طفل را کشتند
جماعتی که توان از علی ز کف بردند
پناه بر در ثانی ناخلف بردند
هنوز جسم نبی بر زمین نمایان بود
که آبرو ز جوانمردی و شرف بردند
سه رکن خاری امت برای بیعت خویش
جَهال پست و فرومایه را به صف بردند
سقیفه ای که بنی ساعده علم کردند
عنان ناقه دین را به هر طرف بردند
مگر نگفت پیمبر علی وصی من است
هجوم بر سر درگاه لوکشف بردند
فدک بهانه نمودند و طفل را کشتند
میان خانه حیدر دُر از صدف بردند
مگر نه اینکه به محراب کوفه ضربت خورد
یکی نگفت علی را چرا نجف بردند
قرار شد که حسینش شود پناه همه
شکسته عهد، ورا هم به سمت تف بردند
همان جماعت کوفی به شام پیوستند
زنان اهل حرم را به چنگ و دف بردند
زدند حلقه به دور سری که می گریید
میان کوچه و بازار با شعف بردند
گهی به تشت زر و گاه در میان تنور
از این طرف سر او را به آن طرف بردند
جواد کلهر
#اشعار_روضه_اهل_بیت #امام_غریب #جواد_کلهر #شعر_روضه #شعر_شهادت_اهل_بیت #هیئت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
غریبستان
ای مدینه زائرانت کم شده
سهم ما از غربتت ماتم شده
کوچه های تنگ تو گشته خراب
نیست خشتی آشنا بهر ثواب
در فراغت غم درون سینه هاست
قلب شیعه با غریبی آشناست
روضه جای خود؛ نداری زائری
تا بریزد دانه بهر طایری
شمع بسته رخت انگار از برت
از چه رو پروانه گردد همدمت
شد شکسته حرمت نان و نمک
بار دیگر در تلافی فدک
در غریبستان گلزار ولا
ناله زن بر صادق آل ابا
بار دیگر دست مردی بسته شد
قلب او در کوچه هایت خسته شد
خانه سوزی رسم دیرین تو بود
هیزم و خاکستر آیین تو بود
پشت در او دید میخ سرخ را
عکسی از حوریه بین شعله ها
تا که زد سیلی عدو او گفت آه
یاد مادر کرد در آن شامگاه
دست بسته پا برهنه بی خِمار
انبیا از این جسارت شرمسار
لااقل بگذار تا پوشد عبا
از پیمبر تو نما شرم و حیا
می کشید او را عدو بر روی خاک
خاک هم در غربتش شد سینه چاک
داشت منصور از وجودش واهمه
او بود سبط علی و فاطمه
ناسزا بر مادرش می داد او
ریخت زهری پر شرر بر کام او
شمع مذهب در مدینه شد خموش
پور جعفر شال غم دارد به دوش
بهر تشییعش هَزاران آمدند
بلبلان مست و خرامان آمدند
رنجشی بر قلب یارانش نرفت
خار در پای عزیزانش نرفت
شکرلله پیکر او گشت خاک
نیست چون جدش تن او چاک چاک
کربلا هم داشت غربت نامه ای
نیست ایمن تن ز کهنه جامه ای
پا کشد بر خاک ها سبط نبی
هم نبی استاده آنجا هم علی
او ز قحط آب لب را دوخته
اصغرشیرین زبانش سوخته
خورد از نامردمان سفله تیر
آسمان گردید در چشمش چو قیر
چهره خندان، نیست بر ابروش اخم
بر لبش خورده فقط هشتاد زخم
یک نفر نیزه زد آن گونه که او
از قفا افتاد یکباره به رو
بود بعد از نحر؛ نعل اسب ها
رقص با شمشیرها و نیزه ها
جواد کلهر
#جواد_کلهر #شعر_آیینی #شعر_روضه #شعر_شهادت_امام_صادق #شعر_مرثیه
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
خسرو خوبان
عاشقی دربدری دارد و بی سامانی
گاه ابریست هوای دل و گه بارانی
گر چه آرام و قرارم به نظر قرب شماست
شهره ام شهره ز سرگشتگی و حیرانی
من بجز کوی شما بر در دیگر نروم
دولتم داد به من فیض تو را ارزانی
رو به سوی حرم خسرو خوبان گفتم
خوب یا بد تو خودت حال مرا می دانی
نیستم لایق اگر زائر کویت گردم
ریزه خواری ز درت نیست کم از مهمانی
چه برانی چه بخوانی تو مرا از کویت
نروم بر در دیگر به همین آسانی
روز اول به هوای حرمت جلد شدم
می پرم گرد شما تا نفس پایانی
حرمت ملجاء درماندگی ماست رضا
با تو ما را نبود واهمه از ویرانی
هم غریب الغربایی و معین الضعفا
هم علاج غم و بیماری بی درمانی
خادمان حرمت از در تو می یابند
فر شاهنشهی و مرتبه سلطانی
