eitaa logo
حدیث اشک
5.8هزار دنبال‌کننده
33 عکس
69 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
برخیز ای نور دو چشمم یک اربعین بر روی نی دیدم سرت را دیدم که زخمی کرده نیزه حنجرت را یک قافله با سوز و اشک و آه آمد برخیز و بنگر حال و روز لشکرت را با ظرفی از آب آمده تا که ربابه سیراب گرداند علی اصغرت را برخیز ای نور دو چشمم ای برادر تا که کمی آرام سازی همسرت را بگذار تا شرح سفر با تو بگویم بشنو کمی از غصّه های یاورت را از کوفه و شام بلا ای داد بیداد رنج اسارت پیر کرده دلبرت را وقتی گذر دادند ما را بین مردم دیدم سر نی گریۀ آب آورت را دیدم ز بام خانه طفلی خیره سر با سنگی نشانه رفته چشمان ترت را رقّاصه های شهر را آورده بودند تا در بیارند اشک چشم خواهرت را تهمت زدند و خارجی خواندند ما را آتش زدند آن جا دل غم پرورت را آن جا نمی دانی چه زجری می کشیدم وقتی که نان می داد شامی دخترت را با هر صدای خیزرانی که می آمد من می شنیدم ناله های مادرت را چشم علمدار حرم را دور دیدند ور نه به عنوان کنیزی گوهرت را ... ! جا مانده گنج سینه ات کنج خرابه با خود نیاوردم گل نیلوفرت را این ها همه یک گوشه ای از ماجرا بود تازه نگفتم روضۀ انگشترت را  محمد فردوسی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
دو چشم تر به من رسیده دو چشم تر از حسین و حسن کلام وحی شده منبر از حسین و حسن خراب روضه شدم آمدم به میخانه رسیده جام و می و ساغر از حسین و حسن برای آنکه خدا را بیاورم هیئت نداشتم به خدا بهتر از حسین و حسن زمین به دست حسن، آسمان به دست حسین به عرش می رسد این نوکر از حسین و حسن نشسته زیر کسا بین شان رسول الله که ارث برده علی اکبر از حسین و حسن بهشت را به گدایی هر دوشان بفروش نخواه چیز کمی دیگر از حسین و حسن تویی که کرببلا رفته ای به عشق بقیع چه توشه ای ببری آخر از حسین و حسن طبیعی است که با فاطمه طرف بشود حساب اگر نبرد محشر از حسین و حسن بپرس فضه چه از فاطمه شنیده علی یک آیه کم شده از کوثر از حسین و حسن چو وضع خانه او صورتش به هم خورده که رو گرفته چنین مادر از حسین و حسن کشیده خورد و کشیده شد و کشیده آه کشیده است خجالت در از حسین و حسن رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
من رسيدم از سفر من رسیدم از سفر اما حسین داغ دیدم هر گذر اما حسین ریخت از من بال و پر اما حسین مجلس مى بیشتر اما حسین خطبه خواندم حیدرى کردم فقط کو اسارت؟سرورى کردم فقط زوزه هاى خیزران من را شکست گریه هاى دختران من را شکست لشکر نامحرمان من را شکست خنده ى شمر آنچنان من را شکست با خودم گفتم که بنت الحیدرم عهد کردم کفرشان در آورم در خرابه خواهرت آواره بود روسرى دخترت هم پاره بود آن دمى که بسته راه چاره بود باعث زجرم زن بدکاره بود من که از آنها نترسیدم حسین ترس را در چشمشان دیدم حسین صبر من در این مصیبت سر نرفت چشم نامحرم به این خواهر نرفت از سیاهى رنگ بالاتر نرفت خاطرت آسوده که معجر نرفت.. پرده پنهان نورِ پیدائیم ما وارثان‌ حجب زهرائیم ما حرفشان دائم به تو دشنام بود سهم من هم سنگ روى بام بود بدتر از گودال شهر شام بود هرکسى در غارتت ناکام بود.. دلخور از میدان و گودال تو بود قصد او آزار اطفال تو بود آرمان صائمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
