eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
357 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ای کشتی شکسته که پهلو گرفته ای برگو چرا تودست به پهلو گرفته ای گل را خدا برای سرور آفریده است ای گل چرا به غصه وغم خو گرفته ای گاهی زدرد شانه زدل آه می کشی گاهی زدرد، دست به بازو گرفته ای ازماجرای کوچه نگفتی به من بگو اکنون چرا زمحرم خود رو گرفته ای دیوار گشته است عصای تو باز هم بینم که دست برسر زانو گرفته ای دیشب نماز نافله ی تو نشسته بود دیدم که دست خویش به پهلو گرفته ای هرگه که دربه روی علی باز می کنی خوشحال می شوم که تو نیرو گرفته ای رنگی زداغ گرکه «وفایی» به شعر توست چون لاله ها زباغ ولا بوگرفته ای 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
من به عشقت اسیر می میرم پیش پایت حقیر می میرم مهرتو روشنی به دل بخشید گر که روشن ضمیر می میرم چون که مسکین آستان توأم وقت مُردن امیر می میرم دوست دارم که با تو باشم من گرجوان یا که پیر می میرم از رهت پا نمی کشم هرگز تا که دراین مسیر می میرم بس که شرمنده ام ز افعالم پیش تو سر بزیر می میرم دم مُردن اگر تو را بینم چقدر دلپذیر می میرم لحظه ای بعد دیدن رویت گربمیرم چه دیر می میرم به ولای تو می خورم سوگند گر بگوئی بمیر می میرم در ره عشق تو «وفایی »گفت من به عشقت اسیر می میرم 🔸شاعر : درگاه شاعران روضه نشینان ایتا ⬇️ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️ https://splus.ir/rozeneshinan
بیا که روز سفیدم، سیاه می‌گذرد شبم به ناله و با اشک وآه می‌گذرد بیا که بی تو پریشان و نابسامانم بدون تو همه عمرم، تباه می‌گذرد چگونه آب نگردم ز شرم جرم و گناه که لحظه لحظه‌ی من با گناه می‌گذرد مرا پناه بده زیر سایه‌ی کرمت ببین چه بر سر این بی‌پناه می‌گذرد درست کن به نگاهی تو روزگار مرا خدا نکرده اگر اشتباه می‌گذرد تو را که داشته باشم کجا تهی‌دستم تمام زندگی‌ام در رفاه می‌گذرد تو را به حق حسین از گناه ما بگذر به حق آن که ز حُر با نگاه می‌گذرد منم مرید کسی که به خاک کرب‌وبلا زجان خویش به راه اله می‌گذرد اگر که بغض «وفایی» شکست با فریاد مسیر این غزل از قتلگاه می‌گذرد 🔸شاعر : درگاه شاعران روضه نشینان ایتا ⬇️ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان سروش⬇️ https://splus.ir/rozeneshinan
ای کشتی شکسته! که پهلو گرفته‌ای برگو چرا تو دست به پهلو گرفته‌ای؟! گل را خدا برای سرور آفریده است ای گل چرا به غصه وغم خو گرفته‌ای؟! هرگه که در به‌روی علی باز می‌کنی خوشحال می‌شوم که تو نیرو گرفته‌ای گاهی ز دردِ شانه زدل آه می‌کشی گاهی ز درد، دست به بازو گرفته‌ای از ماجرای کوچه نگفتی به من؛ بگو، اکنون چرا ز مَحرم خود رو گرفته‌ای؟! دیوار گشته است عصای تو باز هم، بینم که دست برسر زانو گرفته‌ای دیشب نماز نافله‌ی تو نشسته بود دیدم که دستِ خویش به پهلو گرفته‌ای رنگی ز داغ گر که «وفایی» به شعر توست چون لاله‌ها ز باغ ولا بو گرفته‌ای 🔸شاعر: ====================== @rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────——
ای کشتی شکسته! که پهلو گرفته‌ای برگو چرا تو دست به پهلو گرفته‌ای؟! گل را خدا برای سرور آفریده است ای گل چرا به غصه وغم خو گرفته‌ای؟! هرگه که در به‌روی علی باز می‌کنی خوشحال می‌شوم که تو نیرو گرفته‌ای گاهی ز دردِ شانه زدل آه می‌کشی گاهی ز درد، دست به بازو گرفته‌ای از ماجرای کوچه نگفتی به من؛ بگو، اکنون چرا ز مَحرم خود رو گرفته‌ای؟! دیوار گشته است عصای تو باز هم، بینم که دست برسر زانو گرفته‌ای دیشب نماز نافله‌ی تو نشسته بود دیدم که دستِ خویش به پهلو گرفته‌ای رنگی ز داغ گر که «وفایی» به شعر توست چون لاله‌ها ز باغ ولا بو گرفته‌ای 🔸شاعر: ====================== @rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────——
