🏴 اشعار #شب_هشتم_محرم
__________
#حضرت_علی_اکبر
بار من را کمرم نه سر زانو برداشت
کاسه زانوی من در طلبت مو برداشت
در خداحافظیات بود که من افتادم
آه راحت نتوان چشم ز آهو برداشت
آهوی خوش قد و بالای حرم، میکُشَمَش
نیزهزن را که رسید از رویت ابرو برداشت
هر چه کردم بخدا روی به قبله نشدی
علتش نیزه آن بود که پهلو برداشت
دیدم از دور کسی رَختِ تو را میپاید
آمدم زودتر از من او همه را او برداشت
زخمهای بدنت از دو طرف مرتبط اند
هرکسی نیزهای از پشت زد از رو برداشت
بین ِ میدان نشد اما وسطِ خیمه که شد
آخرش عمه تو دست به گیسو برداشت
بخدا خسته شدم آه کجایی اکبر
کاسه زانوی من در طلبت مو برداشت
عاقبت توی عبایی جگرم را بردم
با چه وضعیتی آخر پسرم را بردم
🔸شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
___________________
با روضه نشینان بروز باشید ⬇️
https://telegram.me/joinchat/BELnMjv2DPLwmVDRQ2ISoQ
🏴 اشعار #شب_هشتم_محرم
__________
#حضرت_علی_اکبر
هر که از داغ جوان مرد به او حق بدهید
هر که از اشک روان مرد به او حق بدهید
بار داغ پسر از قد پدر معلوم است
هر که از بار گران مرد به او حق بدهید
قامتش خم شده تا قد پسر راست شود
هر که از قد کمان مرد به او حق بدهید
جگرش ریش شده دست خودش نیست که نیست
هر که از حزن نهان مرد به او حق بدهید
می دود سوی پسر گر شنود آهش را
هر که از راه دوان مرد به او حق بدهید
ماتم گل طرفی خنده مردم طرفی
هر که از زخم زبان مرد به او حق بدهید
باید از مرگ جوان آه فقط آه کشید
هر که از آه و فغان مرد به او حق بدهید
🔸شاعر:
#اسماعیل_روستایی
___________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_هشتم_محرم
__________
#حضرت_علی_اکبر
والا علی اکبر
زیبا علی غوغا علی رعنا علی اکبر
باد موافق را
با گیسویش انداخته ازپا علی اکبر
اصلا به جای زلف
پیچیده دور سر شب احیا علی اکبر
با تیغ ابرویش
جمعِ عدو را میکند منها علی اکبر
یا مظهر الوالی
یا مصطفی، یا مرتضی و یا علی اکبر
تکثیر شد حیدر
اینجا علی آنجا علی هرجا علی اکبر
اعلان ختم جنگ؛
می شد اگر می تاخت با سقا علی اکبر
پس خُلقاً و خَلقاً
پیغمبری گویاست پس گو…یا علی اکبر
الدَّهرُ یومان است:
امروز علی اصغر و فردا علی اکبر
بابا زدنیا و
می برد هرلحظه دل ازبابا علی اکبر
بعد از تو بابا گفت
ای خاک عالم بر سر دنیا علی اکبر!
این آخر روضه ست
مثل علی اصغر شده حالا علی اکبر
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
_______________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_هشتم_محرم
__________
#حضرت_علی_اکبر
یا به جایی خبر مرگ پسر را نبرید
یا که بردید به تشییع پدر را نبرید
پدری داغ جوان دید ملامت نکنید
روی زانو اگر افتاد شکایت نکنید
چونرمق نیست تکانی بدهد پایش را
پس بگیرید همه زیر بغل هایش را
نکند ناله که زد طبل برایش بزنید
جلوی چشم همه زشت صدایش بزنید
آی مردم جگر سینه زنان غم دارد
غم سنگین شب هشت محرم دارد
غم ان لحظه که ارباب به شهزاده رسید
ولدی گفت نشست و ز جگر ناله کشید..
ای جوانمرد، جوانمرگ شدی یا نشدی؟
پیش پای پدر خویش چرا پا نشدی
خنده ها بیشتر و جسم تو کمتر شده است
نیستی و همه دشت، پیمبر شده است
زرهت حرز علی داشت،دریدند چرا
گرگها چنگ به روی تو کشیدند چرا
داغ سنگین تو را شانه من تاب نداشت
تشنه بودی، پدر تشنه تو آب نداشت
قوت چشم تر من، کمرم را نشکن
حرمت ریش من و اهل حرم را نشکن
نیزه نگذاشت که آه تو پایان برسد
جان به لبهای تو ای محتضر آسان برسد
مانده ام با تو و اینگونه گرفتار شدن
رشته رشته شده ای مثل عبای تن من
آیه ها چیده شد افسوس که کوثر نشده
نه هنوز این تن پاره علی اکبر نشده
زخم های تنت از موی سرت بیشتر است
بردن پیکر تو کارهزاران نفر است
چشم زد قامت طوبای تورا چشم حسود
پای جسم تو می افتادم اگر عمه نبود
🔸شاعر:
#سید_پوریا_هوشمی
_______________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_هشتم_محرم
__________
#حضرت_علی_اکبر
کار من نیست تنت را ز زمین بردارم
مثل این است که از خاک نگین بردارم
عضو های تو در این بادیه تکثیر شدند
همه ی گرگ صفت ها ز تنت سیر شدند
تا کنار تو مرا محتضر و گریان دید
پدری در صف دشمن پسرش را بوسید
من کنار تو شکستم همه این را دیدند
نیزه ها یک به یک اعضای تو را دزدیدند
شده یک تیر ولی چند نشان کشتن تو
مجلس ختم حسین است کنار تن تو
خیز از جا و ببین سخت ترین مرحله ها
از حرم آمده عمه وسط حرمله ها
نیزه ها از کمر تا شده اش دور شوید