اربعین را چه کنم؟ حاجت آورده و در پایِ علَم ریخته ام باز هم بغض ِ گلو را به قلم ریخته ام قدرنشناسم و عمریست که در هر پابوس عرقِ شرم در ایوانِ حرم ریخته ام وسطِ روضۂ مکشوف تو یاثارالله(ع) اشک، از چشم ِ گنهکار چه کم ریخته ام با غم ِ خاطره تنها بگذارید مرا باز جامانده ام و طرحِ قسم ریخته ام بِعَلیٍ(ع) بِعَلیٍ(ع) بِعَلیٍ(ع) بطلب معصیت کرده! چه خاکی به سرم ریخته ام در دلم تا به ستونِ صد و هجده برسم... چند موکب زده ام! چاییِ غم ریخته ام عکسهای منِ ناقابل و بابُ القبله حسرتِ هر شبه را دور و برم ریخته ام کربلا بسته شد و نوکرِ آواره شدم اربعین را چه کنم؟! سخت به هم ریخته ام!  مرضیه عاطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جا ماندم از اربعین جا ماندم اما از نگاهت نه از کاروان جا ماندم اما از سپاهت نه حالا که بین زائرانت نیستم ، آیا بیرون شدم از سایه ی مهر و پناهت؟ نه نوکر در این خانه باشد آبرو دارد فرق است بین رو سفید و رو سیاهت؟ نه نام مرا بنویس بین اربعینی ها من دل به راهت دادم آقا پا به راهت نه امسال نذر دخترت بودم که جاماندم من با رقیه جان تو دارم شباهت! نه ام ابیهای حسین ، ای وارث زهرا اشک است سهم چشم های بی گناهت؟ نه دندان شکسته ، گوش پاره ، چشم های تار یک جای سالم مانده روی ، روی ماهت؟ نه اشک تمام زائران کربلا هرگز آیا برابر میشود با سوز آهت؟ نه من مثل تو جا ماندم اما خوب میدانم از اربعین جا ماندم اما از نگاهت نه  احمد ایرانی نسب لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
دل شکسته آمدم دل شکسته آمدم ای یار..تحویلم بگیر خسته ام بدجور ای غمخوار تحویلم بگیر خواب می دیدم پیاده می روم کرببلا.. ظاهراً حالا شدم بیدار...تحویلم بگیر خاطراتِ اربعین را می کنم از نو مرور.. این منم جامانده از زوّار ..تحویلم بگیر می گرفتم رخصت از شاهِ نجف..یادش بخیر ای عزیزِ حیدر کرّار ...تحویلم بگیر.. هر عمودِ راه..بهرم خاطره دارد حسین خاطره های مرا بشمار ...تحویلم بگیر سفره هایت پهن بود انگار در هر موکبی حال محرومم از این بازار..تحویلم بگیر کامِ تلخم می شد از چای عراقی ها عسل تلخی کامِ مرا بردار...تحویلم بگیر تاولِ پاها ..رقیّه را مجسّم می نمود.. بر سه ساله دخترت این بار تحویلم بگیر آب می خوردم ولی با گریه و یادِ لبت من ضعیفم می کنم اقرار تحویلم بگیر خوب یادم هست نزدیکِ کربلا پر می زدم با همان حسّ ِ خوشِ دیدار تحویلم بگیر دعوتم کن طاقت دوری ندارم یاحسین روسیاهم سیّد و سالار ..تحویلم بگیر  محسن راحت حق لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جانم زینب از اول گل هر سخن بود زینب کسای روی پنج‌تن بود زینب چنان مادرش ممتحن بود زینب بدون تبر بت شکن بود زینب قمر بود زینب !گهر بود زینب و‌ ممتاز از هر نظر بود زینب کسی مثل این آیه عصمت ندارد کم‌آورده باشد؟حقیقت ندارد به جز با حسین عشق خلوت ندارد به‌ جز کربلا میل و رغبت ندارد خوش است اینچنین‌ سر کند تا قیامت برادر برادر کند تا قیامت گهر از دو چشمش چکیده چکیده به اینجا رسیده خمیده خمیده چه درد بدی از کشیده! کشیده! صدایش‌ می آید بریده بریده.. سلام ای سلیمان بی خاتم‌ من.. بغل کن‌ مرا باز هم‌ محرم من.. به گودال افتادی و مادر آمد کنار تو بی روسری خواهر آمد همینکه تورا بوسه زد لشگر آمد لباس تو با زحمت از تن درآمد نبرّید خنجر!