درد مجنون
درد مجنون را فقط لیلا مداوا می کند
درد نوکر را فقط مولا مداوا می کند
مسجد و محراب و هیئت، هرکجا خواهی که باش
کار او این است، او هرجا مداوا می کند
ارمنی باشی،مسیحی باشی، فرقی نیست دوست
یک نگاهت میکند آقا، مداوا می کند
در طبابت این طبیب از هر طبیبی برتر است
هرکه پیشش میرود، درجا مداوا می کند
دست او مشکل گشای عالم و آدم بُوَد
تو گدا سویش برو دارا مداوا می کند
تشنگی دردیست شیرین نزد ما احساسیان
مبتلایش باش و بین سقّا مداوا می کند
نوش دارویش گمانم تربت کرببلاست
بسکه آقایم چنین زیبا مداوا می کند
علقمه دانشگَه و زهرا بُوَد استاد او
او به اِذن حضرت زهرا مداوا می کند
مجتبی دسترنج ملتمس
#شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس #شعر_شهادت_حضرت_سقا #شعر_شهادت_حضرت_قمر_منیر_بنی_هاشم #شعر_نهم_محرم #مجتبی_دسترنج_ملتمس
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
رفتی از خیمه
رفتی از خیمه و پا تا به سرم میسوزد
دلِ زینب(س)، دلِ زن های حرم میسوزد
گفتم عباس(ع)! فقط مشک و علَم را بردار
بغض کردی و از این غم سپرم میسوزد
با لبِ تشنه، لبِ علقمه رفتی امّا
جرعه ای آب نخوردی! جگرم میسوزد
تیر بر مشک زدند و دلم آشوب شده
گُر گرفتی و تنِ شعله ورم میسوزد
با غضب! تیرِ کجی رفته به خوردِ چشمت
اشک می ریزم و چشمانِ ترم میسوزد
آسمانم به زمین خورده چه بد! با صورت!
سر و پیشانیِ قرص قمرم میسوزد
غرقِ خون؛ «أدرک أخا» گفتی و بالای سرت-
مینشینم! بدنِ محتضرم میسوزد
بعدِ تو شعله می افتد به ستونِ خیمه
چوبِ گهواره! لباس ِ پسرم میسوزد!
مرضیه عاطفی
#شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس #شعر_شهادت_حضرت_سقا #شعر_شهادت_حضرت_قمر_منیر_بنی_هاشم #شعر_نهم_محرم #مرضیه_عاطفی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ساقی و ساغر
سرو قد است و ماه رو عباس
یاس عطر و نسیم خو عباس
می و سرمستی مدام، حسین
ساقی و ساغر و سبو عباس
کار بالا که می گرفت حسین
چاره ای ناب داشت: کو عباس؟
شرحه شرحه اطاعت از حق را
شرح داده ست مو به مو عباس
کربلا را ورق ورق گشتم
هرکجا بود کو به کو عباس
چه نمازی ست این که دستش را
داده در لحظه ی وضو عباس؟
ناله ای می رسد به گوش هنوز
تشنه ام تشنه ام عمو عباس
مشک اما به خیمه ها نرسید
استخوان مانده در گلو عباس
گره افتاده بود در کارش...
گره افتاد اگر که در کارت
از ته دل فقط بگو عباس
من گرفتار یک نگاه توام
مددی یا مَن اِسْمُهُ عباس
علی سلیمیان
#شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس #شعر_شهادت_حضرت_سقا #شعر_شهادت_حضرت_قمر_منیر_بنی_هاشم #شعر_نهم_محرم #علی_سلیمیان
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
برادرم
آماده باش مقصد ما در سفر یکی ست
سرهایمان جداست ولی بال و پر یکی ست
این ها برای کشتن ما صف کشیده اند
از هر کجای دشت بپرسی خبر یکی ست
دار و ندارمان همه در بین خیمه هاست
آتش که شعله ور بشود خشک وتر یکی ست
حتی به روی اکبر من تیغ میکشند
با اینکه با پیامبر از هر نظر یکی ست
تنها به این گناه که فرزند حیدریم
تنها به این دلیل که ما را پدر یکی ست
آیا کسی نمانده که یاری کند مرا
این جا میان این همه لشگر اگر یکی ست
عباس من برادر من نور چشم من
طرز مصاف کردن تو با پدر یکی ست
تنها رجز بخوان و بگو یا علی مدد
در چشم شیر یک نفر وصد نفر یکی ست
چشم انتظار آمدنت از شریعه اند
حالا دعای اهل حرم بیشتر یکی ست
شمشیر ها به دور تنت حلقه میزنند
چون جمع تیغ ها همگی ضربدر یکی ست
