eitaa logo
حدیث اشک
9.2هزار دنبال‌کننده
75 عکس
152 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
شروع شد غزلم بسمه تعالی دست تو دستگیر جهانی تو ای معلا دست شبیه مرقدم اینجا دلم مثال ضریح سر است گنبدو گلدسته هاست دوتادست دو دست داده برای رضای حق عباس دخیل دامنش حالا شده ست صدها دست کفیل زینب و ذخر الحسین،ابالفضل ست همیشه قبل برادر،برادر آمادست به بیت فاطمه باشد دوتا مسیحا دم به بیت ام بنین یک نفر مسیحا دست نیامده احدی روی دست این سقا اگر چه آمده بسیار دست بالا دست وَ دست اوست پناه تمامیه عالم بدین سبب زده روی علم مُطلا دست تمام آرزوی نوکرش همین باشد به روز حشر گذارد به دست مولا دست به یمنه ی رزق ال...، را برای او گفتند بگیر دامن او را مَبَر به هرجا دست به بال می رود آخر به عرش جبراییل رسید عرش معلا ولیکن او با دست به چشم و دست و سر و تن به ما نشان داده حسین فاطمه تنها هدف در این جادست (جاده است) خدای ارمنیان و مقلدش عیسی ست سزاست گر بزند سر در کلیسا دست نکرده رد احدی را به جز امان نامه که دست داده و اما نداد سقا دست رسید ماه قبیله رسید با مشکش کنار علقمه میزد به رود دریا دست دو دست شد قلم و شد دو چشم او جوهر چه فایده چه نویسد ندارد آقا دست شده ست دست به دامن،به دامن دستش رسد به خیمه ی اصغر نیفتد از پادست نبود مادر سقا ندید ام بنین که از عمود چه حالی دهد به سقا دست رسید فاطمه آنجا به جای ام بنین چه حال پر محنی میدهد به زهرا دست بدون دست فرود آمده علمدرای چقدر فایده دارد در این بلندا دست حسین مانده و یک قامت شکسته شده صدای خنده و سوت و صدای اعدا،دست حسین مانده و زن های بی پناه حرم خدا نکرده نیاید به سمت زن ها دست @hadithashk
آسمان در سوم شعبان که مهتابی تر است چشم های نوکران در وقت بی تابی،تر است قلب سائل ها در این ایام اربابی تر است آمده ارباب،اما چشم اصحابی تر است می رود تا عرش اعلا جمله ی مولی الکونین اهل عالم این حسین از من و من هم از حسین ای حسینٌ منی پیغمبر خاتم حسین ای قبول توبه های حضرت آدم حسین نام زیبای تو داده جلوه بر پرچم حسین باز دم ذکر حسن جان است،ذکر دم حسین مجتبی غرق شعف شد،تا که آقا آمدی بهر دیدار حسن،شش ماه دنیا آمدی.... آمده در بیت وحی انگار نور دیگری یا که موسی آمده امشب به طور دیگری آمده قرآن و انجیل و زبور دیگری آمد آنکه دوستش داریم جور دیگری آمده آقای عالم فخر کل کائنات امشب اندازد خدا در آب کشتی نجات جلوه ای دارد اگر این آسمان چون ماه اوست ما هدایت گشته ایم اینجا اگر مصباح اوست ما رعیت زاده ای هستیم ،شاهنشاه اوست سِرّ توحید است او ،یعنی که وتر الله اوست اوست معشوق خدا او هست مجنون خدا آمده در خانه ی شیر خدا خون خدا ناجی امروز من ای شافع فردای من ای دم وقت مماتم،عشق تو محیای من جان فدای نام زیبای تو ای،دنیای من اشهدُ ان حسین بن علی آقای من فطرس از جام لبانت واله و مدهوش شد دوزخ از یُمْن قدم های شما خاموش شد می‌رسد بر دست ما فیض عجیب کربلا پر شده در کُل هستی عطر سیب کربلا ای حبیب کربلا، آمد حبیب کربلا آشنای عالمی هست و غریب کربلا موسی عمران به لب دارد انا عبدالشبیر شاه ستار العیوب ای ناجی حُر و زهیر محضرش جبریل چون طفلی مودب آمده از وقارش جان عزرائیل بر لب آمده مژده که آقای جون و عون و شوذب آمده عالم هستی مبارک ،هست زینب آمده منزوی خوش گفته