🏴 اشعار #شب_عاشورا
___________
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
غمی به وسعت عالم نشسته بر جانش
تمام ناحیه خیس از دو چشم گریانش
شبیه ابر بهاری هوای ناحیه را
پر از ترنم غم کرده اشک سوزانش
سلام کرد به جدّش... سلامی از سر صدق
سلام آن که کند جان فدای جانانش
سلام کرد بر آن گونههای خاکآلود
بر آن تنی که نمودند نیزه بارانش
سلام کرد بر آن بوسهگاه نورانی
سلام آن که کند جان خویش قربانش
سلام آن که دلش زخمی مصیبتهاست
سلام آن که اگر بود کربلا، جانش،
میان طف، سپر نیزه و سنان میکرد
و میسپرد به شمشیرها گریبانش...
سلام آن که اگر نینوا حضور نداشت
علیالدوام شده نالۀ فراوانش
سلام آن که سرازیر میشود هر روز
به جای اشک روان، سیل خون ز چشمانش...
🔸شاعر:
#مریم_سقلاطونی
________________
با روضه نشینان بروز باشید ⬇️
https://telegram.me/joinchat/BELnMjv2DPLwmVDRQ2ISoQ
🏴 اشعار #شب_عاشورا
___________
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
اذان بگو که شهیدان همه به صف شدهاند
که تیرها همه آمادهٔ هدف شدهاند
پیمبرانه به تکبیر باز کن لب را
که از صدای تو ذرّات در شعف شدهاند
برای چرخ زدن در حوالی خورشید
مدارهای سراسیمه جان به کف شدهاند
به یُمن بارش احساس در مساحت ظهر
غبارها ز رُخ دشت برطرف شدهاند
و کربلا شده دریایی از حماسه و شور
و ریگهای بیابان همه صدف شدهاند
نماز عشق فقط سجدهای پر از خون است
اذان بگو که شهیدان همه به صف شدهاند
🔸شاعر:
#پروانه_نجاتی
________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_عاشورا
___________
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
حملههای موج دیدم، لشکرت آمد به یادم
کشتی صدپاره دیدم، پیکرت آمد به یادم
باد تنها بود، اما خار و خسها را عقب زد
تاختنهای علیِ اکبرت آمد به یادم
بحث عقل و عشق شد، هر کس بیانی، داستانی
من ترکهای لب آبآورت آمد به یادم
«لَن تَنالُوا البِرَّ حَتّی تُنفِقُوا مِمّا تُحِبُّون»
لحظههای سرخ بعد از اصغرت آمد به یادم
جویباری بر شکوه کوه مستحکم میافزود
اشکهای از رجز محکمترت آمد به یادم
گفت سعدی دیده با چشم خودش میرفت جانش
من وداع آخرت با خواهرت آمد به یادم
باغبان با طفل گفت: این سیب! دیگر شاخه نشکن!
قصهٔ انگشتت و انگشترت آمد به یادم
روضهخوان میگفت: یا مهدی! محبان تو هستیم
از محبان آنچه آمد بر سرت آمد به یادم...
🔸شاعر:
#علی_کریمان
____________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_عاشورا
___________
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
بوی پیراهن تو پشت سرت ما را کشت...
گریه ی خواهر تو پشت سرت ما را کشت..
تو چه کردی دَم آخر که پی رفتن تو
ناله ی اهل حرم پشت سرت ما را کشت..
داغ عباس چه آورد شَها بر سر تو
گریه و ناله ی تو بر قمرت ما را کشت...
بین آن هلهله و کف زدن و شادیشان
وَلدی گفتن تو بر پسرت ما را کشت...
هرچه گفتند و شنیدی به کناری اما
ناسزا گفتنشان بر پدرت ما را کشت...
تا که با پیرهنت خون سرت را بردی
خوردن تیر سه سَر بر جگرت ما را کشت...
با وجود همه ی دیو و دَدان در گودال
پرسه شمر و سنان دور و برت ما را کشت...
جلوی مادر و خنجر زدن پی در پی
عوض زیر گلو ، پشت سرت ما را کشت...
🔸شاعر:
#سید_میثم_میر_غضنفری
________________
با روضه نشینان بروز باشید ⬇️
https://telegram.me/joinchat/BELnMjv2DPLwmVDRQ2ISoQ
🏴 اشعار #شب_عاشورا
___________
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
مادر آب!
