eitaa logo
حدیث اشک
5.8هزار دنبال‌کننده
33 عکس
69 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
ما را همه گفتند گرفتار نگاهت لب تشنه ی بارانی انوار نگاهت احسنت بر این دولت بختی که نصیب است افتاده به ما نیز سر و کار نگاهت بخشنده تر از این نشنیدیم، ندیدیم خوب است پذیرایی رفتار نگاهت آن ذره که ناید به حسابیم ولیکن خورشید شدیم از تب بسیار نگاهت تو یوسفی و در طلبت ریخته خونِ آنقدر زلیخا سر بازار نگاهت نادیده گرفتی و ندیده نگرفتی قربان کرم خانه ی ستار نگاهت بیچاره دل ما پرما چشم تر ما کرده همه را یکسره آواره نگاهت ما دیده براهیم در این نیمه شعبان دنبال نگاهیم در این نیمه شعبان در کوچه ی ما آیینه بندانی اگر هست خیر قدم توست ، چراغانی اگر هست حتما خبر از آمدن مرد بزرگی است در کوچه ما صحبت قربانی اگر هست هجران، خبر آمدن صبح وصال است فرداش بهار است، زمستانی اگر هست گفتیم بیایی همه شیدای تو هستیم گفتی که بیارید مسلمانی اگر هست از فتنه ی ایام چه باکی چه هراسی پرچم به یَدِ یار خراسانی اگر هست نذر تو نذر حرم عمع سادات بر پیکر عشاق شما جانی اگر هست در طایفه ی ما همه جان بر کف یارند دور و بر ما لشگر سفیانی اگر هست دلداده حق بیم ز تحریم ندارد روحانیت عمامه تسلیم ندارد در جلوه رویت اَرنی ریخته محبوب  در کام تو شیرین دهنی ریخته محبوب در وصف لبت هر که چشیده است نوشته است  سرخی عقیق یمنی ریخته محبوب رویت نبوی و علوی سیرتی اقا در تو تب مکّی مَدَنی ریخته محبوب آنقدر کریمانه شدی لحظه بخشش این دست کرم را حسنی ریخته محبوب پیغمبر نازی و بدنبال تو آنقدر مجنون اویس قرنی ریخته محبوب پروانه سر راه شما بال و پرش سوخت در شمع سحر سوختنی ریخته محبوب در صبح و مسای تو حسین است شب و روز در طالع ما سینه زنی ریخته محبوب خیر العمل هر شب ما نام حسین است پس نیمه شعبان شب بین الحرمین است گفتند که ما دردسری داشته باشیم در جاده ی تو در به دری داشته باشیم با چشم گنه کار نظر بر تو محال است باید همه چشم دگری داشته باشیم تا یار که را خواهد و میلش به که باشد ای کاش که ماهم هنری داشته باشیم خوب است سحر داشتن و چشم تر اما باید به کف خود تبری داشته باشیم آقا نکند نامه ی ما با خط کوفیست آقا نکند ک ضرری داشته باشیم گفتند شب جمعه حرم میروی ای کاش همراه تو یک شب سفری داشته باشیم از علقمه باید بنویسیم بیایی  باید دهن نوحه گری داشته باشیم ای اهل حرم میر و علم دار نیامد  سقای حسین سید و سالار نیامد برگرد و بخوان روضه آب آورى اش را برگرد و بخوان روضه بى یاورى اش را برگرد و بخوان روضه شرمندگى اش را شرم دل بی تاب على اصغرى اش را پشت سر افتادن او خیمه اى افتاد از خیمه گرفتند دم حیدرى اش را وای از دل زینب چه کند بعد علمدار  محکم گره زد مقنعه و روسرى اش را با شمر سفر کردن او را چه بگوییم شرحى نبود اینهمه ناباورى اش را دیدى علم افتاد جه شد در ته گودال  با زور درآورده شد انگشترى اش را زینب بدنی دید اگر پیرهنى دید بردند زتن ارثیه مادرى اش را از بعد علمدار امان از دل زینب  در کوچه و بازار امان از دل زینب محمد جواد پرچمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
