#امام_زمان #مناجات_امام_زمان #آدینه
ما را در آورده از پا، این درد چشمْ انتظاری
تا کی جدایی و دوری؟ تا کی دل و بی قراری؟
این خانهها بی حضورت، زندان زجر و شکنجهست
شوقی به خواندن ندارد، در این قفسها، قناری
ای عیدِ جمعه، ز هجرت، روز عزای عمومی
ای چشمها در فراقت، از اشک، چون رودِ جاری
در بوته امتحانت، مثل طلا ذوب گشتیم
ممنون، دل سنگ ما را دادی چه نیکو عیاری
نه کوفی بیوفائیم، نه اهل مکر و ریائیم
ما بنده تحت امریم، تو صاحبُ الاختیاری
مالک نبودیم اگر نیست شور علی در سر ما
میثم نبودیم اگر نیست تقدیرمان سربداری
هر کس گدایت نباشد، فقر و فلاکت سزاش است
در چشم ما گنج قارون، بی توست عینِ نداری
از قول کعبه اجازه ست از تو بپرسم سوالی
کِی دست پُر مِهر خود را بر شانهام میگذاری؟
🔸شاعر:
#محمد_قاسمی
___________________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#ماه_رمضان #وفات_حضرت_خدیجه
سه سال آخر عُمرش شکستهتر شده بود
بلی شکستهتر از فـرطِ دردِ سـر شده بود
تمام بال و پر او کبود و زخمی بود
که پیــش موج بلا بارهـا سـپـر شده بـود
بـلایِ شِعْب به پایان رسیـده بود امّــا
خدیجه بیشـتر آمادهی خطر شده بود
چه قدر دیر به محبوبه اش رسـید نبی
چه قدر زود گُلش عازمِ سفر شده بود
زنی که پیـک اَجَل تحت امرِ مَردش بـود
به اختیار خودش بود مُحتضر شده بود
نبی به فکـر وصـایایِ همسـرش بود و
غمش به خاطرِ زهراش بیشتر شده بود
شبیه فاطمه اش بود و در سه نوبتِ تلخ
خدیجه صاحب عزای سه تا پسر شده بود
چه قـدر جَـدّه این خاندان اذیّت شـد
چه قدر مادر سادات خونْ جگر شده بود
چگونه بگذرم؟ از اینکه بین شعله و دود
به قلب فاطمه اش داغ حمله ور شده بود
خدیجه سنگ ز. کُـفّـار خورد و دخـتر او
سرش شکستهی بی حُرمتیِ در شده بود
نداد فاطمه رُخصت، وگرنه در آتــش
بنا به سوختـن آن چهل نفر شده بود
🔸شاعر:
#محمد_قاسمی
___________________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#ماه_رمضان #وفات_حضرت_خدیجه
سه سال آخر عُمرش شکستهتر شده بود
بلی شکستهتر از فـرطِ دردِ سـر شده بود
تمام بال و پر او کبود و زخمی بود
که پیــش موج بلا بارهـا سـپـر شده بـود
بـلایِ شِعْب به پایان رسیـده بود امّــا
خدیجه بیشـتر آمادهی خطر شده بود
چه قدر دیر به محبوبه اش رسـید نبی
چه قدر زود گُلش عازمِ سفر شده بود
زنی که پیـک اَجَل تحت امرِ مَردش بـود
به اختیار خودش بود مُحتضر شده بود
نبی به فکـر وصـایایِ همسـرش بود و
غمش به خاطرِ زهراش بیشتر شده بود
شبیه فاطمه اش بود و در سه نوبتِ تلخ
خدیجه صاحب عزای سه تا پسر شده بود
چه قـدر جَـدّه این خاندان اذیّت شـد
چه قدر مادر سادات خونْ جگر شده بود
چگونه بگذرم؟ از اینکه بین شعله و دود
به قلب فاطمه اش داغ حمله ور شده بود
خدیجه سنگ ز. کُـفّـار خورد و دخـتر او
سرش شکستهی بی حُرمتیِ در شده بود
نداد فاطمه رُخصت، وگرنه در آتــش
بنا به سوختـن آن چهل نفر شده بود
🔸شاعر:
#محمد_قاسمی
___________________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#ماه_رمضان #وفات_حضرت_خدیجه
رودیکهخودرافداکرددرراهدریاخدیجه
ست
مستغرق در صفات یاسین و طاها خدیجه ست
هربار رفته به معراج محبوب خاص خداوند
از حق تعالی شنیده محبوبه ی ما خدیجه ست