غم به غیر از غمِ او این دلِ بی تاب نخورد
چهرهء شامِ غمش رنگ ز مهتاب نخورد
بیش ازین ننگ ، به پیشانیِ اعراب نخورد
ذبح شد تشنه و آب از روی آداب نخورد
« مادر آب کجایی پسرت آب نخورد»
دشمن از پیر و جوان سیر شد از آب ولی.....
مرکبِ لشگریان سیر شد از آب ولی.....
خولی و شمر و سنان سیر شد از آب ولی.....
قطره ای کودک ششماهۀ بی خواب نخورد
« مادر آب کجایی پسرت آب نخورد»
تار می دید همه کرببلا را ز عطش
دود می دید تمامیِّ فضا را ز عطش
خوب تشخیص نمی داد صدا را ز عطش
بود عطشان و از آ ن گوهرِ نایاب نخورد
« مادر آب کجایی پسرت آب نخورد»
هر چه دنبالِ سرش خواهرِ او گشت نبود
به خدا جای سرش بر نی و در تشت نبود
هیچ سنگی به هر اندازه در آن دشت نبود
که در آن ورطه به پیشانیِ ارباب نخورد
« مادر آب کجایی پسرت آب نخورد»
بی غنیمت کسی از کرببلا رفت ، نرفت
بی سرش ، شمر زگودال بلا رفت، نرفت
زآنهمه تیر یکی هم به خطا رفت ، نرفت
چه جراحات که بر پیکر اصحاب نخورد
« مادر آب کجایی پسرت آب نخورد»
سر، پیمبر شدو نی نقطۀ معراج شد و ....
قتلگه خون شد و دریا شد و مَوّاج شد و ....
حرم فاطمه طوفان شد و تاراج شد و ....
هیچ طوفان زده اینگونه به گرداب نخورد
« مادر آب کجایی پسرت آب نخورد»
پدر خاک!
نیست قلبی که ازین حادثه غمناک نشد
نیست چشمی که در این مرثیه نمناک نشد
نیست آهی که ازین داغ به افلاک نشد
عمق این فاجعه واللهِ که ادراک نشد
" پدر خاک کجایی پسرت خاک نشد "
وقتی افتاد روی خاک نبودش نفسی
نه مُعینی نه کمک حال ، نه فریاد رسی
در میان شهدا وضعیتِ جسم کسی
مثل جسمِ خودِ ارباب اسفناک نشد
" پدر خاک کجایی پسرت خاک نشد "
یک نفر نیست بگیرد جلوی ملعون را
پُر ز خون شهدا کرد همه هامون را
خون ارباب ز سر ریخت به صورت ، خون را
خواست با پیرهنش پاک کند پاک نشد
" پدر خاک کجایی پسرت خاک نشد "
ای مصیبات به پیشِ غمِ این تن هیچید
به عبا کاش یکی بود تنش را میچید
گر چه گیرم کفنی بود نمی شد پیچید
بوریا نیز حریفِ تن صد چاک نشد
" پدر خاک کجایی پسرت خاک نشد "
به کنار اینکه لبش پُر ترک و عطشان بود
یا که آیاتِ تنش زیر سُم اسبان بود
شهریار همه عالم بدنش عریان بود
پوشِشَش غیر غبار و خس و خاشاک نشد
" پدر خاک کجایی پسرت خاک نشد"
🔸شاعر:
#مهدی_مقیمی
____________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_عاشورا
___________
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
مادر آب!
غم به غیر از غمِ او این دلِ بی تاب نخورد
چهرهء شامِ غمش رنگ ز مهتاب نخورد
بیش ازین ننگ ، به پیشانیِ اعراب نخورد
ذبح شد تشنه و آب از روی آداب نخورد
« مادر آب کجایی پسرت آب نخورد»
دشمن از پیر و جوان سیر شد از آب ولی.....
مرکبِ لشگریان سیر شد از آب ولی.....
خولی و شمر و سنان سیر شد از آب ولی.....