مجذوب وصف ما را در این شبها تمنا می نویسند مجذوب وصف و وصل لیلا می نویسند من قطره ای ناچیزم اما مطمئنم آخر مرا هم پای دریا می نویسند اصلا چه بهتر که مرا هم چند سالی کلب نگهبان همین جا می نویسند ایل و تبارم را که نوکر می نویسند ایل و تبارت را که آقا می نویسند امشب برای ما کمی باران بخواهید هر آنچه می گویی همان را می نویسند این طاق نصرت ها که بالا رفته ما را پروازهای رو به بالا می نویسند جمعی شما را رب ماها می نویسند جمعی شما را جای بابا می نویسند چشم من و دست کریمت مهربانا امشب صدایت می زنم من یا ابانا موجم که دارم میل طوفانی شدن را حین شعف پاره گریبانی شدن را با سائلت بودن دگر از یاد بردم من آرزوهای سلیمانی شدن را مثل تمام کوچه ها این قلب ما هم دارد تمنای چراغانی شدن را اصلا مرا هم پای این ریسه ببندید دارم سرِ آیینه بندانی شدن را آقا به جان خاک پایت قصد کردم از نو بنا سازم مسلمانی شدن را از نیمه ی شعبان و مهمانت گرفتیم اذن دخول ماه مهمانی شدن را حتی به شوق لیله القدرش ندادیم این حال خوبِ نیمه شعبانی شدن را تو لیله القدری و خورشید زمینی تو آخرین تیر امیرالمومنینی وقتی تو اینجایی بیا معنا ندارد آقا کجا هستی کجا معنا ندارد بیماری ما غفلت از یاد نگار است دور از طبیبان هم دوا معنا ندارد من که گناهم را کمی هم کم نکردم ... در معصیت این حرفها معنا ندارد تو وعده صدق خدا هستی و اینقدر آقا بیا ... آقا نیا ... معنا ندارد ای مهربانتر از پدر مادر چه گویم بی تو رسیدن به خدا معنا ندارد باید که نوکر سوی اربابش بیاید از ما به تو لفظ بیا معنا ندارد وقتی تو از دست دلم راضی نباشی یا ربنا یا ربنا معنا ندارد نگذار بین غفلت کبری بمانیم باید میان غیبت کبری بمانیم باید فراق و سوختن باشد همیشه در به دری از مرد و زن باشد همیشه پیغمبرانه دلبری کن مثل اینکه باید اویسی در قرن باشد همیشه ... آواره ی صحرا نماییدم چه باک است مجنون اگر دور از وطن باشد همیشه ای کاش نامم عبد تو باشد همیشه ای کاش نامت رب من باشد همیشه بی یوسفش تا کی دمادم چشم یعقوب دلخوش به بوی پیرهن باشد همیشه من خواستم ذکر نمازم تادم مرگ ... یا بن الحسن یا بن الحسن باشد همیشه اصلا میان ما دو تا باید همیشه حرف حسینِ بی کفن باشد همیشه امشب سخن از جمکران جایی ندارد جز کربلا این دل تمنایی ندارد  محمد جواد پرچمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
ره توبه گرفتيم پلکى بگذاریم زمان زود گذشته از کوچه ما نامه رسان زود گذشته تازه شب اول شده کو تا شب آخر !؟ تا بر خودت آیى ، رمضان زود گذشته ترسم که به جایی نرسم باز بمانم تا من برسم پیک امان زود گذشته آنقدر بیاید رمضان ها که نباشیم آنقدر که عمر همگان زود گذشته اینجا چه مسیرى است که موسى شده حیران آنوقت از این راه شبان زود گذشته پابند شلوغى نشوى عُجب نگیرى بُرد آنکه از این نام و نشان زود گذشته قربان خدایى که گنهکار خریده با رحمتش از بار گران زود گذشته ما دیر ره توبه گرفتیم ولى او ... از جرم و خطاکاریمان زود گذشته انگار به دنبال بهانه است ببخشد العفو که شد ورد زبان زود گذشته او از سر تقصیر گنهکار همینکه ... نام على آمد به میان زود گذشته ما عاشق و دیوانه ارباب حسینیم ارباب من از پیر و جوان زود گذشته هرکس که حسینى ست شهادت شده سهمش هرکس که حسینى ست زجان زود گذشته هر وقت حدیث غم عریانى اش آمد از روضه او مرثیه خوان زود گذشته والله گناه همه بر گردن شمر است خون سر ارباب روى دامن شمر است محمد جواد پرچمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
