم سنگ بودم چه گوهری شده ام مست انگور عسگری شده ام جام مِی را نگار دستم داد زرِ هجده عیار دستم داد گفتم اصلاً طلا نمی خواهم از عبایش غبار دستم داد دید با دست خالی آمده ام از بهشتش انار دستم داد به ضریح حسن که چشمم خورد عشق شش گوشه کار دستم داد بی خیال دو عالمین شدم مست شش گوشهء حسین شدم ریزه خواران او زمینی ها خاکش علامهء امینی ها بارگاه مطهرش آورد عرشیان را به شب نشینی ها سجده کردم به سنگفرش حرم با چنین جلوه آفرینی ها می نشیند به کفشداری او خاک پاهای اربعینی ها در فراق حرم عزادارم شوق دیدار کربلا دارم آنقدر که حسن کرم دارد سایه ای بر روی سرم دارد گرچه از خانه، دور افتاده همسری خوب و محترم دارد شده در پادگان اگر تشییع تنش از تیر، کِی ورم دارد؟ گرچه دور از مدینه خاک شده لااقل این حسن حرم دارد مجتبی در تحیّر زهراست خاک قبرش ز چادر زهراست کوچه که تنگ شد، مردّد شد راه او، راه مادرش سد شد فاطمه بین کوچه سیلی خورد حسن افتاد بر زمین! بد شد آن کسی که به مادرش خندید با جسارت ز چادرش رد شد فاطمه پیش اولین پسرش خُرد شد، آنچه که نباید شد مادری زار و خسته را برداشت گوشواره شکسته را برداشت رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مولای من گفتند از کرامت تو... مبتلا شدیم آدم شدیم با کرمت آشنا شدیم گفتند با کریم که دشوار نیست کار ای دومین امام حسن! ما گدا شدیم دولتسرای توست به ما خانه ی امید بعد از بقیع ، ریزه خور سامرا شدیم دیر آمدیم و دیر رسیدیم گرچه ما با سفره ای که پهن نمودید جا شدیم ما خانوادتا به شما دل سپرده ایم پس خاکبوس حضرت ابن رضا شدیم غربت کشیده ای و غریبی و بی کسی شیعه غریب مانده ، شبیه شما شدیم ساعات آخرت طلب آب کرده ای ما هم گریزخوان غم کربلا شدیم نیزه نخورده اید اگر زهر خورده اید آشفته حال کشته ی بر رمل ها شدیم از قوم و خویش تو به اسیری نرفته اند گریان وضع خواهر خون خدا شدیم هر غصه ای که بود کفن داشتی شما بیچاره ی تن وسط بوریا شدیم علیرضا وفایی خیال لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
وجهُ الَّه مانده قلم در اولِ اِملا ، سرِ علی قصه کشیده شد به درازا، سرِ علی وجهُ الَّه است، خصمِ علی دشمنِ خداست بوده دلیلِ اینهمه دعوا سرِ علی پای ولایتش قدمی پس نمی کِشد کوتاه که نیامده زهرا، سرِ علی جانها فدای حضرتِ اربابِ عالمین سرها فدای آنکه سرش را سرِ علی... هر آنچه هست زیرِ قدم های حیدر است تنها خداست سایه ی بالاسرِ علی پیمانه ای به ما بدهید از خُمِ علی از راه آمده حسنِ دومِ علی دارد هوای سامره عطر و بوی نجف سردابِ این حرم شده پُر از جوی نجف روشن شده به نورِ علی آسمانِ ما شرمنده آفتاب شده از روی نجف از خصمِ مرتضی شد اگر سامرا خراب از نو حرم بنا شده با الگوی نجف جاریست در هوای دل انگیزِ این حرم حسی شبیه جاذبه و جادوی نجف این جا کجاست سامره یک شعبه دیگر از دارالشفای فاطمه با داروی نجف