eitaa logo
حدیث اشک
5.9هزار دنبال‌کننده
34 عکس
69 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
تو آمدی بهار شد , من از بهار عاشقم دلم چه بی قرار شد , چه بی قرار عاشقم مرا به دار هم کشی , دست ز تو نمیکشم به خنده ام نگاه کن , به روی دار عاشقم تو بهترین ترانه‌ای , سرود عاشقانه‌ای تو نازدانه‌ای و من , ترانه وار عاشقم تو خوبِ خوبها و من , بد بدان عالمم بخر مرا ثواب کن , گناهکار عاشقم هزار جمعه چشم ‌من , شدست چشمه‌ی غمت نیامدی! هنوز هم , هزار بار عاشقم هزار سال بعد تو , خوشی ندیده روزگار بدون تو در این شب , سیاه و تار عاشقم هوای جمعه های من , پر است از غریبی ات غروب جمعه بیشتر , غریب و زار عاشقم تو آه سرد میکشی , من انتظار میشکم تو را ندیده ام ولی , در انتظار عاشقم عماد بهرامی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
این زخم کهنه شرحش فی الجمله یک سخن بود یک عمر بودن ما  یک عمر سوختن بود آزاد شد زلیخا یوسف به بند افتاد حبسی که رفت یوسف جرمش به پای من بود زنده به دور ماندم  زنده به گور گشتم دیر آمدی و دیگر  پیراهنم کفن بود رفتم‌ اگر مدینه از خامی دلم بود اینجا چه کار دارم؟! یارم خودش قرن بود ای ناز مطلق امشب قلب مرا لگد کن تا دیگران ببینند پایت براین چمن بود نه سخت کوشی‌من نه نقشه های تقدیر.. به هر کجا رسیدم  از لطف پنج تن بود @hadithashk
بهاران قد علم کرده ولی رنگ قیام‌َ‌ت نیست قبای سبز پوشیده درختی که به نام‌َت نیست چه معنا می دهد عیدی که یارت را نمی بینی چه دارد هفت‌سینی که در آن سروِ امامَت نیست بساط این دُکان‌داران پشیزی هم نمی ارزد زمانی که متاع آن کتابی از کلام‌َت نیست مقام جبرئیلی هم بیابد..،باز بی اجر است پری که استراحتگاه آن بالای بام‌َت نیست گناه روسیاهی مثل من صحرانشین‌ات کرد بمیرد نوکرت ارباب..، این شأن مقام‌َت نیست همین که دست من را رو نکردی از تو ممنونم تو آقایی ‌و غیر از آبروداری مرامَ‌ت نیست دمِ تحویل سال کهنه..،نـُو کن کاسه‌ی ما را نمیخواهیم ظرفی را که در حدِّ طعام‌َت نیست به گریه‌کردن یعقوب هایت اعتنایی کن اگرچه این طریق‌ عاشقی‌کردن به کام‌َت نیست کسی این آخر سالی مرا گردن نمی گیرد به جز تو هیچکس پشت و پناه این غلام‌َت نیست بساط کفن و دفنم کاش در خاک نجف باشد جز این هیچ اتفاقی در خُورِ حُسن ختام‌َت نیست اگر امسالِ ما بی کربلا باشد..،بُکُش ما را که این جا ماندن هر سال،کم از قتل‌عام‌َت نیست تو را جان‌ همان گودال‌رفته..،خواهشاً برگرد به لبهایش قسم دردی چو دوریِ مدام‌َت نیست همان شاهی که دیگر بعد غارت بی عمامه شد همان جسمی که دیگر بعد مرکب‌ها سلامَت نیست @hadithashk
یَابنَ فاطمه ای باوفاتر از پدرم! یَابنَ فاطمه! افسوس، از تو بی‌خبرم، یَابنَ فاطمه! من می‌کنم گناه و تو شرمنده می‌شوی من را ببخش، در به درم، یَابنَ فاطمه! تنها دلیلِ زندگی اَم با تو بودن است سوگند می‌دهم... بِخَرَم، یَابنَ فاطمه! فهمیده اَم به جز تو به دادم نمی‌رسد از ماسِوات، برحذرم، یَابنَ فاطمه! تنها چراغِ روشنِ در عصر ظلمتی در شام غیبتی، قمرم، یَابنَ فاطمه! خوانم تو را به آهِ دلم، صبح جمعه ها خواهم تو را به چشم ِ ترم، یَابنَ فاطمه! لطفی کن و بِدَم به غزل‌های خسته ام بر ندبه‌های کم‌اثرم، یَابنَ فاطمه! در انتظار رؤیتِ روی بهار تو در اضطرارِ مُحتضرم، یَابنَ فاطمه! من را ببخش اگرکه ” پدر ” خواندمت، دمی... اما بگو به من، ” پسرم `، یَابنَ فاطمه! لطفی که کرده ای تو به من، هیچ‌کس نکرد ای باوفاتر از پدرم، یَابنَ فاطمه!  