ای حک روی پرچم زینب است این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است فکر هر شام است او،اذکار هر روز است او خوش به حال هر که اینجا دانش آموز است او پیش او خورشید شرمنده،جهان سوز است او ورد لب های کسی چون حاج فیروز است او پور زهرا هستی و ناجی پور مریمی یل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینین پرچمی تو که ذکر ذاکران و شعر های شاعری تو که مقصود دعا و گریه های زائری تو که در بزم عزایت حاضری و ناظری تو غریب مادر اشعار سید ذاکری ساقیا در باز کن که راهی مِی خانه ام آه زنجیری بیاور در غمت دیوانه ام اصل اسلام خدایی اصل ایمانی حسین قلب عالم دست تو یاسین قرآنی حسین ای تو محبوب دل مُلای زنجانی حسین بی سر و سامانیِ عمان سامانی حسین نِی خدا را میشناسم نی نبی،عمان بخوان من حسینی میشناسم بن علی،عمان بخوان کار تو آقایی و کار گداهم نوکری ای سلیمانا نگاهی گاه بر این پا دری پیش تو فرقی ندارد اولی با آخری عشق بازی می کنم با جمله های آذری در قیامت میزنم این جمله را فریاد حسین جان عالم،جان سنه گوربان،اوین آباد حسین.... در گرفتاری همیشه تو رسیدی دادمان روضه های تو رسانده خیر بر اجدادمان می رسد حب تو از ما ارث بر اولادمان بغض دشمن را که داد اسفندیاری یادمان رحمت حق بر کسی که در عزایت زد نفس لعنت حق بر سنان و خولی و شمر و شبث آه از عشق تو دل از این قرن کندیم ما با وجود تو دگر از ما و من کندیم ما بر حصیری بسته دل را از کفن کندیم ما در عزای تو اگر که پیروهن کندیم ما این مواسات است با تو سیدالعریان حسین زینت دوش نبی ای سید العطشان حسین سید و مولا ست او این بنده را سائل بخوان در حضورش دفعه ای این عبد ناقابل بخوان در شب میلاد آقایت بیا از دل بخوان اشک میریزد خدا پس بیتی از مقبل بخوان شد هوای دشت از باد مخالف قیرگون شاه عالی مرتبه از صدر زین شد سرنگون دم گرفته حاج مرزوق و بنالد شهریار میزند بر سر فرزدق محتشم شد بی قرار فاطمه میگفت من را با یزیدی ها چه کار سوخت قلب عالمی با شعر های سازگار پس بخوان با او؛ ملائک رو در این هامون کنید مادرش اینجا نشسته شمر را بیرون کنید کشته ی دور از وطن ای صید افتاده به خون ای الفبای محبت،ای الفبای جنون ای حروف اسم اعظم حاوسین و یا نون ما که هستیم از تو، پس، انا الیه راجعون بر مشامم می‌رسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا @hadithashk
در قیامت میزنم این جمله را فریاد حسین جان عالم،جان سنه گوربان،اوین آباد حسین.... @hadithashk
باهجر تو ما تجربه کردیم خزان را آورده به لب،غصه ی دوری تو جان را خیلی نگرانم تو بیایی و نباشم آرام نما قلب منِ دل نگران را رزق همه ی عالم امکان به ید توست «سائل نخورد ثانیه ای غصه ی نان را شیرینیِ اسم تو چه شوری به سر انداخت فرهاد کند،عشق تو شیرین صفتان را تو یوسف زهرایی و گر رخ بنمایی صد یوسف مصری بِکُند تخته دکان را چشمان تو شد تیر و دل ما هدفت شد صیاد،معطل نکن اینقدر کمان را تحت علمت هستم و تخت است خیالم صد شکر،خدا داده به من کهف امان را گفت حافظ شیراز تویی حافظ دنیا یارب برسان خسرو شیرین دهنان را آقا نجفی؟سامره ای؟کرب و بلایی؟ تا کی بشماریم فقط حدس و گمان را نگذار که ما جاهل و گمراه بمیریم تا کی نشِناسیم تو آقای زمان را شیعه به خدا گشته گرفتار،تو برگرد ای گل پسر فاطمه دریاب جهان را ای منتقم فاطمه ما چشم به راهیم برگرد و بسوزان تو فلانی و فلان را برگرد تورا جان همان دخترکی که میخورْد به همراه کتک زخم زبان را می‌گفت پدر طُرِّه ی گیسوت بهم ریخت تا حشر نبخشم به خدا شمر و سنان را از عمه شنیدم وسط مجلس اغیار یا حضرت منان برسان مهدی مان را @hadithashk