هر چه از جسم علی برده به من پس بدهید
ترسم این است که در دشت تنش گم بشود
نکند زینتیِ نیزه ی مردم بشود
🔸شاعر:
#حسن_کردی
_______________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#حضرت_علی_اکبر
باقی ست ز پیکر تو تنها نیمی
در محضر حق تو بهترین تقدیمی
اجزای تو را در همه جا میبینم
ای کاش که می رسید ابراهیمی
#عارفه_دهقانی
تصویر اثر هنر آقای حسن روح الامین
___________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_هشتم_محرم
__________
#حضرت_علی_اکبر
دق ام دادند جانم را گرفتند
همه تاب و توانم را گرفتند
جوانی داشتم خوش قدّ و بالا
فلک دیدی جوانم را گرفتند ؟
فلک دیدی چه خاکی بر سرم شد
علی اکبر ؛ علیِ اصغرم شد
برایش کوچه واکردند ای وای
چقدر اکبر شبیه مادرم شد
به چشم خود خزانش را نبیند
غم آرام جانش را نبیند
دعا کردم سر نعش جوانم
کسی داغ جوانش را نبیند
مبادا گلشنی پژمرده باشد
که بی گل باغبان افسرده باشد
کسی میفهمد از حال دل من
که در غربت جوانش مرده باشد
” گلی که خود بدادم پیچ و تابش
به اشک دیدگانم دادم آبش
در این گلشن خدایا کی روا بود
گل از من دیگری گیرد گلابش “
زمین خوردی خزانی شد بهارت
نزارم میکند حال نزارت
ندارد قوتی پاهایم اما
می آیم با سر زانو کنارت
امان از ضربه با شدت علی جان
تو را کشتند با سرعت علی جان
شبیه فاطمه مادربزرگت
زمین خوردی تو با صورت علی جان
ترک خورده شبیه من لبانت
شبیه تکه چوبی شد زبانت
رمق دیگر ندارد دست هایم
بگیرد لخته خون را از دهانت
همین حس و همین حال ات مرا کشت
همین زخم پر و بالت مرا کشت
نمانده جای سالم در سر تو
همین لبهای پامالت مرا کشت
چه آهنگین چه با آواز کشتند
تو را یک عده تیر انداز کشتند
اسیر لشگر جرّاحه بودی
تو را با چندتا مقراض کشتند
علی اکبرم ! دردت به جانم
نبی دیگرم! دردت به جانم
نکش پا بر زمین در پیش بابا
عزیز پرپرم دردت به جانم
” به هرجا بنگرم تنها تو بینم
نشان از روی زیبای تو بینم
به هر جا ردی از جسم تو پیداست
به صحرا بنگرم صحرا تو بینم “
بنازم لحن باباگفتنت را
نکش از دست بابا دامنت را
نشستم روی خاک و باتحیر
تماشا میکنم جان کندنت را
فراقت میکند پیرم همین جا
به من باشد که میمیرم همین جا
ندارم پای رفتن سوی خیمه
کنار تو زمینگیرم همین جا
نخواهد کرد داغ تو رهایم
بلرزد مثل دستانم صدایم
پس از وقتی که تابوت تنت شد
گرفته بوی تو دیگر عبایم
🔸شاعر:
#علیرضا_خاکساری
_______________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_هشتم_محرم
__________
#حضرت_علی_اکبر
بچهها با گریه میگیرند پاهای تو را
بوسهباران میکند عمه سروپای تو را
قبل رفتن از حرم بابا کمی قرآن بخوان
عمه خیلی دوست دارد صوت آوای تو را
صبر کن ای سروقامت که خرامان میروی
صبر کن تا که ببینم قد و بالای تو را
بین این جنجال پیدا کردنت دشوار نیست
از هجوم نیزه پیدا میکنم جای تو را
چشمزخم از کافران خوردی رسول الله من
کاش که پوشانده بودم روی زیبای تو را
چشم دنیا دید همتای پیمبر را ولی…
بعد از این دیگر نخواهد دید همتای تو را
گفته بودی با تو اشکم را نمیبیند کسی
ای پسر رفتی و دیدند اشک بابای تو را
بیجوانان بنیهاشم نمیشد یک تنه…
…برد سمت خیمه جسم ارباًاربای تو را
از دم شمشیرها و نیزهها و تیرها
یک به یک جمعآوری کردیم اعضای تو را
یارسول الله شاهد باش این بیرحمها
زجرکش کردند فرزندان زهرای تو را
🔸شاعر:
#آرش_براری
_______________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#حضرت_علی_اکبر #مدح_حضرت_علی_اکبر
باز هم آسمان این خانه شب پر رفت و آمدی دارد
باز هم کوچهی بنی هاشم بوی عطر محمدی دارد
در شبستان زلف تو ترسا، خال بر گونهی تو هندوکش
طاق زیبای ابرویت محراب، وه که لیلا چه معبدی دارد
کار چشم تو مبتلا کردن، خاک را با نظر طلا کردن
این زلیخای نفس ما یوسف ! عاشق توست هر بدی دارد
خَلق تو خُلق تو تعالی الله!، چه شکوهی است در تو یا الله!
این علی تا که میرسد به خدا صلوات محمدی دارد
***
میآیی و لیلا شده مجنون عطر و بوی تو
دستی به رویت میکشد، یک دست بر گیسوی تو
نه بر نمیدارد کسی یک لحظه چشم از روی تو
یک چشم زینب بر حسین آن چشم دیگر سوی تو
هم باده نوش کوثری، هم مست از جام علی
باز، ای محمد! میرسی، این بار با نام علی
یا رب و یارب ساغرت، یا حق و یا حق بادهات
از مستی لبهای تو میخانه شد سجادهات
یک دم علی گل میکند در آن لباس سادهات
یک دم محمد میرسد با زلف تاب افتادهات
میآید از در مصطفی امشب که مستم با علی!
حالا که تو هر دو شدی پس یا محمد! یا علی!