محمد علی نوری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا صاحب الزمان اسیرم من به چشمانت، نگاهی روزی من کن دمی آغوش مهرت را، بر این آواره، مأمن کن نباشی، روزگار عاشقت تاریک تاریک است شب ظلمانی‌ام را با فروغت، روز روشن کن ببین مغروق و محبوسم در این دنیا و این اعضا مرا آزاد از بند هوا و حصر این تن کن ندیدم غیر ویرانی، نبودی هرکجا گشتم بیا این خاک خشک مرده را، سرزنده‌گلشن کن جهان، مجروح جور و جبر جانی‌های سنگین‌‌دل بر این دلداده، عشقت را در این جنجال، جوشن کن اَبی، اُمّی، وَ نَفسی، عالم و آدم به قربانت اسیرم من به چشمانت، نگاهی روزی من کن  پدرام اسکندری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
چقدر دغدغه داری وصال سر برسد؟! دوباره یار سفر کرده از سفر برسد چقدر دغدغه داری که روسفید شوی؟! به حد وسع برای فرج مفید شوی چقدر بهر دفاعش قلم به دست شدی؟! چه روزها که فقط منفعت پرست شدی چقدر از غمش افتاده ای به کم خوابی؟! زمان پیری ات آمد هنوز هم خوابی چقدر محضر او دیده ی تر آوردی؟! ادای منتظران را فقط دراوردی بیا به کار بیاییم انحطاط بس است عمل کنیم، که بازی با لغات بس است بیا که مونس شبهای خلوتش باشیم به‌ جای ننگ شدن باز زینتش باشیم بیا که تا نفسی هست دم ز او بزنیم به جای مردم دنیا به یار رو بزنیم بیا که جز درش از هر دری جدا باشیم کنار او همه راهی کربلا باشیم خدا کند که بسوزیم و  آه.. گریه کنیم بخواند او همه تا قتلگاه گریه کنیم بخواند از بدنی که به بوریا مانده  که داغ او به دل اهل روستا مانده @hadithashk
نشسته ام وسط روضه ، چشم تر برسد برای رفتنِ تا عرش ، بال و پر برسد عروجِ روح به معراجِ عشق ممکن نیست مگر دو قطره‌ی اشکی دمِ سحر برسد من از فراق تو دلسرد می شوم گاهی از اینکه قبلِ وصالِ تو مرگ ، سر برسد عزیز فاطمه! از دور‌ی‌ات مریض شدم خدا کند که دوایَت به محتضر برسد دو ماه گریه برای ظهور تو کم بود... وگرنه یارِ سفر کرده این صَفَر برسد چِقَدر ضَجّه زدی پای بی کسیِ خودت ندیده ایم به داد تو..،یک‌نفر برسد! گدای‌ِ خانه‌ٔ تو‌ بودن آرزوی من است فقط اجازه بده سائلت به در برسد چه می شود که مرا هم بغل کنی یکبار... پسر به لذّتِ بوسیدنِ پدر برسد تو را به حقِّ رضا یا رضای ما..،برگرد بیا که زود به سلطان هم این خبر برسد نفس کشیدنِ آسان چِقَدر سخت شود اگر که قطره ای از زهر تا جگر برسد غریبِ مشهدِ ما روی خاک‌ها جان داد بدون آنکه به جسمش کمی ضرر برسد فدای خون گلویی که مثل جو شده بود حسین ، زیر سم اسب زیر و رو شده بود @hadithashk
ای داغدار داغ پدر یابن العسکری داری دوباره دیده ی تر، یابن العسکری ما هم به غربت پدرت گریه می کنیم ما را میان گریه بخر یابن العسکری خسته شدیم، از غمِ دنیای بی امام از این همه بلا و ضرر، یابن العسکری صبر همه تمام شد و شب سحر نشد کی می رسد زمان سحر یابن العسکری دیدی، ندیده در به در و عاشقت شدیم چشمان ماست خیره به در، یابن العسکری آقا به گریه باز به سرداب می روی از صحن سامرا چه خبر یابن العسکری ما را که از فراق حرم جان به لب شدیم تا کربلا دوباره ببر یابن العسکری از ما قبول کن، کم ما را زیاد کن ای داغدار داغ پدر یابن العسکری @hadithashk
