eitaa logo
حدیث اشک
9.2هزار دنبال‌کننده
75 عکس
152 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
قبر خاکی صبا تو که سحر از کوی ما گذر داری.. خبر ز گریه عشاق در سحر داری به گردن تو فتاده همیشه زحمت من ببر سلام مرا تا بقیع پیش حسن بگو که ای شه بی کس گدای دربه دری... پیام داده به این آستان به خون جگری... که قبر خاکی تو گرچه آتش دلهاست غریب ماندن تو باطنا به گردن ماست.. مگر نه اینکه تو در قلب ها حرم داری به قلب سینه زنان گنبد و علم داری مگر قرار نشد کمتر اشتباه کنم برای خاطر عشق تو کم گناه کنیم بکاء ما همه تبدیل بر تباکی شد مزار تو به دل شیعه نیز خاکی شد به جای تو سوی آتش شتاب کردم من به سهم خود حرمت را خراب کردم من کریم هستی و عالم به تو بدهکارند تو بی حرم شدی اما همه حرم دارند حرم نداری نه!تو حرم نخواسته ای ز روزگار خودت غیر غم نخواسته ای بقیع سینه زن روضه های افلاکی ست بقیع روضه مکشوف چادر خاکیست گلاب یعنی تو اضطراب یعنی تو و بعد فاطمه خانه خراب یعنی تو زحلقه تو همان کودکی نگین افتاد همینکه مادرتان پشت در زمین افتاد به باغ عاطفه ها بی امان شرر میرفت بروی شاخه گلی پای چهل نفر‌ میرفت به کینه دلشان هیچ دست رد نزدند دگر به هیچ زنی اینچنین لگد نزدند امان ز غربت تو پای غم محک خوردی.. تو قبل فاطمه در کوچه ها کتک خورد.. سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بقیع، خاکی عشق است همیشه خاکی صحن غریبها بد نیست بقیع،پنجره دارد اگرچه مشهد نیست چه دستها که رسیده است تا بقبع از دور که قد کشیدن زایر به قامت و قد نیست نه صحن مانده نه ایوان نه آینه نه رواق اگرچه خاک ، دلیل نبود مرقد نیست همیشه حس زیارت حرم نمی خواهد که گاه عرض ارادت به رفت و آمد نیست برای گریه شدن زیر آفتاب اینجا میان ماندن و رفتن کسی مردد نیست ((دعای سوته دلان مستجاب ، خواهد شد)) در این حرم که اجابت به طاق و گنبد نیست بقیع، خاکی عشق است پس بگو شاعر اگر به شوق ضریح آمده ، نیاید، نیست  محسن ناصحی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جنت البقیع در ماتم سرچشمه های پاکیِ خاکی خون می چکد از زمزم افلاکیِ خاکی روی دلم حک می کنم..،حکّاکیِ خاکی : ” قربان آن چار آفتاب خاکیِ خاکی
 