شکرِ خدا غلام علی هستم حیدری سرمستِ این شرابم از انگورِ عسکری هستی کلیم ، وادیِ تو طورِ مجتباست خورشیدِ سامرای تو از نورِ مجتباست خیلی شبیهِ مردِ کریم مدینه ای هستی حسن وجودِ تو منشورِ مجتباست ما ریزه خوارِ دستِ سلیمان تو شدیم خوشبخت، مورِ کوی تو و مورِ مجتباست دلشاد هادی النقی، حالِ حُدَیث هم مانندِ حالِ مادرِ مسرورِ مجتباست گرچه عزیزِ فاطمه شد بی حرم ولی نقشِ ضریحِ صحنِ تو انگورِ مجتباست هر کس غلامِ توست پشیمان نمی شود ذکری شبیهِ ذکرِ حسن جان نمی شود تو آمدی به لطفِ تو شد کارها درست از برکتِ نگاهِ تو مشگل گشا، درست تو آمدی به یُمنِ قدومت برای ما این بارِ سوم است شد ابن الرضا درست آباد شد به ذکرِ حسن جان خرابه ام هر بار کرده حالِ مرا سامرا درست امشب بیا و حاجتِ ما مستجاب کن روزیِ ما شود سفرِ کربلا درست نورِ هدایتید و هر آنکس که می رود غیر از مسیرِ حبِّ علی رفته نادرست ً دلخوش به نوکریِ شما ، این گدائی ام من یاکریمِ کوی شما، سامرائی ام شکرِ خدا که خورده ام از نانِ سامرا من را نوشته مورِ سلیمانِ سامرا شکرِ خدا که مزرعه ی خشک سالمان سرسبز شد به برکتِ بارانِ سامرا دیگر نیازمندِ طبیبی نمی شوم در دستم هست نسخه ی درمانِ سامرا ابن و الرضای سومِ آلِ علی تویی ما رعیت و گدای تو سلطانِ سامرا اِ ی حج نرفته کعبه تو هستی، منا تویی مائیم تا همیشه مسلمانِ سامرا آقا دعا نَما پدرِ ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جانم حسن اقتدا کردم ابتدا به حسن و رسیدم در انتها به حسن می رسد آنهمه کرم به گدا می رسد دست هر گدا به حسن فرق دارد مگر؟ حسن حسن است داده عزت، خودِ خدا به حسن رهسپارم به جاده های عراق دل سپردم به سامرا به حسن شب دلدادگان سحر شده است کف بزن باز علی پدر شده است نظری سوی آسمان دارم هوس لحظهء اذان دارم عرض تبریک و عرض تهنیّت محضر صاحب الزمان دارم عطر سرداب می وزد همه جا زیر گنبد فقط امان دارم به غذای بهشت لب نزدم چون از این سفره، خُرده نان دارم سنگ بودم چه گوهری شده ام مست انگور عسگری شده ام جام مِی را نگار دستم داد زرِ هجده عیار دستم داد گفتم اصلاً طلا نمی خواهم از عبایش غبار دستم داد دید با دست خالی آمده ام از بهشتش انار دستم داد به ضریح حسن که چشمم خورد عشق شش گوشه کار دستم داد بی خیال دو عالمین شدم مست شش گوشهء حسین شدم ریزه خواران او زمینی ها خاکش علامهء امینی ها بارگاه مطهرش آورد عرشیان را به شب نشینی ها سجده کردم به سنگفرش حرم با چنین جلوه آفرینی ها می نشیند به کفشداری او خاک پاهای اربعینی ها در فراق حرم عزادارم شوق دیدار کربلا دارم آنقدر که حسن کرم دارد سایه ای بر روی سرم دارد گرچه از خانه، دور افتاده همسری خوب و محترم دارد شده در پادگان اگر تشییع تنش از تیر، کِی ورم دارد؟ گرچه دور از مدینه خاک شده لااقل این حسن حرم دارد مجتبی در تحیّر زهراست خاک قبرش ز چادر زهراست کوچه که تنگ شد، مردّد شد راه او، راه مادرش سد شد فاطمه بین کوچه سیلی خورد حسن افتاد بر زمین! بد شد آن کسی که به مادرش خندید با جسارت ز چادرش رد شد فاطمه پیش اولین پسرش خُرد شد، آنچه که نباید شد مادری زار و خسته را برداشت گوشواره شکسته را برداشت رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