بعد از من وتو زینب اگر نشنود بدان
خونین بدن زیاد ولی خون جگر یکی ست
از بس حروف پیکر پاکت مقطعه ست
پایین پای مرقد و بالای سر یکی ست
غرق ستاره است تن من ولی هنوز
در آسمان بی کسی من قمر یکی ست
احمد علوی
#احمد_علوی #شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس #شعر_شهادت_حضرت_سقا #شعر_شهادت_حضرت_قمر_منیر_بنی_هاشم #شعر_نهم_محرم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا قمر العشیره
ای در شب چشمان تو مهتاب گرفتار
دریا شده بعد از تو به گرداب گرفتار
گیرایی مِی از نفس شعله ور توست
در هُرم لب توست می ناب گرفتار
عالم به نوا آمد و بیدار نبودند
مردان ستم پیشه ی در خواب گرفتار
یک مشت فلان بن فلان بن فلانند
این لشکر مغلوب به القاب گرفتار
این ظاهر امر است ببین اهل حرم را
لب تشنه ، مصیبت زده ، بی تاب ، گرفتار
تصویر رباب است و لب تشنه ی اصغر
عکسی که شده در قفس قاب گرفتار
این تیر چه تیری ست که گردانده علی را
چون ماهی افتاده به قلاب گرفتار
لب تشنه ی لب های تو شد آب و ندیدند
در برکه ی دستان تو شد آب گرفتار
مژگان تو تعقیب نماز شب قدر است
ای در خم ابروی تو محراب گرفتار
از بس که بلند است حدیث تو و دستت
ترسم که شود شعر به اطناب گرفتار
مثل تو کسی نیست که این گونه بماند
در بند غم حضرت ارباب گرفتار
احمد علوی
#احمد_علوی #شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس #شعر_شهادت_حضرت_سقا #شعر_شهادت_حضرت_قمر_منیر_بنی_هاشم #شعر_نهم_محرم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
طنین موج فرات
نشسته ام بنویسم فرات ، سقا ، آب
صدای گریه اصغر ، صدای بابا آب
شنیده ایم به سمت شریعه رفته عمو
چقدر مانده زمان تا رسد به اینجا آب
اگر که کشتن شش ماهه در سر افتاده
چرا به تیر سه شعبه وَ یا چرا با آب
نه رقص نیزه و شمشیر ، بلکه در این دشت
طنین موج فرات کرده غوغا آب
برای پیر نبرد و امیر میدان ها
برای حضرت سردار شد معما آب
زبان گرفته چنین مادری پر از غصه
برای کودک لب تشنه جای لالا آب
به اذن حضرت معشوق و خط جبرائیل
نوشت پای قباله که مهر زهرا آب
یاسر مسافر
#شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس #شعر_شهادت_حضرت_سقا #شعر_شهادت_حضرت_قمر_منیر_بنی_هاشم #شعر_نهم_محرم #یاسر_مسافر
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
زیر علمت
در هیأت دل نقش تو چون روز عیان است
`زیر علمت امن ترین جای جهان است”
در کالبد عاشق ما مهر ابالفضل
مانند نفس لازم و مثل ضربان است
ای حضرت معصوم ستایشگر فضلت
تعریف سجایای تو مافوق بیان است
تقدیر تو مأنوس به سجاده و شمشیر
در جان تو روح علوی در جریان است
سوگند به کعبه که به هنگام بلایا
یا رب به ابالفضل فقط ورد زبان است
هر جا که دل آشوب شدیم از غم دنیا
رؤیای دل انگیز حرم راحت جان است
حسن کردی
#حسن_کردی #شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس #شعر_شهادت_حضرت_سقا #شعر_شهادت_حضرت_قمر_منیر_بنی_هاشم #شعر_نهم_محرم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا قمرالعشیره
شیر میدان دار بودی پس چرا افتاده ای
ای امان خیمهها از چه ز پا افتاده ای
من گُمَت کردم ، میان دشت حیرانم مکن
دست و پایی زن بدانم که کجا افتاده ای
آنقدر گفتی که هستم خاک پایِ مادرت
حال، روی دامن خیرالنساء افتادهای
بشکند دستی که با نیزه دهانت بسته است
خاک عالم بر سر من، از صدا افتادهای
دست هایت یک طرف ،سر یک طرف، تن یک طرف
سورهٔ قرآن چرا از هم جدا افتادهای