فرقی ندارد اولی یا آخری باشم باید برای یوسف خود مشتری باشم خوب است حتی سائل پشت دری باشم من رهرُو آموزه های جعفری باشم در گرد معشوقند حالا جمع عاشق ها ما شیعیان قال باقر،قال صادق ها از منبر او یاد میگیرم بلاغت را از محضر او یاد میگیرم صداقت را از مکتب او یاد میگیرم شجاعت را از لطف او در سینه ام دارم ولایت را پای علی تا پای جان اِستاده این آقا بازار حیدر را چه رونق داده این آقا روزیِ یک عالم همه مابین دستانش بال ملائک میشود فرش محبانش ترسا و گبر و شیعه و سنی سرِخانش زر میکند سنگ دلم را ابن حیانش مانده جهان از رزم او هم مات هم مبهوت او با سلاح عِلم رفته جنگ با طاغوت با او گره وا میشود از کار خیلی ها فرزند زهرا میشود معیار خیلی ها با علم وقتی میرود پیکار خیلی ها رو به کسادی می رود بازار خیلی ها لبخند او شد مرهمی بر تلخ کامی ها رحمت بر اولادش و لعنت بر هشامی ها حال و هوایش گاه طوفان گاه بارانیست وقتی ابوحمزه کنارش هست،عرفانیست گَه کیمیاگر میشود آن دم که حیانیست گرچه علی الظاهر امین الله تنها نیست افسوس که در قلب یاران نیز شکی بود ای کاش دُورش بیشتر هارون مکی بود دیده دو چشمش غصه و داغ اسفناکی او روی دیوار مدینه کرده حکاکی که از تمام قاتلان مادرم شاکی پس می شود قبرم شبیه چادرش خاکی آقای ما گرچه مزارش خاک و ویران ست بابابزرگ حضرت شاه خراسان ست در کوچه های شهر باز هنگامه افتاده بیت امامی دست یک خود کامه افتاده رَدِّ طناب ظلم،روی جامه افتاده یا فاطمه،در کوچه ها عمامه افتاده اما در اینجا یاس که نیلی نمی افتد بر چهره ی ناموس تو سیلی نمی افتد هرچند که دیدی شما آزار یا الله هرچند دیدی غصه ی بسیار یا الله دُور خودت بودند این اشرار یا الله ناموس تو کِی رفت در بازار یا الله هرچند که دشمن تورا با سربه زیری برد ناموس جدت را ولی کوفه اسیری برد. @hadithashk
خوب است گاهی در غمت دیوانه بودن با مثل تو بر سفره ی شاهانه بودن خاکم به سر، پای تو خاکستر نباشم باید بیاموزم دگر پروانه بودن سهمم شده جای لبانت را ببوسم خوب ست گاهی با تو هم پیمانه بودن تو یاد زلفت داده بودی دلبری را من یاد دستم داده بودم شانه بودن من حرف ها را میزنم با چشم هایم سخت است پیش چشم تو پُرچانه بودن من چون خودم مجنون،هزاران دیدم اما قدری بگو با ما تو از دُردانه بودن هفتاد شهر عشق هم قطعاً ندارد یک لحظه کِیْفِ نوکر این خانه بودن شاید،گمانم حسرت کوثر در این ست یک چند روزی آب سقاخانه بودن.... جان میدهم با عشق در راه خراسان من را قبولم کن تو ای شاه خراسان میریزد از کنج لبت لؤلؤ و مرجان جانانی و باید به پای تو دَهَم جان از برکت اولاد موسیٰ ی قبیله ست این عزت و امنیت امروز ایران ممنون لطف حضرت پروردگاریم دارد به ما ایرانیان لطف فراوان در شهر رِی یک کربلا داده به ما وُ یک فاطمه در قم،علی را در خراسان تو از شروط اصلی توحید هستی حصن حصینی دوستت دارم به قرآن من نیستم آهو ولی بگذار باشم یک گوشه از صحن شما کلب نگهبان خیر کثیر و رحمت عامی ،رضایی تقلید کرد از رحمت تو ابر باران ما آمدیم