eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
372 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حسن شدی که کریمان فقط دوتا باشند دوتا کریم در عالم برای ما باشند حسن شدی که اگر از بقیع برگشتند کبوتران همه راهی سامرا باشند دلیل خوشه ی انگور عسکری این است که تاک ها ننشینند روی پا باشند حسن شدی که میان مُضیف چشمانت تمام شهر به عشق شما گدا باشند حسن شدی که به هنگام بردن نامت بقیع آمده ها یاد مجتبی باشند حسن شدی که شبیه بقیع ،خُدامت؛ به دور قبر تو ذراتِ در هوا باشند حسن شدی که غریبی غریب تر باشد که زائران تو در بین کوچه ها باشند حسن شدی که غریبی به اوج خود برسد که خادمان تو در شهر کربلا باشند 🔸شاعر: ___________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
خودش تنها خبر از داغ های بیکرانش داشت که مانند علی داغی در عمقِ استخوانش داشت امان از کینهٔ دیرینه! میدانم که پیش از زهر چه بغضی خفته در هر لقمه هایِ خشکِ نانش داشت به خود از درد می پیچید و لبها به کبودی رفت به جای آب، زخمِ زهر وقتی در نهانش داشت دلِ سرداب شد آشوب؛ موجِ گریه راه انداخت سحر شد ... آرزویِ لحن زیبایِ اذانش داشت عرق می ریخت و از حال رفت و سخت می لرزید جگر می سوخت از زهری که کامل قصدِ جانش داشت اگر چه عسکری، اما حسن بود و دمِ آخرگمانم ذکر «لا یومَ کَیومکْ» بر زبانش داشت به یاد ظهر عاشورا، به یاد جدّ مظلومش دم آخر چه حالِ روضه در اشک روانش داشت پدر پیش پسر در سامرا ... در کربلا امّا؛ پسر پیش پدر جان داد! سر بر زانوانش داشت! 🔸شاعر: __________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
به مثل زهر،درد دوری ات در پیکرم باشد بیا یکدم ببین،تنها اجل دور و برم باشد تمام آرزویم این شده تا از در آیی تو چه باشد بهتر از این گر که مهدی در برم باشد بیا تا سیر بینم روی ماهت را عزیز دل بیا دامن کشان تا روی دامانت سرم باشد ندارم قوتی در تن به مثل بید می لرزم بیا و کن تماشا لحظه های آخرم باشد بیا خالی است جای تو کنارم ای جگر گوشه ببین پاره جگر جای تو دور بسترم باشد به اشک من در این حجره کسی هرگز نمی خندد صدای گریه می آید،گمانم مادرم باشد من از یاد همه رفتم ولی یاد حسینم من به یاد سینه ی او خون به چشمان ترم باشد همان سینه که برآن نعل تازه رفت و آمد داشت که از این غم بیا بنگر فقط خاکسترم باشد 🔸شاعر: ______________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️شهادت امام حسن عسکری علیه السلام تسلیت باد. مداح: حاج مهدی رسولی https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
حسن شدی که کریمان فقط دوتا باشند دوتا کریم در عالم برای ما باشند حسن شدی که اگر از بقیع برگشتند کبوتران همه راهی سامرا باشند
عالم امكان سراسر نور شد شیعه بعد از سال ها مسرور شد پور زهرا تاج بر سر می نهد بر همه آفاق فرمان می دهد حكم تنفیذش رسیده از سما نامه ای با مُهر و امضاء خدا می نشیند بر سریر عدل و داد آخرین فرمانروای  ابر و باد پادشاه كشور آیینه ها تك سوار قصه ی آدینه ها امپراتور زمین و آسمان حُكمران سرزمین بی دلان پهلوان نامی افسانه ها تحت امرش لشگر پروانه ها لشگری دارد بزرگ و بی بدیل افسرانش نوح و موسی و خلیل 🔸شاعر: _______________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت آری به اتفاق جهان می‌توان گرفت افشای راز خلوتیان خواست کرد شمع شکر خدا که سر دلش در زبان گرفت زین آتش نهفته که در سینه من است خورشید شعله‌ایست که در آسمان گرفت می‌خواست گل که دم زند از رنگ و بوی دوست از غیرت صبا نفسش در دهان گرفت آسوده بر کنار چو پرگار می‌شدم دوران چو نقطه عاقبتم در میان گرفت آن روز شوق ساغر می خرمنم بسوخت کاتش ز عکس عارض ساقی در آن گرفت خواهم شدن به کوی مغان آستین فشان زین فتنه‌ها که دامن آخرزمان گرفت می خور که هر که آخر کار جهان بدید از غم سبک برآمد و رطل گران گرفت بر برگ گل به خون شقایق نوشته‌اند کان کس که پخته شد می چون ارغوان گرفت حافظ چو آب لطف ز نظم تو می‌چکد حاسد چگونه نکته تواند بر آن گرفت. 🔸شاعر: _______________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