کار داده دستِ تو این پهنیِ ضرب عمو
ریختی برهم چرا در زیرِ پا افتاده ای
قد رعنای تو شد هم ست با ضرب عمود
از سرِ زین گوئیا تو بی هوا افتاده ای
بعد از این معجر نگهداری زنها مشکل است
دور از خیمه به صحرای بلا افتاده ای
گوئیا باحوصله عقده ز دل وا کردهاند
از کجا تا به کجا ای باوفا افتادهایم
قاسم نعمتی
#شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس #شعر_شهادت_حضرت_سقا #شعر_شهادت_حضرت_قمر_منیر_بنی_هاشم #شعر_نهم_محرم #قاسم_نعمتی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
قلب دریا سوخته
به تمنای لب تو قلب دریا سوخته
صورتت افتاده روی خاک وصحرا سوخته
پیکرت را جمع کردم قد یک گهواره شد
زیر خورشید عراق این قد و بالا سوخته
چشمهایت را که دیدم چشمهایم تار شد
تیر را جوری زده پلک تو حالا سوخته
تیرها نه درمیاید نه از آن سو میرود
جای جای تو در این اوضاع یکجا سوخته
کاش میشد تا همینجا پیش تو خاکم کنند
من که پیش چشمهام انگار دنیا سوخته
پاشو برگردیم خیمه قبل آنکه بشنوی
درمیان شعله ها گیسوی زنها سوخته
تو نباشی دخترانم را اراذل میزنند
صورت هر دختری در بین دعوا سوخته
سید پوریا هاشمی
#سید_پوریا_هاشمی #شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس #شعر_شهادت_حضرت_سقا #شعر_شهادت_حضرت_قمر_منیر_بنی_هاشم #شعر_نهم_محرم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حضرت سقا
خانمان سوز بود آتشِ آهی گاهی
نالهای میشکند پشتِ سپاهی گاهی
داری امید ولی نیست پناهی گاهی
دلخوشی گرچه به یک نیمه نگاهی گاهی
حیف از آن چشم که یک تیر نگاهش را بُرد
داد از آن تیر که چشمان سیاهش را بُرد
آه بر روی لبش بود چه آهی ای وای
جمع میکرد تَنی از سرِ راهی ای وای
رفته از دست چه ماهی و چه ماهی ای وای
بعد او نیست نه حالی نه پناهی ای وای
اشک مردی که پناهش همه پاشیده ببین
حالِ شاهی که سپاهش همه پاشیده ببین
به سرش آمده اما به جراحات رسید
این جوانمُرده ببین با چه مکافات رسید
موقع غارتِ او موقع خیرات رسید
وسطِ قائلهی مردمِ شامات رسید
ردِ خونی به زمین از سرِ زین ریخته دید
همه جانِ حرمش را به زمین ریخته دید
نفَسش بعدِ برادر چقدر میگیرد
مرد اگر داغ کشد دردِ کمر میگیرد
بی سبب نیست که از سینه خبر میگیرد
تیر از سینه که رد شد به جگر میگیرد
حق بده اینهمه اندوه پَرَت میشکند
بی برادرشدن آری کمرت میشکند
تیر تا خورد به چشمش به کمین خورد ای داد
روی پیشانیِ زهرا دو سه چین خورد ای داد
بخدا بر جگرِ اُمِبَنین خورد ای داد
پدرش از نجف آمد به زمین خورد ای داد
اشکِ عباس دل خون زمین را سوزاند
در مدینه جگر اُمِبَنین را سوزاند
آه ای ماه ببین حال برادرها را
آه ای خیمه ببین گریهی خواهرها را
آه ای دشت ببین ضجهی دخترها را
آه ای داغ ببین قامت مادرها را
نیست با شاه کسی بانگ کمک بردارد
بین ابرو چقدر سخت تَرک بردارد
کاشکی باد به خیمه خبرش را نبرد
شرح حال بدن مختصرش را نبرد
یک حرامی عَلَمش را سپرش را نبرد
پیش طفلان سرِشب نیزه سرش را نبرد
باید عمه بدود تا به همه سر بزند
گرهای روی گره زود به معجر بزند
`بیت نخست تضمینی از معینی کرمانشاهی
حسن لطفی
#حسن_لطفی #شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس #شعر_شهادت_حضرت_سقا #شعر_شهادت_حضرت_قمر_منیر_بنی_هاشم #شعر_نهم_محرم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بسوز ای دل بسوز از داستانم
غمی آتش زده بر روی جانم
امان از شر فامیل حسودم
امان از مکر قوم بد زبانم
حسین اینجا اسیر و شمر نامرد
