eitaa logo
حدیث اشک
9.2هزار دنبال‌کننده
75 عکس
152 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
تو‌ حسینی که تو را اهل دعا می شناسند به باران عطا ... پنجمین اختر تابان کسا شاه بیت غزل کرب و بلا السلام ای همه دارایی من بهترین همدم تنهایی من ای حسینی که سراپا حسنی با خبر باش که دنیای منی ... روشنی بخش شب پنج تنی کور گشتم برسان پیرهنی ... پر دهی نامه برت خواهم شد ندهی خاک درت خواهم شد در خورت بود دُر ناب شدن در دل خاطره ها قاب شدن قبله گاه دل احباب شدن ناگزیری تو به ارباب شدن ورنه خاکی تر از این القابی همنشین با همه ی اصحابی چوب، منبرشد از این خانه نرفت خاک تو ، زر شد از این خانه نرفت پر ، کبوتر شد از این خانه نرفت هرکه نوکر شد از این خانه نرفت آبرو یافته از این خانه زندگی کرد گدا شاهانه لطف ، سر می رود از محضر تو فطرس آورد نیازی برِ تو پر در آورد به زیر پر تو هر دری بسته شود جز در تو نگرفته ست کسی جای تو را از تو داریم تمنای تو را ما هم از آمدنت خرسندیم به پر شال تو دل می بندیم اشک داریم ولی می خندیم گریه کن های ارادتمندیم ... پر به شوق علمت آوردیم سر برای قدمت آوردیم بر نداریم سر از دامانت همه هستیم بلا گردانت آمدی جان جهان قربانت روضه می خواند :( أنأ العطشانت) غم تو قبل تو آمد به جود از ازل گریه کنت فاطمه بود دل مادر به عزیزش بند است لذتش بوسه ی بر فرزنداست شاد از آمدن دلبند است شب میلاد شب لبخند است پس چرا مادر تو گریان بود ؟ وقت بوسیدن تو نالان بود جمله ات بغض ب ما داد حسین کردم از غصه ی تو یاد حسین کربلا یاد من افتاد ، حسین نمک روضه ی میلاد : حسین ... ای مرتب شده در بین حصیر از پریشان شده ها دست بگیر @hadithashk
ارباب عشق بــر ســر گـهـوارهٔ اربــاب غـوغـایـی بـه پاست بـر سر بوسیدن رویش چه دعوایـی به پاست عرش را زهرا خـودش زیـبـا و تـزییـن می‌کند شوروشوقی در دلش وقت گل‌آرایی به پاست فـوج فـوج از آسمـان‌هـا مثـل بـاران می‌رسنـد از مـلائـک نـزد زهــرا مـوج دریـایـی به پاست جبـریـیـل آمد، و مـیکـایـیـل و عـزرایـیـل هـم آمد اسـرافـیـل هـم، بـزم مـصفـایـی به پاست فـطـــرس آمــد، انـبــیــأ و اولــیــا هـم آمـدنـد خـانـهٔ حـیـدر چه مهـمـانـی زیبـایـی به پاست آمــده آن دلــربــایــی کـه بـهــار جـان مـاسـت فصل جان عاشقانـش را شکوفـایـی به پاست من‌که باشم؟ تاکه یک‌تن از محبانش خداست عـشـق در قنداقه و گهـواره جنبانش خداست سید محسن حبیب اله پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
