eitaa logo
حدیث اشک
9.2هزار دنبال‌کننده
75 عکس
146 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
طفل را کشتند جماعتی که توان از علی ز کف بردند پناه بر در ثانی ناخلف بردند هنوز جسم نبی بر زمین نمایان بود که آبرو ز جوانمردی و شرف بردند سه رکن خاری امت برای بیعت خویش جَهال پست و فرومایه را به صف بردند سقیفه ای که بنی ساعده علم کردند عنان ناقه دین را به هر طرف بردند مگر نگفت پیمبر علی وصی من است هجوم بر سر درگاه لوکشف بردند فدک بهانه نمودند و طفل را کشتند میان خانه حیدر دُر از صدف بردند مگر نه اینکه به محراب کوفه ضربت خورد یکی نگفت علی را چرا نجف بردند قرار شد که حسینش شود پناه همه شکسته عهد، ورا هم به سمت تف بردند همان جماعت کوفی به شام پیوستند زنان اهل حرم را به چنگ و دف بردند زدند حلقه به دور سری که می گریید میان کوچه و بازار با شعف بردند گهی به تشت زر و گاه در میان تنور از این طرف سر او را به آن طرف بردند  جواد کلهر لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
غریبستان ای مدینه زائرانت کم شده سهم ما از غربتت ماتم شده کوچه های تنگ تو گشته خراب نیست خشتی آشنا بهر ثواب در فراغت غم درون سینه هاست قلب شیعه با غریبی آشناست روضه جای خود؛ نداری زائری تا بریزد دانه بهر طایری شمع بسته رخت انگار از برت از چه رو پروانه گردد همدمت شد شکسته حرمت نان و نمک بار دیگر در تلافی فدک در غریبستان گلزار ولا ناله زن بر صادق آل ابا بار دیگر دست مردی بسته شد قلب او در کوچه هایت خسته شد خانه سوزی رسم دیرین تو بود هیزم و خاکستر آیین تو بود پشت در او دید میخ سرخ را عکسی از حوریه بین شعله ها تا که زد سیلی عدو او گفت آه یاد مادر کرد در آن شامگاه دست بسته پا برهنه بی خِمار انبیا از این جسارت شرمسار لااقل بگذار تا پوشد عبا از پیمبر تو نما شرم و حیا می کشید او را عدو بر روی خاک خاک هم در غربتش شد سینه چاک داشت منصور از وجودش واهمه او بود سبط علی و فاطمه ناسزا بر مادرش می داد او ریخت زهری پر شرر بر کام او شمع مذهب در مدینه شد خموش پور جعفر شال غم دارد به دوش بهر تشییعش هَزاران آمدند بلبلان مست و خرامان آمدند رنجشی بر قلب یارانش نرفت خار در پای عزیزانش نرفت شکرلله پیکر او گشت خاک نیست چون جدش تن او چاک چاک کربلا هم داشت غربت نامه ای نیست ایمن تن ز کهنه جامه ای پا کشد بر خاک ها سبط نبی هم نبی استاده آنجا هم علی او ز قحط آب لب را دوخته اصغرشیرین زبانش سوخته خورد از نامردمان سفله تیر آسمان گردید در چشمش چو قیر چهره خندان، نیست بر ابروش اخم بر لبش خورده فقط هشتاد زخم یک نفر نیزه زد آن گونه که او از قفا افتاد یکباره به رو بود بعد از نحر؛ نعل اسب ها رقص با شمشیرها و نیزه ها جواد کلهر لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
خسرو خوبان عاشقی دربدری دارد و بی سامانی گاه ابریست هوای دل و گه بارانی گر چه آرام و قرارم به نظر قرب شماست شهره ام شهره ز سرگشتگی و حیرانی من بجز کوی شما بر در دیگر نروم دولتم داد به من فیض تو را ارزانی رو به سوی حرم خسرو خوبان گفتم خوب یا بد تو خودت حال مرا می دانی نیستم لایق اگر زائر کویت گردم ریزه خواری ز درت نیست کم از مهمانی چه برانی چه بخوانی تو مرا از کویت نروم بر در دیگر به همین آسانی روز اول به هوای حرمت جلد شدم می پرم گرد شما تا نفس پایانی حرمت ملجاء درماندگی ماست رضا با تو ما را نبود واهمه از ویرانی هم غریب الغربایی و معین الضعفا هم علاج غم و بیماری بی درمانی خادمان حرمت از در تو می یابند فر شاهنشهی و مرتبه سلطانی آنکه شد عارف بالله شما را در طوس یافت در بحر ولا مرتبه ای عرفانی جواد کلهر لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
یا الله آشیان سوخته را بال و پری نیست که نیست خانه باقیست وز آن خانه دری نیست که نیست درد این است که از حضرت خاتم تنها یک اثر ماند که از او اثری نیست که نیست روز خورشید سرافکنده ز نور رویش شام تابنده تر از او قمری نیست که نیست دختر طلحه که امروز ملاقاتش کرد دید با حزن که او را سحری نیست که نیست آستین ها به دهان حجره پر از بغض نهان چون علی واله و شوریده سری نیست که نیست فاطمه جان چه کنم بی کس و تنها ماندم در سراپای وجودم هنری نیست که نیست آب آورد حسن تا که تنش را شویند حیف حاجت به سرشک بصری نیست که نیست کار این غسل نباید به درازا بکشد زانکه از او بدن مختصری نیست که نیست فکر کردی چه کنم با حسن و زینب تو غیر مرداب مرا رهگذری نیست که نیست راه حق حزن و محن بود فراوان دیدی غیر از این ره، گذر پرخطری نیست که نیست با چه رویی به دو چشمان پیمبر نگرم روشن از جلوه رویش نظری نیست که نیست گر بپرسد که علی جان چه به روزش آمد جز سر خم شده حرف دگری نیست که نیست  جواد کلهر لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