از ابتدای هفته فقط آه می ‌کِشیم ما هر سه‌شنبه ناله ی جانکاه می کِشیم هِی جمعه روی جمعه تلنبار می شود... دردِ فراق را همه ی ماه می کِشیم گاهی عتابِ تو به صلاحِ دوامِ ماست ما انتظار سیلیِ گَهگاه می کِشیم ما از تبِ وصال..،توان کَسب می کنیم یک کوه را به قدر پرِ کاه می کِشیم باید به زور..،گریه از این "چشم"ها گرفت با دست خویش آب از این "چاه" می کشیم شرط عروج بنده به بُغضِ پگاهِ اوست خود را به سمت اشکِ سحرگاه می کِشیم هرکس دلیل قدِّ خمم را سوال کرد گفتیم بارِ نوکری شاه می کِشیم این اعتقادِ ماست..،که دلخواه فاطمه است در روضه هرچه ناله ی دلخواه می کِشیم آقا!قسمِ به عُمرِ کم مادرِ شما... ناز تو را در این دمِ کوتاه می کِشیم در کوچه گوشواره ی مادر شکسته شد... ما هرچه می کِشیم از آن راه می کشیم @hadithashk
به درد هجر، گرفتار کرده ای ما را چقدر تشنه ی دیدار کرده ای ما را هزار مرتبه غافل شدیم و دور شدیم هزار مرتبه بیدار کرده ای ما را گناهکاری ما دیدی و عطا کردی به لطف خویش، بدهکار کرده ای ما را بها نداشت خرابه سرای سینه ی ما به یک نگاه، بهادار کرده ای ما را برای گریه کنان هر سحر دعا کردی به این طریق، سبک بار کرده ای ما را علی علیِ به روی لبت، اثر کرد و ... اسیر حیدر کرار کرده ای ما را تو خواستی که سیه پوش مادرت شده ایم برای روضه خبردار کرده ای ما را به روضه های نفسگیرِ بستر و مادر هزار شکر که بیمار کرده ای ما را ز بس برای رخ نیلی اش زدی ناله تمام عمر، عزادار کرده ای ما را @hadithashk
ای یار تو را در انتظاریم بیا از هجر تو ابرِ بی بهاریم بیا با این همه، ایها العزیزِ عالم ...بر آمدنت امیدواریم بیا ...امیدْ به انتقام و رجعت داریم ما چشم به صبح آن حکومت داریم فرمود که منتقم می آید یکروز، تا روز ظهور شوقِ حضرت داریم ...امیدِ دل غمین و خسته برگرد بی تو دوجهان به غم نشسته، برگرد ما نه، به خدا مادر تو منتظر است ای منتقم یاسِ شکسته برگرد برگرد و بخوان روضه ی نیلوفر را مرثیه ی مسمار و در و کوثر را از آه بگو..، درد بگو..، سینه بگو.. از کوچه نگو که می‌کشد حیدر را ...از کوچه نگو که قتلگاهِ حسن است کابوسِ شب و غربت و آهِ حسن است یک دست رسید.. و زد.. و مادر افتاد.. دردا که به این صحنه نگاهِ حسن است @hadighashk
گرچه نبوده ایم به غیر از زبان بیا گرچه به‌پای تو نسپردیم جان بیا اما پیام روشن رودیم ، نامه‌ایم ای غصه های سهله! غم جمکران بیا آغاز‌ روشنایی هر صبحدم بتاب پایان خوب قصه تلخ جهان بیا بغضیم و استخوان به گلو صبر کرده ایم دیگر رسیده کارد به این استخوان بیا خون گلوی غزه صدا می زند تو را ای التیام زخم ستمدیدگان بیا @hadithashk
هر روز غصه های دلم بیشتر شود شب بی وصال یار، چه غمگین سحر شود یا رب روا مدار که این طفل نابلد دور از امام خویش، چنین در به در شود نگذار مثل این همه ایامِ طی شده این چند سالِ آخر عمرم هدر شود تکرار بی حیایی من شد دلیل، اگر روی لبم دعای فرج بی اثر شود وای از دل شکسته ی مهدیِ فاطمه وقتی که از معاصی ما باخبر شود ظرف سیاه قلب مرا اینچنین نبین یک روز آخر از کرم دوست، زر شود جان ها فدای آن نفسی که امام عصر گریان برای روضه ی دیوار و در شود ملعونِ دومی به معاویه شرح داد جوری به در زدم که علی خونجگر شود باید چگونه جمع شود تکه تکه اش آیینه که زمین بخورد دردسر شود @hadithashk