قطره ای کودک ششماهۀ بی خواب نخورد
« مادر آب کجایی پسرت آب نخورد»
تار می دید همه کرببلا را ز عطش
دود می دید تمامیِّ فضا را ز عطش
خوب تشخیص نمی داد صدا را ز عطش
بود عطشان و از آ ن گوهرِ نایاب نخورد
« مادر آب کجایی پسرت آب نخورد»
هر چه دنبالِ سرش خواهرِ او گشت نبود
به خدا جای سرش بر نی و در تشت نبود
هیچ سنگی به هر اندازه در آن دشت نبود
که در آن ورطه به پیشانیِ ارباب نخورد
« مادر آب کجایی پسرت آب نخورد»
بی غنیمت کسی از کرببلا رفت ، نرفت
بی سرش ، شمر زگودال بلا رفت، نرفت
زآنهمه تیر یکی هم به خطا رفت ، نرفت
چه جراحات که بر پیکر اصحاب نخورد
« مادر آب کجایی پسرت آب نخورد»
سر، پیمبر شدو نی نقطۀ معراج شد و ....
قتلگه خون شد و دریا شد و مَوّاج شد و ....
حرم فاطمه طوفان شد و تاراج شد و ....
هیچ طوفان زده اینگونه به گرداب نخورد
« مادر آب کجایی پسرت آب نخورد»
پدر خاک!
نیست قلبی که ازین حادثه غمناک نشد
نیست چشمی که در این مرثیه نمناک نشد
نیست آهی که ازین داغ به افلاک نشد
عمق این فاجعه واللهِ که ادراک نشد
" پدر خاک کجایی پسرت خاک نشد "
وقتی افتاد روی خاک نبودش نفسی
نه مُعینی نه کمک حال ، نه فریاد رسی
در میان شهدا وضعیتِ جسم کسی
مثل جسمِ خودِ ارباب اسفناک نشد
" پدر خاک کجایی پسرت خاک نشد "
یک نفر نیست بگیرد جلوی ملعون را
پُر ز خون شهدا کرد همه هامون را
خون ارباب ز سر ریخت به صورت ، خون را
خواست با پیرهنش پاک کند پاک نشد
" پدر خاک کجایی پسرت خاک نشد "
ای مصیبات به پیشِ غمِ این تن هیچید
به عبا کاش یکی بود تنش را میچید
گر چه گیرم کفنی بود نمی شد پیچید
بوریا نیز حریفِ تن صد چاک نشد
" پدر خاک کجایی پسرت خاک نشد "
به کنار اینکه لبش پُر ترک و عطشان بود
یا که آیاتِ تنش زیر سُم اسبان بود
شهریار همه عالم بدنش عریان بود
پوشِشَش غیر غبار و خس و خاشاک نشد
" پدر خاک کجایی پسرت خاک نشد"
🔸شاعر:
#مهدی_مقیمی
____________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_عاشورا
___________
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
دمی با گریه می بوسید رگ های پریشان را
دمی غمگین به دامن میگرفت آیات قرآن را
اگر از کل صحرا بوی سیب و لاله می آید
معطر کرده ردّ خون تو خاکِ بیابان را
یکی با نیزه میرقصد، یکی عمامه میدزدد
چگونه خواهرت تاب آورد اینقدر عصیان را
سیه پوش غم است آن روزگاری که چنین دیده است
جدا از آسمان، خورشید روشن، ماه تابان را
تو ای خونِ خدا با قافله همراهی و زینب
نبیند کاش ردِّ خونیِ سمِّ ستوران را
برای اشک امت تا دم محشر همین بس که
مسیحی قرض کرد از نامسلمانان مسلمان را
🔸شاعر:
#فاطمه_معصومی
____________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_عاشورا
___________
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
اینبار بی مقدمه از سر شروع کرد
این روضه خوان پیر از آخر شروع کرد
مقتل گشوده شد همه دیدند روضه را
از جای بوسه های پیمبر شروع کرد
از تل دوید مرثیه ی قتلگاه را
از لابلای نیزه و خنجر شروع کرد
از خط به خط مقتل گودال رد شد و
با گریه از اسیری خواهر شروع کرد
اینجا چقدر چشم حرامی به خیمه هاست!
طاقت نداشت از خط دیگر شروع کرد
زیر عبا گرفت سرش را و صیحه زد
از روضه ی ربودن معجر شروع کرد
برگشت ، روضه را به تمامی دشت برد
از اربن اربنِ تن اکبر شروع کرد
لب تشنه بود خیره به لیوان و آب شد
از التهاب مشک برادر شروع کرد
هی دست را شبیه به یک گاهواره کرد
از لای لایِ مادر اصغر شروع کرد
تیر از گلوی کودک من در بیاورید!