آنکه شد عارف بالله شما را در طوس
یافت در بحر ولا مرتبه ای عرفانی
جواد کلهر
#اشعار_دهه_کرامت #اشعار_مدح_امام_رضا #امام_خوبی_ها #جواد_کلهر #شعر_مدح_امام_رئوف
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
یا الله
آشیان سوخته را بال و پری نیست که نیست
خانه باقیست وز آن خانه دری نیست که نیست
درد این است که از حضرت خاتم تنها
یک اثر ماند که از او اثری نیست که نیست
روز خورشید سرافکنده ز نور رویش
شام تابنده تر از او قمری نیست که نیست
دختر طلحه که امروز ملاقاتش کرد
دید با حزن که او را سحری نیست که نیست
آستین ها به دهان حجره پر از بغض نهان
چون علی واله و شوریده سری نیست که نیست
فاطمه جان چه کنم بی کس و تنها ماندم
در سراپای وجودم هنری نیست که نیست
آب آورد حسن تا که تنش را شویند
حیف حاجت به سرشک بصری نیست که نیست
کار این غسل نباید به درازا بکشد
زانکه از او بدن مختصری نیست که نیست
فکر کردی چه کنم با حسن و زینب تو
غیر مرداب مرا رهگذری نیست که نیست
راه حق حزن و محن بود فراوان دیدی
غیر از این ره، گذر پرخطری نیست که نیست
با چه رویی به دو چشمان پیمبر نگرم
روشن از جلوه رویش نظری نیست که نیست
گر بپرسد که علی جان چه به روزش آمد
جز سر خم شده حرف دگری نیست که نیست
جواد کلهر
#ام_ابیها #ام_الائمه #بقیع #جواد_کلهر #شعر_شهادت_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
خاموشم و کسی ز غمم نیست باخبر
تا نخل دین ز غربت من آورد ثمر
پی کرده ام دمی شتر سرخ موی را
صلح از هزار جنگ ز صبرم بَرَد ظفر
اما میان خانه خود هم غریبه ام
مرگ از خدای می طلبم شام تا سحر
راحت شدم ز فتنه و کید زنی پلید
نامش نمی بَرَم که بُوَد ننگ بر بشر
فرقی نداشت شب هم اگر دفن می شدم
ایمن نبود جسم من از کینه و شرر
دلتنگ مادرم شده ام حرفم این بود
این مادری ترین پسرت را دگر بِبَر
هفتاد چوب تیر به تابوت من نشست
ای وای مادرم چه کشیدی ز میخ در
تابوت ضربت و اثر تیر را گرفت
اما نکرد میخ در از سینه اش حذر
دیدم گلاب از بغل برگ گل چکید
شیشه شکست با لگد خصم خیره سر
هر چه کشیده شد قد من روی پنجه ام
ممکن نشد به قامت مادر شوم سپر
بینایی اش ز ضربه سیلی ز دست رفت
اما نخواست با خبر از آن شود پدر
صبرم کفاف این همه غم را نمی دهد
اینکه چهل نفر کند از روی در گذر
دیگر ز روی منبر جدم کسی مرا
پایین نمی کشد که شوم خوار در نظر
زهری که سرخ کرد تنور دل مرا
شد متهم وگرنه دلم بود شعله ور
یک دشت پر ز لاله اگر دید خواهرم
در انتظار اوست، سری بین تشت زر
#شعر_شهادت_امام_حسن_مجتبی
#دهه_آخر_صفر
#جواد_کلهر
@hadithashk
مَن لَم یَشکُرِالمَخلوقَ، لَم یَشکُرِ الخالقَ
به رسم ادب و معرفت از همه دوستان و عزیزان شاعر که لطف کردن منت سر ما گذاشتن و اشعارشونو برای انتشار در اختیار مجموعه #حدیث_اشک قرار دادن تقدیر، تشکر و قدردانی میکنیم
🙏🙏🙏🙏
#احسان_صابریون
#بهمن_ترکمان
#گروه_شعر_یا_مظلوم
#رضا_قربانی
#ابراهبم_لآلی
#امیر_علوی
#یاسین_قاسمی
#ایمان_دهقانیا
#طاها_ملکی
#حسن_لطفی
#حسن_کردی
#محمود_اسدی
#کرامت_نعمت_زاده
#جواد_قدوسی
#امیر_فرخنده
#محمد_نجاری
#وحید_عظیم_زاده
#احسان_نرگسی
#بردیا_محمدی
#سید_پوریا_هاشمی
#پوریا_باقری
#اسماعیل_روستایی
#محمد_کیخسروی
#محمد_جواد_مطیع_ها
#محمد_حسن_بیاتلو
#مهدی_شریف_زاده
#سجاد_شاکری
#وحید_قاسمیان
#ساسان_آقایی
#حامد_آقایی
#مرضیه_نعیم_امین
#مرضیه_عاطفی
#نفیسه_کریمی
#فاطمه_بلیوند
#علی_مطهری_فرد
#علی_اکبر_جمشیدی
#علی_بهرامی_نیا
#محسن_راحت_حق
#پدارم_اسکندری
#علی_رفیعی
#صادق_افخمی
#علیرضا_وفایی
#حامد_شیخ_پور
#روح_اله_اسماعیلی
#سراج_الدین_سرایانی
#امیر_عظیمی