خورشید، نهان گشته ز انظار، انگار نه انگار ماییم همان قوم گرفتار، انگار نه انگار   مستانه به دنبال گناهیم، در ظلمت چاهیم او مانده ولی منتظر یار، انگار نه انگار   جز جرم و خطا هیچ نداریم، شرمنده ی یاریم خون شد دل زهرایی دلدار، انگار نه انگار   در نافله اش فکر احباست، آن قدر که آقاست انگار نبودیم خطاکار، انگار نه انگار   گفتیم عزدار بتولیم، با آل رسولیم گفتند خوش آمد به گنهکار، انگار نه انگار   شب ها به در خانه ی شان رفت، با قد کمان رفت دیدند شده دست به دیوار... انگار نه انگار   زهرا و دو چشمان پر از آب! ای وای بر اصحاب دیدند همه حق شده انکار...انگار نه انگار   این شاخه ی فردوس ثمر داشت، مسمار خبر داشت بی عاطفه انگار نه انگار، انگار نه انگار @hadithashk
کل دقایق را به یادت می‌شماریم لحظه به لحظه در هوایت بی قراریم ظلم از سراپای جهان می‌جوشد انگار بی طاقت از این زخم‌های بی‌شماریم هر جمعه با ندبه، به یادت گریه کردیم در ناحیه، با روضه‌هایت اشک‌باریم با صحنه هایی که حسن در کوچه دیده ما چاره‌ای جز خون دل خوردن نداریم کی تکیه می سازی برای روضه هایش؟ کی در حسینیه کنار تو بباریم؟ ما سینه زن‌های غریب هیأت عشق ما تا قیامت از مصیبت داغداریم یک روز می آیی و ما هم در کنارت سنگ بنای مضجعش را می گذاریم @hadithashk
از حد گذشت طاقت روح و روان من دستی بکش به روی دلم..،مهربان من! با هر تکان عقربه اشکم درآمده لحظه به لحظه بی تو تَلَف شد زمان من ایّوب‌وار در طلبت صبر می کنم هرچند نیست طاقت آن در توان من سرمای دوریِ تو به جانم رُسوخ کرد چیزی نمانده یخ بزند استخوان من در عشقِ تو قبول شدم؟! رد شدم؟!..،بگو... آخر چه شد نتیجه ی این امتحان من " عاشق به کعبه حاجت خود را نمی بَرَد " * تنها به پیشگاه تو وا شد زبان من با حرف‌های لَغوْ دلت را شکسته ام یکبار هم بیا وُ بزن در دهان من خم کرده شانه‌های مرا بار معصیت سرمشق عبرتی شده قدِّ کمان من من از گناه خسته شدم ، اَیُّهَا الْعَزیز! دارد زیاد می شود آقا! زیان من یک گریه ی درست و حسابی نکرده ام... ای خاک بر سر من و بر دیدگان من هنگام مشکلات امیدم فقط علی‌ست اُعجوبه‌ایست این پدر قهرمان من! خورد و خوراک هر شب و روزم ، نجف شده آن بارگاه را بده امشب نشان من ماه رجب عجیب دلم پیش کربلاست صحن حسین می بَرَد از کف عنان من آقا! تو را قسم به همین تشنه‌لب..،بیا تا که اجل نیامده ، برگرد..، جان من! هنگام ذبح دلهره ی خیمه‌گاه داشت در زیر تیغ گفت: خدااا ! دخترانِ من... *صائب تبریزی @hadithashk
گرچه درخت خشک دلم نا اُمید نیست گویا بهار ، در دل این سَررسید نیست جشنی که در نبودِ تو بر پا شود ، عزاست این عیدها بدون حضور تو عید نیست تقدیرمان به خال سیاه تو رفته‌ است... انگار بخت منتظرانت سپید نیست! هفتاد پُشت من ، همگی عاشق تواَند پس ماجرای عشق من و تو جدید نیست بابابزرگم آرزویت را به گور بُرد مَردی که از فراق تو قدَّش خمید..،نیست در راهِ دوست جان بدهی..،بُرد کرده ای هر کس که پای یار نمیرد ، شهید نیست دست گناهکار مرا رو نمی کنی... اینگونه پرده‌پوشی‌ات اصلاً بعید نیست خیلی کُمیت بندگی‌ام لنگ می زند این پا شبیه آنکه به سمتت دوید..