خاموشم و کسی ز غمم نیست باخبر تا نخل دین ز غربت من آورد ثمر پی کرده ام دمی شتر سرخ موی را صلح از هزار جنگ ز صبرم بَرَد ظفر اما میان خانه خود هم غریبه ام مرگ از خدای می طلبم شام تا سحر راحت شدم ز فتنه و کید زنی پلید نامش نمی بَرَم که بُوَد ننگ بر بشر فرقی نداشت شب هم اگر دفن می شدم ایمن نبود جسم من از کینه و شرر دلتنگ مادرم شده ام حرفم این بود این مادری ترین پسرت را دگر بِبَر هفتاد چوب تیر به تابوت من نشست ای وای مادرم چه کشیدی ز میخ در تابوت ضربت و اثر تیر را گرفت اما نکرد میخ در از سینه اش حذر دیدم گلاب از بغل برگ گل چکید شیشه شکست با لگد خصم خیره سر هر چه کشیده شد قد من روی پنجه ام ممکن نشد به قامت مادر شوم سپر بینایی اش ز ضربه سیلی ز دست رفت اما نخواست با خبر از آن شود پدر صبرم کفاف این همه غم را نمی دهد اینکه چهل نفر کند از روی در گذر دیگر ز روی منبر جدم کسی مرا پایین نمی کشد که شوم خوار در نظر زهری که سرخ کرد تنور دل مرا شد متهم وگرنه دلم بود شعله ور یک دشت پر ز لاله اگر دید خواهرم در انتظار اوست، سری بین تشت زر @hadithashk
مَن لَم یَشکُرِالمَخلوقَ، لَم یَشکُرِ الخالقَ به رسم ادب و معرفت از همه دوستان و عزیزان شاعر که لطف کردن منت سر ما گذاشتن و اشعارشونو برای انتشار در اختیار مجموعه قرار دادن تقدیر، تشکر و قدردانی میکنیم 🙏🙏🙏🙏
این الرجبیون هلال ماه رجب مقدمت مبارکباد دوباره پرتو رویت به شهر ما افتاد سلام ماه خدا ماه عفو و بخشایش ز یمن تو شده بیت گلین دل آباد سلام بر دو محمد سلام بر دو علی شرافت تو فزون تر شده است زین میلاد بنات فاطمه هر یک ستاره ای رخشان نبی ست از برکات وجود آنها شاد امام باقر و پنجم تجلی افهام ز شوق تشنه دانش به پای او افتاد گشوده دیده به چشمان حضرت سجاد اگر غلط نبود او حسین دیگر زاد قرابتی که اجین گشته با علوم و کمال ز پایه علم و فنون را نهاده او بنیاد ز فیض ماه رجب باب توبه هم باز است خدا دوباره به خلقش ز لطف فرصت داد خجل ز کرده و خودکامگی و بار گنه به جاست تا که ز اعمال خود زنی فریاد مرجب است از آن رو که ماه خودسازی است ذبیح نفس شدن خوش بود در این میعاد اگر چه دم زدن از عشق بی تکلف نیست غلام درگه تو هر که شد بود آزاد ز فیض ماه رجب پر نما تو انبانت که وِرز نیک بماند برای روز معاد میان روزه و شب های آرزومندی به قدر گوشه چشمی نما ز مهدی یاد  جواد کلهر لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
دیدی آخر که غربت من را هر کسی بود در دو عالم دید ز ابتدای امامتم جز من کس بجز آتش و فراق ندید ازدحام حرامیان یک سو باده نوشان ز یک طرف اما غارت خیمه ها که شد آغاز پدرم شد به قتلگاه شهید لرزه بر جان خواهرم افتاد تب به جسمم که گشت مستولی گرمی احتراممان مثل خانه مادری زبانه کشید من به چشمان بی رمق دیدم لشکری سمت خیمه می امد کودکی زیر پای مرکب ها پابرهنه به روی خار دوید بگذارید ساده تر گویم جانمان بین دست ها مان بود پدرم داشت دست و پا می زد گلویش را چرا نمی برید نانجیبی به قتلگاه آمد خم شد و موی یار را بگرفت بی قرارش خدای عز و جل به تماشا نشست و شمر برید خنجری تشنه گشت سیراب از خون حلقوم با لبی عطشان زخم زد با کلام برانش دشت آلاله های ما را چید دو علی ماند بین این صحرا هم علی اکبر و علی اصغر علی دیگری اسارت رفت چون غلامان به دوش سلسله دید رفتم از قتلگاه با ناله آه خورشید بین خون غلطان این غروب تو نیست می دانم که طلوعی است بهر صبح سپید پا نهادیم ما به بزم بلا دل نهادیم بین تشت طلا خیزان خسته شد یزید نشد بسکه با چوب بر لبش کوبید آه زینب کجا و شمر و سنان آه زینب کجا و قد کمان آه زینب کجا و ابن زیاد آه زینب کجا و بزم یزید دیدم از روی نی که چشمانت را عموجان به روی ما بستی غیرت الله دیدمت از دور خون پاکت به پای نیزه چکید روضه را من خودم تمام کنم شیعیان هر چه گشت بادا باد کاش مادر مرا نمی زایید کاش مادر مرا نمی زایید چقدر پای نیزه رقصیدند چقدر پای ناقه خندیدند قامت راست قامتان خم شد قافله تا به شهر شام رسید @hadithashk