هفت آسمان از داغ این ها خون دل خورده 

خاک بقیع افلاک را در غم فرو بُرده 

وارد شدن در وادی طور خدا سخت است 

از پشت نرده دیدن آئینه ها سخت است 

تنهایی ارباب های با وفا سخت است 

گریه کنی اما بدون سر،صدا..،سخت است 

گریه کنانش آستینی در دهن دارند 

اینجا نگهبان هایشان دست بزن دارند 

سهم دل عاشق به جز نامهربانی نیست 

زوّار را قدر سلامی هم امانی نیست 

از گنبد و گلدسته و ایوان نشانی نیست 

بال کبوترها نباشد..،سایبانی نیست 

مانند این غم هیچ داغی را نخواهی دید 

جز ماه در شبها چراغی را نخواهی دید 

دست بلا بذر جدایی را نکارد کاش 

دشنه برای قلب شیعه برندارد کاش 

خاک بقیع اندوه بی حد را نیارد کاش 

از ابرهای آسمان باران نبارد کاش 

وقتی بباری کار ما مشکل شود باران 

قبر امامان غریبم گِل شود باران 

تا کِی گلوی ما اسیر آهِ غم گردد 

ای کاش یک ذرّه از این اندوه کم گردد 

انگشتری مادرم نذر حرم گردد 

تا صحن و ایوانِ 
حسن جانم” علم گردد باید غریب خویش را یاری کنم آخر باید برای مجتبی کاری کنم آخر شهر نبی آلِ عبا را زجر سختی داد بعد از پیمبر مرتضی را زجر سختی داد ناموس شاه لافتی را زجر سختی داد پس‌کوچه هایش مجتبی را زجر سختی داد این بغضِ سنگین سالیانی در دلم مانده فرزند زهرا مثل مادر بی حرم مانده این خاک را آخر حسن آباد می سازیم منبر به نام باقر و سجاد می سازیم ایوان طلا و پنجره فولاد می سازیم صحنی شبیه صحن گوهرشاد می سازیم شب های جمعه
ناحیه” با آه میخوانیم 