به خونت وضو کرد دلم زیر و رو شد تو را پشت و رو کرد صدا میزدم که حرم رفت غارت حرم رفت غارت، سرم رفت غارت خدایا کمک معجرم رفت غارت به گوشم زد و زیورم رفت غارت مرا خولی بی حیا آنچنان زد... که از گوشهایم فقط خون میامد کشیدند ما را به میدان کوفه گذر کردم از راه بندان کوفه مرا دوره کردند مردان کوفه عجب غربتی داشت زندان کوفه به تفسیر قرآن من اجر دادند چقدر آشناها مرا زجر دادند مرا کوچه‌کوچه مرا خانه خانه مرا با بهانه مرا بی بهانه بزور لگد ،سیلی و تازیانه کشیدند بین گذر وحشیانه رباب تورا با‌کتک‌ میکشیدند به ویرانه ما سرک‌ میکشیدند سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
فراق من و دلدار از فراق من و دلدار چهل روز گذشت از شب آخر دیدار چهل روز گذشت از همان شب که زن و بچه ی دلخونت را من شدم قافله سالار چهل روز گذشت از شبی تلخ که همراه یتیمان بودم وسط شعله گرفتار چهل روز گذشت از شب شام غریبان که زمین می افتاد پسرت با تن تبدار چهل روز گذشت از غروبی که تنت زیر سم مرکب رفت من شدم بی کس و بی یار چهل روز گذشت از غروبی که دو تا دخترکانت مردند پشت یک بوته ای از خار چهل روز گذشت وای بر من ، ز شب غارت معجرهامان دور از چشم علمدار چهل روز گذشت از جسارت به من و هلهله ی نامردان وسط کوچه و بازار چهل روز گذشت از قد خم شده و موی سپیدم پیداست چه بر این سینه ی خونبار چهل روز گذشت من که یک روز جدا از تو شدم ، پژمردم باورم نیست که این بار چهل روز گذشت تو خودت از سر نی خوب تماشا کردی که چه بر زینب غمخوار چهل روز گذشت  محمود مربوبی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
پسرِ فاطمه! عوضِ عمّه ی خود راه برو بینِ مسیر.. پسرِ فاطمه!..با آه برو بینِ مسیر... به قدم های تو سوگند پُر از خستگی ام عوضِ من کمی ای شاه برو بینِ مسیر.. (چکنم این همه دلتنگی پُر واهمه را) (وَ نشد تا که مددکار شوم فاطمه را) آخرین حجّتِ دوران!..فقرا را ببرید وَ تصّدق ز کرم ..فوجِ گدا را ببرید اربعین باشد و در شهرِ خودم کِز بکنم تذکره داده و این اهلِ خطا را ببرید (همه ی خواسته هایم شده یک کرببلا) (وَ تمامیّ ِدعایم شده یک کرببلا ) پسرِ فاطمه!..ای وارثِ دلجوی حسین یک سلامی بده از جانبِِ ما سوی حسین لا اقل یک قدمی رنجه نما محفلِ ما.. تا مگر پُر شود از آمدنت ..بوی حسین (عنقریب است که این عقده مرا هم بکشد) مطمئن باش که را غم و ماتم بکُشد) پسرِ فاطمه!..خیلی گله دارم ز خودم نظری کن دلِ بی حوصله دارم ز خودم.. کربلا رفت ز دستم..نکند رانده شوم؟ وامصیبت..چقَدَر فاصله دارم ز خودم.. (دل به دست آر ..الهی که نبینی تو بلا..) (جانِ زهرا ببرم زود فقط کرببلا...) محسن راحت حق لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