،نیست من در کمال خیره‌سری ، دوست دارمت این روسیاه هرچه که باشد..، پلید نیست قفل دلم به دست علی باز می شود مثل نجف برای دل من کلید نیست انگورِ حیدری‌ست دلیل جنون من عقل از سرم کنار ضریحش پَرید..، نیست! چیزی نمانده دق کنم از داغ کربلا جز دوری از حسین..،عذابی شدید نیست جانِ لبی که چوب شد از تشنگی..،بیا جان تنی که گم شده..،در خطِّ دید نیست وللّه اوجِ روضه همین مصرع است و بس: جای عقیله در دل بزم یزید نیست @hadithashk
یا صاحب الزمان(عج) بی حضور سبز رویت ، روزها بی عید شد ماه ها و سال ها با فصلِ غم تمدید شد ماه شمسی رو ، هزار چارصد سال است که از کنارت عالم خاکیِ ما تبعید شد آهم از این هجر اگر چه، ناله ایی جانسوز نیست از فرج تا یاد کردم ، هر نفس امید شد هر چه بود و هر چه هستم در هوایت زنده ام ذره هم هر صبح با سجده به تو خورشید شد هر کسی دنبالِ چشمان خدا جویِ تو رفت با توسل بر نگاهت غرقِ در توحید شد آنکه از خاکِ در تو توتیا بر خود گرفت زیر خاک و روی خاکِ این زمین جاوید شد  حامد آقایی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
کجایی آقا دیده اشک است و جگر آتش و دل غم دارد دار دنیا چه کم از داغ جهنم دارد؟ نسل ها در پی هم چشم به راهت مردند نسل امروز هم آینده مبهم دارد آفتاب پس ابری و یقین دارم ابر از غم توست اگر بارش نم نم دارد شوق بوییدنت آخر بکشد گل ها را هر بهاری برسد باز تو را کم دارد نه فقط من همه عمر پریشان توام کائنات از غمت اندیشه درهم دارد حیف از ایام جوانی که جدا از تو گذشت هر دم و بازدمم زجر دمادم دارد پدر صبر درآمد خبری از تو نشد نه مرا می کشد این زخم، نه مرهم دارد صبر سروی ست که هرچند به پایت مانده ست زیر بار غمت اما کمری خم دارد گرچه دیر است ولی چشم به راهت هستم این شب تار سپیده سحری هم دارد سید جعفر حیدری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
امسال هم بدون تو مولا تمام شد شادی برای اهل تماشا تمام شد تنها کنار سفره ی تحویل تا به کی؟ صبر و قرار و حوصله ی ما تمام شد آهسته در تلاطم دنیا قدم بزن در انتظار، طاقت دنیا تمام شد برگرد با طراوت لبخندهای شوق شور و نشاط در همه دلها تمام شد برگرد پا به پای بهار یتیم ها سهم بهار از گل زیبا تمام شد مجنون به یاد حضرت لیلا نفس کشید تا لحظه ای که در دل صحرا تمام شد هستم به روز وعده ی خوبان امیدوار روزی که «کاش» و «شاید» و «اما» تمام شد سال جدید می رسد آقا تو هم بیا تا گفتگو کنیم: تمنا تمام شد سال جدید کاش بگوییم با همه سال ظهور یوسف زهرا شروع شد @hadithashk
محنت ایام و صبر و سوز دل دارم هنوز گرچه هجران شد نصیببم یاد دلدارم هنوز مسجد و میخانه و دیر و کلیسا با شما من به ابروی کج یارم وفادادم هنوز ای موذن ها اذان گفتید و از آن گفته ام من که یک دم دیدم و عمری گرفتارم هنوز زاهد فرزانه منعم کرده از جام شراب من هم از غیر از شراب و باده بیزارم هنوز اندکی ذوق و سر سوزن تمنا داشم نازنینا من که نازت را خریدارم هنوز من به دنیا آمدم محو تو باشم روز و شب خوب میبینی که من مشتاق دیدارم هنوز برکه ای بارانی ام ابری و طوفانی و سرد دردمند و بی قرار و زار و بیمارم هنوز اشک چشمی دارم و بار گناه آورده ام بارها بخشیدی اما من گنهکارم هنوز خسته از این ماجراجویی نفس سرکشم توبه کردم دیشب و لبریز اقرارم هنوز فرصتی باقی نمانده بگذر از این رو سیاه بنده ای شرمنده با عصیان بسیارم هنوز من یقین دارم که میبخشی مرا ارباب من دین و دل بردی و قلبم را بدهکارم هنوز روزی ما روزه داران روضه سقا کنید من که یک عمری عزادار علمدارم هنوز @hadithashk