اینجا فقط بهر تماشات آقا نیازی نیست بر دارو و درمان دیدم خودم لالی که آمد زیر ایوان در وقت برگشتش صدامیزد رضا جان... قربان تو ای ثامن آل محمد تو ضامنم شو ضامن آل محمد آقایی و یکتایی و بی مثل مانند از هر جهت خیلی شبیهی بر خداوند هر کار از دستم بیاید میکنم تا بر روی لبهایت بیاید طرح لبخند من هرچه دارم پای عشقت میگذارم لب تر کن آقاجان بگو ماه رخت چند فرهاد شیرینی عشقت را ندیده ورْنه فقط اسم تو را بر کوه میکند مجنون نفهمیده تو لیلای جهانی از روی غفلت گفته بر لیلاش دلبند حافظ نفهمیده جهان وقف شماهاست از کیسه ی تو داده بر یارش سمرقند همسایه ت هستیم و زیر سایه ی تو ما زندگی مان خورده بر عشق تو پیوند شد یارضاجان یارضاجان اشهد ما آقا چه شد قول و قرار مشهد ما... در صحن آزادی خود آزادمان کن. ما در گوهر شادیم آقا شادمان کن یا سنگ فرش یک شبستانم نما یا در پنجره فولاد خود فولادمان کن اهلا عسل یعنی نبات مشهد تو ما رو تو شیرین کام کن،فرهادمان کن گر عاقبت مارا ضمانت می‌کنی تو عیبی ندارد صید یک صیادمان کن ما هشت دفعه روزها یاد شماییم یک دفعه در روز قیامت یادمان کن اولاد ماها را دعا کن یابن زهرا هم رحمتت را شامل اجدادمان کن ما که در این دنیا نبودیم اهل مشهد محشر بیا اهل رضا آبادمان کن... اهل توییم اهل خراسان رضاییم ای اهل عالم ما مسلمان رضاییم..... @hadithashk
پدرجانم تا سر تو روی نی در آسمان میشد بلند نه صدای من صدای کاروان میشد بلند از سنان پست بیزارم بیا دعواش کن من تورا می خواستم این بد زبان میشد بلند نجمه چشمان مرا می‌بست تا میدید که دست های شمر روی عمه جان میشد بلند تازه میشد داغ اصغر باز در قلب رباب حرمله هر جا که با تیروکمان میشد بلند روبه روی راس اکبر با غرض میزد مرا تا که از گلدسته ها بانگ اذان میشد بلند احترام قاری قرآن همیشه واجب است پای لبهایت اگر که خیزران میشد بلند چیست معنی کنیز آخر نفهمیدم پدر خواهرم از خواب هر شب ناگهان میشد بلند بشکند دستش،تمام راه یادت بوده ام هر کجا تا دست های ساربان میشد بلند سید حسین صمدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ای جگر سوخته جز خون جگری نیست تورا آه مظلوم به دنیا نظری نیست تورا آه ای نخل غریب ز تبر افتاده ز چه غارت شده ای و ثمری نیست تورا آه سمیرغِ اسیر غضب کرکس ها که به جز تیر و سنان بال و پری نیست تورا تک و تنها وسط لشکر اعدا ماندی تو سپهداری اکنون نفری نیست تورا که بَرَد بانگ غریبی تو را سمت سماء؟ ای سلیمان ز چه رو نامه بری نیست تورا زینت دوش نبی،شیب خضیب افتادی مادری نیست تورا وُ پدری نیست تورا آه خورشید که ظلمت زده بر زندگیت از بد حادثه دیگر قمری نیست تورا دخترانت همه گریان همه سرگردانند دیگر ای پشت شکسته پسری نیست تورا چه بلایی به سر حنجرت آورده سنان که از آن بوسه ی آخر اثری نیست تورا کاش میشد که به دامن سر پاکت گیرم بدنی هست ولی حیف سری نیست تورا @hadithashk