این چهل روز خواهرت آمده در این صحرا بعدِ یک اربعین ولی تنها خیز و بین پیکر کبودم را صورتم مثل مادرم زهرا این چهل روز قوتمان غم شد هرچه شد جرعه جرعه، کم کم شد قامت خواهرت ببین خم شد خواهرت کوه صبر و ماتم شد لحظه های غروب یادم هست بارش سنگ و چوب یادم هست ناله های تو خوب یادم هست به تنش پا نکوب ... یادم هست تو زمین خوردی آسمان افتاد از تنت نیزه ی سنان افتاد خاتمت دست ساربان افتاد شعله بر خیمه ی زنان افتاد بین این مردمان خدا گم شد عزت و احترام ما گم شد دختری زیر دست و پا گم شد پیکرت زیر نیزه ها گم شد رمق از ذکر روی آن لب رفت تن تو زیر سمّ مرکب رفت روی آن جسمِ نامرتب رفت چه به حال خراب زینب رفت من بمیرم پر تو خاکی شد صورت اطهر تو خاکی شد بین مقتل سر تو خاکی شد چادر خواهر تو خاکی شد بعد از آن پیکر تو غارت شد به زنان حرم جسارت شد روزی مردها شهادت شد قسمت بانوان اسارت شد در میان حرامیان رفتیم لاجَرَم، بین این و آن رفتیم وسط بزم کوفیان رفتیم سر بازار شامیان رفتیم در شلوغی گذارمان افتاد رنگ از روی دختران افتاد معجرم دست این و آن افتاد سر عباس از سنان افتاد صحبت گوشواره شد بد شد گوش ها پاره پاره شد بد شد چشم ها پر ستاره شد بد شد به زنانت اشاره شد بد شد تا نگاهش به سوی آب افتاد یاد شش ماهه اش رباب افتاد دردهای من از حساب افتاد گذرم مجلس شراب افتاد نیمه شب پشت کاروان جا ماند بارها زیر و دست و پاها ماند سعی کردم برادر، امّا ماند دخترت در خرابه تنها ماند وحید محمدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
دلخون دلخون تر از ابر و طوفان،غمگین تر از باد و باران مانده به راهِ برادر،تنهاترین چشمِ گریان در موجِ خون نیمه باز است،چشمی که جانی ندارد پیراهنی غرقِ خون را،بر سینه اش می فشارد ای رفتنت قاتلِ من،باز آ و بنگر دوباره این مرگِ تدریجی ام را،جان دادنِ بی شماره یادم نرفته برادر،عهدی که من با تو بستم اما تو رفتی و ماتم،بی تو چِسان زنده هستم یادم نرفته چگونه،تا قتلگاهت دویدم آری برادر شکستم،آری برادر بُریدم رفتی ندیدی زِ داغت،با دودمانم چه کردی با آتشت کُن تماشا،با استخوانم چه کردی رفتی ندیدی لوایت،دل از من و نیزه ها بُرد اُفتاد و در پیشِ طفلت،سنگی که کُنج لبت خورد رفتی ندیدی که زینب،در کوچه ها دربه در شد منزل به منزل پیاده،با قاتلت همسفر شد یادم نرفته که عباس،در اضطرابم نیامد من بودم و نا قه ی غم،اما رکابم نیامد دیدم رُبابت که می گفت،ای نیزه بر من توان ده طفلم علی آرمیده،کمتر سرت را تکان ده آه ای تنِ بوریایی،آه ای لبِ خیزرانی مثل رقیه برادر،من رابِبَر...می توانی حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یادم نمیرود آهم ، که شعله بر جگرِ غم کشیده‌ام اشکم ، که قطره قطره به پایَت چکیده‌ام آئینه‌ام ، که زخم ترَک خورده‌ام زِ سنگ سروَم ، که سایبان شده قدِ خمیده‌ام ای تلِّ خاکِ غرقِ به خونِ برادرم باور نمیکنم به کنارت رسیده‌ام نقشِ هزار ضربتِ دشمن گرفته‌ام طعمِ هزار سنگِ ستم را چشیده‌ام یادم نمیرود که در آن روز در پِی‌ات صد بار این مسیرِ سیه را دویده‌ام یادم نمیرود که در آن شام از تنت صد تیغ و تیر و نیزه و خنجر کشیده‌ام اکنون رسیده‌ام که ببوسم دوباره‌ات آه ای گلو بریده کجایی؟ بُریده‌ام حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عاقبت آمدم عاقبت آمدم پس از عُمری به مزارت نه  بر مزارِ خودم آمدم های های گریه کنم به دلِ خون و داغدارِ خودم چند وقتی‌است بغضِ سنگینی به گلویم نشسته ، میبینی؟ کارِ خود را فراق با من کرد کمرم را شکسته میبینی؟ شانه‌های ضعیفِ طفلانت خواهرت را کشان کشان آورد هرکه اینجا رسیده سوغاتی سر و رویی پُر از نشان آورد شرحِ این راه را یتیمانت با زبانِ اشاره می‌گویند با لبی زخم خورده ، چاک و کبود با تَنی پاره پاره می‌گویند شام با من چه کرده ، میبینی؟ رویِ پیشانی‌ام پُر از چین است بعد از این ضجه‌ای نمیشنوم گوشم از تازیانه سنگین است با اشاره رُباب می‌گوید هیچ داغی شبیه این غم نیست بِینِ گهواره نه  ببین زینب کودکم بینِ قبرِ خود هم نیست از سرت بی خبر نبودم که هر شبی دست این و آن دیدم با کمی لختِ خون عقیقت را من به انگشتِ ساربان دیدم بود بر گیسوانِ تو جایِ پنجه‌ی چندتا زنا زاده زود فهمیدم از محاسنِ تو که سَرَت در تنور اُفتاده کاش میشد که بوریا بودم تا نگه دارمت همیشه تو را کاش میشد که بوسه‌ای بزنم باز حلقومِ ریش ریشِ تو را اربعینی گذشته اما باز نیزه‌هاشان هنوز در خاک است لخته خون‌های خشک بر تیر است تیغ‌های شکسته بر خاک است یاد عصری که دیدمت اینجا بعدِ غارت عجیب می‌خندند حرفِ سوغات بود و با عجله از تَنَت تکه تکه می‌کندند پای من جان نداشت تا آیند بی اثر بود هرچه کوشیدم از سرِ شیبِ تُندِ گودالت تا کنارِ تنِ تو غلطیدم سرِ عمامه و عبایت نَه بود دعوا برایِ پیرهنت دست‌هایم بُرید وقتی که تیغ‌ها را کشیدم از بدنت حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یک اربعین گذشته باور نمیکنم که رسیدم کنارِ تو باور نمیکنم من و خاکِ دیارِ تو یک اربعین گذشته و من پیر تر شدم یک اربعین گذشت و شدم همجوار تو یک اربعین اسیرِ بلایَم اسیرِ عشق یک اربعین دچارِ فراقم دچار تو یک اربعین دویده‌ام و زخم دیده‌ام دنبالِ ناله‌های یتیمانِ زارِ تو یک اربعین بجای همه سنگ خورده‌ام یک اربعین شده بدنم داغدارِ تو یک اربعین به گریه‌ی من خنده کرده‌اند لبهای قاتلانِ تو و نیزه دارِ تو مثلِ رُباب مثلِ همه تار تر شده چشمان خسته‌ی منِ چشم انتظارِ تو روز تولدم که زدم خنده بر لبت باور نداشتم که شوم سوگوار تو با تیغ و تیر و دشنه تو را بوریا کنند با سنگ و تازیانه مرا داغدارِ تو یادم نمیرود به لبت آب آب بود یادم نمیرود بدنِ نیزه زار تو مانده صدای حرمله در گوشِ من هنوز وقتی که نیزه زد به سرِ شیرخوار تو حالا سرت کجاست که بالای سر روم؟ گریَم برایِ زخمِ تنِ بی شمار تو من نذر کرده‌ام که بخوانم در علقمه صد فاتحه برای یَلِ تکسوار تو یک مُشت خاک رویِ تو و من دعا کنان شاید شوم نشانِ تو – سنگ مزار تو حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
از میان روضه ها از میان روضه ها هر سالکی رد میشود روح سرگردان او روح مجّرد میشود غالباً دور از حرم خیلی مصیبت میکشم غالباً دور از حرم آنچه نباید میشود در به رویم بسته تاکه باب توبه واکند نگذرد از من برای فاطمه بد میشود آنقدر تحویل میگیرد تفضل میکند آدم ناباب هم اینجا مقیّد میشود شهرتش در عرش از کرببلا بالاتر است او سفارش میکند نوکر زبانزد میشود فیهِما عِینانِ تَجریان دوتا چشمی است که بین جنت نیز گریان دو مرقد میشود این حرم توحید محض و آن حرم آیینه اش بین عباس و حسین، عالم مردّد میشود از نجف تا کربلا چون سفره دارش مجتباست بیشتر از هر مسیری رفت و آمد میشود ترس دارم قاتلش را هم ببخشد در جزا من حسین را میشناسم، او بخواهد میشود پیکرش را تیغ و نیزه پاره پاره کرده است زیر پا یک جلد قرآن، صد مجلد میشود اسب ها را یک به یک از سینه اش رد میکنند مادرش بر سر زنان از پیش او رد میشود رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