شب زنده دارها دلبر دلش گرفته دلدار گریه کرده عاشق همیشه وقت دیدار گریه کرده به آشتى بنده ، مشتاق تر خدا بود از توبه گنهکار ، غفار گریه کرده درد مریض را جز درد آشنا نفهمید گاهى طبیب هم با بیمار گریه کرده شرمنده از گناهان دانى مثال ما چیست؟ خانه خراب زیرِ آوار گریه کرده شب زنده دارها را طورى دگر خریدند طوبى برآنکه تا صبح بیدار گریه کرده یک شهر را دعاى یک مست زنده کرده مستى که در مناجات هشیار گریه کرده در کسوت گدایى حرفى بلد نبودیم سائل همیشه جاىِ اصرار گریه کرده با گریه طفل هرچه که خواسته گرفته حاجت گرفته کودک ، هربار گریه کرده مارا فقط دعاى زهرا نجات داده مادر براى طفلش بسیار گریه کرده بر حال مادر ما در بین آتش و خون دیوار دم گرفته ، مسمار گریه کرده کفاره گناهِ مارا حسین داده ارباب بین گودال خونبار گریه کرده یک یاحسین گفته وا کرده روزه اش را آن تشنه که زمانِ افطار گریه کرده آب فرات آخر تا خیمه ها نیامد با مشک از خجالت صدبار گریه کرده کف مى زدند لشکر ، قلب رباب مى سوخت او بینِ خنده هاى اغیار گریه کرده زیر عبا چه چیزى پنهان نموده ارباب سرخ است چشمهایش انگار گریه کرده گهواره بعد اصغر ، در دست ابن سعد است گهواره در حراجِ بازار گریه کرده محمد جواد پرچمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
شرمنده از گناهان دلبر دلش گرفته دلدار گریه کرده عاشق همیشه وقت دیدار گریه کرده به آشتى بنده ، مشتاق تر خدا بود از توبه گنهکار ، غفار گریه کرده درد مریض را جز درد آشنا نفهمید گاهى طبیب هم با بیمار گریه کرده شرمنده از گناهان دانى مثال ما چیست؟ خانه خراب زیرِ آوار گریه کرده شب زنده دارها را طورى دگر خریدند طوبى برآنکه تا صبح بیدار گریه کرده یک شهر را دعاى یک مست زنده کرده مستى که در مناجات هشیار گریه کرده در کسوت گدایى حرفى بلد نبودیم سائل همیشه جاىِ اصرار گریه کرده با گریه طفل هرچه که خواسته گرفته حاجت گرفته کودک ، هربار گریه کرده مارا فقط دعاى زهرا نجات داده مادر براى طفلش بسیار گریه کرده بر حال مادر ما در بین آتش و خون دیوار دم گرفته ، مسمار گریه کرده کفاره گناهِ مارا حسین داده ارباب بین گودال خونبار گریه کرده یک یاحسین گفته وا کرده روزه اش را آن تشنه که زمانِ افطار گریه کرده آب فرات آخر تا خیمه ها نیامد با مشک از خجالت صدبار گریه کرده کف مى زدند لشکر ، قلب رباب مى سوخت او بینِ خنده هاى اغیار گریه کرده زیر عبا چه چیزى پنهان نموده ارباب سرخ است چشمهایش انگار گریه کرده گهواره بعد اصغر ، در دست ابن سعد است گهواره در حراجِ بازار گریه کرده محمد جواد پرچمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
اشک سحر در کوچه ی لیلاست که جان ها نمی ارزد آزردگی از زخم زبان ها نمی ارزد هم صحبت موسی شدی؛ هم دم چوپان کی گفته مناجات شبان ها نمی ارزد وقتی که نباشد دل تو با دل مهمان تکریم و بفرما و بمان ها نمی ارزد یا رب اگر این اشک سحر زود نبخشد بی خوابی و این آه و فغان ها نمی ارزد ما را ضرر این است که این بار بماند درهم نخری سود و زیان ها نمی ارزد در قحط خریدار چه کسبی چه متاعی؟ بی مشتری اجناس دکان ها نمی ارزد باید که مرا کعبه به مقصود رساند بی وصل که این سنگ نشان ها نمی ارزد بخشید نگاهت همه را اول این ماه پس دلهره ی دل نگران ها نمی ارزد این چرب زبان بودن ما از سر عشق است از ترس که این گونه بیان ها نمی ارزد وقتی که جوارح همگی روزه نباشند این بستن لب ها و دهان ها نمی ارزد گر یاد محرم نکنم با لب تشنه لب تشنگی این رمضان ها نمی ارزد خوب است که همراه دعا روضه بخوانم بی نام حسین اشک روان ها نمی ارزد با روضه ی گودال دل فاطمه خون شد وقتی که به همراه سری شمر برون شد. محمد جواد پرچمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