نام او را بر زبان آور حلاوت را ببین خاکبوس آستانش باش عزت را ببین در جهان فانی ما نیست خیری بی حسین نان خور شاه شهیدان باش، برکت را ببین گر چه خیلی بی وفایی دید اما باز هم دستگیری میکند از ما مروت را ببین معصیت میگیرد و خوبی به جایش می دهد در ازای قطره اشکی، تجارت را ببین راه من سوی تباهی بود سوی او نبود ناگهان چشمم به پرچم خورد، قسمت را ببین نوکر عاصی او گر راهی دوزخ شود زود بانگی می رسد برگرد حضرت را ببین در جهانی که همه از پشت خنجر می زنند سِیر در سینه زنانش کن رفاقت را ببین اینقدر دریا و دشت و کوه را زیبا مخوان در حریم او قدم بگذار جنت را ببین حُرِّ بی او را تصور کن هلاکت را نگر حُرِّ با او را تصور کن شهادت را ببین روز محشر که بیاید روضه خوان او خداست اشک ریزش مادرش زهراست، هیئت را ببین تحت امرش بود باران و برای جرعه ای منت از دشمن کشید اوج مصیبت را ببین روی محتاجان همیشه باز بود آغوش او نیزه ها را هم پذیرا شد سخاوت را ببین ساربان با اینکه دیر آمد به دیدارش ولی دست پر برگشت از مقتل کرامت را ببین آه بعد از بوسه شمشیرها بر صورتش دخترش نشناخت بابا را جراحت را ببین @hadithashk
دل اگر قابلتان نیست سر آماده کنم تو بکش نیشترت را جگر آماده کنم جهت پیش کشی حاضرم اعلاحضرت زیر پای تو ذبیح از پسر آماده کنم پدر و مادر و فرزند و عیالم نوکر کم اگر هست بگو بیشتر آماده کنم جهت اینکه بچرخند به دور سر تو لایقت نیست ستاره ، قمر آماده کنم پر قنداقه ی تو بال و پر فطرس شد مددی! نذر تو یک جفت پر آماده کنم جنب تمثال شهنشاهی تو بایستی دو سه تا لاله ی سبز قجر آماده کنم خبرش رفت به قرآن سگ اصحاب کهف سگ اصحاب حسینم خبر آماده کنم گرد و خاک قدمت جنس دکان های زر است از شناسای طلا رفته گر آماده کنم روز ، بی نام تو گر شب نشود خوب تر است ذکر تسبیح شبم را ، سحر آماده کنم . خبر بر سر نیزه شدنت باعث شد از همین اول ره چشم تر آماده کنم @hadithashk
زُلفیم پریشانی ما را بنویسید بالیم پَرافشانیِ ما را بنویسید ما سجده به اَبروی کجِ یار نمودیم بد نیست مسلمانیِ ما را بنویسید یک لحظه نشستیم سرِ کوچه‌ی دنیا یک عمر پشیمانیِ ما را بنویسید از روزِ ازل عاشق آن زلفِ سیاهیم این قصه‌ی طولانیِ ما را بنویسید یا شرحی از آن عطرِ خوشِ سیب بخوانید یا حیرت و حیرانیِ ما را بنویسید یک‌بار بیایید به بین‌الحرمینش تا سجده‌ی پیشانیِ ما را بنویسید ما مستِ حسینیم حسینیم حسینیم این نعره‌ی طوفانیِ ما را بنویسید سودا زده‌ی طُره‌ی جانانه‌ام امشب زنجیر بیارید که دیوانه‌ام اشب* تا عینِ علی گردشِ تیغِ دودَمِ ماست این گردش خورشید هم از پیچ و خَم ماست ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگیِ ما عدَم ماست* ما نسل به نسل از نَفَس فاطمه هستیم یعنی که علی هم  دَم و  هم بازدمِ ماست آنقدر به ما  لطفِ شما داد ، خدا هم گیرم که دو دنیا بدهد باز کم ماست این خاک فقط گوشه‌ی ایران حسین است از  کرببلا تا به خراسان حرمِ ماست این قلب نه  این بقعه‌ی شش گوشه‌ی عشق است این سینه نه  این خانه‌ی صاحب علم ماست ما را چه شرافت بِه از این ، خاک حسینیم یعنی که جهان نیز به زیرِ قدم ماست ما کاشیِ چسبیده به ایوانِ تو هستیم  سوگند به لبخند حسن آنِ تو هستیم وقتی که سرشتند گلِ دربه دران را دادند به ما منصب خونین جگران را مژگان همه