هی خواند و گریه کرد و مکرر شروع کرد
غش کردروضه خوان نفسش با شماره شد
مدّاحی از کناره ی منبر شروع کرد:
ای تشنه لب حسین من ای بی کفن حسین!
دم را برای روضه ی مادر شروع کرد
یک کوچه وا کنید که زهرا رسیده است
مداح بی مقدمه از در شروع کرد
- هیزم می آورند حرم را خبر کنید-
این بیت را چه مرثیه آور شروع کرد
وقتی که شعر قافیه هایش تمام شد
شاعر بدون واهمه از سر شروع کرد
🔸شاعر:
#محسن_ناصحی
____________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_عاشورا
___________
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
گذار ساعتی ای شمر بدمَنِش به منش
كز آب دیده كنم چاره زخم های تنش
بده اجازه برم سویِ سایۀ پیكر او
كه آفتاب نسوزد جراحت بدنش
در آتشم من از این غم كه از عطش دم مرگ
بلند جای نفس بود دود از دهنش
به كهنه پیرهنی كرد او قناعت و آه
كه بعد مرگ برون آورند از بدنش
به بوی پیرهنی قانعم ز یوسف خویش
ولی نه یوسفم اینك بُوَد نه پیرهنش
طمع بریدم از او آن زمان منِ ناكام
كه دوخت سوزنِ پیكان بهم لب و دهنش
مراست آرزوی گفت و گوی او اما
ز نوك نی شنوم بعد از این مگر سخنش
اگر به تربت"جودی"گذر كنی روزی
عجب مدار اگر نافه آید از كفنش
🔸شاعر:
#جودی_خراسانی
____________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_عاشورا
___________
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
میزند آتش به قلبم ماجرای نیزه ها
دیده میشد محشری از لا به لای نیزه ها
مصحفی که جای آن بر شانه های عرش بود
عاقبت تقطیع شد در کربلای نیزه ها
نه، مکن باور اگر چه گفت عصر واقعه
دیده میشد پشت خیمه رد پای نیزه ها
میشود سرها به نی منظومه ای دنباله دار
میرود تا آسمانها ناله های نیزه ها
میشود فهمید از خون گریه های محفلی
برگرفته با قلبی در هوای نیزه ها
از چه رو خورشید، بین کوچه های کوفیان
گاه بالا بود و گاهی زیر پای نیزه ها
دختری میگفت با حسرت چه میشد می زدم
بوسه ای بر حنجرت بابا به جای نیزه ها
با ردیف نیزه ها شاعر غزل خوانی نکن
آه میشوزد دلم از های های نیزه ها
🔸شاعر:
#مجید_قاسمی
____________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_عاشورا
___________
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
ديگر رسيده قصه به آخر، جدا شدن
سخت است خواهري ز برادر جدا شدن
با دلهره كنون كه بغل مي كني مرا
يعني فراق، با دل مضطر جدا شدن
پنجاه سال صبح و شبم با تو سر شده
آهسته رو زمان ز خواهر جدا شدن
تو از مدينه ياد ز يحيي كني چرا؟
يعني رسيده است دم سر جدا شدن؟
بگذار تا گلوي تو را بوسه اي زنم
حيف است حنجر تو به خنجر جدا شدن
تو مي روي و غصه ي من مي شود شروع
از دختران فاطمه معجر جدا شدن...
پيش نگاه غمزده ي كودكان تو
يكسر سر شهيد ز پيكر جدا شدن...
از ما زنان بپرس زماني كه تنگ شد
درد آور است النگو و زيور جدا شدن...
🔸شاعر:
#رضا_رسول_زاده
____________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_عاشورا
___________
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
ديگر رسيده قصه به آخر، جدا شدن
سخت است خواهري ز برادر جدا شدن
با دلهره كنون كه بغل مي كني مرا
يعني فراق، با دل مضطر جدا شدن
پنجاه سال صبح و شبم با تو سر شده
آهسته رو زمان ز خواهر جدا شدن
تو از مدينه ياد ز يحيي كني چرا؟
يعني رسيده است دم سر جدا شدن؟
بگذار تا گلوي تو را بوسه اي زنم
حيف است حنجر تو به خنجر جدا شدن
تو مي روي و غصه ي من مي شود شروع
از دختران فاطمه معجر جدا شدن...
پيش نگاه غمزده ي كودكان تو
يكسر سر شهيد ز پيكر جدا شدن...