تا زمانی که به زیر چرخ دواریم ما با دل بی تاب مان دنبال دلداریم ما دوست دارم، نه تو،بلکه دوستداران تورا از کسی که دوستدارت نیست،بیزاریم ما روزها از درد هجران است بی تابیم ما شام ها با فکر وصل توست بیداریم ما رحمت عامی و عالم زیر باران شماست از کرم میباری و از درد میباریم ما ای که ذکر مادرت الجار ثم الدار بود رد نکن همسایه مارا که گرفتاریم ما گریه بین نوکران باشد زبان مشترک با دو چشم‌ خویش پس مشغول گفتاریم ما موقع برداشت محصول ما در محشر است در زمین روضه هایت اشک می کاریم ما ما به تو جان را بدهکاریم آقاجان ولی یک مشایه،اربعین از تو طلبکاریم ما مستی اسم تو برده هوش عالم را حسین خُم ما قلب ست و از این باده سرشاریم ما در سیاهی لشگرت آقا حسابم میکنی؟؟ یا عزیز الله سربازیم؟،سرباریم ما؟ ما اسیرت گشته و،آزاد از دنیا شدیم نحن احرارالحسین در حال اقراریم ما روضه ی رضوان تو دارالشفای عالم ست نوشدارو تربت اعلات،بیماریم ما دست روی چشم دارم تا تورا پیدا کنم هجر را پایان بده تا چند بشماریم ما هر کجا یک یا حسین گفتیم آنجا کربلاست السلام ای شاه عطشان، جز زواریم ما گندم ری باعثش شد پیکرت شد آسیاب به تلافی بعد تو گندم نمی کاریم ما اسب حیوان نجیبی بود قبل از کربلا بعد عاشورا دگر از اسب بیزاریم ما من احب الله؟ هر کس که تو را می خواهدت وتر موتور خدایی دوستت داریم ما @hadithashk
ندیده چشم دنیا جایی از این سینه پر غم تر شده ماه صفر با روضه های من محرم تر منم که جدم از موسی و ابراهیم، عیسی تر منم که جده ام از هاجر و حواست، مریم تر به زیر پای اسماعیل اگر جوشیده شد زمزم ز چشمانم بسازم چشمه ایی صد چشمه زمزم تر خرابه شد خراب از روضه ای که با سرت خواندم ز سوز ناله ی من دیده ها میگشت نم نم تر غزالی کوچکم گرگی در این صحراست دنبالم ندارد گوئیا این کاروان از زجر آدم تر اسیر چنگ او گشتم تورا محکم صدا کردم ولی او میزند سیلی به من هربار محکم تر تو که از خیزران سیمات مبهم بود باباجان ز دست زجر میبینم تو را هر لحظه مبهم تر در آغوش یزید و خولی شمر سنان رفتی گلایه دارم ای بابا چه دارد دامنم کم تر تو را می خواهمت مثل همیشه ای پدر ده تا ز ظلم ساربان می خواهی م بابا یکی کم تر @hadithashk
تا سر تو روی نی در آسمان میشد بلند نه صدای من صدای کاروان میشد بلند از سنان پست بیزارم بیا دعواش کن من تورا می خواستم این بد زبان میشد بلند نجمه چشمان مرا می‌بست تا میدید که دست های شمر روی عمه جان میشد بلند تازه میشد داغ اصغر باز در قلب رباب حرمله هر جا که با تیروکمان میشد بلند روبه روی راس اکبر با غرض میزد مرا تا که از گلدسته ها بانگ اذان میشد بلند احترام قاری قرآن همیشه واجب است پای لبهایت اگر که خیزران میشد بلند چیست معنی کنیز آخر نفهمیدم پدر خواهرم از خواب هر شب ناگهان میشد بلند بشکند دستش،تمام راه یادت بوده ام هر کجا تا دست های ساربان میشد بلند @hadithashk
روی قلبم غصه های بی کران افتاده است بعد تو در باغ ما رنگ خزان افتاده است هر که آمد کَند گلبرگی ز روی ساقه ام من همان یاسم که دور از باغبان افتاده است علتش ترس از بیابان است و خشم چشم زجر دختر شیرین زبانت از زبان افتاده است ارغوانم،زردم و نیلی ام و سرخ و‌کبود گوشه ی ویرانه ها رنگین کمان افتاده است زینت دوش تو بودم زینت دوش نبی زینتم حالا به دست این و آن افتاده است سهم اولادست آخر ماترک های پدر خاتمت از چه به دست ساربان افتاده ست غیرت الله حرم جان همه آمد به لب شمر با نیزه به جان عمه جان افتاده است این رد سنگ است یا نیزه ب روی صورتت یا به روی چهره ات داغ جوان افتاده است؟ داغ نان تازه مانده بعد تو روی دلم پس چرا بر صورت تو رد نان افتاده است مال تو از خیزران و مال من از دست زجر این که دندان های مان یک در میان افتاده است @hadithashk