#محسن_کاویانی
#محمد_حسن_جنتی
#سید_حسین_صمدی
#سید_جعفر_حیدری
#وحید_مصلحی
#یونس_وصالی
#احمد_ایرانی_نسب
#محمد_جواد_پرچمی
#میثم_مومنی_نژاد
#محمد_حسین_رحیمیان
#رًضا_قاسمی
#مجید_قاسمی
#علیرضا_خاکساری
#مهدی_رحیمی
#ناصر_دودانگه
#سید_محسن_حبیب_اله_پور
#جواد_کلهر
#موسی_علیمرادی
#روح_اله_پیدایی
#علی_اکبر_نازک_کار
#سعید_توفیقی
#علی_اکبر_نازک_کار
#ظهیر_مومنی
#رضا_رسول_زاده
#علی_حسنی
#احمد_علوی
#داریوش_جعفری
#رسول_عسگری
#محمد_قاسمی
#رضا_دین_پرور
#مجتبی_خرسندی
#وحید_قاسمی
#حسین_زارع_زاده
#هانی_خداداد
#فربد_افشاری
#محمد_جواد_شیرازی
#شهریار_سنجری
#ابراهیم_زمانی
#آرش_براری
#عماد_بهرامی
#حسین_قربانچه
#ارمان_صائمی
#محسن_صرامی
این الرجبیون
هلال ماه رجب مقدمت مبارکباد
دوباره پرتو رویت به شهر ما افتاد
سلام ماه خدا ماه عفو و بخشایش
ز یمن تو شده بیت گلین دل آباد
سلام بر دو محمد سلام بر دو علی
شرافت تو فزون تر شده است زین میلاد
بنات فاطمه هر یک ستاره ای رخشان
نبی ست از برکات وجود آنها شاد
امام باقر و پنجم تجلی افهام
ز شوق تشنه دانش به پای او افتاد
گشوده دیده به چشمان حضرت سجاد
اگر غلط نبود او حسین دیگر زاد
قرابتی که اجین گشته با علوم و کمال
ز پایه علم و فنون را نهاده او بنیاد
ز فیض ماه رجب باب توبه هم باز است
خدا دوباره به خلقش ز لطف فرصت داد
خجل ز کرده و خودکامگی و بار گنه
به جاست تا که ز اعمال خود زنی فریاد
مرجب است از آن رو که ماه خودسازی است
ذبیح نفس شدن خوش بود در این میعاد
اگر چه دم زدن از عشق بی تکلف نیست
غلام درگه تو هر که شد بود آزاد
ز فیض ماه رجب پر نما تو انبانت
که وِرز نیک بماند برای روز معاد
میان روزه و شب های آرزومندی
به قدر گوشه چشمی نما ز مهدی یاد
جواد کلهر
#جواد_کلهر #شعر_ولادت_امام_پنجم #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_باقرالعلوم #شعر_ولادت_حضرت_امام_محمد_باقر
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
دیدی آخر که غربت من را هر کسی بود در دو عالم دید
ز ابتدای امامتم جز من کس بجز آتش و فراق ندید
ازدحام حرامیان یک سو باده نوشان ز یک طرف اما
غارت خیمه ها که شد آغاز پدرم شد به قتلگاه شهید
لرزه بر جان خواهرم افتاد تب به جسمم که گشت مستولی
گرمی احتراممان مثل خانه مادری زبانه کشید
من به چشمان بی رمق دیدم لشکری سمت خیمه می امد
کودکی زیر پای مرکب ها پابرهنه به روی خار دوید
بگذارید ساده تر گویم جانمان بین دست ها مان بود
پدرم داشت دست و پا می زد گلویش را چرا نمی برید
نانجیبی به قتلگاه آمد خم شد و موی یار را بگرفت
بی قرارش خدای عز و جل به تماشا نشست و شمر برید
خنجری تشنه گشت سیراب از خون حلقوم با لبی عطشان
زخم زد با کلام برانش دشت آلاله های ما را چید
دو علی ماند بین این صحرا هم علی اکبر و علی اصغر
علی دیگری اسارت رفت چون غلامان به دوش سلسله دید
رفتم از قتلگاه با ناله آه خورشید بین خون غلطان
این غروب تو نیست می دانم که طلوعی است بهر صبح سپید
پا نهادیم ما به بزم بلا دل نهادیم بین تشت طلا
خیزان خسته شد یزید نشد بسکه با چوب بر لبش کوبید
آه زینب کجا و شمر و سنان آه زینب کجا و قد کمان
آه زینب کجا و ابن زیاد آه زینب کجا و بزم یزید
دیدم از روی نی که چشمانت را عموجان به روی ما بستی
غیرت الله دیدمت از دور خون پاکت به پای نیزه چکید
روضه را من خودم تمام کنم شیعیان هر چه گشت بادا باد
کاش مادر مرا نمی زایید کاش مادر مرا نمی زایید
چقدر پای نیزه رقصیدند چقدر پای ناقه خندیدند
قامت راست قامتان خم شد قافله تا به شهر شام رسید
#شعر_شهادت_حضرت_امام_سجاد_ع
#جواد_کلهر
@hadithashk