پروانه زاده‌ایم که با سوختن خوشیم ما کوچ کرده‌ایم ولی با وطن خوشیم ما از طُفیلیِ گِلِ یاریم هرکجا خیمه زدیم اگر، به هوای قرَن خوشیم ایل و تبارِ عشق به یک ریشه می‌رسد آئینه‌ی همیم که با خویشتن خوشیم از هرچه نعمت است به ما بهترش رسید با یک حسین عاشق و با دو حسن خوشیم عطرِ نجف که می‌وزد آواره می‌شویم تقصیرِ ما که نیست فقط با وطن خوشیم آواره‌ایم  مثلِ اویسِ یمن شدیم شکرِ خدا هلاکِ دو جانم‌حسن شدیم تنها زمینِ جلوه‌ی تو سامرا که نیست عالم پُر است از تو و نورت کجا که نیست گفتیم جان حسن به تو ، زهرا جواب داد فرقی میان عسکری و مجتبی که نیست در ناکجای عالمی اما خوشیم که...  از تار و پودِ ما غمِ عشقت جدا که نیست گفتند تو کریمی و چیزی نخواستیم غیر از خودت که حاجتِ ما جز شما که نیست تا با توایم آنچه که دارید مال ماست پیشِ کریم صحبت این حرفها که نیست با دستِ تو بساطِ کرَم جور شد حسن تنها گدای سامره مشهور شد حسن عاشق شدیم عاشق کشور گشایی‌ات ما را رها نمی‌کند این دلربایی‌ات ای کودک مدینه‌ی زهرا ، جهان بساز قربانِ پنجه‌های شگفت خدایی‌ات ای یازده حسین و حسن یازده علی در کِسوَت کرامت و بی انتهایی‌ات فصل انار آمده و چیده فاطمه تا تر شود دوباره لبِ مجتبایی‌ات آوردی از حجاز پِیِ خویش قبله را تا دل بَری به جاذبه‌ی سامرایی‌ات با نورِ تو تبسم مادر به ما رسید از مهرِ فاطمه دوبرابر به ما رسید هرچند نیست از من و از ما قلیل‌تر نشنیده‌ایم از تو و ایلت جلیل‌تر آبِ قلیل آمده دریا شدیم زود تا کامِ ما شد از لبِ این سلسبیل‌تر پشت درت هرآنکه گدا شد بزرگ شد دور از تو هرکه سربه‌هوا تر ، ذلیل‌تر گنجشک‌های پرسه زنی صبح آمدیم وقتی که پر زدیم ز همه جبرئیل‌تر این حال عشق چیست که تا گفته‌ام حسن این چشم می‌شود همه شب بی دلیل ، تر فیض حدیث توست که عاشق ترین شدیم از زائران دربه‌درِ اربعین شدیم کوچانده‌ای قبله‌ی ما را به سامرا باید ندید غیرِ خدا را به سامرا راهی دراز آمده‌ایم از مدینه که بر رُخ کشیم خاک شما را به سامرا طعمِ اجابت تو چشید آنکه پیشِ تو بالا گرفت دستِ دعا را به سامرا تو زائرت حسین و اباالفضل و زینب است ما دیده‌ایم کرببلا را به سامرا سردابت آمدیم ندیدیم یارِ خود گشتیم در پی‌اش همه‌جا را به سامرا ما را که کُشت زخمِ بلاهای غیبتش ما را سفارشی تو بفرما به حضرتش ما شیعه‌ایم شیعه اگر امتحان شود آری زمان زمانِ  امامِ زمان شود فرموده است فاطمه اَلجارُ ثُمَّ دار باید که غزه غصه‌ی ایرانیان شود اسلام سخت ریشه دوانده به خونِ ما این سرزمین به خونِ جوانان جوان شود رسوا شوند  جمع مسلمان فروش‌ها وقتی که پشتِ بی طرفی‌ها عیان شود محکم بایست مسجدالاقصی که زودِ زود غزه دوباره صاحبِ این آستان شود ای کاخِ ظلمِ سُست‌تر از تارِ عنکبوت چیزی نماده است که طوفان عیان شود صهیون بمیر ، وعده‌ی حق است یک کلام ما می‌رسیم تا  که بمیرید والسلام @hadithashk