تسبیح زیبایت دل روح الامین را میبرد
آن قد و بالایت دل اهل زمین را میبرد
ناز قدمهایت دل سلطان دین را میبرد
موج نگاهت کشتی اهل یقین را میبرد
غرقند قایقهای ما در بهت اقیانوس تو
بال ملک میسوزد از «یا نور و یا قدوس» تو
وقتی رجز خوان میشوی، انگار حیدر میرسد
یک لافتای دیگر از نسل علی سر میرسد
ای نسخه دوم! ـ که با اصلش برابر میرسد ـ
پیش تو میلرزد زمین، گویی که محشر میرسد
صف میکشد یک شهر تا شاید تماشایت کند
مه میرسد تا یک نظر در صبح سیمایت کند
شهزاده! دل را میبری از شهر با یک گوشه لب
ای مرد! تو یا یوسفی یا احمدی، یا للعجب!
چشم انتظارت کوچهها، ای ماه زیبای عرب!
صبح یتیمان میرسد تا میرسی تو نیمه شب
دستان تو میراثی از دست کریم مجتبی
اصلا تو گلچینی شدی از گلشن آل عبا
تا پردههای خیمه را ماه جوان وا میکنی
هم دشمن و هم دوست را غرق تماشا میکنی
با شرم و خواهش یک نظر در چشم بابا میکنی
از او چه میخواهی؟ چرا این پا و آن پا میکنی؟
ای کربلایی این تو و این لحظهی دلخواه تو
ای شیر مست هاشمی اینجاست جولانگاه تو
میخواستت در خاک و خون اصلا خدای کربلا
اصلا سرشتت از گِلی خونین برای کربلا
تا باز باشی بهترین، در روضههای کربلا
اما در این توفان امان از ناخدای کربلا
با خواهش چشمان تو تا اذن میدان میدهد
با رفتنت آرام جان! دارد پدر جان میدهد
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
======================
درگاه شاعران روضه نشینان ایتا ⬇️
https://eitaa.com/joinchat/837681153C9f308c7543
اشعار آیینی سروش⬇️
https://splus.ir/shersabkmaghtal
روضه نشینان سروش ⬇️
https://splus.ir/rozeneshinan
#لبیک_یا_حسین🚩
#حضرت_علی_اکبر #مدح_حضرت_علی_اکبر
دل نبرده از پدر هرگز جواني بيش از اين
ماه را كامل نديده آسماني بيش از اين
تير مژگان و كمان ابرويش عاشق كش است
بر هدف هرگز نزد تير و كماني بيش از اين
اشبه الناس است بر پيمغبر خاتم علي
از پيمبر نيست در شخصي نشاني بيش از اين
حيف شد گم كرد عقاب تيزپايش راه را
نيست لازم در هجا كردن زماني بيش از اين
اربأ اربا شد جوان ام ليلا كربلا
كس نديده در بهار خود خزاني بيش از اين
رفت بالاي سرش با كنده ي زانو پدر
گفت آيا ميشود پيشم بماني بيش از اين
لااقل پلكي بزن تا جان ندادم پيش تو
دل نبرده از پدر هرگز جواني بيش از اين
🔸شاعر:
#محسن_صرامی
======================
درگاه شاعران روضه نشینان ایتا ⬇️
https://eitaa.com/joinchat/837681153C9f308c7543
اشعار آیینی سروش⬇️
https://splus.ir/shersabkmaghtal
روضه نشینان سروش ⬇️
https://splus.ir/rozeneshinan
#لبیک_یا_حسین🚩
#حضرت_علی_اکبر #مدح_حضرت_علی_اکبر
به نام خالق هستی..به نام نامیِ حیدر
قلم بر صفحه میچرخد به اذن ساقی کوثر
ملائک یک صدا گویند با اولاد پیغمبر
علی اکبر..علی اکبر..علی اکبر..علی اکبر
-
جوان ارشد ارباب چون برگ گل و شبنم
نزاییده چنان شهزاده ی ما مادر عالم
-
عجب سروی عجب ماهی عجب دلدار زیبایی
چه اربابی..چه مهتابی..چه خورشید دل آرایی
چه آقایی..چه غوغایی..چه مجنون و چه لیلایی
عجب تصویر زیبایی…حسین و صوت لالایی
-
به یک جلوه رسول الله و یک جلوه خود حیدر
به هیبت چون عموجانش…بنازم بر علی اکبر
-
از این پس او نفس های امیرالمومنین باشد
برای او همین کافیست..باقی نقطه چین باشد
خدا می خواست اصلا ماجرایش اینچنین باشد
که او نور دو چشم حضرت ام البنین باشد
-
به پیشانی او مهر لب مولای ما خورده
به هر خنده علی اکبر،دل از ارباب ما برده
-
تو آن عشقی که در عالم ندارد هیچ مصداقی
دلیل سر کشیدن ها…حدیث بزم عشاقی
حَسن گونه ست رفتار تو از بسکه خوش اخلاقی
کریمی و کرم داری…در این ره صدر آفاقی
-
بده خرجیِ مارا..ما به دستان تو دل بستیم
علی جان رد مکن مارا..گدای خانه ات هستیم
-
به پای مدح تو زانو زده ارباب قاجاری
به منطق چون کلافِ خواجه عبدالله انصاری
تغزل در نگاه شاعران در وصف اشعاری
گهی در شعر لیلایی..گهی در شعر سرداری
-
تو بالاتر از اعجازی..شفیق ساقیِ خیمه
تو بودی از همان اول رفیق ساقی خیمه
-
تو در میدان همان بودی که عباس بن حیدر بود
چنان کردی که لشکر گفت این طوفان محشر بود
تمام دشت از خشم نگاهت معدن سر بود
نفهمیدند این حیدر و یا غوغای اکبر بود
-
همه دامانشان را خیس کردند از نگاه تو
چرا که ترس مولا بود در چشم سیاه تو
-
تو رفتی و حرم پاشیده شد از هم علی اکبر
کنارت شد قد رعنای سقا خم علی اکبر
تو پخشی در دل صحرا ولی کم کم علی اکبر
حسین آمد به بالینت ولی درهم علی اکبر
-
تو خس خس کردی و بابا کنارت بال و پر میزد
ز داغت پیش یک لشکر،پدر داد از جگر می زد
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
=====================
درگاه شاعران روضه نشینان ایتا ⬇️
https://eitaa.com/joinchat/837681153C9f308c7543
اشعار آیینی سروش⬇️
https://splus.ir/shersabkmaghtal
روضه نشینان سروش ⬇️
https://splus.ir/rozeneshinan
#لبیک_یا_حسین🚩
#حضرت_علی_اکبر #مدح_حضرت_علی_اکبر
به نام خالق هستی..به نام نامیِ حیدر
قلم بر صفحه میچرخد به اذن ساقی کوثر
ملائک یک صدا گویند با اولاد پیغمبر
علی اکبر..علی اکبر..علی اکبر..علی اکبر
-