مسیر مکه را داده نشانم
خجالت می کشم از روی زینب
خودم را سوی خیمه میکشانم
چه بهتر اینکه صد دفعه بمیرم
اگر از دشمنم باشد امانم
هر آنچه هست هر کس من همینم
هرآنچه گفت مولایم همانم
من عباسم، ابوالفضلم، امیرم
سپاه زینبم، خشم عیانم
سپهدارم علمدار حسینم
اگر تا حشر هم اینجا بمانم
منم شمشیر حیدر در قلافش
من آن تیرم که در بند کمانم
اگرچه مادرم ام البنین است
ولیکن زاده زهرا بخوانم
فدای چشم مولا چشمهایم
فدای دست مولا بازوانم
به امید خدا،سقای لشکر
همیشه سربلند از امتحانم
همه در خیمه خاطر جمع هستند
که از اب گوارا می رسانم
خجل از بیقراری رباب و
تلظی های طفل نیمه جانم
اگر چه دستهای من جدا شد
گرفتم مشک را بین دهانم
نخوردم جا ز بارانی که آمد
نداده تیر و سر نیزه تکانم
نخوردم بر زمین تا که نشاندند
عمودی را به روی استخوانم
زمین خوردم شدم شرمنده تو
ولی شرمنده تر از بانوانم
رضا دین پرور
#رضا_دین_پرور #شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس #شعر_شهادت_حضرت_سقا #شعر_شهادت_حضرت_قمر_منیر_بنی_هاشم #شعر_نهم_محرم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جان سن قربان
واشد گره از ما به نگاهی به اباالفضل
هربار که گفتیم الهی به اباالفضل
ما کوه گرفتیم به کاهی به اباالفضل
آقای همه ارمنیان جان سن قربان
ای مقصد حاجات گران جان سن قربان
ما را بنویسید بدهکارتر از این
دیوانه و ویرانه و سربارتر از این
ما را بنویسید گرفتارتر از این
میگفت فقط مادرِ من جاندی ابالفضل
میگفت به من آذری ایماندی ابالفضل
این کیست علی ابن علی معنی نامش
این کیست که خواندند همه ختم کلامش
این کیست که جبریل گرفته است لگامش
ای جان همه خوش قد و بالاییات آقا
بر روی سرم سایهی آقاییات آقا
خورشید ترین ماهِ شبِ کامل زینب
ای سایهی تو روی سرِ محملِ زینب
بازی مکن اُمیدِ همه با دلِ زینب
اُمیدِ لب کودک تبدار نیامد
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
پیش تو کشیدم بدنِ محتضر خویش
دستی به کمر دارم و دستی به سرِ خویش
بگذار که فریاد زنم از جگر خویش
شرمنده شدی آب اگر نیست نباشد
وای از حرمم نامِ تو کافیست نباشد
برخیز که سوزِ عطش و ضجهی آب است
برخیز که بی تو حرمم خانه خراب است
برخیز که بدتر زِ همه حال رُباب است
دیدم سرِ این راه بهم ریختنت را
با ضربهی سنگین علم ریختنت را
آنقدر زمین ریختهای کم شدی عباس
شرمنده شدی آب شدی غَم شدی عباس
ای دوخته بر خاک چه محکم شدی عباس
ای وای به تیری خَم اَبروی تو پیچید
از هر دوطرف نیزه به پهلوی تو پیچید
این تیر چه بد خورد که مژگان تو را بُرد
آن تیغ چِها کرد که دستان تو را بُرد
این نیزه کجا خورد که دندان تو را بُرد
بعد از تو کسی پشت حرم نیست عزیزم
هِی داد کشم دست خودم نیست عزیزم
حسن لطفی
#حسن_لطفی #شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس #شعر_شهادت_حضرت_سقا #شعر_شهادت_حضرت_قمر_منیر_بنی_هاشم #شعر_نهم_محرم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
أدرک أخا
میان علقمه آنقدر تیرباران شد
تنش میانه انبوه تیر پنهان شد
خطاب «أدرک أخا» با حسین بود اما
شنید عمه سادات هم پریشان شد
به سوی خیمه رود سیل لشکر دشمن
که سد بین سپاه و حسین ویران شد
مگر چه دید که اینگونه شد شکسته حسین؟
چنان شکست که در چهرهاش نمایان شد
نشد که جسم ابالفضل را به خیمه برد
در این مصیبت عظمی غمش دوچندان شد
حرم سراغ ابالفضل را همینکه گرفت
عزیز فاطمه بیاختیار گریان شد
اگر چه آنهمه شرمنده شد ابوفاضل
سکینه بیشتر از خواهشش پشیمان شد