از ما زنان بپرس زماني كه تنگ شد
درد آور است النگو و زيور جدا شدن...
🔸شاعر:
#رضا_رسول_زاده
____________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_عاشورا
___________
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
مصحف نوری و در واژه و معنا تازه
وحی آیات تو هر لحظه و هرجا تازه
هرچه تکرار شود، نام تو تکراری نیست
ما و شیرینی این شورِ سراپا تازه
و جهان داغ تو را تازه نگهداشته است
نه! نگهداشته داغ تو جهان را تازه
موج در موج به سر میزند و میگرید
مانده داغ لب تو بر دل دریا تازه
آه ای تشنۀ افتاده به هامون، زخمی
آه ای زخم تو در غربتِ صحرا تازه
تازه میخواست کمی معرکه آرام شود
نعلها تازه شد و داغ دل ما تازه
کاروان رفت به مهمانی کوفه که در آن
کوچه در کوچه شود غربت مولا تازه
کاروان رفت به مهمانی شام، آه از شام
زخمها کهنه ولی زخم زبانها تازه
کاروان رفت ولی راه تو در عالم ماند
با شکوه قدم زینب کبری تازه
اربعین است و قدم در قدم اعجاز غمت
پر طپش، گرم، پرآوازه، شکوفا، تازه
ای که امروزِ جهان مات شکوه تو شدهست
مانده غوغای تو در جلوۀ فردا تازه
تا که غم هست و حرم هست و علم هست و قلم
جلوۀ توست در آیینۀ دنیا تازه
🔸شاعر:
#سید_محمد_جواد_شرافت
________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_عاشورا
___________
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
سلام داغ مبارک سلام سوز عزا
سلام شاهشهیدان امام کرببلا
سلام ماتممانا سلام آتشغم
سلام شعلهی زنده به روی سینهیما
سلام صاحبناله کنار نعشپسر
سلام قدخمیده کنار نعش رها
سلام برتو و بر بوسههای پیغمبر
به عضوعضو تنت ای مقطعالاعضا
سلام بر تو و بر گیسوان خونیتو
همان که شمر به دستش گرفت و واویلا
سلام بر تو و بر پارههای پیرهنت
همان که رفت بهغارت بهظهر عاشورا
سلام بر تن پاکت به زیر سم ستور
قتیل بیکفن و پیرهن، بدون عبا
سلام ای که سرت بر فراز نی نگران
به گریههای اسارت، به نالهی اسرا
سلام پای رقیه، سلام روی رباب
به خاک چادر زینب؛ شریکهالزهرا
سلام آیهی کهف و رقیم از لبتو
همان لبی که ببوسید خیزران آنرا
سلام بغضعقیله به بزم شعر و شراب
سلام بر سر پاکت درون تشت طلا
🔸شاعر:
#امیر_عظیمی
________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_عاشورا
___________
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
لبخَندِ خُدا بَستہ بہ لَبخَندِ حُسین است
پَس باش پیِ آنچہ خوشایَندِ حُسین است
تَعریفِ مَن از عشْق هـَمان بود ڪہ گُفتَم
در بَندِ ڪَسے باش ڪہ دَر بَندِ حُسین است
دَر مَعرڪہ اَز سَنگدلان حُرّ بِتَراشَد
این ویژگیِ چَشمِ هـُنَرمَندِ حُسین است
شیرین تَر اَز این شور نَدیدیم هـَمہ عُمْر
شورے ڪہ خُدا دَر دلَم اَفڪَندہ حُسین است
آهـَنگِ خوش و رَقصِ خوش و بویِ خوش اصلاً
طَبل و عَلَم و پَرچَم و اِسفَندِ حُسین است
بے روضہ ے او حال خوشے نیست... ، اَگَرهـست
از حال گُذَشتیم ڪہ آیَندہ حُسین است
اَز بَس ڪہ (عَلے) نامِ قَشَنگیست عَجَب نیست
این نام اَگَر رویِ سہ فَرزَندِ حُسین است
دَر جَنگ سَراَفڪَندہ نَبودیم و نَگَردیم
چون بَر سَرِمان یڪسَرہ سَربندِ حُسین است
پَس باش پیِ آنچہ خوشایَندِ دِلِ اوست
لَبخَندِ خُدا بَستہ بہ لَبخَندِ حُسین است
🔸شاعر:
#محسن_کاویانی
____________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_عاشورا
___________
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
کل یوم عاشورا کل عرض کربلا
از کودکی در روضه هایت پَر گرفتم
من عشق را ، با شیر از مادر گرفتم
هر جا بنوشم آب سرد خوش گواری
آذر زِ کـــام تشــــنه ی اصـــغر گرفتم
با یاد لبهــای علمدارت به هیاْت
صد حاجت از دستان آب آور گرفتم
هر گه پدر دیدم عزادار جوانی
صد ماتم از داغِ علی اکبر گرفتم
هرجا به بستر خفته بیماری ببینم
غم از تن تبدارِ آن سرور گرفتم
یا بزم دامادی ببینم گشته بر پا
قاسم به یاد آورده غم در بر گرفتم