جوان ارشد ارباب چون برگ گل و شبنم
نزاییده چنان شهزاده ی ما مادر عالم
-
عجب سروی عجب ماهی عجب دلدار زیبایی
چه اربابی..چه مهتابی..چه خورشید دل آرایی
چه آقایی..چه غوغایی..چه مجنون و چه لیلایی
عجب تصویر زیبایی…حسین و صوت لالایی
-
به یک جلوه رسول الله و یک جلوه خود حیدر
به هیبت چون عموجانش…بنازم بر علی اکبر
-
از این پس او نفس های امیرالمومنین باشد
برای او همین کافیست..باقی نقطه چین باشد
خدا می خواست اصلا ماجرایش اینچنین باشد
که او نور دو چشم حضرت ام البنین باشد
-
به پیشانی او مهر لب مولای ما خورده
به هر خنده علی اکبر،دل از ارباب ما برده
-
تو آن عشقی که در عالم ندارد هیچ مصداقی
دلیل سر کشیدن ها…حدیث بزم عشاقی
حَسن گونه ست رفتار تو از بسکه خوش اخلاقی
کریمی و کرم داری…در این ره صدر آفاقی
-
بده خرجیِ مارا..ما به دستان تو دل بستیم
علی جان رد مکن مارا..گدای خانه ات هستیم
-
به پای مدح تو زانو زده ارباب قاجاری
به منطق چون کلافِ خواجه عبدالله انصاری
تغزل در نگاه شاعران در وصف اشعاری
گهی در شعر لیلایی..گهی در شعر سرداری
-
تو بالاتر از اعجازی..شفیق ساقیِ خیمه
تو بودی از همان اول رفیق ساقی خیمه
-
تو در میدان همان بودی که عباس بن حیدر بود
چنان کردی که لشکر گفت این طوفان محشر بود
تمام دشت از خشم نگاهت معدن سر بود
نفهمیدند این حیدر و یا غوغای اکبر بود
-
همه دامانشان را خیس کردند از نگاه تو
چرا که ترس مولا بود در چشم سیاه تو
-
تو رفتی و حرم پاشیده شد از هم علی اکبر
کنارت شد قد رعنای سقا خم علی اکبر
تو پخشی در دل صحرا ولی کم کم علی اکبر
حسین آمد به بالینت ولی درهم علی اکبر
-
تو خس خس کردی و بابا کنارت بال و پر میزد
ز داغت پیش یک لشکر،پدر داد از جگر می زد
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
======================
درگاه شاعران روضه نشینان ایتا ⬇️
https://eitaa.com/joinchat/837681153C9f308c7543
اشعار آیینی سروش⬇️
https://splus.ir/shersabkmaghtal
روضه نشینان سروش ⬇️
https://splus.ir/rozeneshinan
#لبیک_یا_حسین🚩
#حضرت_علی_اکبر #مدح_حضرت_علی_اکبر
میخانه ی ما گرچه فرشی ساده دارد
قدرومقام اندازه ی سجاده دارد
اینجا متاعی که گران است اشک چشم است
اینجا سبویی که شکسته باده دارد
رَد میشدم ازکوی دلبر هاتفی گفت
باغی پر انگور آخر این جاده دارد
آن خانه ای که صاحبش مردکریم است
حتی برای گرگ هم قلاده دارد
روزی اگرآقاسفرباشدنباشد
عیبی ندارد خانه آقازاده دارد
آنکس که دل را از گِل حیدرسرشته
ماراگدایان علی اکبرنوشته
من عاشقم دربه در صحراشدن را
خاک قدوم اکبرلیلا شدن را
سِرِ ابی عبداللهی این بوده اما
باتوچشیده لذت بابا شدن را
ازمجتبی و مرتضی و مصطفی تو
ارثیه بردی خوش قدوبالا شدن را
توقبله بودی کعبه رادادی گرفتی
این فیض در شش گوشه پایین پاشدن را
شبهای شیرین مناجاتم گرفتم
ازپیچش موهای تو یلدا شدن را
نورجمالت درشب تاریکم ای ماه
بردأَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَم را به الله
بهترهمان که صورتت مستورباشد
تاچشم های شوم ازتو دور باشد
مثل ستون مسجدازسنگم بخواهی
درسنگها هم میشودانگورباشد
خورشیدی وبر روی نی منزل گرفتی
تامحمل عمه حجابش نورباشد
بعدازحسن توسفره داری درمدینه
پس سفره ممکن نیست جمع وجورباشد
یابن الحسن یابن الحسین آیینه ی توست
کاری بکن تا که گدامجبورباشد
پا بند سفره تاصف محشربماند
درنامه اش مهرعلی اکبر بماند
غرق کن امشب مرا در جام در می
بستند دوباره جامه ی احرام در می
وقتی طوافم در مَطاف کربلا شد
عیبی ندارد که شوم بدنام در می
شد قامت رعنای تو قدقامت دین
پس میشد کرببلا اسلام در می
تیروکمان مِی نیزه ها مِی سنگها مِی
چه پر مَشِقَت میگذاری گام در مِی
حرف عبا آمد حسین بن علی سوخت
پیغمبرش رادید سرانجام در مِی
حرف عبا آمدنمازی دست وپاکن
باخواهرم برگرد اذانت را به پاکن
بالابلندکربلا برگردعمه
بالاسرتو آمده با درد عمه
ازخیمه تامقتل برای دیدن تو
بالشگری جنگیده فرداً فرد عمه
افتادی و بعدازتوبابای حرم را
تنها خودش تاخیمه ها آوردعمه
پیغمبربین عبا پیچیده برخیز
افتاده بین لشگری نامردعمه
ازحنجرت خون لخته بیرون کردبابا
ازگوش خود خون لخته بیرون کردعمه
🔸شاعر:
#حسین_قربانچه
======================
درگاه شاعران روضه نشینان ایتا ⬇️
https://eitaa.com/joinchat/837681153C9f308c7543
اشعار آیینی سروش⬇️
https://splus.ir/shersabkmaghtal
روضه نشینان سروش ⬇️
https://splus.ir/rozeneshinan
#لبیک_یا_حسین🚩
#حضرت_علی_اکبر #مدح_حضرت_علی_اکبر
و بی مقدمه با رخصت از جناب قمر
نوشتم اول خط، سیدی علی اکبر
خدا به حضرت ارباب هدیه داد پسر
خوشابه حال پسر یا خوشا به حال پدر
خوشا به حال هرآنکس که نام خادم داشت
علی رسید،جهان شاهزاده لازم داشت
و جلوه کرد در عالم، علی دوباره علی
که بُرد نام علی را به هر مناره علی
علیست وارث والایی و وقار علی
به دست اوست برازنده... ذوالفقار علی
حسین بر لبش الله اکبر آورده
خدا برای جهان باز حیدر آورده
به سینه مُهر "أنا فاطمی نسب" دارد
زمانْ زمانِ تبراست، پس غضب دارد
به انتقام، سر از دشمنان طلب دارد
همیشه نعرهی یا فارس العرب دارد...