گر تو ابا المومنینی او مادر مومنین است
پس یا مُحمّد یقیناً کُفوِ تو تنها خدیجه ست
هر نعمتی در بهشت است جزو ثمرهای طوبی ست
زهرا که شأنش اجلّ است در اصل طوبی خديجه ست
حوا و هاجر گواهند از هر لحاظی بسنجیم
خاتون عُقبا که زهراست خاتون دنیا خدیجه ست
او ریشه ی لیلة القدر او برتر از اَلفِ شَهر است
در آن مقامی که اُمِّ اُمِّ أبیها خدیجه ست
در عشق نسبت به مولا میزان اگر بوده زهرا
در وادی حب احمد معیار و مبنا خدیجه ست
آن زن که مال حلالش مانند شمشیر حیدر
دین خدا را نگهداشت؛عُمری سرِ پا خدیجه ست
وقتی که در حقّ حیدر او مادری کرده باشد
یعنیحقیقتجزایننیستیعنیکهحق باخدیجهست
در شهر مکه یتیمی غمگین بی مادری نیست
تاریخ وقتی نوشته اُمّ الیَتامی خدیجه ست
در روزمحشر که مردم راه گریزی ندارند
تا دست مارا بگیرند فریاد ما یا خدیجه ست
برعکس نام حمیرا که شد سزاوار آتش
اسمی که با نور حک شد در عرش اعلا خديجه ست
تبیلغ های سقیفه شکر خدا بی نتیجه ست
تا دین ما حُبّ زهراست دلهای ما با خدیجه ست
🔸شاعر:
#محمد_قاسمی
___________________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#تخریب_بارگاه_ائمه_بقیع
خاكي كه چون عرش خدا شأنش رفیع است
بي بقعه درگاهي ست كه نامش بقــیع است
اينجا قيامت را به خلوت مي توان ديد
زيرا كه پنهان در دلش چندين شـفیع است
از عرض حاجت بي نيــازي زائر اينجا
چونكه مَـزورَت* هم عَليم و هم سَميع است
با چار امامي كه کریم بن الكريــمند
حتّيٰ کرم در این حرم عبد مُطیع است
مهمان همیشه کاسه اش سرشار فیض است
آنجا که صاحب خانه را طبعي مَنیع است
همسايه ي مكّه ست وقتي كه مدينه
پس هرکه پابوسش می آید مُستطیع است
زائر ! نمي فهــمي زيارت كرده يا نه !
آنقدْر كه سِــير زمان اينجا سَـريع است
آيــنده اش را كه تصــوّر مي كنم باز
در ذهنم از اين صحن تصويري بَديع است
بعد از ظهورِ حضرت مَـعشوق ، بي شك
اينجا تمام فصلهايش چون رَبيــع است
با خاك يكسان كرده هركس اين حرم را
روز قيام منتـقم ، وضعش فَجــیع است
اين خاكها شد زير و رو،مرثيه خوان گفت:
امشب گُريزم ، روضه ي طفل رَضيع است
🔸شاعر:
#محمد_قاسمی
___________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#امام_حسین #مناجات_امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
گل از گلم وا میشود در هر شب جمعه
غم از دلم پا میشود در هر شب جمعه
گلهای اشکم با سلام گریهداری باز
تقدیم آقا می،شود در هر شب جمعه
روی سیاه نوکر جوْنِ تو ای ارباب
با گریه زیبا میشود در هر شب جمعه
زخمی که از دوریِّ تو دیگر شده ناسور
کمکم مداوا میشود در هر شب جمعه
وقتی خدا از عرش میآید به دیدارت
صحن تو غوغا میشود در هر شب جمعه
با نالههای " یا بنیَّ " " یا بنیَّ " باز
خون بر دل ما میشود در هر شب جمعه
تا روضهخوان میگوید از شرحِ وداعِ تو
غم تا کمر تا میشود در هر شب جمعه
جمعه تو را کشتند پس " عَجّل فرج " گفتن
با گریه معنا میشود در هر شب جمعه
پیراهن خونین و صد چاکت که با مهدیست
تحویل زهرا میشود در هر شب جمعه
میراثی از چشم کبود حضرت یاس است
چشمی که دریا میشود در هر شب جمعه
🔸شاعر:
#محمد_قاسمی
__________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#امام_حسین #مناجات_امام_حسین
ای سایه سار گیسوی تو سرپناه ما