آرش براری
#آرش_براری #شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس #شعر_شهادت_حضرت_سقا #شعر_شهادت_حضرت_قمر_منیر_بنی_هاشم #شعر_نهم_محرم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سقای کربلا
دل بـــه دریـــا زد و دریـــای دعا پشـــت سرش
یـارب او را بـــه سلامـــت برســـان از ســـفرش
مـــاه اگـــر رفـــت کواکـب هـــمه سـرگردان اند
مـــاه رفـــت از حـــرم و اهــل حـــرم منتظرش
عهد کـــرده ست و مـهم نیست اگر در مـــیدان
لشـــکری عهد شـــکن حلقه زند دور و برش
چه تـــرک ها کـــه عـــیان بود به روی لـــب او
چه شـــررها که نهان شــعله کشید از جــگرش
آســـمان تـــیره شـــد از تـــیر بـــه آنـــی، امـــا
این علمدار حسـین است، چه باک از خطرش؟
دسـت عــباس در آخـــر گـــره از کـــار گـــشود
کـــه یـــدالله عــلی بـــوده و این هم پســـرش
دســـت در آب فـــرو بـــرد و خـنک بـــودن آن
آتــــش بـــیشـــتـری زد بـــه دل شـــعـله ورش
گفت ای آب تو اینجایی و عالم تشنه است؟
غرق در جوش و خروشت شده ای! کو ثمرش؟
خاک هم خاک به سر ریخــت از آهی که کشید
آب هـــم آب شـــد از دیـــدن چشـــمان تـــرش
آمـــد از علقمه بـا دســـت پـــر امـــا افســـوس
چـــه امـــید اســـت بـــه دنـیا و قضا و قدرش
رفـــت از دســـت دو دسـتش، مگر از پا افتاد؟
گـــفت ای نفــس غمی نیست به دنـدان ببرش
از چه خم شد؟ به گــمانم که کمی چشمانش...
ناگهان آه...چـه گـویم کـه چـه آمـد بـه سرش؟
حکم جان داشت در آن غائله آن مشک، چطور
آن ســر و چشــم و دوتا دست نگردد سپرش؟
چـــه غـــریبانه زمـــین خورد به یاری حســین
چـــه دلـــیرانه وفـــا کـــرد بــه عــهد پـــدرش
آســـمان تـــاب نیـــاورد و ز غــم خـــون بارید
چــون که می دید چه ها کرده زمین با قمرش
آبـــرو یـــافـــت ابالفضـــل اگـــر از مــادر خود
بـــر جـهـــان فخــر کــند ام بنیـن بـــا پســرش
یـــا اخـــا گـــفت ولـــی بی رمـــق و آهـســـته
مــی رود بـــاد بـــه خـــیمه برســـاند خـــبرش
سید جعفر حیدری
#سید_جعفر_حیدری #شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس #شعر_شهادت_حضرت_سقا #شعر_شهادت_حضرت_قمر_منیر_بنی_هاشم #شعر_نهم_محرم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا ابالفضل العباس(ع)
پشت هرکس حرف باشد پشت ما حرف دل است
آن دلی که نیست در تسخیر چشمانش گل است
عشق او راه مرا سمت خدا انداخته
بی تعارف مذهبی جز عشق باشد باطل است
ماه اگر یک بار شام چهارده کامل شده
ماه ما سی روز و سی شب ماه رویش کامل است
تو بگو یک سکه! او صدکیسه ی زر میدهد
باب العباس است اینجا،خوش بحال سائل است
گر گدا کاهل بود عباس راهش میدهد!
لطف دارد بر همه حتی کسی که کاهل است!
هرچه میخواهد دل تنگت بگو حاجت بگیر
از در این باکرم نومید رفتن مشکل است
این مطب باز است صبح و ظهر و شب هرروز سال
این طبیب محترم کارش شفای عاجل است
از حسین عباس میخواهم از عباسش حسین
قبله گاهی اینطرف گاهی به آن سو مایل است
کاش جای دست او دستان ما را میزدند
دستهای سینه زنها محضرش ناقابل است
از کنار علقمه گودال پیدا میشود
دور تا دورش صدای خنده های قاتل است
سید پوریا هاشمی
#سید_پوریا_هاشمی #شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس #شعر_شهادت_حضرت_سقا #شعر_شهادت_حضرت_قمر_منیر_بنی_هاشم #شعر_نهم_محرم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عمو عباس
آن قمر که هرکسی تحت لوایش بیمه بود..