مانند مشهد 
آمدم ای شاه” میخوانیم باد موافق زلف شب را گیس خواهد کرد تصویر مرقد چشم ما را خیس خواهد کرد دارالقلم را رهبرم تاسیس خواهد کرد هر ساعتش علامه ای تدریس خواهد کرد پایان هر درسی سلام و روضه ای برپاست با نام صادق در مدینه حوزه ای برپاست بالای گنبد بال و پرها باز می ماند سجاده ی خونین‌جگرها باز می ماند راهِ حرم وقت سحرها باز می ماند زُوّار می آیند و درها باز می ماند در دست هر خادم گُلاب و جام می بینیم نقاره زن ها را به روی بام می بینیم باید پری از شهپرِ باب الحوائج ساخت حوضی به نام اصغرِ باب الحوائج ساخت تمثال مَشکی سردر باب‌الحوائج ساخت صح ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سهم ما شرمندگي ست قرني از تخريب رد شد سهم ما شرمندگي ست سهم ما از اين سكوت و اين بلا شرمندگي ست دست روي دست بگذاريم تا كي تا كجا قسمت ما تا به كي يا تا كجا شرمندگي ست شرطه ها با چكمه آنجا رفت و آمد ميكنند كار ما از ديدن اين صحنه ها شرمندگي ست روي پرهاي كبوترها غبار است و غبار پس نصيب ما در اين حال و هوا شرمندگي ست واي من آنجا زيارت نامه خواندن مشكل است اولين خط زيارت نامه با شرمندگي ست جاي گنبد جاي گلدسته در آنجا خالي است ذكر ما در محضر خيرالنسا شرمندگي ست از خجالت آب شد شاعر كنار اين ردیف در مدينه نام اين صحن و سرا شرمندگي ست محسن صرامی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
باب المجتبی(ع) خالی از هر گونه درد و غم برایش ساختم دردها را کُشتم و مرهم برایش ساختم از کرامت هایشان عمریست هستم با خبر خوب و بدها را اگر دَرهم برایش ساختم گریه کردم گوشه دلگیرِ باب المجتبی(ع) سوختم...یک خیمۂ ماتم برایش ساختم در میانِ سجده هایم نذر ِ زین العابدین(ع) مسجد و محرابی از خاتم برایش ساختم دور تا دورِ ضریحِ حضرتِ باقر(ع) فقط- عالِمانی از همه عالَم برایش ساختم اشک را در روضه های حضرت صادق(ع) شبی در نگاه زائران نم نم برایش ساختم آب سقّاخانه اش را ناب و جاری و زلال شعبه ای از چشمۂ زمزم برایش ساختم تا که مثل کربلا صاحب-حرم باشد بقیع گنبد و گلدسته و پرچم برایش ساختم! مرضیه عاطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ارث برد از پدر خاک ارث برد از پدر خاک، غم و درد و محن چه قدر خاک نشسته ست روی قبر حسن زیر این هرم عطش خیز، سراسر روضه ست سایه انداختن بال کبوتر روضه ست یادم افتاد از آن مرثیه ی عالم سوز بدن شاه رها شد وسط دشت، سه روز جگرم سوخت از این غربتِ بی پشت و پناه دفن شد شاه به دستان دهاتی ها، آه... گریه کردیم و در این حال نمردیم ببخش تازه شد داغ تو هرسال، نمردیم ببخش روضه خوان گفت که مرکب به تنت تاخته است ای تن پاک تو پامال...نمردیم ببخش روضه خوان گفت و شنیدیم و هنوز اینجاییم اگر از روضه ی گودال نمردیم ببخش دل ما سنگ خرابه ست، از آن هم بدتر پا به پای غم غسال نمردیم...ببخش سوم ماه محرم به تو قولی دادیم ما اگر هشتم شوال نمردیم ببخش  مسعود یوسف پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جنت البقیع باز هم روسپید شیطان شد حضرت فاطمه پریشان شد سیلی دومی به بار نشست دست سنگین نتیجه اش آن شد کوچه تا امتداد پیدا کرد در بقیع رد خون نمایان شد کوثر افتاد زیرپا. وقتی بر روی رحل نیزه قرآن شد ارث مادر رسید به فرزند روزی اش غصه فراوان شد بی حرم بود وبی حرم بودن عاقبت قسمت حسن جان شد بیت الاحزان او که گشت خراب حرم بچه هاش ویران شد سخنم را گواهِ تأیید است چهار قبری که زیر خورشید است ### غصه را قدرت بیانی نیست آسمان را که آسمانی نیست گنبد و سنگ قبر جای خودش در بقیع هیچ سایه بانی نیست بی رواق است و بر کبوترهاش غیراز این خاک آشیانی نیست اشک ممنوع و روضه تحریم است آه...جز آه روضه خوانی نیست هر چه در این بقیع می گردیم مثل صدیقه بی نشانی نیست کربلا گرچه اعظم غم هاست هیچ داغی به این گرانی نیست به خدا رسم هیچ آئینی زدن مادر جوانی نیست مادری را زدند وخندیدند بی خودی باغ ما خزانی نیست مادری بی گناه را کشتند یک زن پابه ماه را کشتند سعید توفیقی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
غرق غربت است اینجا میشود حال شیعیان بد حال از ستم های هشتم شوّال زخم این داغ کاری و سخت است وَ دهان باز میکند هر سال روضه باید از این مصیبت خواند از همان بُقعه ای که شد تخریب از جسارات و هَتکِ حرمت ها از قبوری که خاکی است و غریب چقدر غرق غربت است اینجا نه رِواقی نه صحن و ایوانی نیست گلدسته و نه گنبد هست لعنت حق به قوم سُفیانی زائری نیست در حریم بقیع سوت و کور است نیمه شب هایش نه چراغی نه شمع و نه زائر وای از این داغ و سوگ عظمایش آرزویم همین بود تنها... بنشینم میان قبرستان روضه از مادری بخوانم که... پهلویش را شکسته اند ! ... امان چشم سر را ببند و یک لحظه... برو با پای دل میان بقیع روی قبر حسن(ع) ضریح ببین و بهاری کن این خزانِ بقیع در کنار مزار اُم بَنین(س) بابُ العباس را تصوّر کن با توسل به ساقی عطشان کاسه آب خویش را پر کن نوش جان کن تو آب را یادِ... تشنه ای که سرش شده است جدا یا حُسَینی(ع) بگو برو سمتِ صحن زیبای حضرت زهرا (س) قدم آهسته از زمین بردار این مکان هست قَوس اَو اَدنی زیر لب با نوای خویش بخوان (گر نگاهی به ما کند زهرا)... بعد عرض ارادتت به بتول(س) رو بیاور به باب الاحسانش آری اینجا کرم فراوان است میشود عرش و فرش مهمانش چار گنبد چهار گلدسته یک‌ طرف صحن حضرت قاسم(ع) آن طرف باب العلم و باب کرم دور تا دور صحن ها خادم کاش میشد که چشم وا نشود و نبینم غم و غریبی را چه کنم چاره ای به غیرش نیست کاش آید همان ولی خدا (عج) شیعه آخر بنا کند روزی با شکوه و مجلل و زیبا در کنار همان امامی که هست از نسل حیدر و زهرا (ع) میفرستم ز راه دور سلام خدمت ساحت چهار امام و علیک السلام میخواهم نکنم بیش از این اطاله کلام  یونس وصالی (یونس) لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جنت البقیع در ماتم سرچشمه های پاکیِ خاکی خون می چکد از زمزم افلاکیِ خاکی روی دلم حک می کنم..،حکّاکیِ خاکی : ” قربان آن چار آفتاب خاکیِ خاکی
 