بستی به سر عمامه ی سبزِ پیمبر را کردی نمایان در جمالت روزِ محشر را نورِ نگاهت سامرا را جلوه گر کرده در چشم هایت دیده عالم، عکسِ حیدر را اصلِ امامت را خدا دستِ شما داده با نسلِ زهرا چه نیازی هست دیگر را کارِ خدا بود اینکه شد بی آبرو دشمن کَذاّب باید خواند اسم و رسمِ جعفر را تنها به نُطقِ تو می آید خطبه ی حیدر تنها تو زینت می دهی کُرسی و منبر را اصلاََ امامت که به سن و سال نیست آقا در خردسالی زنده کردی نامِ کوثر را چشمِ حسودان کور باد از این همه شوکت باید برایت خواند صد الله و اکبر را پیچیده در عالم شمیمِ عطرِ گیسویت عِطری که برده آبروی عود و عنبر را صوتِ علی در حنجرت غوغا به پا کرد و از پا فکندی قدرتِ هر گبر و کافر را ایل و تبارت در امامت برتری دارد هرگز ندارد هیچ کس این حسِ برتر را نورِ امامت می درخشد از کمالاتت نوری که کسبِ فیض کرده ماه و اختر را جاءَالحَقی که خورده بر بازوی تو پیداست خاموش کرده فتنه های اهلِ خیبر را ای آیه ی تطهیر در شَأنت، خدا داده دستِ تو تنها مصحفِ زهرای اطهر را 🔸شاعر: ____________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
یاس و آلاله در بغل دارم آسمانْ آسمان غزل دارم شهد وشیرینی عسل دارم حـبِّ مولایم از اَزل دارم عاشـق آیه های قرآنم من از ایل وتبار سلمانم بانگاه تو می شوم سلمان مالک اشتر تو در میدان باتو هستم امیر اهل جَنان بی تو خیلی فقیرم آقاجان من غـلام غلامتان هستم کشته یِ این مرامتان هستم جبروت و جلال سبحانی ملکوت و کمال عرفانی دردها را نگفته می دانی بَرهوتم من و تو بارانی برکت می چکد از انگشتت اختـیار زمانه در مـُشتت یاعلی ذکر لیلة المعراج یاعلی برسر ملائک تاج یاعلی گفتم و ندادم باج یاعلی بهترین صراط و سراج با وِلای علی خدایی ام باهمین ذکر کربلایی ام مرتضی شرح سوره ی نور است هرکه دور از ولا شده کور است دشمنش در امور مجبور است تابگوید که سرِّ مستور است عاشـق آیه های کوثری ام اهل شور وشعور حیدری ام شور رابا شعور میخوانم فتنه رابا غرور می رانم باحضور و ظهور می مانم پای دین و ولی و ایرانم فتنه راپشت فتنه پس زده ام یاعلی گفتم و نفس زده ام وارث ذوالفقار می آید تکسوار بهار می آید مژده یِ وصل یار می آید بی قرارانْ قرار می آید می زند تکیه او به بیت الله بادم یا عـلی ولـی الله 🔸شاعر: ____________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
اکسیر کرامت شما می آید انوار ولایت شما می آید با فتح اخیر شام ان شا‌لله امید که رایةِ شما می آید این عزت قاسم سلیمانی ها از سمت عنایت شما می آید صد بار گرفتار شدند این مردم هر بار شفاعت شما می آید  این خرقه سبزِ علوی ای آقا الحق که به قامت شما می آید ای کاش ببینم که ظهورت یکروز با جشن امامت شما می آید آمد خبر از غیب خبر در راه است... 🔸شاعر: _____________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
اکسیـــر کـــرامت شما می آید انـــوار ولایت شمـــا می آید این خرقه یِ سبزِ علوی ای آقا الحق که به قامت شما می آید https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
اکسیـــر کـــرامت شما می آید انـــوار ولایت شمـــا می آید این خرقه یِ سبزِ علوی ای آقا الحق که به قامت شما می آید https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
شد امام ِ آخرین و دل برایش بیقرار سامرا شد ریسه بندان! از یمین تا به یسار جان فدایِ آن عبا که تار و پودش حیدری ست بر تنش زیبا نشسته؛ با کمال و با وقار حک شده با دستِ حق بر تیغۂ شمشیر او لا فتی إلا علی لاسیف إلا ذوالفقار میبرَد تاج ولایتعهدی اش را جبرئیل میشود «طاووس أهل الجنّه» صاحب-اختیار دل بیا رخت سفیدت را به تن کن! آمده- عید بیعت با ولیِ عصر، عیدِ انتظار حضرت زهرا برایش خوانده حمد و إن یکاد آرزویش هست، باشد یاورانش بیشمار تا بگیرد از تمام دشمنانِ مرتضی انتقامی سخت را با ضربه هایی ناگوار کاش برگردد به زودی با ظهوری غرقِ نور در حضورش به! چه حالی دارد این جشن و سرور از کنارِ کعبه آن ماهِ دل آرا می رسد محض دیدارش چه بی صبرانه عیسی می رسد می رسد بر گوش، تا صوت أناالمهدي؛ سریع... سیصد و چندین نفر دلداده درجا می رسد عاقبت در جمعه ای جذّاب می پیچد خبر آخرین معشوقِ والا منسبِ ما می رسد مصحف و نهج البلاغه بعدِ قرانِ کریم سورۂ نور و قصص، طاها و أسرا میرسد محضرش تقدیم خواهد شد زمین و آسمان هدیۂ خیل ملَک از عرشِ اعلی می رسد عشقِ مادر دارد و با شیعیانش در بقیع؛ قبلِ هر کاری به کارِ قبر زهرا می رسد جرعه جرعه لحظۂ دیدار نزدیک است و خوب... ندبه و عهد و فرج دارد به دریا میرسد پس بگو «لبیک یامهدی» تویی تو امّتش دست هایت را ببر بالا برای بیعتش! 🔸شاعر: ____________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