قدّ و بالایش کنار نهر نیمه نیمه بود
عبد را با دوری از ارباب کشتن راحت است
ساقی بی آب را با آب کشتن راحت است
بخت آل الله با افتادنش برخواب رفت
مشک آبش تا که به خاک افتاد جسمش آب رفت
تیر و گرز آهنی.. ماندم کدامش قاتل است
یک نفر بی دست از مرکب بیوفتد مشکل است
چشم او را با هزاران تیر بستند و سپس
تیر ها را در تنش یک یک شکستند و سپس
روی جسمش نیزه ها کار زیادی میکنند
لااُبالی های کوفه رقص شادی میکنند
مادرش کو تا ببیند چشم عباسش تر است
پیکر عباس حالا از علم کوچکتر است!
علقمه! در ساحل تو برگ برگِ لاله است
این قد و بالا برای کودک شش ساله است
گریه ی آقا بلند و خنده ی لشکر بلند
طبل کوفی ها بلند و ناله ی مادر بلند
کاش زهرا زخم ابرو را ببندد زودتر
با همان چادر سر اورا ببندد زودتر
نه علی اکبر نه عباس و نه قاسم نه کسی
یک حسین ماند و هزاران غصه و دلواپسی
خیمه بی عباس شد حال زنانش مضطر است
اولین بار است زینب غصه دار معجر است
ساقی بی دست پاشو خواهرت آشفته است
با رباب و ام لیلی از اسیری گفته است
سید پوریا هاشمی
#سید_پوریا_هاشمی #شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس #شعر_شهادت_حضرت_سقا #شعر_شهادت_حضرت_قمر_منیر_بنی_هاشم #شعر_نهم_محرم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا قمرالعشیره
تیرها با تنت چه ها کردند؟
قامتت را چگونه تا کردند؟
از تنت تیغ های پر کینه
دست های تو را سوا کردنددست های تو را نه انگاری
دست های مرا جدا کردند
حرمله های مست کشتن تو
پیش من بزم ها به پا کردند
همه ی نیزه ها جدا جدا
بر تنت یک شکاف وا کردند
با چه مکری شکاف فرق تو را
بد تر از فرق مرتضی کردند
برق چشمان تو هدف بود و
تیر هایی که کم خطا کردند
وقت بی دستی ات هزاران پا
روی صحن تنت صفا کردند
تن چون کوه استوار تو را
پخش در خاک کربلا کردند
حسن کردی
#حسن_کردی #شعر_تاسوعا_1403 #شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس #شعر_شهادت_حضرت_سقا #شعر_شهادت_حضرت_قمر_منیر_بنی_هاشم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عمو عباس
بسوز ای دل بسوز از داستانم
غمی آتش زده بر روی جانم
امان از شر فامیل حسودم
امان از مکر قوم بد زبانم
حسین اینجا اسیر و شمر نامرد
مسیر مکه را داده نشانم
خجالت می کشم از روی زینب
خودم را سوی خیمه میکشانم
چه بهتر اینکه صد دفعه بمیرم
اگر از دشمنم باشد امانم
هر آنچه هست هر کس من همینم
هرآنچه گفت مولایم همانم
من عباسم، ابوالفضلم، امیرم
سپاه زینبم، خشم عیانم
سپهدارم علمدار حسینم
اگر تا حشر هم اینجا بمانم
منم شمشیر حیدر در قلافش
من آن تیرم که در بند کمانم
اگرچه مادرم ام البنین است
ولیکن زاده زهرا بخوانم
فدای چشم مولا چشمهایم
فدای دست مولا بازوانم
به امید خدا،سقای لشکر
همیشه سربلند از امتحانم
همه در خیمه خاطر جمع هستند
که از اب گوارا می رسانم
خجل از بیقراری رباب و
تلظی های طفل نیمه جانم
اگر چه دستهای من جدا شد
گرفتم مشک را بین دهانم
نخوردم جا ز بارانی که آمد
نداده تیر و سر نیزه تکانم
نخوردم بر زمین تا که نشاندند
عمودی را به روی استخوانم
زمین خوردم شدم شرمنده تو
ولی شرمنده تر از بانوانم
رضا دین پرور
#رضا_دین_پرور #شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس #شعر_شهادت_حضرت_سقا #شعر_شهادت_حضرت_قمر_منیر_بنی_هاشم #شعر_نهم_محرم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
أدرک أخا
میان علقمه آنقدر تیرباران شد
تنش میانه انبوه تیر پنهان شد
خطاب «أدرک أخا» با حسین بود اما
شنید عمه سادات هم پریشان شد
به سوی خیمه رود سیل لشکر دشمن
که سد بین سپاه و حسین ویران شد