هفت آسمان از داغ این ها خون دل خورده 

خاک بقیع افلاک را در غم فرو بُرده 

وارد شدن در وادی طور خدا سخت است 

از پشت نرده دیدن آئینه ها سخت است 

تنهایی ارباب های با وفا سخت است 

گریه کنی اما بدون سر،صدا..،سخت است 

گریه کنانش آستینی در دهن دارند 

اینجا نگهبان هایشان دست بزن دارند 

سهم دل عاشق به جز نامهربانی نیست 

زوّار را قدر سلامی هم امانی نیست 

از گنبد و گلدسته و ایوان نشانی نیست 

بال کبوترها نباشد..،سایبانی نیست 

مانند این غم هیچ داغی را نخواهی دید 

جز ماه در شبها چراغی را نخواهی دید 

دست بلا بذر جدایی را نکارد کاش 

دشنه برای قلب شیعه برندارد کاش 

خاک بقیع اندوه بی حد را نیارد کاش 

از ابرهای آسمان باران نبارد کاش 

وقتی بباری کار ما مشکل شود باران 

قبر امامان غریبم گِل شود باران 

تا کِی گلوی ما اسیر آهِ غم گردد 

ای کاش یک ذرّه از این اندوه کم گردد 

انگشتری مادرم نذر حرم گردد 

تا صحن و ایوانِ 
حسن جانم” علم گردد باید غریب خویش را یاری کنم آخر باید برای مجتبی کاری کنم آخر شهر نبی آلِ عبا را زجر سختی داد بعد از پیمبر مرتضی را زجر سختی داد ناموس شاه لافتی را زجر سختی داد پس‌کوچه هایش مجتبی را زجر سختی داد این بغضِ سنگین سالیانی در دلم مانده فرزند زهرا مثل مادر بی حرم مانده این خاک را آخر حسن آباد می سازیم منبر به نام باقر و سجاد می سازیم ایوان طلا و پنجره فولاد می سازیم صحنی شبیه صحن گوهرشاد می سازیم شب های جمعه
ناحیه” با آه میخوانیم 