چله‌ی اشک زده‌ام باده‌ی ناب از کرمش، می‌چسبد چله‌ی اشک گرفتم ز غمش، می‌چسبد روی پیراهن زوار چنین بنویسید اربعین... پای‌پیاده...حرمش، می‌چسبد  امیر عظیمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عزیزم حسین(ع) به نام خدای جهان آفرین خداوند آب روان آفرین عقیق آفرین ساربان افرین دهان آفرین خیزران آفرین ازین نامرتب سلام علیک! مسیحای زینب سلام علیک! اَ اَدخُل؟تو خواندی که دعوت شدم حلالم کن اسباب زحمت شدم زیارت شدی و زیارت شدم مهیای ذکر مصیبت شدم عجب روضه ای روضه خوانت منم برای غمت سینه هم‌ می‌زنم چهل روزی است این زن قد کمان.. همان زن که عظمی ست بین زنان.. گرفتار شمر است با ساربان.. نگفتم نرو پیش زینب بمان! چهل روز من بی تو بودم زینب کبود کبود کبودم حسین منی که میایم از آن راه دور.. شکسته وقار و شکسته غرور به صد زحمت از مست های شرور لباس تنت را گرفتم به زور شرافت گرفته ست قرآن به تو! نبینم بگویند عریان به تو! عجب کربلایی عجب محشری عجب اسبهایی عجب معبری عجب بوریایی عجب پیکری عجب حنجری و عجب خنجری سرت بود سمت حرم کج حسین تورا پشت و رو کرد با لج حسین سرت را نخست از حرم غصب کرد سپس بین خورجین یک اسب کرد سپس برروی شاخه ای نصب کرد سپس بابتش جایزه کسب کرد دلم سوخت از شام تا بامداد سر تو کجا تشت ابن زیاد؟! چنان سخت بر من گذشت آن نبرد تنم شد کبود و رخم بود زرد شدم آخر عمر بازارگرد درآن کوفه همسایه با من چه کرد حسین چندتا زخم بد خورده ام من از آشنایان لگد خورده ام مرا غیر درد ومحن نیست که مرا شام مثل وطن نیست که مرا شمر زد دست من نیست که به بازارشان جای زن نیست که به فکرم نمی‌رفت آبم کنند گرفتار بزم شرابم کنند حسین قربانچه پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
فراق میان خیل تو از یادها فراموشم شبیه شمع مزاری غریب، خاموشم به چشمه‌ای که به دریا نمی‌رسد رحمی قسم به جان تو با دوری‌ات نمی‌جوشم فقط نه ماه محرم که هجر هم داغی‌ست من از فراق تو گاهی سیاه می‌پوشم دلم شکست و به حالم دل ضریحت سوخت به خوابم آمد و گفتا بیا در آغوشم به روضه می‌روم و تازه می‌شود داغم دلم نمی‌شود آرام، هر چه می‌کوشم ببین شکسته‌دلانت چه عالمی دارند در استکان ترک‌خورده چای می‌نوشم به هر دری زده‌ام تا به کربلا برسم فقط اگر نرسیدم مکن فراموشم  سید میلاد حسنی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
پای غمت جا دارد اگر پای غمت جان بگذارم مجنون شوم و سر به بیابان بگذارم بین الحرمینی نشدم بعدِ چهل روز ظلم است به خود نام مسلمان بگذارم وقتش شده با دیدن عکس حرمت باز داغی به دل ِ دیده‌ی گریان بگذارم چشمم اگر از کار بیفتد اثرش را باید به سر و رو و گریبان بگذارم حالا که نجف نیستم از شوق زیارت این قافیه را می روم ایوان بگذارم نامردم اگر روضه‌ی تو باشد و پا را یک ثانیه در روضه‌ی رضوان بگذارم جا مانده ام و حق بده نام پسرم را از شوق رسیدن به تو «مهران» بگذارم بین الحرمینی نشدم؛ آه... ولی کاش آهو شوم و پا به خراسان بگذارم  حامد تجری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