علی کنار ابالفضل، مثل جان و تناند
بگو که جمع ابالقاسم و ابالحسناند
اگرچه عالم و آدم به شوکتش رو زد
اگرچه هیبت عباس هم دم از او زد
قدش به قامت افلاک اگرچه پهلو زد
ولی مقابل زینب همیشه زانو زد
حسین گفت که بی او دلم شفیق نداشت
اگر نبود... علمدار من رفیق نداشت
میان کرببلا خواست تا نشان بدهد_
_علی شده، که برای حسین جان بدهد
چرا بهانه به دست حرامیان بدهد
نخواست تا به اماننامهها امان بدهد
نظام لشکر خودکامه را به هم میزد
همین که دور و بر خیمهها قدم میزد
🔸شاعر:
#مجید_تال
======================
درگاه شاعران روضه نشینان ایتا ⬇️
https://eitaa.com/joinchat/837681153C9f308c7543
اشعار آیینی سروش⬇️
https://splus.ir/shersabkmaghtal
روضه نشینان سروش ⬇️
https://splus.ir/rozeneshinan
#لبیک_یا_حسین🚩
#حضرت_علی_اکبر #مدح_حضرت_علی_اکبر
در شباهت به نظر نفسِ پیمبر شده است
بیجهت نیست که اسمش علی اکبر شده است
چه بگویم من از آن ذات که ممسوسِ خداست
اکبر است و صفت اکبر، مخصوصِ خداست
حرکات و سکنات و وجناتش طاها
مادرش آمنه بودهست مگر یا لیلا؟
با همه، خُلقِ عظیمش سرِ احسان دارد
این پیمبر چقدر تازه مسلمان دارد
ماه عالم شده از دیدن رویش سرمست
«پیرهنچاک و غزلخوان و صراحی در دست»
سنگ در دستش از اعجاز قمر میگردد
گر به خورشید بگوید نرو، برمیگردد
جان علی، جسم نبی، جلوۀ کوثر بوده
سرّ لولاک، از اول علی اکبر بوده
هر زمان عطر حضورش به هوا برمیخواست
نفس پنج تن آل عبا برمیخواست
ذاتش آیینه در آیینه پیمبر گشته
بارها از شب معراجِ خودش برگشته...
بینقاب آمدنش پیش عمو دیدنی است
به اباالفضل قسم قامت او دیدنی است
چه بگویم من از آن سروِ خرامانِ بهشت
حرف حق را قلم خواجۀ شیراز نوشت:
«شاه شمشادقدان، خسرو شیریندهنان
که به مژگان شکند قلب همه صفشکنان»
زلفش آنروز که در دست نسیم افتاده
سمت و سو داده به تحریر مؤذنزاده
کربلا هم عطشش چندبرابر شده بود
تشنۀ صوت اذان علی اکبر شده بود
أشهدُ أنّ... به این مرد ولی باید گفت
اشهدُ أنّ علی بعدِ علی باید گفت
جلوی چشم پدر، رد شدنش را عشق است
أشهدُ أنّ محمّد شدنش را عشق است
باد آورده به همراه، شمیم #صلوات
میوزد بر سر کوی تو نسیم صلوات
ابر رحمت تویی و تشنۀ الطافِ تو دشت
مشک از چشمۀ چشمان تو پر برمیگشت
کیستی ای که پیمبر شدی از کل جهات
باز هم بر گل روی علی اکبر صلوات..
🔸شاعر:
#محمود_یوسف_پور
======================
درگاه شاعران روضه نشینان ایتا ⬇️
https://eitaa.com/joinchat/837681153C9f308c7543
اشعار آیینی سروش⬇️
https://splus.ir/shersabkmaghtal
روضه نشینان سروش ⬇️
https://splus.ir/rozeneshinan
#لبیک_یا_حسین🚩
#حضرت_علی_اکبر #مدح_حضرت_علی_اکبر
در شباهت به نظر نفسِ پیمبر شده است
بیجهت نیست که اسمش علی اکبر شده است
چه بگویم من از آن ذات که ممسوسِ خداست
اکبر است و صفت اکبر، مخصوصِ خداست
حرکات و سکنات و وجناتش طاها
مادرش آمنه بودهست مگر یا لیلا؟
با همه، خُلقِ عظیمش سرِ احسان دارد
این پیمبر چقدر تازه مسلمان دارد
ماه عالم شده از دیدن رویش سرمست
«پیرهنچاک و غزلخوان و صراحی در دست»
سنگ در دستش از اعجاز قمر میگردد
گر به خورشید بگوید نرو، برمیگردد
جان علی، جسم نبی، جلوۀ کوثر بوده
سرّ لولاک، از اول علی اکبر بوده
هر زمان عطر حضورش به هوا برمیخواست
نفس پنج تن آل عبا برمیخواست
ذاتش آیینه در آیینه پیمبر گشته
بارها از شب معراجِ خودش برگشته...