ای صبح و شب شمایل تو مِهر و ماه ما
مِهر تو آتشی ست به شدّت گُناه سوز
ماه تو ماه بخشش جُرم و گُناه ما
تا سهم اشک ما برسد باز دوخته ست
با صد هزار امید به چشمت نگـاه ما
تا بر جبینِ مان عَرقِ نوکری توست
هرشب مُعطّر است لباس سیاه ما
مثل همیشه باز ندیده گرفته شد
با لطف گریه هـای عزا ، اشتباه ما
مقصود،اگر خُداستومقصد اگرکهعرش
باید به کربلا برسد ختم راه ما
تمرین کنیم بلکه کمی مُخلصت شویم
شاید اثر کند به دل خَلق ، آه ما
با ذاکرت بگو به بیان احتیاج نیست
وقتی که هست روضه ی تو قتلگاه ما
🔸شاعر:
#محمد_قاسمی
__________________________
#امام_جواد #مرثیه_امام_جواد
به لطف خدای جوادالائمّه
گدايم ، گدای جوادالائمّه
غريبم نخوانيد ياايّهاالنّاس
شدم آشنای جوادالائمّه
رسيدم به آزادگي تا دلم شد
اسير ولای جوادالائمّه
ازآن صورت گندمين بوي گندم
گرفته هوای جوادالائمّه
رضاي خداي امام رضا را
بجو در رضای جوادالائمّه
اگر عاشقي هر نفس مثل سايه
برو در قفای جواد الائمّه
تو و جنّت و قصر و حور،آي زاهد
من و خاك پای جوادالائمّه
ملك در لباس كبوتر مي آيد
به ايوانْ طلای جوادالائمّه
نه تنها فلك،عرش هم تكيه داده
به گلدسته های جوادالائمّه
شميم دل انگيز مشهد مي آيد
ز صحن و سرای جوادالائمّه
در اين آخر ماه ذي القعده بايد
بسوزم برای جوادالائمّه
مرا بيمه ام مي كند تا محرّم
لباس عزای جوادالائمّه
زنی بود و ظلم و دف و پايكوبي
عطش بود و نای جوادالائمه
در حجره را بسته اند، آه خانه
شده كربلای جوادالائمّه
بريده بريده ، شكسته شكسته
مي آيد صدای جوادالائمّه
دم العطش شد دم وا حسينا
عوض شد نوای جوادالائمّه
شبيه حسين ، آه آبش ندادند
صدا زد ، بميرم جوابش ندادند
كنيزان شنيدند آهش بلند است
جوابي به حال خرابش ندادند
اگر منع كردند از شرب آبش
ولي جا به بزم شرابش ندادند
تنش را رها بر روي بام كردند
ولي تيغ و نيزه عذابش ندادند
دم آن همه كفتر باوفا گرم
كه تحـويل بر آفتابش ندادند
تنش از سر بام در كوچه افتاد
ولي نعل ها پيچ و تابش ندادند
دگر سنگها بغض خود را نشانِ
گُلِ روی از خون خضابش ندادند
زماني كه تشييع شد،رهگذرهـا
عذابي به عاليـجنابش ندادند
ولي آه ، در گودي قتله گاهي
غروبی ، غريبی پس از بي سپاهي
تنش زير سُمّ ستوران رها شد
به بغض علي يكصد و ده هجا شد
همين كه سرش رفت روي سنان ها
نشستند در موج خون آسمان ها
در آمد ز عمق جگر ، آهِ زنها
كه در بين گودال مي گفت تنها
زني قد خميده : بنيّ بنيّ
گل سر بريده : بنیّ بنيّ
🔸شاعر:
#محمد_قاسمی
___________________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#امام_باقر #مرثیه_امام_باقر
بسكه تصويري از اندوه به هر مرحله داشت
خوشي كودكي از خاطر او فاصله داشت
به حسابي كه پسر آينه دار پدر است
او هم از كوفه و از شام، فراوان گله داشت
صنم سلسله مويي كه دل ما با اوست
سالها دور گلويش اثر از سلسله داشت
چون ولي بود بلا ديد ، ولي سنگين تر
پاي او بيشتر از عمّه ي خود، آبله داشت
بعد پنجاه و سه سال از غم جانسوز عطش
جگر سوخته ، با آب خنك مسئله داشت
دل او محفل يك روضه ي زهرايي بود
انس با فاطمه ي سوخته ي قافله داشت
كينه از شمر به دل داشت ولي بيش از آن
نفرت از خولي و بغضي به دل از حرمله داشت