کنجِ حرم کنجِ حرم انگار تنها جایِ ما نیست رفتند زائرها و حالِ ما چه حالیست... رفتند و ما ماندیم و یک آهِ نهانی حسرت به دل داریم! این دردِ کمی نیست با خاطراتش اشک می ریزیم هر شب جز خاطراتی شعله ور همدردمان کیست؟! قسمت نشد مشایه و داغش به دل مانْد گاهی نرفتن بدتر از صد زخم کاریست لعنت بر آن عصیانِ شیطان-زاده ای که با شوقِ بی حد اسم مان را خط زد از لیست رحمت بر آن نوکر که اربابش به او گفت: بار سفر بردار! این توفیق؛ حتمیست- -اجر تمام روضه هایت اربعین است مثل همیشه رفتنت امسال قطعیست امسال هم ما را حرم قابل ندانست عمریست جای ما به زیرِ قبّه خالیست غمگین نشسته، غبطه خواهد خورد و این است- حالِ دلی که بیقرار است و هواییست موکب به موکب میرود تا تلّ و مقتل اشکی که از چشمانمان هر لحظه جاریست باید کجا این درد را مرهم گذاریم؟! تکلیفِ ما جامانده هایِ کربلا چیست؟!... مرضیه عاطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا حسین(ع) اگر بناست همه زیر این علم باشیم خدا نیاورد آن روز را که کم باشیم خدا کند که همین دسته جمع بین حرم کنار حضرت ارباب دور هم باشیم خدا کند که یکی هم ز جمع کم نشود دعا کنید همه اربعین حرم باشیم دمی نشد که ز خون حسین دم نزنیم شریک درد و غم اولیای دم باشیم سلامتی مریدان او به بیماری‌ست سلامتیم اگر مبتلا به غم باشیم به جرم عشق و جنون نام ما شده مجرم به وهن مذهب و افراط متهم باشیم چه چیز بهتر ازین است؟ با گدایی هم حسین روزی‌مان کرده محترم باشیم اگر نشد بشوم شاعرش گدا که شدم نمی‌شود همه عمّان و محتشم باشیم چه عیب این که امیری عرب‌نسب داریم مقدّر است که ما ارتش عجم باشیم ز پیش لرزه غم شهر شعر ما لرزید به زیر زلزله‌اش تار و پود بم باشیم  عماد بهرامی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
واویلا دور مزار شاهی برپاست سوگواره یک قافله شکسته با قلب پاره پاره یک قبر با سه تا شمع، یک قبر دسته جمعی جمعند دور یک ماه، هفتاد و دو ستاره سوغاتی سفر را آورده کاروانی ... گودال زنده شد با پیراهنی دوباره سوزاند کربلا را ، یک یادگار دیگر چوبی که بود قبلا بخشی ز گاهواره یک بانوی خمیده فریاد زد که برخیز آورده ام برایت یک جفت گوشواره ... زخمی شده وجودش ،به بازوی کبودش چرخاند چشم خود را ، شد روضه با اشاره ناصر دودانگه لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا زینب(س) باری چهل منزل خودم ، بُردم به روی شانه ها دیدم میانِ شعله ها، بال و پرِ پروانه ها هر جای این پیکر ردِ ، شلاق جا انداخته زینب فراوان سنگ خورد ، از پشت بام خانه هازینب کجا و بزمِ می، هم صحبتی با مست ها منزل به منزل بعدِ تو، من دیده ام میخانه ها دیدم لبانِ خشکِ تو، می خورد چوبِ خیزران دیدم که می ریزد سرت ، پیمانه در پیمانه ها بعدِ ابالفضل باز شد ، پای عدو تا خیمه ها دیدم پس از عباس من ، جان دادنِ ریحانه ها نه اکبری نه اصغری ، نه قاسم و عبداللهی دیدم به چشمِ خویشتن ، ویرانی گلخانه ها دیدم سرِ بازار را ، دروازه ی ساعات را دیدم به چشمم هلهله ، رقصیدنِ فتّآنه ها زینب کجا و حلقه ی انظار و چشمان حرام زینب کجا و حرمله، شمر و سنان ، بیگانه ها یادم نرفته شمر با ، آن خنجر کُندش چه کرد شد پاره پاره حنجرت، دندانه در دندانه ها یک بار جان دادم همان ، دم که رسیدم قتلگاه یک بارِ دیگر هم مرا ، کشته غمِ ویرانه ها با هر بهانه می زد و جایی ندیدم من حسین سیلی زدن باشد جوابِ پرسشِ دردانه ها مهدی شریف زاده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