بینقاب آمدنش پیش عمو دیدنی است
به اباالفضل قسم قامت او دیدنی است
چه بگویم من از آن سروِ خرامانِ بهشت
حرف حق را قلم خواجۀ شیراز نوشت:
«شاه شمشادقدان، خسرو شیریندهنان
که به مژگان شکند قلب همه صفشکنان»
زلفش آنروز که در دست نسیم افتاده
سمت و سو داده به تحریر مؤذنزاده
کربلا هم عطشش چندبرابر شده بود
تشنۀ صوت اذان علی اکبر شده بود
أشهدُ أنّ... به این مرد ولی باید گفت
اشهدُ أنّ علی بعدِ علی باید گفت
جلوی چشم پدر، رد شدنش را عشق است
أشهدُ أنّ محمّد شدنش را عشق است
باد آورده به همراه، شمیم #صلوات
میوزد بر سر کوی تو نسیم صلوات
ابر رحمت تویی و تشنۀ الطافِ تو دشت
مشک از چشمۀ چشمان تو پر برمیگشت
کیستی ای که پیمبر شدی از کل جهات
باز هم بر گل روی علی اکبر صلوات..
🔸شاعر:
#محمود_یوسف_پور
======================
درگاه شاعران روضه نشینان ایتا ⬇️
https://eitaa.com/joinchat/837681153C9f308c7543
اشعار آیینی سروش⬇️
https://splus.ir/shersabkmaghtal
روضه نشینان سروش ⬇️
https://splus.ir/rozeneshinan
#لبیک_یا_حسین🚩
#حضرت_علی_اکبر #مدح_حضرت_علی_اکبر
آفتاب خدا نمایان شد
بین دریا دوباره طوفان شد
ماه در پشت ابر پنهان شد
خانه ای بازهم چراغان شد
چون رسیده دوباره پیغمبر
به تحقق رسیده رویاها
نعمت آمد دوباره از بالا
کشتی نوح آمده اینجا
گشته مجنون این پسر لیلا
بیقرارش هزار شمس و قمر
در این خانه باز غوغا شد
دو جهان غرق در تمنا شد
باب رحمت در آسمان واشد
یکی از اهل بیت بابا شد
میدهد مژده بر فلک اختر
تو به سمت خدا نظر داری
ارث زهراست گر جگر داری
باغ طوبایی و ثمر داری
بعد از امشب توهم پسر داری
مهر فرزند هست روی جگر
این جهان هر زمان ولی دارد
مشکل و غم سینجلی دارد
ذوالفقارش چه صیقلی دارد
فاطمه بازهم علی دارد
در شجاعت مثال او حیدر
کوثر از لعل او سبو گیرد
عالم از نامش آبرو گیرد
کعبه با بودنش وضو گیرد
عمه بوسه ز روی او گیرد
شافع محشر است و خود محشر
ریزه خوار دعای او افلاک
قدر وشانش فراتر از ادراک
پیش پایش شود سلیمان خاک
او کجا و کجا خس و خاشاک
مثل و همتا ندارد او دیگر
همچو دریا که بر خروش آید
خواب و بیدار هم به هوش آید
خون رگهای ما بجوش آید
از دل دشت چون به گوش آید
بانگ الله اکبر ،، اکبر
همچو یک شیر نر به میدان زد
از همه زودتر به میدان زد
تا که قرص قمر به میدان زد
آرزوی پدر به میدان زد
از پی اش چشم ساقی لشگر
بین آن ازدحام تا افتاد
پیش چشم امام تا افتاد
و علیک السلام تا افتاد
وسط قوم شام تا افتاد
آمد از ره پدر ولی مضطر
هستی اش را به خالقش بخشید
پدر افتاد تا پسر را دید
روی جسم جوان خود خوابید
ثمرش را روی عبایش چید
یک عبا و هزار تا پیکر
🔸شاعر:
#عباس_گروسی
======================
درگاه شاعران روضه نشینان ایتا ⬇️
https://eitaa.com/joinchat/837681153C9f308c7543
اشعار آیینی سروش⬇️
https://splus.ir/shersabkmaghtal
روضه نشینان سروش ⬇️
https://splus.ir/rozeneshinan
#لبیک_یا_حسین🚩
#حضرت_علی_اکبر #مدح_حضرت_علی_اکبر
ای طلعت زیبای تو، عکس جمال لم یزل
وی غره ی غرای تو، آیینه ی حسن ازل
ای دره ی بیضای تو، مصباح راه سالکان
وی لعل گوهر زای تو، مفتاح اهل عقد و حل
ای غیب مکنون را حجاب، زان گیسوی پر پیچ و تاب
وی سر مخزون را کنار، زان خط و خالی از خلل
پیش قد دلجوی تو، طوبی گیاه جوی تو
ای نخله ی طور یقین، وی دوحه ی علم و عمل
روح روان عالمی، جان نبی خاتمی
طاووس آل هاشمی، ناموس حق، عزوجل
در صولت و دل حیدری، زانرو علی اکبری
در صف هیجا صفدری، درگاه جنگ، أعظم بطل
در خَلق و خُلق و نطق و قیل، ختم نبوت را مثیل
ای مبدأ بی مثل و بی مانند را نعم المثل