داریم به بین الحرمینت تا چشمِ تو لطفی بکند رفتگران را تنها تو سراغِ من بیچاره گرفتی تنها دل تو خورد غمِ رهگذران را من آمده‌ام بر سرِ خاکِ تو بمیرم بردار از این دوش همین بارِ گران را بگذر چو قیامت به سر خاک شهیدان از خویش خبردار کن این بی خبران را* ما نسل به نسل از پدران ارث گرفتیم تا نذر نمودیم تمام پسران را دنیا که نفهمید، قیامت همه فهمند حال من و حالِ جگر جامه‌دران را تا هست نفس پاره گریبان حسینیم صدشکر خدا را که  پریشان حسینیم ای عشقِ خدا سفره‌ی شاهانه‌ات آباد من خانه خراب توام ای خانه‌ات آباد دیدیم کنارِ تو کریمیِ حسن را این خانه و این خوانِ کریمانه‌ات آباد انگشت‌نما بودنِ ما لطف کمی نیست ای عشق ، دلِ اینهمه دیوانه‌ات آباد گفتی که گدایت عرق شرم نبیند گفتند گدایان درِ کاشانه‌ات آباد یکبار به ایران زدی و مُلک گرفتی مُلکی که گرفته دمِ مستانه‌ات آباد ما را جگری هست ولی سوخته از شوق قلبی که سپردیم به میخانه‌ات آباد ما را جگری بود ولی کرببلا بُرد هرگوشه‌ی شش گوشه‌ی شاهانه‌ات آباد ما زاده‌ی اشکیم برای تو بگِرییم بگذار که یک عمر به پایِ تو بگِیریم تا خیمه عزیزم خبرت را چه کسی بُرد از گودیِ گودال پَرت را چه کسی بُرد دیدم که زمین گیر شدی پیشِ جوانت بر رویِ عبایی پسرت را چه کسی بُرد در علقمه گفتند که پشتِ تو شکستند بر نیزه هلالِ قمرت را چه کسی بُرد فهمید حرم پیرهنت را  چه کسی کَند افسوس نفهمید سرت را چه کسی بُرد جز شیهه‌ی اسبی که در خیمه رسیده‌است پیغام تَنِ مختصرت را چه کسی بُرد از شانه‌ی اُفتاده‌ی زینب همه دیدند ارثیه‌ی زخمِ جگرت را چه کسی بُرد دیدند که گیسوی بهم ریخته داری از نیزه‌ای اَبروی بهم ریخته داری *مفتون همدانی *کلیم کاشانی *سلیم تهرانی @hadithashk
وقتی که خاک عاشقان را می‌سرشتند بر لوح دل نام شما را می‌نوشتند بذر جنون را در دل ما تا که کِشتند گفتند این دیوانگان اهل بهشتند اهل غم و عشرت فروش عالمین‌اند دیوانگان ذکر زیبای حسین‌اند صبح ازل ما را گرفتار تو کردند ما را گرفتار تو بیمار تو کردند دیوانگان شمع رخسار تو کردند اصلاً غلام کوی و بازار تو کردند طوبی به حال ما که ما را برگزیدند با لطف زهرا مادرت، ما را خریدند ما بنده‌های زر خریدیم و تو ارباب تو حضرت محبوب و ما هم جمع احباب ما تشنه‌ا‌‌یم و تو گواراتر ز هر آب رؤیای شیرینی، تو در بیداری و خواب در خواب و بیداری فقط فکر تو هستیم وقف شما و فارغ از غیر تو هستیم ای یوسف مصر بقا دریاب ما را ای ساکن کرب و بلا دریاب ما را ای بضعه شیر خدا دریاب ما را ای زاده خیر‌النسا دریاب ما را ما سائل یک چشمه لبخند شمائیم سینه به سینه عبد در بند شمائیم @hadithashk