شام ديده ست كه در بزم شراب اموي
نطق كوبنده ي او حالت يك زلزله داشت
لب به نفرين نگشود اين نوه ي شاه كرم
بسكه در صبر همانند حسن حوصله داشت
آه برعكس همه ، موقع طفليش ، اين مَرد
خاطرات بدي از ساز و كف و هلهله داشت
🔸شاعر:
#محمد_قاسمی
_______________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#امام_جواد #مدح_امام_جواد
#مدح_حضرت_علی_اصغر
من از ازل گدایم و او از ازل جواد
مثل رضا و مثل خودش بی بَدَل جواد
با روی خوش گذاشت به سائل مَحل جواد
در جُود و در کرم شده ضَربُ المَثَل جواد
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
دست خُداست دست امامِ جوادِ من
عرش خُداست روضهی باب المُرادِ من
لطف زیاد اوست که مانده به یادِ من
یکجمله است نغمهی هر بامدادِ من
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
او را دلیل بارش باران نوشته اند
در مدح او ملائکه قرآن نوشته اند
چشم و چراغ شاه خراسان نوشتهاند
روی عقیق دست کریمان نوشته اند
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
با مَست حُبِّ او سخن از مُستَحَب مگو
شهد لبش که هست به ما از رُطب مگو
ما با غمش خوشیم بیا از طرب مگو
در پردهای بلند بخوان ؛ زیر لب مگو
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
دل یاکریم گفت و زبان یاجواد گفت
باید نیاز خویش به بابُ المراد گفت
گنبد زبان گشود و دم گوش باد گفت
شد برکتش زیاد کسی که زیاد گفت
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
ماییم سائل سر بازار کاظمین
هستیم تا همیشه بدهکار کاظمین
بیچارهی رضا و گرفتار کاظمین
گفتیم با تمامی زوّار کاظمین
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
تنها به بذل دست تو دارد نظر فقیر
اینجا نیامدهست پی سیم و زَر فقیر
پُرکردهاست کیسهیخود را اگر فقیر
یک بار گفته از سر شب تا سحر فقیر
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
ای دل به شادی دل آل عبا بخوان
پیوسته با اهالی ارض و سما بخوان
در صحن با صفای امامِینِ ما بخوان
مصراع آخرست بیا با رضا بخوان
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
🔸شاعر:
#محمد_قاسمی
=========================
درگاه شاعران روضه نشینان ایتا ⬇️
https://eitaa.com/joinchat/837681153C9f308c7543
اشعار آیینی سروش⬇️
https://splus.ir/shersabkmaghtal
روضه نشینان سروش ⬇️
https://splus.ir/rozeneshinan
#لبیک_یا_حسین🚩
#امام_جواد #مدح_امام_جواد
#مدح_حضرت_علی_اصغر
من از ازل گدایم و او از ازل جواد
مثل رضا و مثل خودش بی بَدَل جواد
با روی خوش گذاشت به سائل مَحل جواد
در جُود و در کرم شده ضَربُ المَثَل جواد
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
دست خُداست دست امامِ جوادِ من
عرش خُداست روضهی باب المُرادِ من
لطف زیاد اوست که مانده به یادِ من
یکجمله است نغمهی هر بامدادِ من
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
او را دلیل بارش باران نوشته اند
در مدح او ملائکه قرآن نوشته اند
چشم و چراغ شاه خراسان نوشتهاند
روی عقیق دست کریمان نوشته اند
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
با مَست حُبِّ او سخن از مُستَحَب مگو
شهد لبش که هست به ما از رُطب مگو