ای تمنا ز همه، لطف و کرامت از تو خواهش از ما و نشان دادنِ قامت از تو دلِ بیمار و تمنای عیادت از ما لبِ خندان و طبابت بسلامت از تو اِلتجا در طلبِ آن رخِ محشر از ما پرده برداشتن از وجهِ قیامت از تو سیزده نور، پیِ ماهِ شب چاردهند روشنی بخشیِ عالم به تمامت از تو حجة الله تو هستی، ولی الله تویی بر همه مُلک و مَلک هست امامت از تو چقدَر تاج ولایت به شما می آید سلطنت از تو و اِعلامِ قیامت از تو چارده قرن، جهان منتظرِ یک روز است کِی ز کعبه خبر آید بسلامت از تو نامِ مهدی به فلَک قُلقله انداز شده مانده در کعبه فقط خواندنِ نامت از تو مادرت فاطمه فرمود که یارِ تو شویم طاعت از ما، تو بیا! امرِ مُدامت از تو یا لثارات بگو تا که بیاییم همه فرشِ جان پیشِ تو از ما و اقامت از تو راه‌پیماییِ صد میلیونیِ مکه ز ما خواندنِ خطبۀ جمعه به فِخامت از تو هجرت از مکه سوی شهر مدینه، زان پس تا اَبد تکیه به کرسیِ مَقامت از تو فتح کن با قدمت منبرِ پیغمبر را عالَمی تشنه و تبیینِ امامت از تو گریه بر غربت سالار شهیدان از ما خواندنِ ناحیه با سوز کلامت از تو وارث فاطمه! امّیدِ ضعیفان توئی و بر زعیمانِ دو دنیاست زعامت از تو همچو شمشیرِ علی تیغِ تو پنهان به غلاف ذکرِ یافاطمه بر قفلِ نیامت از تو جان سپردن به رهِ مادر مضروبه ز ما انتقامِ ستمِ سیلیِ مامت از تو چونکه سیلی بزنی، صورتشان برگردد آنگه آتش زدنِ دو بُتِ امت از تو دوست داریم ببینیم غضب کردنِ تو ذکرِ تکبیر ز ما اَخذِ غرامت از تو گر گنهکار نباشیم ترا می‌بینیم توبه از ما و تبسم به غلامت از تو دستخط تو بما بود، نه با شیخ مفید شیعه! برخیز که اظهار ندامت از تو 🔸شاعر: ______________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
شد امام ِ آخرین و دل برایش بیقرار سامرا شد ریسه بندان! از یمین تا به یسار جان فدایِ آن عبا که تار و پودش حیدری ست بر تنش زیبا نشسته؛ با کمال و با وقار حک شده با دستِ حق بر تیغۂ شمشیر او لا فتی إلا علی لاسیف إلا ذوالفقار میبرَد تاج ولایتعهدی اش را جبرئیل میشود «طاووس أهل الجنّه» صاحب-اختیار دل بیا رخت سفیدت را به تن کن! آمده- عید بیعت با ولیِ عصر، عیدِ انتظار حضرت زهرا برایش خوانده حمد و إن یکاد آرزویش هست، باشد یاورانش بیشمار تا بگیرد از تمام دشمنانِ مرتضی انتقامی سخت را با ضربه هایی ناگوار کاش برگردد به زودی با ظهوری غرقِ نور در حضورش به! چه حالی دارد این جشن و سرور از کنارِ کعبه آن ماهِ دل آرا می رسد محض دیدارش چه بی صبرانه عیسی می رسد می رسد بر گوش، تا صوت أناالمهدي؛ سریع... سیصد و چندین نفر دلداده درجا می رسد عاقبت در جمعه ای جذّاب می پیچد خبر آخرین معشوقِ والا منسبِ ما می رسد مصحف و نهج البلاغه بعدِ قرانِ کریم سورۂ نور و قصص، طاها و أسرا میرسد محضرش تقدیم خواهد شد زمین و آسمان هدیۂ خیل ملَک از عرشِ اعلی می رسد عشقِ مادر دارد و با شیعیانش در بقیع؛ قبلِ هر کاری به کارِ قبر زهرا می رسد جرعه جرعه لحظۂ دیدار نزدیک است و خوب... ندبه و عهد و فرج دارد به دریا میرسد پس بگو «لبیک یامهدی» تویی تو امّتش دست هایت را ببر بالا برای بیعتش! 🔸شاعر: ____________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
مرا به شور کشید ست شهد انگورش مذاب کرده مرا انعکاسی از نورش حَلاوت عَسَل اَصل را نجف ‌‌‌‌دیدیم شراب می چکد از دسترنج زنبورش «شنیده ایم» کرامات عاشق لالش «ندیده ایم» به جز روشنایی از کورش اگر که ماه تَرَک خورد و شَمس بر می گشت به حکم دست یدالله بود و دستورش بپرس از دَرِ خانه، مراتب صبرش بپرس از دَرِ خیبر، مراتب زورش شنیدم از دو لب ذوالفقار، می فرمود: نوای هو هوی باد صباست ماهورش دوباره خالی ام از خویش و پُر شدم از عشق دوباره سرخوشم از شعر های مشهورش... «علی امام من ست و منم غلام علی» هزار جان گرامی فدای دستورش علی ست مظهر «لایدرکٌ و لا یُوصَفْ» نمی توان به دو تا جمله کرد محصورش علی ست شاخص تشخیصِ خالِص و مُخلص قسم به روز حساب و به نفخه ی سورش علی فراتر از اِدراک ما زمینی هاست خدا به دلبری از خلق کرده مأمورش تَبوک را علی از دور حَل و فصلش کرد و رومیان همه خواندنند امپراطورش کسی که تشنه ی پندش ملائکه بودند به چاه کوفه چه گفت?! و چه بود منظورش?!! دلی که عاشق مولاست رو نخواهد کرد به جذبه های بهشت و کرشمه ی حورش 🔸شاعر: ____________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