خیلی وقته که شب وروز آرزومند وصالم به امید دیدن تو میگذره هر روزِ سالم چی میشه از پس ِ ابرا خورشید نگات بتابه به خدا نفس کشیدن بی حضور تو عذابه توی روزگار غیبت سرم از عشق تو داغه ردِ اشکامو می بینی یادگاریهِ فراقه طلوع شیرین فردا طعم انتظار تلخه بی تو انگار همه دنیا به دور سرم میچرخه به خدا هر کجا رفتم حضورت رو کرده‌ام حس العجل بقیه الله العجل زاده ی نرگس وقتی که میای میبینم جلوه های بی کرانو میزنم از این جا بوسه خاک پاک جمکرانو کاش میدونستم کجایی کاظمین یا سامرایی یا مدینه یا که مشهد یا نجف یا کربلایی شنیدم وقتی بیایی می زنی صدا خدارو میگیری تو انتقام كوچه و کرببلا رو @hadithashk
آقایِ زمین و ماه و خورشید بیا در این شبِ عید، نورِ اُمیّد بیا ما مُنتظرِ عیدِ حضورت هستیم ای صبحِ ظهورِ برترین عید بیا @hadithashk
عزیزم حسین(ع) آه ای نفسی که داری اوج میگیری براش نشکنی خود را نباید پر بگیری در هواش گر زمینگیرش نباشی زندگی بی فایده ست خاک عالم بر سرت وقتی نباشی خاک پاش یار ما دربین ما هی رفت و آمد میکند هرکسی نشناخت اورا وای بر روز سیاش چشم بر دنیا ببند و حسن یوسف راببین مثل یعقوبی که آخر سر گذشت از چشمهاش بی سر و پایی شبیه من رفیقی ناب داشت گنج انگاری که در ویرانه ها خوش بود جاش پیش استادان تواضع داشتن دشوار نیست مرد هستی با جزامی ها سر یک سفره باش رتبه بالا و پایین با لباس و جامه نیست خوب ثابت کرد این را شاه ما با بوریاش از روی زین بر زمین افتاد و دندانش شکست گفت دندان بشکندهم راضی ام من با رضاش نیزه ها تکبیر میگفتند بین قتلگاه تیغها تسبیح میدادند روی دست وپاش شمر روی جانماز سینه اش سر میبرید میبرید اما حسینم بود سرمست خداش سربه روی نیزه دادو عاشقانش را خرید هر دو دنیا خیر دیدیم از حسین و کربلاش  وحید عظیم پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا ولی الله در خاستگاه رنج ، مجالِ سُرور نیست قلبی که سوخت پای فراقت ، صبور نیست هرجا که شمع بود ، پرم را گذاشتم تا شعله ای به طعنه نگوید ، غیور نیست! این دیده میلِ دیدن یوسف نمی کند... یعقوبِ چشم منتظران تو ، کور نیست از سنگ کمترم که دلت را شکسته ام این خشتِ خام ، لایقِ تُنگِ بلور نیست هنگام امتحانِ وصال تو جا زدیم شرمنده ام که دورِ تو مردِ ظهور نیست کِبرَم لباسِ زُهدِ مرا لَکّه دار کرد در رخت بندگی که نخی از غرور نیست با اختیار تام فقیرت شدم ، مَـران! سائل اگر نشسته دمِ در ، به زور نیست جانِ مرا بخواه ، تعلُّل نمی کنم در جمع عاشقان تو ، اهلِ قصور نیست حس می کنم همین که بمیرم ، تو می رسی با بودنِ تو در دلِ من ترسِ گور نیست دلتنگ کربلای حسینم ، مرا ببر دیگر نگو بساطِ سفر جفت و جور نیست کم طاقتم ، تو را به ذَبـیـحَ‌الْـقَـفـا بیا لطفاً بگو که لحظه‌ی دیدار دور نیست بالای نیزه ها..، وسطِ طشت‌ها..، قبول! جای سرِ شریف که کُنج تنور نیست اثبات کرد مطبخِ خولیِ بی صفت ظُلمت حریفِ تابش آیاتِ نور نیست بردیا محمدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