داداش حسین(ع) از الان بگم که چن تا دخترت دیگه نیستن توی جمعمون داداش دوتاشون تو بیابونا جون دادن یکی تو خرابه با سر باباش دیگه ماموریتم تموم شده حالا بعد از این باید گریه کنم یاد حرفایی که تو بزم شراب به تو و بابام میزد گریه کنم کی میدونه چی کشیدم این روزا من عزیزه بودم و خوار شدم قبل تو صدامم هیچ کس نشنید بعد تو راهی بازار شدم تازه داغت تو دلم تازه شده بشینم باید برات گریه کنم بعد تو یاد بلایی که اومد به سر مخدرات گریه کنم یه سری دردامونو که بدجوری داغ اون به دل میشینه نمیگم دیگه اون یهودی تو بزم شراب چیا گفتش به سکینه نمیگم سپر بلای بچه هات شدم هیشکیو به قدر زینب نزدن تو که از تنور خولی اومدی دیگه بچه هات به نون لب نزدن منی که تو کوچه های مدینه میگرفتن دورمو برادرام روزگار کشید منو تو ازدحام توی کوچه‌ های تنگ شهر شام برا کندن یه قبر کوچولو تو خرابه خیلی زحمت کشیدم راستی تو خرابه هنده رم دیدم خلاصه خیلی خجالت کشیدم میبینی من که سر مزار تو شبیه برگای پاییز شدم روز عاشورا تو قتلگاه تو حتی با شمر گلاویز شدم زخمایی که من دیدم روی تنت به خدا هیچ جوره مرهم نمیشد کل فرشای دهاتم میومد تن تو روو همه‌شون جمع نمیشد آخه نیزه ها چجوری در اومد کجا جمع شد تن نامرتبت دیگه دیدن جا روی تن تو نیست دوسه تا به جاش زدن به زینبت کاشکی نامحرمی اینجاها نبود تا میگفتم کی واست شهید شده روسریمو برمیداشتم ببینی که چقد موی سرم سفید شده بعد از این روزا برات زار میزنم شبا هم براتو هق هق میکنم من تو رو نبینم آروم ندارم میدونم آخر سر دق میکنم علی اصغرت کجاست که مادرش اومده از غم و غصه آب بشه پاشو که جز تو کسی نمیتونه حریف گریه های رباب بشه بعد ما میخواد بمونه کربلا روضه خون تو ربابه به خدا میکه اینجا زیر آفتاب بسوزم بهتر از بزم شرابه به خدا همه رو آوردم از سفر داداش حتی پس گرفتم آخر سرتو ولی شرمنده ام از این که میگم جا گذاشتم توی شام دخترتو از خود کربلا تا کوفه و شام این سه ساله نیمه جونو میزدن نانجیبا دعواشون باهم میشد ولی میرفتن و ا ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا ولی الله در خاستگاه رنج ، مجالِ سُرور نیست قلبی که سوخت پای فراقت ، صبور نیست هرجا که شمع بود ، پرم را گذاشتم تا شعله ای به طعنه نگوید ، غیور نیست! این دیده میلِ دیدن یوسف نمی کند... یعقوبِ چشم منتظران تو ، کور نیست از سنگ کمترم که دلت را شکسته ام این خشتِ خام ، لایقِ تُنگِ بلور نیست هنگام امتحانِ وصال تو جا زدیم شرمنده ام که دورِ تو مردِ ظهور نیست کِبرَم لباسِ زُهدِ مرا لَکّه دار کرد در رخت بندگی که نخی از غرور نیست با اختیار تام فقیرت شدم ، مَـران! سائل اگر نشسته دمِ در ، به زور نیست جانِ مرا بخواه ، تعلُّل نمی کنم در جمع عاشقان تو ، اهلِ قصور نیست حس می کنم همین که بمیرم ، تو می رسی با بودنِ تو در دلِ من ترسِ گور نیست دلتنگ کربلای حسینم ، مرا ببر دیگر نگو بساطِ سفر جفت و جور نیست کم طاقتم ، تو را به ذَبـیـحَ‌الْـقَـفـا بیا لطفاً بگو که لحظه‌ی دیدار دور نیست بالای نیزه ها..، وسطِ طشت‌ها..، قبول! جای سرِ شریف که کُنج تنور نیست اثبات کرد مطبخِ خولیِ بی صفت ظُلمت حریفِ تابش آیاتِ نور نیست بردیا محمدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