در دست امام ما زمام عصر است از حضرت او به پا قوام عصر است تبریك به شیعیـان عـالـم گــوئید آغــاز امــامت امــام عصر است https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
✅ یا امیرالمومنین علی (ع) وقتی که هدف نیست کمان فایده اش چیست؟ بی نام علی هر دو جهان فایده اش چیست؟ جز گفتن سی تا به علیٍ سه شب قدر هی روزه ی ماه رمضان فایده اش چیست؟ جز این که بگویند علی هست امامت بر مرده ی در قبر تکان فایده اش چیست؟ یک عمر اگر رفت به هر کار هدر رفت حیدر که در آن نیست زمان فایده اش چیست؟ اصلا چه وضویی چه نمازی چه خدایی؟ بی ذکر علی کُل اذان فایده اش چیست؟ گر نام علی را نَبَرَد لحظه به لحظه بگذار شود بسته دهان ،فایده اش چیست؟ 🔸شاعر: ____________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
✅ یا امیرالمومنین علی (ع) برای جنت و دوزخ نمی کنم اصرار بهشت بی تو عذابی ست تحت الانهار مسیح زنده کند مرده را ،تعجب نیست!! چرا که مدح تو هر خفته را کند بیدار خدا به شکل تو خود را به خلق ظاهر کرد خدایی تو ازین رو نمی شود انکار بیا نشان بده تا خصم زهره آب کند شتاب تیغ خودت را به لحظه ی پیکار چگونه؟ کَنده ای آن درب خیبری را که در استواری خود کم ندارد از دیوار کسی که منکر اعجاز رد شمس تو شد چه ساده رد شده از این مقوله ی دشوار چه سجده ها که نکردم به سمت ایوانت همیشه ذره کند عجز خویش را اظهار کمی غبار نجف را به عاشقان برسان که در هوای تو باشد جنون مان بسیار شراب عشق تو را خوردم و به زاهد ها تقیّه کردم و گفتم نمی کنم تکرار به لطف چشم تو امید دارم ای ساقی اگرچه کرده دلم بر گناه خود اصرار ز شیرِ پاک گرفتم زَر ولایت را به اختیار کشیدی مرا درین اجبار بیا و خرده کلاف مرا بخر اقا که شرمگین نشود عاشقت سر بازار به روی دارِعلی رند گونه باید رفت شبیه اشک پر از شوق میثم تمار تولدِ منِ دیوانه لحظه ی مرگ است فمن یمت یرنی علتی برین گفتار 🔸شاعر: ____________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
ای عرش زمین بوست ای چرخ زمین گیرت ای دست قضا دائم در پنجه تقدیرت هم پای رسل بسته در حلقه زنجیرت هم قلب ملک روشن در مکتب تنویرت پاکان دو عالم پاک از آیه تطهیرت حسن ازلی پیدا بر خلق ز تصویرت در روی تو می بینم مهر رخ سرمد را در وصف تو می خوانم ماکان محمد را خورشید اگر وام از رخسار تو نستاند تا حشر ز بی نوری بر کام افق ماند جبرئیل امین خود را محتاج تو می داند بر خیل ملک دائم اوصاف تو را خواند حق عالم خلقت را برگرد تو گرداند حیدر در مدح از لب بر پای تو افشاند با آن که بود مولا مخلوق دو عالم را فرمود که من عبدم پیغمبر اکرم را ای روح قدس را بال از طایر اقبالت آیات کتاب الله در حسن و خط و خالت این هفت فلک خشتی از پایه اجلالت خادم شده جبریلت سائل شده میکالت حوران جهان یک یک مرغان سبک بالت شیطان طمع رحمت دارد ز تو و آلت احسان ز کف بارد ، رحمت ز دمت خیزد روح از نفست جوشد فیض از سخنت ریزد بر خیل رسل بودی ز آغاز پیمبر تو قرآن و نبوت را اول تو و آخر تو مینای ولایت را ساقی تو ساغر تو قانون نبوت را قاضی تو و داور تو خوبان دو عالم را مولا تو و سرور تو ما ذره ناچیز و خورشید منور تو ای در پوشدجا با ما از خویش مران ما را چون ذره جدا گردد از مهر جهان آرا تو مشعل ایمانی تو باغ گل دینی تو جلوه آغازی تو فیض نخستینی تو آینه حقی تو صاحب آئینی تو رهبر امکانی تو لنگر تمکینی دارنده و الیلی آرند و التینی مدثر و مزمل طاهائی و یاسینی تو باغی و زهرا گل تو شهری و حیدر در زهرا تو و تو زهرا حیدر تو و تو حیدر طوفان شده رام نوح از یمن ولای تو بشکافته دریا را موسی به عصای تو بر چرخ چهارم شد عیسی به هوای تو از چاه برون آمد یوسف به دعای تو داود ز بورش را خوانده به نوای تو یونس به دل ماهی مشغول ثنای تو داور به تو میبالد قرآن به تو مینازد زهرا به تو دل داده حیدر به تو جان بازد ای گرگ ز صحراها آورده سلامت را ای شیر زیان برده بر دوش غلامت را دشمنت همه جا دیده احسان مدامت را جبریل ثنا گوید مرغ لب بامت را قرآن به جبین بسته زیبائی نامت را لبخند زنان کوثر بوسد لب جامت را ای فهم رسل کوته از اوج جلال تو گلبوسه صد یوسف بر روی بلال تو ای خیل رسل را دست بر دامن آل تو ای چار کتاب الله اوصاف کمال تو سیل همه رحمت ها جاری ز جبال تو با وحی کند پرواز کعراج خیال تو مخلوق نه بل خالق مشتاق جمال تو ره بسته شود بر صبح بی صوت بلال تو فرمانده افلاکی ماه کره خاکی چون ذات خدا پاکی ممدوح به لولاکی ای پرچم توحیدت بر شانه نه طارم