ای کشتی شکسته! که پهلو گرفته‌ای برگو چرا تو دست به پهلو گرفته‌ای؟! گل را خدا برای سرور آفریده است ای گل چرا به غصه وغم خو گرفته‌ای؟! هرگه که در به‌روی علی باز می‌کنی خوشحال می‌شوم که تو نیرو گرفته‌ای گاهی ز دردِ شانه زدل آه می‌کشی گاهی ز درد، دست به بازو گرفته‌ای از ماجرای کوچه نگفتی به من؛ بگو، اکنون چرا ز مَحرم خود رو گرفته‌ای؟! دیوار گشته است عصای تو باز هم، بینم که دست برسر زانو گرفته‌ای دیشب نماز نافله‌ی تو نشسته بود دیدم که دستِ خویش به پهلو گرفته‌ای رنگی ز داغ گر که «وفایی» به شعر توست چون لاله‌ها ز باغ ولا بو گرفته‌ای 🔸شاعر: @rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
باز قدسی‌نفسان زمزمه‌پرداز شدند به سوی سامره آماده‌ی پرواز شدند چهره‌ها با گل لبخند و شعف باز شدند بلبلانِ چمنِ حُسن در آواز شدند   نورِ شادی به زمین و به فلک موج زند از فلک تا به زمین، فوج ملک موج زند باز هم شاهد غیبی به شهود آمده است پیک شادی به سلام و به درود آمده است چه وجودی‌ست که اکنون به وجود آمده است این خبر چیست که جبریل فرود آمده است؟! محشری گشت به‌پا گر که قیامت کردند همـه در هاله‌ای از نور اقـامت کردند نوری از بیت ولایت شده پیدا امشب که از او گشته جهان غرق تجلا امشب همه عالم شده چون وادی سینا امشب مات از این نور بُوَد دیده‌ی موسی امشب عشق پرسید چرا همهمه برپا شده است همه گفتند که مهدی‌ست هویدا شده است برهمه خلق جهان خیر کثیر آمده است سوره‌ی نور خداوندِ قدیر آمده است به محمد، به علی، باز نظیر آمده است هاشمیون همه را ماه منیر آمده است او بُوَد جنت ما، کعبه‌ی ما، مقصد ما خال رخساره‌ی او شد حجرالاسود ما هستی از یُمن قدومش ز غم آزاد بُوَد خُرم از جلوه‌ی او گلشن ایجاد بُوَد این همان وعده‌ی موعود و خداداد بُوَد هرکه شد منتظر مَقدم او شاد بُوَد آری ای اهل ولا! موسم دیدار شده آیت نَصــرُ مِــنَ الله پــدیــدار شده غرق آیات مبین است رخ رخشانش شب‌نشینانِ سماوات همه حیرانش عرشیان مات ز قدر و شرف و ایمانش کرده در عرشِ خداوند سه شب مهمانش در سماوات کنون فصل گل و هم عهدی‌ست میزبانْ خالق و مهمان عزیزش مهدی‌ست خیز کز مقدم مولا همگی بنده شویم همچو گل‌ها ز نسیم سحری زنده شویم پیرو مکتب آن دولت پاینده شویم نکند روز وصالش همه شرمنده شویم دل او را همــه با پیــروی‌اش گرم کنیم همه در محضر اوئیم، از او شرم کنیم همه گویند «وفایی» گل توحید کجاست مروه پرسید کجا، کعبه بپرسید کجاست آن دل‌انگیزترین مایه‌ی امید کجاست آفتاب دل زهرا، گل خورشید کجاست کاش ما را ز وفا ره به حضورش بدهند عیدی ما همه را حکم ظهورش بدهند 🔸شاعر: ====================== ====================== درگاه شاعران روضه نشینان ایتا ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/837681153C9f308c7543 اشعار آیینی سروش⬇️ https://splus.ir/shersabkmaghtal روضه نشینان سروش ⬇️ https://splus.ir/rozeneshinan 🚩
ای که در چشم ملائک نوری شجر طوری و نور حوری دل شیدازدگان را شوری بس که در جود و کرم مشهوری جود، مسکین در خانه‌ی توست خاکبوس در کاشانه‌ی توست ما نه در عشق سفیران توأیم که گرفتار و اسیران توأیم خاکبوسان و حقیران توأیم مستمندان و فقیران توأیم بر گدایان درت احسات کن همه را بر کرمت مهمان کن کوی تو قبله‌ی دل‌هاست جواد حرمت عرش معلاست جواد بس که گلزار تو زیباست جواد وصل آن آرزوی ماست جواد ای که مهرت به سرشت همه است کاظمین تو بهشت همه است ای که بر عرش برین قائمه‌ای ای که امید دل ما همه‌ای تو صفای سحر و زمزمه‌ای تو جگر سوخته‌ی فاطمه‌ای دیده‌ات گر که زطفلی تَر بود دل تو خونجگر مادر بود زهر زد تا که شرر بر دل تو بسته شد سوی جنان محمل تو پُر شد از هلهله‌ها منزل تو خنده می‌کرد تو را قاتل تو تو که گفتی جگرم می‌سوزد ز شرر بال و پرم می‌سوزد چشم هستی همه گریان تو بود حال خورشید پریشان تو بود گوئیا شام غریبان تو بود جسم تو کعبه‌ی مرغان تو بود صبح تا شام طوافت کردند به روی بام طوافت کردند دوست دارم ز غمت گریه کنم همه شب بر المت گریه کنم ز فراق حرمت گریه کنم بر تو و عمر کمت گریه کنم گر چنین خسته‌دل و پُر دردم یاد عمر کم زهرا کردم ای شفای دل بیمار همه شاهد چشم گهربار همه چلچراغی به شب تار همه همه جا مونس و غمخوار همه به «وفایی» تو کرامت داری لطف در روز قیامت داری 🔸شاعر: ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