مگر چه دید که اینگونه شد شکسته حسین؟
چنان شکست که در چهرهاش نمایان شد
نشد که جسم ابالفضل را به خیمه برد
در این مصیبت عظمی غمش دوچندان شد
حرم سراغ ابالفضل را همینکه گرفت
عزیز فاطمه بیاختیار گریان شد
اگر چه آنهمه شرمنده شد ابوفاضل
سکینه بیشتر از خواهشش پشیمان شد
آرش براری
#آرش_براری #شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس #شعر_شهادت_حضرت_سقا #شعر_شهادت_حضرت_قمر_منیر_بنی_هاشم #شعر_نهم_محرم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عباس من
به مانند سر زلف پریشانت، پریشانم
زجابرخیز علمدارم، ز جا برخیز ای جانم
اگر درخیمه باشم پس که جمعت میکند عباس؟
بمانم گر کنار تو به یاد خیمه گریانم
کنار پیکر پاشیدهی تو زار میگریم
برایت روضهی ناموسی و بازار میخوانم
بلندی قدت را دید و با نیزه بلندت کرد
امان از دست این خولی، که کاری کرده حیرانم
به تو حق میدهم که میزنی بازو به روی خاک
که تیری مانده بین استخوان چشم، میدانم
تویی در بین گرما و به تن، یک پیرهن داری
ولی من یک دو ساعت بعد، روی خاک عریانم
اگر تو برمگردی خیمه، جسمم زیرورو گردد
اگر پیشم بمانی زیر ده مرکب نمی مانم
سرت درهم شد اما باز پیداشد خدارا شکر
ز بعد تو منم که زیر ابر نیزه پنهانم
محمود اسدی
#شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس #شعر_شهادت_حضرت_سقا #شعر_شهادت_حضرت_قمر_منیر_بنی_هاشم #شعر_نهم_محرم #محمود_اسدی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جانم ابالفضل(ع)
ما را شکار تیر مژگان کرد عباس
ما را دو تا چشمش مسلمان کرد عباس
فورا برای مادرش خیرات دادم
درد مرا هر بار درمان کرد عباس
بانی زوار حسین ام البنین است
مادر سفارش کرد و مهمان کرد عباس
کاری برای روضهاش یک بار کردم
یک کار را صد بار جبران کرد عباس
در تنگدستی تا صدا کردم «ابوالفضل»
رزق کم من را فراوان کرد عباس
دست بریده دستگیر گریه کن هاست
سختی محشر را چه آسان کرد عباس
هم ارمنی ها هم مسیحی ها مریدش
غوغا میان کل ادیان کرد عباس
تیغ غضب برداشت و با چشمهایش
در علقمه جنگ نمایان کرد عباس
رزم ابلفضلی اگـر کرده است بی شک
چون رزم استادش حسن جان کرد عباس
تنها نه دست و چشم و سر، که پای خود را
پای امام خویش احسان کرد عباس
آری نیاوردهست آبی خیمه اما
داغش حرم را ابر باران کرد عباس
با رفتنش تنها نه اهل خیمه ها را
یک عمر ما را هم پریشان کرد عباس
گروه شعر یا مظلوم
#شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس #شعر_شهادت_حضرت_سقا #شعر_شهادت_حضرت_قمر_منیر_بنی_هاشم #شعر_نهم_محرم #گروه_شعر_یا_مظلوم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
چه کنم؟
نه آب مانده برایم نه آبرو چه کنم؟
نه باده مانده نه چیزی از این سبو چه کنم؟
به فرض اینکه مرا سمت خیمه ها بردی
اگر سکینه به من گفت آب کو چه کنم؟
به پای مشک سر و چشم و دست را دادم
ولی به روی زمین ریخت آرزو چه کنم؟
از اینکه آب رساندم به خیمه ها یا نه
اگر که ام بنین کرد پرس و جو چه کنم؟
بدون دست شدم من که پای میکوبند
عزیز فاطمه درمانده ام بگو چه کنم؟
دو دست خونی من را اگر که مادر تو
به اشک دیده ی تر داد شست و شو چه کنم؟
ببخش دیدن دست بریده باعث شد
برات زنده غم ماجرای کوچه کنم؟
چهار تا یل ام البنین فدات شوند
تو را چو دوره کنند از چهارسو چه کنم؟
برای حنجر تو سینه ام به تنگ آمد
اگر که نیزه نشیند بر این گلو چه کنم؟
ببینم از سر نیزه سه ساله را، که کسی
به قصد کشت دویده به سمت او چه کنم؟
و یا که از سر نیزه ببینم افتادهست
سرت به زیر سم و چکمهی عدو چه کنم؟
بگو ببینم اگر خواهرت شود جایی
کنار رأس تو با شمر روبه رو چه کنم؟