هر جا ببینم کودکی گم کرده راهش
با یاد طفلت ناله را از سر گرفتم
هر روز عاشورا و هر جا کربلا شد
تا آتشی از عشقِ آن دلبر گرفتم
یا رب نظرکن از اَزل عشقم حسینست
آن را شعارم در صفِ محشر گرفتم
🔸شاعر:
#حسن_نبی_جندقی
____________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_عاشورا
___________
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
نوشته اند سنان ها به تو امان ندهند
نوشته اند که ره را به تو نشان ندهند
نوشته اند به یک دیده بنگری همه را
نوشته اند دو روزن به آسمان ندهند
نوشته اند خودت جذبه باش و حکم بران
نوشته اند به این تیرها کمان ندهند
اگر تمامی این رودها تنور شوند
نوشته اند تو را مثل آب نان ندهند
چه مختصر شده ای ای رشید سایه فروش
نگفته ای که به ما هیچ سایه بان ندهند
ز بس شکفته شدی لحظه ای گمان بردم
قرار شد که سرت را به نیزه بان ندهند
لبم نمیرسد این تیرها مزاحم ماست
چرا که فاصله ها بوسه را توان ندهند
نوشته اند که بر نی عمامه دار شوی
تو عالمی و به عالم جز این نشان ندهند
عمو به دیده ی طفلان همیشه سنگین است
خدا کند که سرت را به این و آن ندهند
خبر چو کاسه ی لرزان لب به لب چرخید
خدا کند خبرت را دوان دوان ندهند
نوشته اند که در یک ضریح جا نشویم
به یک مدار دو سیاره را عنان ندهند
گران فروش ترین مردمان دنیایند
که ساقی ام بگرفتند و آبمان ندهند
🔸شاعر:
#محمد_سهرابی
____________
با روضه نشینان بروز باشید ⬇️
https://telegram.me/joinchat/BELnMjv2DPLwmVDRQ2ISoQ
🏴 اشعار #شب_عاشورا
_
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
امشب نشست آتش هجران به سینه ام
آئينه ریخت شعله ی سوزان به سینه ام
افتاده است جوشش دریا به دیده ام
آمد ز داغ هجمه ی توفان به سینه ام
اَمَن یُجیب نقش لبانم برای وصل
یعنی که هست آیه ی قرآن به سینه ام
تا که خموش آتش هجران کنم به دل
افتاده اشک بی سر و سامان به سینه ام
در وصل یار از شب هجران گذر کنم
دارم ز شوق صبح درخشان به سینه ام
می سوزم از فراق در این دشت بی کسی
زیرا که هست آه پریشان به سینه ام
دستم گرفت تا به وصالش رسد دلم
دارد حبیب دیده ی احسان به سینه ام
من قلب خویش جانب کرب و بلا برم
زیرا که هست آتش پنهان به سینه ام
مهر حسین بر دل زارم نشسته است
یعنی که هست محنت مهمان به سینه ام
امشب حسین غرق مناجات با خداست
اکنون ازوست جلوه ی تابان به سینه ام
فردا به خاک چهره گذارد امام عشق
گرید ز داغ دیده ی گریان به سینه ام
از خیمه گاه ناله ی ماتم نمی رسد
فعلا" که نیست آتش بحران به سینه ام
فردا ولیک شعله شود داغ کربلا
افتد ز آه آتش طغیان به سینه ام
وقتی که کفر هجمه به ایمان بیاورد
باید نوشت غربت ایمان به سینه ام
«یاسر» کشید عکس پریشان عشق را
ناگه نشست چهره ی جانان به سینه ام
🔸شاعر:
#محمود_تاری
__
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_عاشورا
_
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
دلم برای داغِ تو مذاب شد حسین جان
که خانهی دو چشم من خراب شد حسین جان
به گریههای خواهرت به صبح گو طلوع مکن
که قلب زینب از غمِ تو آب شد حسین جان
صدای پای پاسبان خیمهها هنوز هست
هزار شکر کودک تو خواب شد حسینجان
کنار اصغرت ببین سکینه زار میزند
که روضهخوانِ خیمهاش رباب شد حسینجان
خدا کند نماند و نگویدت میانِ شام
لبت ز خیزران چرا کباب شد حسینجان
کنارِ رأس تو چرا قمار میکنند وای
نصیب طشت تو چرا شراب شد حسینجان
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
__
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_عاشورا
_
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
چنان اسفند میسوزد به صحرا ریگها فردا
چه خواهد شد مگر در سرزمین کربلا فردا
تمام دشت را زینب به خون آغشته میبیند
مگر باران خون میبارد از عرش خدا فردا
برادر، دل گواهی میدهد امشب شب قدر است
اگر امشب شب قدر است، قرآنها چرا فردا...
