زیر پرچمت
چی شیرین تر از شوری اشکمه
دارم با غمت زندگی میکنم
یه عمره هواتو نفس میکشم
زیر پرچمت زندگی میکنم
یه عمریه که من با پای دلم
زیر آسمونت قدم میزنم
تو چشمام با ماه و ستاره ، شبا
به عشق تو نقش حرم میزنم
کی گفته تو تنهایی و بی کسی
تو این روزگار آدمات خیلین
فقط عاشقایی که تو اربعین
میشن زائر کربلات خیلین
یکی توی گوشم میخونه کجا
بشین بی هوا سمت جاده نرو
تا کل دلت رو نکردی حرم
بدون دلت پا پیاده نرو
میام کربلا چون نمیشه با حرف
همه، درد و دل هامو با هم بگم
یه چیزایی هستش که باید بهت
فقط از طریق نگاهم بگم
چه خوبه که لحظه شماری کنم
تموم محرم رو تا اربعین
بپرسن ازم که بهشتم کجاست
جوابم : حرم ، کربلا، اربعین
محمد نجاری
#اربعین_1403 #شعر_مدح_اباعبدالله_الحسین #شعر_مدح_امام_حسین #شعر_مدح_سید_الشهداء #شعر_مذهبی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حسین جانم
از شوق، قلبم میتپد هر دم برای تو
میبارد ابرِ چشمهایم در هوای تو
عطر غمِ شیرین تو در جان که میپیچد
گُل میکند بر سینهام شور عزای تو
از کودکی ای دوست خیلی دوستت دارم
ای کاش باشم تا همیشه مبتلای تو
خوشبخت؛ آنکه پای عشق توست تا آخر
بدبخت؛ آنکه دور شد از خیمههای تو
من رفتهام از دست، مولا! بارها...، اما
برگشتهام هر بار تنها با دعای تو
این اربعین باید به آغوش تو برگردم
من خستهام از غربتِ دنیا... فدای تو!
راه پس و پیشِ مرا بسته گناهانم
کو جادهای که میرود تا کربلای تو؟...
سراج الدین سرایانی
#اربعین_1403 #سراج_الدین_سرایانی #شعر_مدح_اباعبدالله_الحسین #شعر_مدح_امام_حسین #شعر_مدح_سید_الشهداء
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سالار زینب(س)
بیابانی که خون بر قلب زینب شد همینجا بود
همانجا که تن تو نامرتب شد همینجا بود
تنت پامال سم چند مرکب شد همینجا بود
اسیر مردمان نامؤدب شد همینجا بود
همینجا بود افتادی و من هم با تو افتادم
تو در گودال جان دادی و من صدبار جان دادم
صدایت قطع شد بین حرم واویلتاه افتاد
نگاهت قطع شد از ما به سمت ما نگاه افتاد
سرت را میبرید و سمت ما لشکر به راه افتاد
سرت با شمر بیرون رفت تن در قتلگاه افتاد
تنور و دامن شمر و درخت و بر سنان رفتی
مگر خواهر نداری روی دست این و آن رفتی
به دنبال سرت غم بی قرین خوردم چهل منزل
چه طعنه ها که از شمر لعین خوردم چهل منزل
به پایت سنگها از آن و این خوردم چهل منزل
تو از نیزه زمین خوردی زمین خوردم چهل منزل
چهل منزل به هر سنگی که خوردی سنگ هی خوردم
سرت را که بغل کردم ببوسم کعب نی خوردم
الا یا ایهاالساقی ادرکاسا و ناولها
شترها بی جهاز آمد فراوان گشت مشکلها
بگویم دختران رفتند بی محرم به محملها
چه ها بر ما گذشت آه ای برادر بین محفلها
عزیزم روضه ها باز است دل را آب و آتش کرد
فقط سربسته میگویم سکینه چند جا غش کرد
تو را از من گرفتند و عزا کردند عیدم را
بگویم چه کشیده ها که خوردم چه کشیدم را
نمیدیدند اگر نامحرمان شمع چکیدهم را
نشان میدادمت یک لاخه از موی سفیدم را
جوانی هام قربان سر تو که مقدس بود
همان بزم شراب شام بهر پیری ام بس بود