ای خیل نبیین را هم اول و هم خاتم خار تو گل عالم خاک تو گل آدم هم لرزه ز میلادت افتاده به کاخ جم لرزان چو تن کسری ایوان مدائن هم برخیز و بزن بانگی ار نو به سر عالم نجم فلک آرائی شمس قمر افروزی چشم دو جهان سویت تا باز برافروزی ای کوه غمت بر دوش وی خصم زده سنگت ای سنگ ، دلش پر خون از چهره گلرنگت سوگند به رخسار خونین و دل تنگت با آن که شده گیتی دانشگه فرهنگت کفار جهان با هم دارند سر جنگت آن بسته کمر بهر خاموشی آهنگت جنگند ز هر جانب تازند به هر عنوان یک سلسله با عترت یک طایفه با قرآن بر سینه اسلامت صد درد نهانی بین پیوسته به تن زخمش از کفر جهانی بین آن باغ که پروردی باز آی و خزانی بین هم درد نهان بنگر هم ظلم عیانی بین گرگان جهان خواری در سلک شبانی بین فریاد درون بر چرخ ازعالی و دانی بین بر امت مظلومت ای دین زدمت زنده تا خصم شود حاکم صد تفرقه افکنده ای دست احد ما را با هم ید واحد کن بر ضد ستمکاران بازوی مجاهد کن پیروز در این عرصه بر دشمن فاسد کن در بین ملل ما را خادم کن و قائد کن سرتاسر گیتی را خرم چو مساجد کن وین مردم عالم را عابد کن و زاهد کن اجرای کمال دین در همت ما باشد احیای همه عالم در وحدت ما باشد تا چند ستمکاری از دشمن دون آید ظلم و ستم و بیداد از خصم زبون آید وز دیده این امت درد فریاد درون کن ای کاش دگر مهدی از پرده برون آید از سینه اهل درد فریاد درون آید ای کاش دگر مهد ی از پرده برون آید پیوسته چو مظلومان (میثم) به دعا کوشد تا رخت فرج را حق بر قامت او پوشد 🔸شاعر: ____________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
در گرگ و میش صبح پر از ظلمتی که باز افکند پرده روی سر مردم حجاز نور حقیقت از طرف عرش سر زد و لرزید روی فرش تن هر چه که مجاز شیطان دوباره رانده تر از قبل خویش شد بت ها به سجده آمده با نیت نماز آری محمد؛ آنکه رسولان قبل از او محض نیاز آمده تا او رسد به ناز او می رسد که بیرق عشقی عمیق را بر بام روزگار درآرد به اهتزاز او می رسد که باز خدا منجلی شود او آمده منادی عشق علی شود ای آخرین طلوع نبی ها پیام ها وی اولین شروع وصی ها امام ها دریا رسیده ای به مصاف سراب ها دریا رسیده ای به لب تشنه کام ها افتاده پای معجزه ی آسمانیت تیغ بیان صاحب علم و کلام ها باید فقط ز وصف تو و اهل بیت گفت تا آن زمان که هست زبانی به کام ها سلمان محمدی شده چون عاشق علی ست مولاست کیل سنجش تو در مقام ها نابرده رنج، گنج، میسر نمی شود هر ثروتی محبت حیدر نمی شود آوردی از بهشت، به دنیا نسیم را با خود نسیم مهر خدای رحیم را آورده ای برای همه سائلان دهر پشت سر خود ایل و تباری کریم را آه ای یتیم مکه! تو بابای امتی زیر پرت امان بده مشتی یتیم را پر می کشد به گنبد سبزت دلی سیاه در حائرت مکان بده این یاکریم را برگرد در غدیر و بگو که صراط کیست گم می کنیم گاه ره مستقیم را زخم مرا رهین مداوای خویش کن من را گدای خانه ی زهرای خویش کن آرام از کنار پیمبر قدم بزن شاعر! برو بقیع و در آنجا قلم بزن حالا برای حضرت صادق غزل بگو اما کمی به شادی خود رنگ غم بزن آن قبرهای خاکی غمبار را ببین این وضع را درون خیالت به هم بزن بر روی هر مزار، ضریحی درست کن بر آن ضریح های خیالی حرم بزن خود را کنار پنجره فولاد فرض کن و سرنوشت عاشقی ات را رقم بزن قدری ببار و گریه کن و سلسبیل شو بر آن مزارهای خیالی دخیل شو شاعر! دوباره مست شو از فیض ساغری به به چه ساغری چه شرابی چه کوثری مردی که شیعیان ز عنایات مکتبش معروف می شوند پس از این به جعفری جان ای امام عشق! که می روید از لبت گل های تازه با نفحات پیمبری صدها چون ابن حیان یا چون زراره را باید که پای مکتب علمت بپروری یا قال باقر است و یا قال صادق است هر عالمی که خوانده حدیثی به منبری سرسختی مرا به نگاهی ملیح کن من را در عشق ایل و تبارت فقیه کن حالا منم که با دل بی تاب و عاشقم سرمست بزم عشق تو و این دقایقم مشتاق حرف های توام آیه ای بخوان محتاج حرف های تو و قال صادقم بین حدیث های تو تا حرف کربلاست من جزو بیقرارترین خلایقم حرف از حسین می زنی و گریه می کنم کافی ست که نگاه کنی به سوابقم این بنده را روانه کن امشب به کربلا در حائری که زائر آنجاست خالقم ما را بیا و مثل خودت روضه دار کن در کشتی سعادت جدت سوار کن 🔸شاعر: ____________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