مانند مشهد 
آمدم ای شاه” میخوانیم باد موافق زلف شب را گیس خواهد کرد تصویر مرقد چشم ما را خیس خواهد کرد دارالقلم را رهبرم تاسیس خواهد کرد هر ساعتش علامه ای تدریس خواهد کرد پایان هر درسی سلام و روضه ای برپاست با نام صادق در مدینه حوزه ای برپاست بالای گنبد بال و پرها باز می ماند سجاده ی خونین‌جگرها باز می ماند راهِ حرم وقت سحرها باز می ماند زُوّار می آیند و درها باز می ماند در دست هر خادم گُلاب و جام می بینیم نقاره زن ها را به روی بام می بینیم باید پری از شهپرِ باب الحوائج ساخت حوضی به نام اصغرِ باب الحوائج ساخت تمثال مَشکی سردر باب‌الحوائج ساخت صح ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بقیع حتّی بدون صحن و گنبد هم صفا دارد این خاک غیر از بوی غم بوی خُـدا دارد مُشتی از آن را چند سال قبل بـو کردم دیدم که عـطری مـثـل خاک کـربلا دارد گرچه تبرِک جُستن از این خاک ممنوع است حتّی غُبـارش هم درونِ خـود شفا دارد با اینکه از چشم تمام خلق ناپیداست از جنس نور این آستان صحن و سرا دارد آری اگر خورشید بر دارد کُلاه از سر از فرط نورانیّت این صحـن ، جا دارد جایی که در آن چار تا معصوم مدفونند حـدّ اقل در حـدّ عـرشِ حـق ، بها دارد دارد هرآنچه این زمین از خیر و از برکت بی شُبهه از دستِ امام مُجتبی دارد اینجا چقدر آدم به یـادِ حضرت سجّاد حال مُناجات و تـضـرّع در دعا دارد باافتخار این خاک در هر لحظه می گوید: مثل امام باقر من را کُجـا دارد ؟ باید که اینجا فِقهِ ناب جعفری آموخت اینجا تَشـیُّع قیمتی بیش از طلا دارد اصلاً بقیع این حالت زار و پریشان را از شرم قـبرِ حضرتِ خیرُ النّسا دارد با بودن أمّ البنین اینجا ، دَمِ مغرب بی روضه ی عبّاس هم چشمم بُکا دارد از روضه ی بازوی زهرا رد شدم امّـا اشـک همه بـوی دو تا دستِ جُدا دارد عبّاس،عبّاس است چه با دست چه بی دست هر طور باشد او ادب دارد ، وفا دارد  محمد قاسمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
قبر خاکی صبا تو که سحر از کوی ما گذر داری.. خبر ز گریه عشاق در سحر داری به گردن تو فتاده همیشه زحمت من ببر سلام مرا تا بقیع پیش حسن بگو که ای شه بی کس گدای دربه دری... پیام داده به این آستان به خون جگری... که قبر خاکی تو گرچه آتش دلهاست غریب ماندن تو باطنا به گردن ماست.. مگر نه اینکه تو در قلب ها حرم داری به قلب سینه زنان گنبد و علم داری مگر قرار نشد کمتر اشتباه کنم برای خاطر عشق تو کم گناه کنیم بکاء ما همه تبدیل بر تباکی شد مزار تو به دل شیعه نیز خاکی شد به جای تو سوی آتش شتاب کردم من به سهم خود حرمت را خراب کردم من کریم هستی و عالم به تو بدهکارند تو بی حرم شدی اما همه حرم دارند حرم نداری نه!تو حرم نخواسته ای ز روزگار خودت غیر غم نخواسته ای بقیع سینه زن روضه های افلاکی ست بقیع روضه مکشوف چادر خاکیست گلاب یعنی تو اضطراب یعنی تو و بعد فاطمه خانه خراب یعنی تو زحلقه تو همان کودکی نگین افتاد همینکه مادرتان پشت در زمین افتاد به باغ عاطفه ها بی امان شرر میرفت بروی شاخه گلی پای چهل نفر‌ میرفت به کینه دلشان هیچ دست رد نزدند دگر به هیچ زنی اینچنین لگد نزدند امان ز غربت تو پای غم محک خوردی.. تو قبل فاطمه در کوچه ها کتک خورد.. سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بوی بهشت هر چند انتهای فلک خاک این در است خاک بقیع بر سر ما تاج دیگر است بال فرشته منت از این خاک می کشد جنت کجا به گرد و غبارش برابر است بوی بهشت واقعه هرچند دلرباست این قطعه از بهشت خدا دلرباتر است برما مجال خادمی او نمی رسد وقتی که جبرئیل دراین خانه نوکر است تشبیه مهر و ماه بر این آستان خطاست خورشید ماه پرتو فانوس این در است گیسو زغم کشیده به چهره مگر بقیع کز این حجاب خاطر هر شب مکدر است نام بقیع میشنوم بغض میکنم خاکی که نام بردن از او غربت آور است تخریب شد بقیع پس از آن غروب شد گویا فلک به خون جگر ها شناور است بی سایبان مزار امامان بی حرم این روضه از کران به کران آه گستر است هر یک که خفته اند در این آستان غم بر سینه هایشان همه داغی مکرر است آن داغ مشترک حرم و آتش است و دود این آه پاگرفته زیک روح و پیکر است هریک به چشم دیده چگونه عزیزاو درشعله ها شبیه سپندی به مجمر است دیده است بین خانه امامی میان دود وحشت به جان همسر و اطفال مضطر است دیده به خیمه گاه امامی به چشم خود در بین دود ، شعله به دامان خواهر است دیده میان آتش و خون سیل لشگری دنبال گوشواره و خلخال معجر است در کربلا وجب به وجب روضه ریخته آری عزای کرببلا داغ اکبر است اما تمام چشمه این روضه های سخت درشعله و شکستن آیات کوثر است خاکی اگر که مانده ملک خانه ی بقیع سِرَّش همه زچادر خاکی مادر است موسی علیمرادی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