همه در جامۀ احرام دست از خویشتن شستند
شگفتا عید قربان است گویا در منا فردا
ببین ششماههات بیتاب در گهواره میگرید
علی از تشنگی جان میدهد امروز یا فردا
ببوسم کاش دست و پای اکبر را و قاسم را
همانانی که میافتند زیر دست و پا فردا
برادر! وقت جان افشانی عباس نزدیک است
قیامت میشود وقتی بگوید یا اخا فردا
برادر! خوب میخواهم ببینم روی ماهت را
هراسانم که نشناسم تو را بر نیزهها فردا
به مادر گفته بودم تا قیامت با تو میمانم
تمام هستی من، میروی بی من کجا فردا؟
🔸شاعر:
#میلاد_عرفان_پور
__
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_عاشورا
_
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
در آن میان چو خطبهٔ حضرت، تمام شد
وقت جوابِ همسفران بر امام شد
پاسخدهنده اوّل آنان «زُهیر» بود
كاندر حضورِ سبط نبی در قیام شد
كای زادهٔ رسول! «سَمِعْنا مَقالكَ»
مطلب عیان بَرِ همه از خاص و عام شد
دنیا اگر همیشگی و مرگ آخرش
ما عزممان همین و نه جز این قیام شد
وآنگه «بُریر» دادِ سخن داد آنچنان
ظاهر، خلوصِ نیّت او از كلام شد
منّت به ما نهاده خدا با وجود تو
ما را ز لطف، شهد شهادت به جام شد
فخر است قطعهقطعه شدن پیش روی تو
طوبی بر آن بدن كه چنینش ختام شد!
پس بهر دلنوازیِ فرزند فاطمه
گاهِ سخن ز «نافع» شیرینكلام شد
گفتا كنون كه گشته گهِ امتحان ما
با رهبریت، محنت ما بیدوام شد
ما دوستیم با تو و با دوستان تو
دشمن به آنكه دشمنیات را مرام شد
ما را ببر به هر طرفی خود ز شرق و غرب
حبل ولایت تو، ز ما «لَا انْفِصام» شد...
🔸شاعر:
#مهدی_خطاط
__
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_عاشورا
_
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
"گفت: ای گروه! هرکه ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...
تا دست و رو نشُست به خون، مینیافت کس
راه طواف بر حرم کبریای ما
این عرصه نیست جلوهگه روبه و گراز
شیرافکن است بادیهٔ ابتلای ما
همراز بزم ما نبوَد طالبان جاه
بیگانه باید از دو جهان آشنای ما
برگردد آنکه با هَوَس کشور آمده
سر ناورد به افسر شاهی، گدای ما
ما را هوای سلطنت مُلک دیگر است
کاین عرصه نیست در خور فرّ همای ما
یزدان ذوالجلال به خلوتسرای قدس
آراستهست بزم ضیافت برای ما..."