حسین من در وقت شادی ، لحظهٔ غم گریه کردم با تو به شعبان و محرم گریه کردم توکشتهٔ اشکی و من هم مردهٔ اشک عمری بگریم برغمت ، کم گریه کردم دستِ مرا این اشک ها بی شک گرفته آدم شدم با آه و با دم گریه کردم در چشمهایم بادهٔ چل ساله دارم مردم اگر دیدند مستم! گریه کردم ابرم که بارانم به هر جایی نبارد شادم فقط در زیر پرچم گریه کردم وقتی شنیدم حرمله خندید بر تو با واژه شرمندگی هم گریه کردم  حامد آقایی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سالار زینب(س) روی شانه بار سبو می کشم سر راه میخانه هو می کشم کمی تربت کربلا دستم است به یاد حرم باز بو میکشم شبی خواب دیدم کنار فرات نماز است و مسّ وضو میکشم اگرچه ز شش گوشه جامانده ام ولی مستم و زیر و رو میکشم سری خانهء فاطمه می زنم فقط منت لطف او می کشم شراب طهورای من خانگی است حسین آمده وقت دیوانگی است گل پنج تن آخرش شد حسین سفارش ز پیغمبرش شد حسین دل مادرش فاطمه آب شد که جاری ترین کوثرش شد حسین لب ذوالفقار علی شد دو دم حسن جلوهء دیگرش شد حسین چه سرمایه ای دست ما آمده صدف عالم و گوهرش شد حسین رسد نوکر او نمازش به عرش اگر ذکر انگشترش شد حسین اگرچه فقط دردسر داشتیم چه رزقی از این سفره برداشتیم اگر جلوهء او در عالم نبود میان دل ما خدا هم نبود نمیشد بگرید برای حسین اگر ترک اولای آدم نبود به والله فطرس بدون حسین دلش پیش آن عرش اعظم نبود اگر دست من را رها کرده بود دو دستم به نخهای پرچم نبود همین زندگانی صفایی نداشت اگر شور و حال محرم نبود تو را دوست دارم عزیزم حسین بگو جان به پایت بریزم حسین چرا بین کوی و گذر میروی غریبانه داری سفر میروی سرت را تراشیده ای یا که نه؟ به این حج چرا بی خبر میروی مسیری که دیدم پر از نیزه است چرا در پی دردسر میروی لباس نو و کهنه داری ببر که داری میان خطر میروی چه انگشتری دست کردی حسین از این شهر، تحت نظر میروی هلالم کمی تاب برداشتی برای علی آب برداشتی؟ رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جانم حسین(ع) صدای پای خدا می‌رسد به گوش بیا سبو به دست و غزلخوان و باده نوش بیا بگیر بیرق میخانه را به دوش بیا به بزم آمدن پیر می فروش بیا دوباره صحبت هل من مزید آمده است خدای عشق در انسان پدید آمده است صدای پای بهار است، عید می‌آید به قفل بستهٔ دلها کلید می‌آید کسی که دل به هوایش تپید می‌آید خبر دهید به فطرس امید می‌آید بیا که یأس مرام خدا فروخته‌هاست شب رسیدن آقای بال سوخته‌هاست به تشنه‌ای که به دام سراب افتاده‌ست بگو که کشتی رحمت به آب افتاده‌ست فقط نه از سر فطرس عذاب افتاده‌ست دهان هرچه گنهکار، آب افتاده‌ست پیاله‌ها همه از این شراب پر شده است به هر کسی که نظر کرده است حر شده است حسین آمده تا خلق، رستگار شوند به یمن گریه به او فصل‌ها بهار شوند حسین آمده تا قلب‌ها شکار شوند به محض بردن این نام، بیقرار شوند حسین آمده با یک نگاه دل ببرد وگرنه کیست از این روسیاه دل ببرد ز عرش گفت خداوند قادر منان خموش باش جهنم! که سوم شعبان بجای آتش تو کرده رحمتم طغیان حسین مانَد و بس کل من علیها فان بگو رسول به این خلق تا ابد گمراه که من احب حسیناً فقد احب الله اگر چه شیر ز انگشت وحی می‌نوشد و جبرئیل