گروه شعر یا مظلوم
#شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس #شعر_شهادت_حضرت_سقا #شعر_شهادت_حضرت_قمر_منیر_بنی_هاشم #شعر_نهم_محرم #گروه_شعر_یا_مظلوم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عمو عباس(ع)
از نور ماهی علقمه باغ ارم شد
ماهی که از داغش قد خورشید خم شد
تا داستان عشق را با خون نگارد
چشم غیورش خون شد و دستش قلم شد
هر چند از دستش علم افتاد اما
در آسمانها تا ابد نامش علم شد
در خاک هم دارد اثر دست کریمش
حیرت مکن گر علقمه دارالکرم شد
تا خم شد از ضرب عمودی روی مرکب
مثل قد زینب، عمود خیمه خم شد
میریخت آب مشک و از جان دست میشست
از شرم پیشانی دریا غرق نم شد
تعداد تیر اندازها کم نیست اینجا
تعداد تیر اما پس از عباس کم شد
تا رفت چشم نافذش در پردهی خون
دلواپس پرده نشینان حرم شد
در غارتش از یکدگر سبقت گرفتند
این پیشتازی ها سر مشتی درم شد
میر و علمدار حرم دیگر نیامد
ای سینه زنها یا علی گاه دودم شد
سید میلاد حسنی
#سید_میلاد_حسنی #شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس #شعر_شهادت_حضرت_سقا #شعر_شهادت_حضرت_قمر_منیر_بنی_هاشم #شعر_نهم_محرم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
علی ابن الحسین(ع)
کاش که در باغ اضطراب نیفتد
روی زمین شیشه ی گلاب نیفتد
چشم ابوالفضل در حرم نگران است
پای علی اکبر از رکاب نیفتد
میرود ارباب مثل باز شکاری
شیر حرم از روی عقاب نیفتد
کرده کمین نیزه ای به قصد تقرب
نقشه کشیدهست از ثواب نیفتد!
فاطمه ی کربلاست حضرت زینب
آمده تا باز ابو تراب نیفتد
خیمهی لیلا غریق اشک حرم شد
خانهی کس اینچنین در آب نیفتد
گفت که از ما گذشت کاش خدایا
ولوله در خیمه ی رباب نیفتد
سید میلاد حسنی
#سید_میلاد_حسنی #شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس #شعر_شهادت_حضرت_سقا #شعر_شهادت_حضرت_قمر_منیر_بنی_هاشم #شعر_نهم_محرم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
باب الحوائج
باب الحوائج است و مشکلگشا اباالفضل
شد دستگیر ما با دست جدا اباالفضل
در محضرش ندیدم شرمنده سائلی را
خیرات میکند چون بی سرصدا اباالفضل
گرچه مریض ما را دکتر جواب کرده
دلواپسی نداریم، داریم تا اباالفضل
بعد از شفا گرفتن تثلیث دین خود را
یک ارمنی عوض کرد: قبله، خدا، اباالفضل
بردار حاجتت را با خود حرم بیاور
عرض توسل از تو باقیش با اباالفضل
دارم به لب دوباره یاد تمام اموات
دردآشنا ابالفضل، ای باوفا اباالفضل
شمشیر و شیر و آیات سنگینی بلیات
گنجانده در علامات یک کربلا اباالفضل
از دشمنش زده سر، پیش حرم سرش خم
رزمش بجا ابالفضل، شرمش بجا اباالفضل
خالی شدهست اما در روضه میتواند
صدبار پُر کند مشک از اشکها اباالفضل
یک کوفه دست میزد در علقمه همینکه
دست مبارکش شد از تن جدا اباالفضل
داغش کمر شکست از آقای هر دو عالم
آن لحظه که صدا زد «ادرک اخا» اباالفضل
به صورتی که از آن غم میزدود غم داد
با صورت از بلندی افتاد تا اباالفضل
کو آن قد بلندش؟ پاشیده بند بندش
با نیزه بسکه جسمش، شد جابجا اباالفضل
هم دست داده از دست هم پا شده بریده
در علقمه چگونه زد دست و پا اباالفضل؟
باید حسین میرفت چون خیمه در خطر بود
میزد به سینه میگفت: آه آی خدا ! اباالفضل...
چون بود شاه تشنه، بعد از شهادتش آب
از کوثر او ننوشید.. ای مرحبا اباالفضل
در محضر عقیله، جز بر فراز نیزه
بالا نبرد سر را، ای با حیا اباالفضل
گروه شعر یا مظلوم
#شعر_شهادت_حضرت_ابوالفضل_العباس #شعر_شهادت_حضرت_سقا #شعر_شهادت_حضرت_قمر_منیر_بنی_هاشم #شعر_نهم_محرم #گروه_شعر_یا_مظلوم
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