روضه غريبانه آقاى بى کسى که غم ارثیه داشته اُنسى به داغِ مادرِ اِنسیه داشته کنج اتاقِ خویش حسینیه داشته با اهل خانه مجلسِ مرثیه داشته حالا گرفته روضه غریبانه بازهم نشناختند خشکِ مقدس مئآب ها خورشیدِ علم را پَسِ ابر حجاب ها مُشتى، رُفوزه در پىِ درس و کتاب ها شاگردهایشان همه در رختخواب ها آتش زدند بر در یک خانه بازهم حق میدهیم مرد اگر گریه میکند تنها میانِ چند نفر گریه میکند با ترسِ دختران چقدر گریه میکند افتاده یادِ مادر و در گریه میکند تکرار شد مصیبت پروانه بازهم آتش به بیتِ اطهرش افتادُ گفت آه یادِ صداى مادرش افتادُ گفت آه عمامه اش که از سرش افتادُ گفت آه وقتِ فرار، دخترش افتادُ گفت آه ترسیده است دخترِ دردانه بازهم یک نانجیب خنجرِ آماده مى کشید یک بى حیا عمامه و سجاده مى کشید بندِ طناب را که زنازاده مى کشید شیخ الائمه را وسط جاده مى کشید آسیب دید غیرت مردانه بازهم دستِ عیالِ او به طنابى نرفت نه! دست کسى به سوى حجابى نرفت نه از صورتى عفیفه نقابى نرفت نه ناموسِ او به بزم شرابى نرفت نه رفتیم سمت مجلس بیگانه بازهم بی احترام رفت ولى عمّه زینبش بینِ عوام رفت ولى عمّه زینبش در ازدحام رفت ولى عمّه زینبش بزم حرام رفت ولى عمّه زینبش وقت گریز شد دل دیوانه بازهم بالاى تخت قائله اى بود، واى من پیش رباب حرمله اى بود، واى من زینب میان سلسله اى بود، واى من چوبِ بدونِ حوصله اى بود، واى من خون شد روان از آن لب جانانه بازهم  محمد جواد پرچمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
دم‌نوحه‌ اشعار سرخ دل‌شکنش را بیاورید دم‌نوحه‌های سینه‌زنش را بیاورید دارد صدای قافله از دور می‌رسد اسفند وقت آمدنش را بیاورید بعد از کتیبه‌های حسینیه زودتر سینیِ چای‌ریختنش را بیاورید دادم لباس مشکی خود را به مادرم آری بساط دوختنش را بیاورید دلشوره‌های خواهر او بیشتر شده اسباب غم‌نداشتنش را بیاورید سر نیزه‌های کوفه صدا می‌زدند تو را: «ما تشنه‌ایم؛ پس بدنش را بیاورید» دارد به قتلگاه چه نزدیک می‌شود زینب! رباب! پیرهنش را بیاورید حالا رسیده عصر دهم، گفت خواهرش: اموال غارتیِ تنش را بیاورید  محمد جواد پرچمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
كاشف الكرب گداى خوشه چینم تا قیامت خرمن اورا که حسرت می کشد فردوس عطر گلشن اورا چنان مشکل گشا ، باب الحوائج ، کاشف الکرب است گرفتند اولیا الله عالم دامن اورا . ندیدم سربلندو سرفرازى را مگر اینکه بدیدم محضر ام البنین خم گردن اورا معین گشته مزد فاطمیه دست این بانوست که معنا کرده سفره دار زهرا بودن اورا امیرالمومنین همسر ، ابوفاضل پسر ، به به بنازم این مقام و جاه و شأن احسن اورا عباى مرتضى را وصله که میزد همه دیدند که نخ میکرد جبرائیل بعضا سوزن اورا . زیارت میکنم جاى رباب و نجمه و زینب ... مزار اطهر اورا ، معلا مدفن اورا . اگر دیروز جارو کرد زیر پاى زینب را کنون جارو کشند اینسان ملائک مسکن اورا چنان جانسوز مرثیه میان کوچه سرمیداد که میدیدند مردم گریه هاى دشمن اورا به او گفتند عباست... صدا میزد حسینم کو؟ نشانش داد زینب پاره ى پیراهن اورا اگرچیزی جز این میماند از عباس ، میدادند فقط دادند دستش تکه تکه جوشن اورا عمود آهنین ، تیر سه شعبه ، نه نه اینها نه... فقط شرم از رباب انداخت بین خون تن اورا رباب از در که می آمد دل ام البنین میریخت غم لالایی اش میبرد بالا شیون اورا محمد جواد پرچمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عصمت کامله عاشقان در حجاب یکدگرند پرتو آفتاب یکدگرند گاه تصویر قاب یکدگرند همه زیر نقاب یکدگرند سعی دارند جلوه کم بکنند خویش را وقف نام هم بکنند فاطمیات یارهای همند هر کدام افتخارهای همند همه آیینه دارهای همند دفن بین مزارهای همند هم‌طراز امام معصومند گاه زینب گه ام کلثومند این قبیله عجیب با ادبند پیش هم ایستاده در عقبند همگی غرق ذات منقلبند در ظهور صفات هم نسبند همگی در الست زاده شدند همه پرچم به دست زاده شدند می‌نویسم من از شما خانم می‌بری تا خدا مرا خانم تو بزرگی و ما گدا خانم السلام علیکِ یا خانم ما گرفتار بام‌های توایم از ولادت غلام‌های توایم عصمت کامله تو را خوانند عابده، فاضله تو را خوانند عالمه، عامله تو را خوانند حیدر قافله تو را خوانند کوه توحید منجلی هستی زینب دوم علی هستی متشرع به دین و باور خود متواضع کنار خواهر خود تا شدی همره برادر خود متوسل شدی به مادر خود اقتدار حرم به دست تو بود بعد عباس علم به دست تو بود پرچم عزتت هماره بلند درسکوت تو صد اشاره بلند خطبه های تو بی مناره بلند شد صدای علی دوباره بلند خطبه محشرت محرم ساخت ‌ همه را یاد ذوالفقار انداخت وقت اوجت همه حقیر شدند سخنان تو بی نظیر شدند توکه نه،کوفیان اسیرشدند خطبه خواندی و سربزیر شدند دختر شاه کی اسیر شود؟ امة الله کی اسیر شود؟ گریه بین شرار می‌کردی شعله‌ها را مهار می‌کردی پا برهنه فرار می‌کردی دختران را سوار می کردی همه‌جا کشتی نجات شدی سر پناه مخدَّرات شدی نان خود را به دختران دادی سهم خود را به دیگران دادی تو تسلّی به مادران دادی معجرت را به خواهران دادی گیسوی سوخته نقابت شد گوشه‌ی آستین حجابت شد به کجا کارها کشیده شده سر بازارها کشیده شده به پَرت خارها کشیده شده معجرت بارها کشیده شده خواهرت دیر کرد و افتادی چادرت گیر کرد و افتادی تا ز گودال سر در آوردی خویش را نزد خواهر آوردی سوی او دیده‌ی تر آوردی رو به سوی برادر آوردی خواهرانه ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یل ام البنین پرداخت جوهر قلم عاشقان به تو وابسته است طبع همه شاعران به تو عرض نياز ميكند اى ماه شب به شب دست توسل همه آسمان به تو خورشيد عاشقت شده ، از شوق هر غروب وقت وصال ميدهد اى ماه ، جان به تو روزى سه بار اى پسر سوم على بايد سلام داد دم هر اذان به تو هم افتخار ميكند ام البنين به تو هم افتخار كرده امام زمان به تو حالا که روزگار به ناسازگارى است افتاده است شكر خدا كارمان به تو حاجت زياد و درد زياد است و غم زياد چشم اميد بسته ام عباس جان به تو لاجرعه مستها همگی یکدلندو بس مدیون چشمهای ابوفاضلندو بس آماده ام دوباره مسلمان کنى مرا با یک نظر ابوذر و سلمان کنى مرا از جلوه های ذاتی چشمت بعید نیست یعقوب و خضر و نوح و سليمان کنى مرا كشكول خالى ام دو برابر گدا شده وقتش شده عطاى دوچندان کنى مرا خرده مگیر پشت حرم زوزه میکشم قلاده بسته ام سگ دربان کنى مرا باب الحسین میشوى و بنده ميخرى آماده ام که کلب نگهبان کنى مرا دست مرا ز دست جدايت جدا نكن هرگز مباد بى سر و سامان کنى مرا وقت ورود دسته به هیات خدا کند پاى علم بگيرى و قربان کنى مرا آنانکه از سرای تو پا پس کشیده اند واللهِ ارمنی علم کش ندیده اند تو آمدى كه پاى برادر بايستى تحت لواى پرچم حيدر بايستى در طول عمر تو بخدا هيچكس نديد يكبار از حسين جلوتر بايستى بر بام كعبه