ای تشنه ی بحر وصال، سرچشمه ی فیض و کمال
سرشار عشق لا یزال، سرمست شوق لم یزل
ذوق رفیع المشربت، افکنده در تاب و تبت
تو خشک لب، ز آب و لبت، عین زلال بی زَلَل
کردی چو با تیغ دو سر، در عرصه ی میدان گذر
بر شد ز دشمن الحذر، وز دوست بانگ العجل
دست قضا شد کارگر، در کارفرمای قدر
حتی إذا انشق القمر، لما تجلی و أکتمل
عنقاء قاف قرب حق، افتاد از هفتم طبق
در لجه ی خون شفق، نجم هوی، بدر أفل
یعقوب کنعان محن، قمری صفت، شد در سخن
کای یوسف گل پیرهن، ای طعمه ی گرگ أجل
ای لاله ی باغ امید، از داغ تو سروم خمید
شد دیده ی حق بین سفید، و الرأس شیباً إشتعل
ای شاه اقلیم صفا، سرباز میدان وفا
بادا «علی الدنیا العفا» بعد از تو ای میر أجل
ای سرو آزاد پدر، ای شاخ شمشاد پدر
ناکام و ناشاد پدر، ای نونهال بی بدل
گفتم ببینم شادیت، عیش شب دامادیت
روز مبارک بادیت، «خاب الرجاء و الأمل»
زینب شده مفتون تو، آغشته أندر خون تو
لیلی ز غم مجنون تو، سرگشته ی سهل و جبل
🔸شاعر:
#محسن_غروی_اصفهانی
======================
درگاه شاعران روضه نشینان ایتا ⬇️
https://eitaa.com/joinchat/837681153C9f308c7543
اشعار آیینی سروش⬇️
https://splus.ir/shersabkmaghtal
روضه نشینان سروش ⬇️
https://splus.ir/rozeneshinan
#لبیک_یا_حسین🚩
#حضرت_علی_اکبر #مدح_حضرت_علی_اکبر
ای طلعت زیبای تو، عکس جمال لم یزل
وی غره ی غرای تو، آیینه ی حسن ازل
ای دره ی بیضای تو، مصباح راه سالکان
وی لعل گوهر زای تو، مفتاح اهل عقد و حل
ای غیب مکنون را حجاب، زان گیسوی پر پیچ و تاب
وی سر مخزون را کنار، زان خط و خالی از خلل
پیش قد دلجوی تو، طوبی گیاه جوی تو
ای نخله ی طور یقین، وی دوحه ی علم و عمل
روح روان عالمی، جان نبی خاتمی
طاووس آل هاشمی، ناموس حق، عزوجل
در صولت و دل حیدری، زانرو علی اکبری
در صف هیجا صفدری، درگاه جنگ، أعظم بطل
در خَلق و خُلق و نطق و قیل، ختم نبوت را مثیل
ای مبدأ بی مثل و بی مانند را نعم المثل
ای تشنه ی بحر وصال، سرچشمه ی فیض و کمال
سرشار عشق لا یزال، سرمست شوق لم یزل
ذوق رفیع المشربت، افکنده در تاب و تبت
تو خشک لب، ز آب و لبت، عین زلال بی زَلَل
کردی چو با تیغ دو سر، در عرصه ی میدان گذر
بر شد ز دشمن الحذر، وز دوست بانگ العجل
دست قضا شد کارگر، در کارفرمای قدر
حتی إذا انشق القمر، لما تجلی و أکتمل
عنقاء قاف قرب حق، افتاد از هفتم طبق
در لجه ی خون شفق، نجم هوی، بدر أفل
یعقوب کنعان محن، قمری صفت، شد در سخن
کای یوسف گل پیرهن، ای طعمه ی گرگ أجل
ای لاله ی باغ امید، از داغ تو سروم خمید
شد دیده ی حق بین سفید، و الرأس شیباً إشتعل
ای شاه اقلیم صفا، سرباز میدان وفا
بادا «علی الدنیا العفا» بعد از تو ای میر أجل
ای سرو آزاد پدر، ای شاخ شمشاد پدر
ناکام و ناشاد پدر، ای نونهال بی بدل
گفتم ببینم شادیت، عیش شب دامادیت
روز مبارک بادیت، «خاب الرجاء و الأمل»
زینب شده مفتون تو، آغشته أندر خون تو
لیلی ز غم مجنون تو، سرگشته ی سهل و جبل
🔸شاعر:
#محسن_غروی_اصفهانی
======================
درگاه شاعران روضه نشینان ایتا ⬇️
https://eitaa.com/joinchat/837681153C9f308c7543
اشعار آیینی سروش⬇️
https://splus.ir/shersabkmaghtal
روضه نشینان سروش ⬇️
https://splus.ir/rozeneshinan
#لبیک_یا_حسین🚩
🏴 اشعار #شب_هشتم_محرم
==========================
#حضرت_علی_اکبر
جای یک بوسه به روی بدنت نیست علی
قدر یک پلک زدن جان به تنت نیست علی
آنقدر غرق به خونی و به هم ریخته ای
اثر از زلف شکن در شکنت نیست علی
باز برخیزو به تکبیر دلم را خوش کن
گر چه از زخم توان سخنت نیست علی
گوش خودرا به کنار لبت آوردم آه ...