🔸شاعر:
#نیر_تبریزی
__
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_عاشورا
_
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
عشق، سر در قدمِ ماست اگر بگذارند
عاشقان را سر سوداست اگر بگذارند
ما و این کشتی طوفانزده در موج بلا
ساحل ما دل دریاست اگر بگذارند
دشت از هُرم عطش سوخته و هالۀ غم
سایهبانِ گل زهراست اگر بگذارند
آب بر آتش لبهای عطشناک زدن
آخرین نیّت سقاست اگر بگذارند
دوش در گلشن ما بلبل شیدا میگفت:
باغ گل، وقف تماشاست اگر بگذارند
هرچه گل بود، ز تاراج خزان پرپر شد
وقت دلجویی گلهاست اگر بگذارند
طفل ششماهۀ من زینت آغوشم شد
جای این غنچه همینجاست اگر بگذارند
این به خون خفته، که عالم ز غمش مجنون است
تشنۀ بوسۀ لیلاست اگر بگذارند
چهرهاش آینۀ حُسن رسولالله است
آری این آینه زیباست اگر بگذارند
این گل سرخ که از گلبُن توحید شکفت
آبروی چمن ماست اگر بگذارند
در عقیق لب من موج زند دریایی
که شفابخش مسیحاست اگر بگذارند
یوسف مصر وجودم من و، این پیراهن
جامۀ روز مباداست اگر بگذارند...
🔸شاعر:
#استاد_محمد_جواد_غفورزاده
__
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_عاشورا
_
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
عشق، سر در قدمِ ماست اگر بگذارند
عاشقان را سر سوداست اگر بگذارند
ما و این کشتی طوفانزده در موج بلا
ساحل ما دل دریاست اگر بگذارند
دشت از هُرم عطش سوخته و هالۀ غم
سایهبانِ گل زهراست اگر بگذارند
آب بر آتش لبهای عطشناک زدن
آخرین نیّت سقاست اگر بگذارند
دوش در گلشن ما بلبل شیدا میگفت:
باغ گل، وقف تماشاست اگر بگذارند
هرچه گل بود، ز تاراج خزان پرپر شد
وقت دلجویی گلهاست اگر بگذارند
طفل ششماهۀ من زینت آغوشم شد
جای این غنچه همینجاست اگر بگذارند
این به خون خفته، که عالم ز غمش مجنون است
تشنۀ بوسۀ لیلاست اگر بگذارند
چهرهاش آینۀ حُسن رسولالله است
آری این آینه زیباست اگر بگذارند
این گل سرخ که از گلبُن توحید شکفت
آبروی چمن ماست اگر بگذارند
در عقیق لب من موج زند دریایی
که شفابخش مسیحاست اگر بگذارند
یوسف مصر وجودم من و، این پیراهن
جامۀ روز مباداست اگر بگذارند...
🔸شاعر:
#استاد_محمد_جواد_غفورزاده
__
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_عاشورا
=======================
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
اطراف ظهر بود که دنیا سیاه شد
ذکر لب تمام حرم آه،آه شد
پشت و پناهِ عالمیان،بی پناه شد
با زور نیزه وارد آن قتلگاه شد...
بالای گود..،چکمهی یک بددهن رسید
"وَ الشِّمرُ جالسٌ..،نفس مادرش بُرید"
حلقوم خشک و نیزه ی تیز و سنان مست...
سرنیزه ای بلند شد و خواهری نشست
شیخ قبیله بند دل عرش را گسست
آنقدر پشتهم به سرش زد..،عصا شکست
پیری که دیده راه به جایی نمی برد
آمد ادای تشنگی اش را در آورد
ای لعنتی نزن به پری که شکسته است
پنجه نکش به دستهی زلفی که بسته است
بس کن..،تمام پیکرش از هم گسسته است
آهسته پشت و روش کن ای شمر..،خسته است
در پیش چشم فاطمه سر را عقب کشید
او داشت حرف می زد و..،شمر از قفا برید
ده اسب سمت گودی گودال می دوید
آن بی حیا که نقشه برای تنش کشید
ای کاش نعل تازه به ذهنش نمی رسید
فریاد استخوان تنش را خدا شنید
تا عرش سوزِ ضجّه ی این آه پخش شد
هرجای دشت تکّه ای از شاه پخش شد
عمامه را یکی به روی خاک دید و برد
تسبیح را یکی که به سمتش دوید و برد
دستار را یکی سر فرصت بُرید و برد
کهنه لباس مادر او را کشید و برد
زشت است..،فکر حُرمت این مرد را کنید
عریان نمی شود تن او را رها کنید
🔸شاعر:
#بردیا_محمدی
=====================
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————