ميروى و خطبه ميكنى وقتى بناست بر روى منبر بايستى حق است غبطه شهدا بر مقام تو حق است كه فقط تو فراتر بايستي زهرا به دست هاى تو سوگند ميدهد وقت شفاعت از صف محشر ، بايستى در بين معركه غضب چشم تو بس است تا يك تنه مقابل لشگر بايستى ام البنين چقدر سفارش نموده است دائم كنار محمل خواهر بايستى هستى امامزاده مأنوس اهل بيت محرم ترين محافظ ناموس اهل بيت تا بود پرچم تو حرم ماتمى نداشت تا بود شانه تو رقيه غمى نداشت تا بود قامت تو امان بود خيمه را خاتون آل فاطمه قد خمى نداشت رفتى و بعد رفتن تو هيچ دخترى در خيمه گاه روسرى محكمى نداشت بيخود نبود سنگ به پاى سكينه خورد بعد از تو خيمه ها دژ مستحكمى نداشت زينب پس از تو ناقه عريان سوار شد زينب به شام رفت ولى محرمى نداشت ارباب ما بدون علمدار مانده بود حق ميدهيم پيرهن و خاتمى نداشت از بوريا بپرس ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یل ام البنین پرداخت جوهر قلم عاشقان به تو وابسته است طبع همه شاعران به تو عرض نياز ميكند اى ماه شب به شب دست توسل همه آسمان به تو خورشيد عاشقت شده ، از شوق هر غروب وقت وصال ميدهد اى ماه ، جان به تو روزى سه بار اى پسر سوم على بايد سلام داد دم هر اذان به تو هم افتخار ميكند ام البنين به تو هم افتخار كرده امام زمان به تو حالا که روزگار به ناسازگارى است افتاده است شكر خدا كارمان به تو حاجت زياد و درد زياد است و غم زياد چشم اميد بسته ام عباس جان به تو لاجرعه مستها همگی یکدلندو بس مدیون چشمهای ابوفاضلندو بس آماده ام دوباره مسلمان کنى مرا با یک نظر ابوذر و سلمان کنى مرا از جلوه های ذاتی چشمت بعید نیست یعقوب و خضر و نوح و سليمان کنى مرا كشكول خالى ام دو برابر گدا شده وقتش شده عطاى دوچندان کنى مرا خرده مگیر پشت حرم زوزه میکشم قلاده بسته ام سگ دربان کنى مرا باب الحسین میشوى و بنده ميخرى آماده ام که کلب نگهبان کنى مرا دست مرا ز دست جدايت جدا نكن هرگز مباد بى سر و سامان کنى مرا وقت ورود دسته به هیات خدا کند پاى علم بگيرى و قربان کنى مرا آنانکه از سرای تو پا پس کشیده اند واللهِ ارمنی علم کش ندیده اند تو آمدى كه پاى برادر بايستى تحت لواى پرچم حيدر بايستى در طول عمر تو بخدا هيچكس نديد يكبار از حسين جلوتر بايستى بر بام كعبه ميروى و خطبه ميكنى وقتى بناست بر روى منبر بايستى حق است غبطه شهدا بر مقام تو حق است كه فقط تو فراتر بايستي زهرا به دست هاى تو سوگند ميدهد وقت شفاعت از صف محشر ، بايستى در بين معركه غضب چشم تو بس است تا يك تنه مقابل لشگر بايستى ام البنين چقدر سفارش نموده است دائم كنار محمل خواهر بايستى هستى امامزاده مأنوس اهل بيت محرم ترين محافظ ناموس اهل بيت تا بود پرچم تو حرم ماتمى نداشت تا بود شانه تو رقيه غمى نداشت تا بود قامت تو امان بود خيمه را خاتون آل فاطمه قد خمى نداشت رفتى و بعد رفتن تو هيچ دخترى در خيمه گاه روسرى محكمى نداشت بيخود نبود سنگ به پاى سكينه خورد بعد از تو خيمه ها دژ مستحكمى نداشت زينب پس از تو ناقه عريان سوار شد زينب به شام رفت ولى محرمى نداشت ارباب ما بدون علمدار مانده بود حق ميدهيم پيرهن و خاتمى نداشت از بوريا بپرس ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مَن لَم یَشکُرِالمَخلوقَ، لَم یَشکُرِ الخالقَ به رسم ادب و معرفت از همه دوستان و عزیزان شاعر که لطف کردن منت سر ما گذاشتن و اشعارشونو برای انتشار در اختیار مجموعه قرار دادن تقدیر، تشکر و قدردانی میکنیم 🙏🙏🙏🙏