سهم من بوسه ی خون از دهنت نیست علی
چه خزانی به گل تازه ی باغم زده اند
دلم اماده ی پرپر شدنت نیست علی
وقت آن است در آغوش عبا جمع شوی
وای برمن که مجال کفنت نیست علی
وقت آن است که از معرکه آزاد شوی
بال بگشا،برو اینجا وطنت نیست علی
🔸شاعر:
#مهدیه_نژاد_ابراهیم
======================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_هشتم_محرم
==========================
#حضرت_علی_اکبر
ای قد تو سرو ریاض حسین
نور دل فاطمه را نور عین
آینهء تمامقد رسول
امید لیلا و عزیز بتول
گرفته در دست، قمر آینه
تا تو کنی نگاه، در آینه
قدرِ شبِ قدر ز گیسوی تو
قبلهء ارباب یقین روی تو
ملاحت روی نبی در رخت
کلیم، دلباختهء پاسخت
گل ز رخ تو رنگ و بو وام کرد
چهر تو روز مهر را شام کرد
جوانی و به رهروان پیر عشق
اکبری و طنین تکبیر عشق
یم چو حبابی ست به پیش نمت
مسیح را چشم شفا از دمت
ماه، خجالتزدهء چهر توست
مهر، دلش لبالب از مهر توست
مور تو را فخر سلیمانی است
خضر پی لبت بیابانی است
سرو، سرافکندهء بالای تو
چشم ملائک به کف پای تو
یوسف اگر روی تو را دیده بود
بساط حُسن خویش بر چیده بود
داغ دل لاله به صحرا تویی
مایهء مجنونی لیلا تویی
حسین، خود به عالمی دلبرست
و آن که برَد دل از حسین اکبرست
ای حجرالاسود ما خال تو
قبله نمای کعبه تمثال تو
چشم و دل خامس آل عبا
قامت تو قیامت کربلا
اذن جهاد اگر تو را داده بود
هزار سر به پایت افتاده بود
ز پیش چشم اخترافشان او
رفتی و بردی ز قفا جان او
بانگ خدا حافظی ات چون شنید
موی پدر به لحظه ای شد سپید
شد چو نسیمی به سویت رهسپر
ندید از شکفتن گل اثر
نرگس دیدگان خود چو بستی
سرو قد پدر ز غم شکستی
🔸شاعر:
#استاد_علی_انسانی
======================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_هشتم_محرم
==========================
#حضرت_علی_اکبر
طاق ابروی تو ای ماه چه غوغا می کرد
دلبری از خود آن گنبد مینا می کرد
دشتِ لم یزرعِ خشکیده ی بی باران را
نَمی از نرگس شهلای تو دریا می کرد
عاشق دلشده ی وادی بی حد جنون
عشق را با رخ زیبای تو معنا می کرد
از مدارِ فلک انگار که بر روی زمین
ای مه افتادی و خورشید تماشا می کرد
هستی ات گشته پراکنده و از هر طرفی
باغبان تکه ی گلبرگ تو پیدا می کرد
این خزان با دل بیچاره همان کرد که با
قلب آن بلبل شوریده شیدا می کرد
خواست تا اینکه به آغوش فلک برگردی
رفرفی* بابت این کار مهیا می کرد
چه کند با غم هجران تو بستان و غزل
رفتنت باغ و چمن را همه صحرا می کرد.......
🔸شاعر:
#حسن_تقی_لو
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_هشتم_محرم
==========================
#حضرت_علی_اکبر
دلدار و دل آرام و دلاور علی اکبر
جمع اند همه آل کسا در علی اکبر
آن چیز که خوبان همه دارند در عالم
دارد همه را یک تنه در بر علی اکبر
فهم احدی نیست به یک ذرهی علمش
کم رفته اگر بر روی منبر علی اکبر
مضمون چه شعری است برازنده اش آخر
از مدح و ثنا هست فراتر علی اکبر
با گردش شمشیر به دستش همه گفتند
در کرب و بلا ثانی حیدر علی اکبر
حتی نرسیده ملک الموت به گردش
از میمنه زد تا که به مِیسر علی اکبر
در منطق و درخلقت و در خلق شبیه است
بیش از همه بر شخص پیمبر علی اکبر
معصیت آن را که محب است خداوند
بخشد به سخا روز جزا بر علی اکبر
از اسب زمین خورد و پدر گریه کنان گفت
دردا ؛ علی اکبر ...علی اکبر .... علی اکبر
می خواست صد و ده پسر ارباب و به یک روز
این خواسته بنمود مُیسّر علی اکبر
از خوردن سر نیزه ای از پشت به پهلو
شد بانیّ مرثیهی مادر علی اکبر
برخیز و اذانی بده هنگام نماز است
یک مرتبه ، یک دفعهی دیگر علی اکبر
برخیز و در این دشت به فکر پدرت باش
خیره است به او دیدهی لشکر علی اکبر
از عهدهی جمع بدنت بر نمی آید
گشته است همه دشت سراسر علی اکبر
ای روشنی چشم پدر، چشم تو روشن
صحبت شده از غارت معجر علی اکبر
از روضه همین قدر که گردید مزارش
هم قد مزار علی اصغر علی اکبر
🔸شاعر:
#عرفان_ابوالحسنی
======================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_هشتم_محرم
==========================
#حضرت_علی_اکبر
بزن به چوبه محمل فلک کنون سر خود را
حسین راهى میدان نمود اکبر خود را
وداع کرد ولى هشت مرتبه که نفهمیم
چگونه آمد و آرام کرد خواهر خود را
چنان براى لقاء خدا ز خویش برون شد
به چشم هم زدنى ترک کرد محضر خود را
بپرس از همه گبریان, نظیر ندارد
که مسلمین بکشند این چنین پیمبر خود را
پدر محاسن خود را گرفته بود به دستش
پسر شنید صداى فغان مادر خود را
گمان کنم که اگر مانده بود, عمه سکینه
گرفته بود به بر, دختر برادر خود را
گمان کنم که اگر مانده بود, شاه شهیدان
ز نیزه پاره نمى دید گوش دختر خود را
کسى که زد سر او را به نیزه, جایزه اش را
گرفت و خرج پسرهاش کرد این زر خود را
سخن خالصه کنم, عرض روضه این دو سه خط است
حسین گفت که محکم کنید معجر خود را!
🔸شاعر:
#پیمان_طالبی
======================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_هشتم_محرم
==========================
#حضرت_علی_اکبر
شیشه ی عمر پدر خُرد شدی در نظرم
سر پیری چه بلاییست که آمد به سرم
خواستم پر بکشم سمت تو..،خوردم به زمین
طرزِ درهم شدنت چیده همه بال و پرم
لختهخون! خواهشاً از حنجره اش دست بکش
تا اگر شد فقط این بار بگوید:پدرم
شمر با هر ولدیگفتنِ من می خندد
پسرم ای پسرم ای پسرم ای پسرم
تا به حالا نشده پیش پدر پا نشوی
حیف باشد دم آخر نکنی مفتخرم
نیزه مسمار شد و چنگ به پهلویِ تو زد
داغ زهراییِ تو شعله زده بر جگرم
تیغها! از بدنِ ریخته پا بردارید
بگذارید که از معرکه او را ببرم
می شمارم همه اعضای تو را..،باز کَم است
تکّه ای از تو کجا مانده؟!..،خودم بی خبرم
آنقَدَر بند به بند بدنت وا شده است
می شود در دل قنداقه تو را بُرد حرم
کار تشییع تو یک روز زمان خواهد بُرد
همه از خیمه بیایید که من یک نفرم
🔸شاعر:
#بردیا_محمدی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————