به جسمش لباس می‌پوشد شهنشه است ولی با غلام می‌جوشد مرا بخاطر روی سیاه نفروشد کسی که رو_ به روی بنده‌اش گذاشته است هوای نوکر خود را همیشه داشته است خدا کند که مرا عاقبت بخیر کند فدایی وهب و مسلم و بریر کند مرا نگاه، چو راهب میان دیر کند به خیمه‌اش بکشاند مرا، زهیر کند چنان حبیب در این خانه موسپید شوم شبیه جون در آغوش او شهید شوم اگر نبود حسینیه ما کجا بودیم چنان کبوتر صد بام و صد هوا بودیم هزار شکر که با او از ابتدا بودیم شب ولادتش ای کاش کربلا بودیم نشد کنار تو باشیم، از بد اقبالی‌ست دم ضریح تو صد حیف جایمان خالی‌ست دم ضریح تو اما دلی پریشان است به روی سینه زند مادری که گریان است هنوز هم پسرم روی خاک، عریان است هنوز بین دو تا نهر آب عطشان است چه کربلاست که آدم به هوش می‌آید هنوز نالهٔ زینب به گوش می‌آید محمد علی بیابانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
طراوت عشق چقدر مانده به دریا، به آستان حسین پر از طراوت عشق است آسمان حسین بگو که نام مرا دل شکسته بنویسند بگو! که می‌رسد از راه کاروان حسین همیشه دل‌نگرانم مباد خط بخورد شناسنامه‌ام از نام دوستان حسین هنوز حسرت آن روز در دلم جاری‌ست به کربلا نرسیدیم در زمان حسین مرور کرده‌ام این قصه را هزاران بار نمی‌شود به‌خدا کهنه، داستان حسین به جستجوی چه هستی از آفتاب بپرس! که هست در همه جای جهان، نشان حسین... هنوز می‌وزد احساس شرم از هر رُود قصیده‌ای نسرودند نذر جان حسین نداشتم به جز این بیت‌ها ره‌آوردی که پیش‌کش کنم آن را به آستان حسین بهار بود، که یک شب به خواب می‌دیدم به کربلا، شده‌ام باز میهمان حسین!”  خدابخش صفادل لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عزیزم حسین(ع) هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد نسیم یک سبد آیینه در بغل دارد خوشا به حال خیالی که در حرم مانده و هر چه خاطره دارد از آن محل دارد به یاد چایی شیرین کربلایی‌ها لبم حلاوت «احلی من العسل» دارد چه ساختار قشنگی شکسته است خدا درون قالب شش‌گوشه یک غزل دارد بگو چه شد که من اینقدر دوستت دارم؟ بگو محبت ما ریشه در ازل دارد غلامتان به من آموخت در میانهٔ خون که روسیاهی ما نیز راه حل دارد  سید حمیدرضا برقعی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عزیزم حسین(ع) دیگر برای زندگی ام علت آمده است امشب به دوش کل جهان منت آمده است خورشید بعد این همه سال از تولدش فهمیده تازه دور زمین حرکت آمده است دنیا اگر مشبهِ دریا شود بدان از گوشه چشم سید ما رخصت آمده است قطعاً برای گسترش فکر و فهم ما از جانب خدای احد فرصت آمده است اندیشه ای‌ جدید که تعریف های آن جنبش ، قیام ، حرکت و یا نهضت آمده است حتی زمان خواندن اسم «حسین» هم سمت زبان لشکریان لکنت آمده است اما گذشت تا که بفهمند کوفیان مظلوم ما برای فقط بیعت آمده است فربد افشاری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