ای آن که کرم ریزد، از دستِ کریم تو احسان و کرم باشد، مسکین حریم تو هرکس که شود آگه، ازلطف عمیـم تو داند تو کریمی و، آئیـن عطا داری هم روشنی ماهی، هم چشمه‌ی خورشیدی هم قبله‌ی دل‌ها و، هم کعبه‌ی امیدی هم مَحرم راز حق، هم جلوه‌ی توحیدی سرتا به قدم نور و، ایمان و وفا داری ای آن که فروغ حق، تابد زجمال تو اندیشه کجا یابد، راهی به کمال تو قُدسی نَفَسان خوانند، آیات کمال تو این شوکت و عزت از، الطاف خدا داری ای هر دل آزاده، گردیده اسیـر تو هرتشنه لبی سیراب، از خیر کثیر تو در "جود" ندیده کس، همتا و نظیر تو دریای خروشانی از جود و سخا داری با گوهر مهر خود، برما تو بها دادی شام غم یاران را، انوار و ضیا دادی با دیدن نابینا، اورا تو شفا دادی در هر نگه لطفت، اکسیـر شفـا داری :: در حجره‌ی دربسته، با سینه‌ی تفدیده شام غم و غربت را، چون تو، چه کسی دیده زهرا به تو نالیده، قاتل به تو خندیده جان و دل پُر شوری، از درد و بلا داری ای سوخته چون شمع و، جان داده چو پروانه با لعل لب عطشان، در حجره و در خانه گر بعد شهادت هم، ماندی تو غریبانه میراث غم و غربت، از کرب‌وبلا داری بنگر تو «وفایی» را، با این دل شیدایی وقتی که گرفتارم، من در شب تنهایی چشمم به رهت باشد، تا بر سرِ من آیی چون لطفِ فـراوانی بر اهلِ ولا داری 🔸شاعر: ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
مرادشمن به قصد کُشت می زد به جسم کوچک من مُشت می زد هرآن گه پایم از ره خسته می شد مرا با نیزه ای از پُشت می زد بیا بشنو پدرجان صحبتم را غم تو بُرده از کف طاقتم را دوچشم خویش را یک لحظه وا کن ببین سیلی چه کرده صورتم را مرا باتو سرگفت وشنود است یتیمی من مظلومه زود است بگو با دخترت دراین دل شب چرا لب های توبابا کبود است 🔸شاعر: ===================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
====================== تا زهر ستم بر دل و جان و جگر افتاد چون برق جهان‌سوز، به جانش شرر افتاد چون موج به پهلوی گل فاطمه می‌خورد_ دردی که به پهلو و دل و بر کمر افتاد آهسته به روی سرش افکند عبا را یک سایه‌ی غم، بر روی شمس و قمر افتاد پیوسته نگاهش به درِ حجره‌ی غم بود تا آن که نگاهش به جمال پسر افتاد غم‌ناله‌ی مادر، شرر افکند به جانش وقتی نظرش جانب دیوار و در افتاد او ساحل امن همه طوفان زده‌گان است چون کشتی طوفان زده، گر در خطر افتاد از طوس دلم تا حرم کرب وبلا رفت این جا پدر افتاد، در آن جا پسر افتاد دل سوخت «وفایی» به مُحرم، پس از آن ماه داغی به دل ما همه ماهِ صفر افتاد 🔸شاعر: ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
====================== اين جا رهِ اميدِ كسی سد نمی‌شود كس نا اميد از حرمت رد نمی‌شود اين جا دعا به مرز اجابت رسيده است راه دعای اهل دعا سد نمی‌شود مهمان اين حريم بهشتی، بهشتی است حال كسی كه با تو بود، بد نمی‌شود هردل دخيل عشق نبندد بر اين ضريح_ دراين حرم، كبوتر گنبد نمی‌شود بين همه ز رأفت تو صحبت است و كس مانند تو به مهر، زبانزد نمی‌شود ای انعكاس مهر! چنان تو كسی دگر آئينه‌دار خُلق محمّد نمی‌شود حسرت بَرَد كسي كه به چندين بهار عمر بهر زيارت تـو مقيّد نمی‌شود هركس رسيده است به‌جایی، ز لطف توست بي التفات تو كه مؤيَّد نمی‌شود بی بهره از ولايتِ تو، روز رستخيز مستوجب عنايت ايزد نمی‌شود بسيار رفته است «وفایی» سفـر؛ ولی جائي دگر به‌خوبی مشهد نمی‌شود 🔸شاعر: ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————