ما با غمش خوشیم بیا از طرب مگو
در پردهای بلند بخوان ؛ زیر لب مگو
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
دل یاکریم گفت و زبان یاجواد گفت
باید نیاز خویش به بابُ المراد گفت
گنبد زبان گشود و دم گوش باد گفت
شد برکتش زیاد کسی که زیاد گفت
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
ماییم سائل سر بازار کاظمین
هستیم تا همیشه بدهکار کاظمین
بیچارهی رضا و گرفتار کاظمین
گفتیم با تمامی زوّار کاظمین
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
تنها به بذل دست تو دارد نظر فقیر
اینجا نیامدهست پی سیم و زَر فقیر
پُرکردهاست کیسهیخود را اگر فقیر
یک بار گفته از سر شب تا سحر فقیر
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
ای دل به شادی دل آل عبا بخوان
پیوسته با اهالی ارض و سما بخوان
در صحن با صفای امامِینِ ما بخوان
مصراع آخرست بیا با رضا بخوان
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
🔸شاعر:
#محمد_قاسمی
======================
درگاه شاعران روضه نشینان ایتا ⬇️
https://eitaa.com/joinchat/837681153C9f308c7543
اشعار آیینی سروش⬇️
https://splus.ir/shersabkmaghtal
روضه نشینان سروش ⬇️
https://splus.ir/rozeneshinan
#لبیک_یا_حسین🚩
#حضرت_زینب #ولادت_حضرت_زینب
ای دختر جلالت و ای خواهر وقار
بانویمُلکِعصمتو ناموسِ کردگار
ایماندهدرتو هیبت حیدر بهیادگار
ایانعکاسِ فاطمه در چشمِ روزگار
پیشت چراغها همه بی استفادهاند
از سایهی تو نور به خورشید دادهاند
تو آمدی که مظهر اهل کسا شوی
تا جلوهگاه آیهی قالوا بَلی شوی
در قامت زنان شرف"لافتی" شوی
زینبشدیکه زینتِ شیرخدا شوی
هر چند گفتهاند که امّ المصائبی
با جُوشنِ حجاب، اسدُاللهِ غالبی
جایی که امر نامگذاریت با خداست
اسم تو مثل اسم علی فوق کیمیاست
آری حسابِفهم تو از دیگران جداست
علم لَدُنّی تو همان علم انبیاست
باآنزبان کهگفتهای"یک" "دو"نگفتهای
ای سِرّ اَعظمی که کماکان نَهفتهای
کوهاز صلابتِ تو در عالم اشارتیست
هفتآسمان؛زِ وُسعتِقلبت کنایتیست
نقل روایت تو چه نیکو عبادتیست
اینکه غلام کوی تو باشم سعادتیست
منّت خُدای را که همین است مذهبم
من شیعهی حسینیِ اسلامِ زینبم
از هردو سمت؛نسبتِتو میرسد به نور
خورشیددرحضورتو چونمیکند ظهور
از ظِلّ سایه ات به ادب میکند عبور
فَخر المُخدّراتِ حرم ؛ زینب الصّبور
اُختُالحسین،درعظمتکیستمثلتو؟
اقرار میکنم احدی نیست مثلتو
ازتو بهوقتحادثهطوفانشکستخورد
اولاد عاهه در دل میدان شکستخورد
از زخم پات خار مُغیلان شکستخورد
کوفهدُرستلحظهیطُغیانشکستخورد
این شهر مثل صید اسیر کمند شد
فریاد اُسکُتوی تو وقتی بلند شد
دیدی هلال را به سرِ نِی بهوقتظُهر
دیدی خمیده شد کمرِ نِی بهوقتظُهر
آتش نشست بر جگرِ نِی بهوقتظُهر
جا ماند بر تنت اثرِ نِی بهوقتظُهر
آنهاکهمَست؛دور و برت نعرهمیزدند
باخُطبه خواندن تو به زانو در آمدند
با اینکه مثل فاطمه بیبال و پر شدی
تو یک تنه حریف هزاران نفر شدی
هشتاد و چند کودک و زن را سِپَر شدی
هرجا که شعله بود تو پروانهتر شدی
آه دلِ شکستهات از عرش هم گذشت
وقتیکه ریخت دُرّ حسینی میان طشت
🔸شاعر:
#محمد_قاسمی
======================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————