وحید عظیم پور
#اربعین_1403 #اشعار_آیینی #حدیث_اشک #طیق_نجف_به_کربلا #وحید_عظیم_پور
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عزیزم حسین(ع)
بیا اجازه بده میهمان تو باشم
تمام آرزویم هست از آن تو باشم
منی که بنجلم و کس پی خریدم نیست
به چشم آیم اگر در دکان تو باشم
حسینِ فاطمه از هر که جز تو سیرم تا
فقط گرسنه ی یک لقمه نان تو باشم
گناه های من آن قدْر بر زمینم زد
پری نمانْد که در آسمان تو باشم
جهان بدون حرم جای ماندن من نیست
بیا نخواه ز جاماندگان تو باشم
من خراب کجا ؟ زائرت کجا؟ بگذار
زباله جمع کنِ آستان تو باشم
زیارت حرمت کار انبیا باشد
به کربلا ببرم در امان تو باشم
ببین در اوج جوانی خود عزیز دلم
چگونه پیر عزای جوان تو باشم
شهریار سنجری
#اربعین_1403 #شعر_مناجات_امام_حسین #شعر_مناجات_سید_الشهدا #شهریار_سنجری
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ساقی عطشان
سلامی از سر اخلاص با صمیمیت
به تو که معنی نامت ورای از غیرت
سلام ساقی عطشان بچه های حسین
سلام بر دل دریایی ات بر آن شوکت
اگر چه تشنه ام اما سراب میخواهم
که هر چه می کشدم سوی تو بود نعمت
پس از تو بود که کاری مهم تلقی شد
گرفت منصب سقایی از تو شخصیت
میان های و هوی زائران تفضل کن
چه میشود که تو با من کنی کمی صحبت
همیشه وقت مصیبت تو را صدا زده ام
سپاس گوی خدایم برای این عادت
چقدر بر روی دوشت رقیه میخندید
نمی گذاشت به طفلی دگر رسد نوبت
همیشه بوسه تو دادی به دست او اما
رسید بر لب او پیش علقمه فرصت
کنار علقمه حق داشت بشکند کمرش
نداشت خیمه زنها پس از تو امنیت
بهمن ترکمانی
#اربعین_1403 #بهمن_ترکمانی #شعر_روضه #شعر_مناجات_اهل_بیت #شعر_مناجات_حضرت_ابالفضل_العباس
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا ولی الله
در خاستگاه رنج ، مجالِ سُرور نیست
قلبی که سوخت پای فراقت ، صبور نیست
هرجا که شمع بود ، پرم را گذاشتم
تا شعله ای به طعنه نگوید ، غیور نیست!
این دیده میلِ دیدن یوسف نمی کند...
یعقوبِ چشم منتظران تو ، کور نیست
از سنگ کمترم که دلت را شکسته ام
این خشتِ خام ، لایقِ تُنگِ بلور نیست
هنگام امتحانِ وصال تو جا زدیم
شرمنده ام که دورِ تو مردِ ظهور نیست
کِبرَم لباسِ زُهدِ مرا لَکّه دار کرد
در رخت بندگی که نخی از غرور نیست
با اختیار تام فقیرت شدم ، مَـران!
سائل اگر نشسته دمِ در ، به زور نیست
جانِ مرا بخواه ، تعلُّل نمی کنم
در جمع عاشقان تو ، اهلِ قصور نیست
حس می کنم همین که بمیرم ، تو می رسی
با بودنِ تو در دلِ من ترسِ گور نیست
دلتنگ کربلای حسینم ، مرا ببر
دیگر نگو بساطِ سفر جفت و جور نیست
کم طاقتم ، تو را به ذَبـیـحَالْـقَـفـا بیا
لطفاً بگو که لحظهی دیدار دور نیست
بالای نیزه ها..، وسطِ طشتها..، قبول!
جای سرِ شریف که کُنج تنور نیست
اثبات کرد مطبخِ خولیِ بی صفت
ظُلمت حریفِ تابش آیاتِ نور نیست
بردیا محمدی
#اربعین_1403 #بردیا_محمدی #شعر_اربعین #شعر_مناجات_امام_زمان #شعر_مناجات_سید_الشهدا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