ای آفتاب چهره‌ی تو رشکِ آفتاب داری به رخ ز نور الهی همی نقاب ای ماورای عقل بشر قدر و شأن تو ای در مقام و مرتبه،"لولاک" را خطاب نور تجلّیات خدایی به ساق عرش؛ ای آمده ز چشمه‌ی افلاک، درّ ناب حقّا وساطت تو شده وحی را دلیل تنها وجود تو شده مظروفِ این کتاب ای وسعت وجود تو آیینه‌ی جمال هرچه به جز جلال الهیت چون سراب شأن تو در "دَنیٰ فَتَدَلّیٰ فَقٰابَ قَوْس" از چشم عارفان دو عالم ربوده خواب تو آمدی و کاخ شهان گشت زیر و رو افتاد،ولوله به دل و جان شیخ و شاب قبل از تو بوی خوش نشنیدی کسی به دهر آوردی از جنان به جهان، عطر مشک ناب فردا که ز آفتاب جزا نیست مأمنی لطف تو می‌شود به سر امّتت سحاب همچون علی که گفته "عَبیدِ محمّدم" ما از دو عالم عشق تو کردیم انتخاب با هر نبی اگر چه نهان بود مرتضی بهر تو کرد جلوه خدا، با ابوتراب بیست و سه سال از لب تو امّتت شنید راه علیست راه "مَعَ الحَق ّ"، ره ثواب 🔸شاعر: ___________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
نام تو را نبرده مجسم نمی‌شوند پیغمبران، گزیده‌ی عالم نمی‌شوند در خیل انبیا، همه تنها پیمبرند بی‌گفتن از وجود تو ، آن هم نمی‌شوند حتی پیمبران اولوالعزم در قیاس هم‌وزن با رسالت خاتم نمی‌شوند صاحب کتاب مردم دنیا چرا ، ولی شرط قبول توبه‌ی آدم نمی‌شوند افلاکـِ بی تو معنی بودن ندارد و منظومه‌های بی تو منظم نمی‌شوند هم بی تو این زمین به تعادل نمی‌رسد هم کوه‌ها بدون تو محکم نمی‌شوند بی تو تمام حی علاهای مأذنه بعد از شهادتین فراهم نمی‌شوند ناگفته‌های سرٌ تو با خالق تو را غیر از علی و فاطمه محرم نمی‌شوند ای آفرینش از تو گرفته است تار و پود ای وسعت مقام تو بی مرز و بی حدود ای کوه‌ها به بردن نام تو در قیام ای رودها به گفتن ذکر تو در قعود ای در اذان مأذنه‌ها زنده تا ابد ای در گلوی هرچه مؤذن پر از سرود برگرد و از دوباره حرایی بیافرین پرشد دوباره عرصه ی تاریخ از یهود آل امیٌه شکل جدیدی به خود گرفت شد کعبه در محاصره‌ی آلی از سعود وقتش رسیده، باز الم یجعلی بخوان شد وقت آنکه باز ابابیل‌ها فرود... می بینم اینکه مردمِ در شعب روسفید می بینم آنکه روی ابوجهل ها کبود... یاغی شده است کفر ، زمان مقابله است طوفان شده است و شهر مهیای زلزله است پای صلیب در شب نجران شکسته شد برخیز یا رسول که وقت مباهله است دنیای ظلم یک طرف اسلام یک طرف ناحق و حق همیشه دوسوی معادله است از جزیه و مصالحه دیگر گذشته کار اصلا چه جای حرف چه جای معامله است چرخی بزن به معرکه‌ی ثم نبتهل حالا که انزوای تو را کفر ، یک دله است می‌بینم اینکه ظلم جهان را گرفته است از ما دوباره تاب و توان را گرفته است دستان استغاثه‌ی ما رو به آسمان حس قنوت ، پیر و جوان را گرفته است در استجابت غزلی را که گفته‌اند دست بهار، جان خزان را گرفته است از شام تا یمن پر از الله اکبر و شور علی زمین و زمان را گرفته است آل سعود، شعله ور از بشکه های نفت خون عقیق، دامنشان را گرفته است فریادهای سیصد و چندی سوار سبز از لشگر سیاه ، عنان را گرفته است بر بام کعبه نام علی را نوشته و بوی خدا تمام اذان را گرفته است 🔸شاعر: ________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
روزیکه از وجود، دوعالم معاف بود نور شما به عرش خدا در طواف بود ارواح و نور و طینت تان پاکِ پاکِ پاک یعنی وجودتان ز ازل صافِ صاف بود هریک برآمده ز تجلای دیگری یک نور واحدی که شعاعش مضاف بود از نورتان تجلی خلقت شروع شد آن خلقتی که خالص و بی انحراف بود ما را هم از وجود شما منَتی رسید رخسارتان برای دل ما مطاف بود قالوا بلای ما همه در عرصه الست در اصل بر ولایت تان اعتراف بود ای نامتان مرادف ذکر خدایتان صلِ علیَ النَبیِ و آله، ثنایتان کی میتوان به وصفِ تو دلبر زبان گشود کی میتوان فراخورِ شأنت، غزل سرود کی میتوان به کُنهِ مقامات تو رسید کی میتوان به مدح تو آقا هنر نمود نور تو از علی شد و نور علی ز تو آری سزاست نورٌ علی نور را سجود آدم چشید غمزۀ تو، شد اَبوالبشر عالَم هم از کرشمۀ تو یافت این وجود مجموعِ انبیا به شما امتحان شدند وَرنه بدونِ اذن تو پیغمبری نبود ذکر مُسبَحاتِ تو مشق فرشته شد طرزِ قیام و شیوۀ تسبیح، تا قعود باید نوشت سر درِ دل، با خطِ جلی یا مصطفی محمد و یا مرتضی علی ای فخرِ کائنات که نامت محمد است مدح و ثنای حضرت تو کار سرمد است با فکر و ذکر تست که دلها خدایی اَند بی یاد نام حضرت تو، حالِ ما بد است قرآن دم از مکارم اخلاق، چون زند خُلقِ کریم تست که مقصودِ ایزد است هر قطره از وضوی تو دریای رحمتی ست باران، رسولِ فضل و کراماتِ احمد است تنها نه در کنار