مولای من گفتند از کرامت تو... مبتلا شدیم آدم شدیم با کرمت آشنا شدیم گفتند با کریم که دشوار نیست کار ای دومین امام حسن! ما گدا شدیم دولتسرای توست به ما خانه ی امید بعد از بقیع ، ریزه خور سامرا شدیم دیر آمدیم و دیر رسیدیم گرچه ما با سفره ای که پهن نمودید جا شدیم ما خانوادتا به شما دل سپرده ایم پس خاکبوس حضرت ابن رضا شدیم غربت کشیده ای و غریبی و بی کسی شیعه غریب مانده ، شبیه شما شدیم ساعات آخرت طلب آب کرده ای ما هم گریزخوان غم کربلا شدیم نیزه نخورده اید اگر زهر خورده اید آشفته حال کشته ی بر رمل ها شدیم از قوم و خویش تو به اسیری نرفته اند گریان وضع خواهر خون خدا شدیم هر غصه ای که بود کفن داشتی شما بیچاره ی تن وسط بوریا شدیم علیرضا وفایی خیال لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جانم حسن اقتدا کردم ابتدا به حسن و رسیدم در انتها به حسن می رسد آنهمه کرم به گدا می رسد دست هر گدا به حسن فرق دارد مگر؟ حسن حسن است داده عزت، خودِ خدا به حسن رهسپارم به جاده های عراق دل سپردم به سامرا به حسن شب دلدادگان سحر شده است کف بزن باز علی پدر شده است نظری سوی آسمان دارم هوس لحظهء اذان دارم عرض تبریک و عرض تهنیّت محضر صاحب الزمان دارم عطر سرداب می وزد همه جا زیر گنبد فقط امان دارم به غذای بهشت لب نزدم چون از این سفره، خُرده نان دارم سنگ بودم چه گوهری شده ام مست انگور عسگری شده ام جام مِی را نگار دستم داد زرِ هجده عیار دستم داد گفتم اصلاً طلا نمی خواهم از عبایش غبار دستم داد دید با دست خالی آمده ام از بهشتش انار دستم داد به ضریح حسن که چشمم خورد عشق شش گوشه کار دستم داد بی خیال دو عالمین شدم مست شش گوشهء حسین شدم ریزه خواران او زمینی ها خاکش علامهء امینی ها بارگاه مطهرش آورد عرشیان را به شب نشینی ها سجده کردم به سنگفرش حرم با چنین جلوه آفرینی ها می نشیند به کفشداری او خاک پاهای اربعینی ها در فراق حرم عزادارم شوق دیدار کربلا دارم آنقدر که حسن کرم دارد سایه ای بر روی سرم دارد گرچه از خانه، دور افتاده همسری خوب و محترم دارد شده در پادگان اگر تشییع تنش از تیر، کِی ورم دارد؟ گرچه دور از مدینه خاک شده لااقل این حسن حرم دارد مجتبی در تحیّر زهراست خاک قبرش ز چادر زهراست کوچه که تنگ شد، مردّد شد راه او، راه مادرش سد شد فاطمه بین کوچه سیلی خورد حسن افتاد بر زمین! بد شد آن کسی که به مادرش خندید با جسارت ز چادرش رد شد فاطمه پیش اولین پسرش خُرد شد، آنچه که نباید شد مادری زار و خسته را برداشت گوشواره شکسته را برداشت رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