تو بودن شد افتخار هر کس نماند بعدِ تو تسلیم، مرتد است هر کس محبِ تست، علی دوست میشود هر کس که بی علیست ز آیینِ ما رد است دین خدا به دامن تو چنگ میزند دشمن علیهِ تست، دم از جنگ میزند شک نیست نصرتِ تو همان نصرت خداست یعنی اطاعت تو همان طاعت خداست تنها نه از غدیر، ز بَدوِ تولدت فرمان بیعت تو همان بیعت خداست تا تو رسول رئفت و مهر و عطوفتی باران رحمت تو همان رحمت خداست با دشمنان به شدت و سختی عمل کنی در اصل، قدرت تو همان قدرت خداست تَرکِ زیارت تو جفا بر حریم تست یعنی که حُرمت تو همان حرمت خداست آل حسین، آل علی، آل فاطمه الحق که عترت تو همان عترت خداست وقتی تُرا خدای تو فخر همه نوشت ذکر تُرا به عرش اباالفاطمه نوشت روز ولادت تو که دفعِ بلیه شد روز شهادت تو چه شد محسنیه شد عالم به وقت آمدنت غرق نور بود با رفتنَت ز آتش کین، فاطمیه شد در سال شصت و یک، سرِ نیزه، سرِ حسین با زینب تو همرهت از قاضریه شد امروز هم بصیرت زینب چراغ راه بنگر که خط اول ما زینبیه شد روح تو بود، روح خدا را بما دمید یک شعبه از ولای علی نیجریه شد شکر خدا که مذهب ما هست جعفری ایام عمرِ شیعه، همه صادقیه شد ما جان نثار احمدِ محمود مانده ایم در انتظار مهدی موعود مانده ایم 🔸شاعر: ________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
رسانده‌ام به حضور تو قلب عاشق را دل رها شده از محنت خلایق را دلی که پر زده تا آستان احسانت که غرق نور اجابت کنی دقایق را نگاه کن به دلی خسته از تحیر و جهل ببار جرعه‌ای از کوثر حقایق را نگاه و مرحمت تو به دل بها داده و با رضای تو دارم رضای خالق را مرید صبح نگاه تو می‌برد از یاد مگر ترنم «قال الامامُ صادق» را؟ تویی تو ضامن صبح سعادت شیعه تویی تو روشنی هر عبادت شیعه تو آمدی و جهان غرق در خِرَد می‌شد دلیل‌ها همه با عشق مستند می‌شد تو آمدی پر و بالی دهی به این دل‌ها به پای درس تو هفت آسمان رصد می‌شد خوشا به حال دلی که عروج را فهمید مسیر روشن تو از بهشت رد می‌شد میان آن همه شاگرد شد سعادتمند کسی که مذهب عشق تو را بَلَد می‌شد نفس زدی و جهان را حیات بخشیدی تجلیات الهی، الی الابد می‌شد شده‌ست جلوه‌گر از هر کرانه آیاتت جهان نشسته سر سفرۀ روایاتت سر ارادت ما و غبار صحن بقیع همان حریم بهشتی، همان بهشت بدیع همان دیار الهی که از نسیم خوشش شده‌ست شهر مدینه پر از شمیم ربیع «و یطعمون علی حبّه...» نمایان است کرانه‌های کرامت چه بی‌کران و وسیع گدایی حرمش اعتبار هر عاشق امید ماست توسل در این سرای رفیع کلید معرفت اینجا ارادت و عشق است سر ارادت ما و غبار صحن بقیع مگیر از دل من یا رب این سعادت را گدایی حرم اهل‌بیت عصمت را غبار مقدم تو عطر آشنا دارد برای دیده‌ام اعجاز کیمیا دارد گدای خانه به دوش توام، قبولم کن گدای تو به جز این آستان کجا دارد؟ دگر چه جای گلایه ز فقر می‌ماند کسی که در دو جهان، مهربان! تو را دارد دل شکستۀ من حرف‌های ناگفته دل شکستۀ من شوق التجا دارد کسی که بوده تمام وجودش از جودت در آستانه‌ات امشب دو خط دعا دارد همیشه آرزوی پر زدن به سوی بقیع همیشه حسرت دیدار کربلا دارد چه می شود همۀ عمر با شما باشم غبار صحن تو و صحن کربلا باشم 🔸شاعر: ________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
ص چشم تا وا می‌کنی چشم و چراغش می‌‌شوی مثل گل می‌خندی و شب‌بوی باغش می‌‌شوی شکل عبداللهی و تسکین داغش می‌‌شوی می‌رسی از راه و پایان فراقش می‌‌شوی غصه‌‌اش را محو در چشم سیاهت می‌کند خوش به حال آمنه وقتی نگاهت می‌کند با حلیمه می‌‌روی، تا کوه تعظیمت کند وسعتش را ـ با سلامی ـ دشت تسلیمت کند هر چه گل دارد زمین یک‌باره تقدیمت کند ضرب در نورت کند بر عشق تقسیمت کند خانه را با عطر زلفت تا معطر می‌کنی دایه‌ها را هم ز مادر مهربان‌تر می‌کنی دید نورت را که در مهتاب بی‌حد می‌‌شود آسمانِ خانه‌‌اش پر رفت و آمد می‌‌شود مست از آیین ابراهیم هم رد می‌شود با تو عبدالمطلب، عبدالمحمد می‌شود گشت ساغر تا به دستان بنی‌‌هاشم رسید وقت تقسیم محبت شد، ابوالقاسم رسید یا محمد! عطر نامت مشرق و مغرب گرفت وقت نقاشی قلم را عشق از راهب گرفت نازِ لبخندت قرار از سینهٔ یثرب گرفت خواب را خال تو از چشم ابوطالب گرفت بی‌‌قرارت شد خدیجه قلب او بی‌‌طاقت است تاجر خوش‌ذوق فهمیده‌ست: عشقت ثروت است نیم سیب از آن او و نیم دیگر مال تو داغ حسرت سهم ابتر، ناز کوثر مال تو از گلستان خدا یاس معطر مال تو ای یتیم مکه! از امروز مادر مال تو بوسه تا بر گونه‌‌ات اُمّ أبیها می‌‌زند روح تو در چشم‌هایش دل به دریا می‌زند دل به دریا می‌‌زنی ای نوح کشتیبان ما تا هوای این دو دریا می‌بری توفان ما ای در آغوشت گرفته لؤلؤ و مرجان ما ای نهاده روی دوشت روح ما ریحان ما روی این دوشت حسین و روی آن دوشت حسن «قاب قوسینی» چنین می‌‌خواست «أو أدنی» شدن خوش‌تر از داوود می‌‌خوانی، زبور آورده‌‌ای؟ یا کتاب عشق را از کوه نور آورده‌ای؟ جای آتش، باده از وادی طور آورده‌ای کعبه و بَطحا و بت‌ها را به شور آورده‌‌ای گوشه‌چشمی تا منات و لات و عُزا بشکنند اخم کن تا برج‌‌های کاخ کسرا بشکنند ای فدای قد و بالای تو اسماعیل‌ها بال تو بالاتر از پرهای جبرائیل‌ها ما عرفناکت زده آتش در این تمثیل‌‌ها بُرده‌‌ای یاسین! دل از تورات‌‌ها، انجیل‌‌ها بی عصا مانده‌ست، طاها! دست موسی را بگیر از کلیسای صلیبی حق عیسی را بگیر باز عطر تازه‌ات تا این حوالی می‌رسد منجی دل‌های پر، دستان خالی می‌‌رسد گفته بودی میم و حاء و میم و دالی می‌‌رسد نیستی اینجا ببینی با چه حالی می‌‌رسد خال تو، سیمای حیدر، نور زهرا دارد او جای تو خالی! حسین است و تماشا دارد او 🔸شاعر: ____________________________
شهدِ عشقت از ازل در کام دلها ریخته این محبت را به دلها حق تعالی ریخته آتشِ آتشکده خاموش گشت و در عوض آتشِ عشق تو در دلها سراپا ریخته بر ندارم سر اگر از سجدهء شکرش رواست کاین محبت را خدا در سینۀ ما ریخته زیرِ گامت وقتِ میلادت زمین لرزید سخت پس نبوده بی سبب گر طاقِ کسری ریخته نیست بی علت که ما اینگونه از خود بیخودیم دستِ حق در جامِ ما شُربِ طهورا ریخته اول خلقت خدا هنگام خلقِ روی تو نقش رویت را به عشق روی زهرا ریخته دورهء ظلمت سر آمد شد جمالت جلوه گر مکه از فیض وجودِ پاکِ تو شد مفتخر وعدهء ادیان تحقق یافت و موعود شد سرزمین مکه هم بی تابِ این مولود شد انتظار حق تعالی هم به پایانش رسید بین مخلوق خدا تقدیر ، آنچه بود شد مثل خورشیدی دلِ ارض و سما را گرم کرد دلبری آمد که محبوب دلِ معبود شد نور رویش خانه های ظلم را تاریک کرد خانۀ سفیانیان یوم الابد نابود شد دورهء ظلمت سر آمد تیرگی از یاد رفت حرکت دنیا به سمتِ روشنی مشهود شد دامن بنت وهب شد چشمۀ فیض خدا دشمن فرزند او مغضوب شد مطرود شد آمده تا که شود انگار ختم المرسلین جان دو عالم فدای رحمت للعالمین مکه از روز ازل در بیعت پیغمبر است فاطمه میراث دارِ این زمین تا آخر است مکه هم مثل مدینه خانۀ زهرای ماست کعبه خود مشغول گردیدن به دور مادر است می زند عالم همه فریاد که حق با علیست هر که این فریاد را نشنیده تا حالا کر است شک نکن این آرزو آخر محقق می شود حقِّ کعبه یک اذانِ کامل و روشنگر است می رسد روزی که آوایِ موءذن زاده ها می رسد آنجا به گوش از روز هم روشن تر است بعد از آن بر منبرِ کعبه اذان شیعیان اولش الله اکبر آخرش یا حیدر است ملک پیغمبر به دست شیعه افتد زودِ زود یک نفس باقیست تا نابودیِ آل سعود 🔸شاعر: ___________________________
کريم السّجايا، جميل الشّيم نبّى البرايا، شفيع الامم‏ امام رسل، پيشواى سبيل امين خدا، مهبط جبرئيل‏ شفيع الورى، خواجۀ بعث و نشر امام الهدى، صدر ديوان حشر کليمى که چرخ فلک طور اوست همه نورها، پرتو نور اوست‏ شفيعٌ مطاعٌ نبىُّ کريمٌ قسيمٌ جسيمٌ نسيمٌ وسيمٌ‏... شبى بر نشست، از فلک بر گذشت به تمکين و جاه از ملک در گذشت‏ چنان گرم در تيهِ قربت براند که بر سدره جبريل از او باز ماند بدو گفت سالار بيت الحرام که؛ اى حامل وحى، برتر خرام‏ چو در دوستى مخلصم يافتى عنانم ز صحبت چرا تافتى؟ بگفتا: فراتر مجالم نماند بماندم، که نيروى بالم نماند اگر يکسر موى برتر پرم فروغ تجلّى بسوزد پرم‏... چه نعت پسنديده گويم تو را؟ عليک السلام، اى نبّى الورى‏ درود ملک بر روان تو باد بر اصحاب و بر پيروان تو باد خدايا به حقّ بنى‌فاطمه که بر قولم ايمان کنم خاتمه‏ اگر دعوتم رد کنى ور قبول من و دست و دامان آل رسول چه کم گردد، اى صدر فرخنده پى ز قدرِ رفيعت به درگاه حىّ؟ که باشند مشتى گدايان خيل به مهمان دار السّلامت طفيل‏... بلند آسمان پيش قدرت خجل تو مخلوق و آدم هنوز آب و گل‏ تو اصل وجود آمدى از نخست دگر هر چه موجود شد، فرع توست‏ ندانم کدامين سخن گويمت؟! که والاترى ز آنچه من گويمت‏ تو را عزّ لولاک تمکين، بس است ثناى تو، طه و ياسين بس است‏ چه وصفت کند «سعدى» ناتمام؟ عليک الصلوة اى نبّى السّلام‏ 🔸شاعر: _______________________ : https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️