#حضرت_سکینه
اینسان که سکینه دختر و بابایی است
در چشم رباب آینه ی زهرایی است
باید که زبان زد ادیبان باشد
گلواژه ترین سرود عاشورایی است
#یوسف_رحیمی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
#مرثیه_امام_حسن_عسکری
وقتی امام عصر ما امشب عزادار است
برپایی این روضه ها واجب ترین کار است
پیراهن و شال عزا مولا به تن دارد
امشب تمام عرش با آقا عزادار است
بی جرم و تقصیری به زندان شد امامِ ما
یوسف به زندانی شدن آیا سزاوار است؟
زندان برای عاشقان خلوتگه خوبی است
هر روز، روزه... هر شبش دیدارِ دلدار است
ای کاش قدری معتمد شرم و حیا می کرد
اصلا که گفته او ز آقا دست بردار است؟
با زهرِ کاری، عاقبت زهر خودش را ریخت
این روضه ی زهر و جگر الحق که دشوار است
از ترسِ رسواییِ خود از این جنایت ها
در هر کجا پشت سرش گفتند: "بیمار است..."
مردی که هر شب تا سحر غرق عبادت بود
این چند روزه تا سحر از درد، بیدار است
رنگش دگرگون می شود هر بار از دردش...
...پهلو به پهلو می کند، هرچند ناچار است
در این دم آخر شنیدم کعبه هم می گفت:
بیچاره من که قسمتم هجرانِ از یار است
در سامرا بوی مدینه می رسد انگار
آقا به یاد محسن و خونِ به دیوار است
در بسترش هر شب سؤال از مادرش می کرد
مادر چرا پس بسترت اینقدر گلدار است؟
در جست و جوی علت آن سینه ی مجروح...
...حالا شده خیره به در، در فکر مسمار است
میخواست تا یک جرعه ی آبی بنوشد که
افتاد از دستش قَدح، از بس که تب دار است
این جا پسر سیراب کرد آخر امامش را
در کربلا شرمندگی سهم علمدار است
سر منشأ هر روضه ای از روضه ی زهراست
گرچه مصیبت در دل تاریخ بسیار است
🔸شاعر:
#محمدجواد_شیرازی
_
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#مرثیه_امام_حسن_عسکری
باید که دنیا فصل در فصلش خزان باشد
وقتی که با تو اینچنین نامهربان باشد
ای کاش که من نیز امشب زائرت بودم
جایی که فرزندت در آنجا روضه خوان باشد
دريايي از درد و غريبي موج خواهد زد
پای حسن هرگاه جایی درمیان باشد
وقتی حسن باشی دگر جای تعجب نیست
سقف مزارت هم زمانی آسمان باشد
وقتی حسن باشی دگر جای تعجب نیست
وضعت میان خانه چون زندانیان باشد
وقتی حسن باشی دگر جای تعجب نیست
خون دلت از کنج لب هایت روان باشد
آری حسن بودی ولی هرگز ندیدی که
گلبرگ روی مادرت چون ارغوان باشد
سخت است تشنه باشی و لب های لرزانت
حتی برای آب خوردن ناتوان باشد
هنگام برخورد لبت با کاسه ی آب است
وقت گریز روضه های خیزران باشد
🔸شاعر:
#محمدعلی_بیابانی
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#مرثیه_امام_حسن_عسکری
آقای سامرا چقدر ناتوان شدی
خیلی شبیه مادر خود قدکمان شدی
عمری اسیر طعنه و زخم زبان شدی
تبعیدی مجاور یک پادگان شدی
آه ای بهار زرد و خزانی تو میروی
چون مادرت زمان جوانی تو میروی
دور از مدینه حضرت جانان چه میکنی؟
یوسف،جدا ز خیمه کنعان چه میکنی
تنها غریب گوشه زندان چه میکنی
ابن الرضا به حلقه شیران چه میکنی
حتی درندگان به تو تعظیم میکنند
اینجا تو را نیامده تکریم میکنند
دور از مدینه ای سفرت سخت میگذشت
ای آسمان به بال و پرت سخت میگذشت
باگریه ها به چشم ترت سخت میگذشت
آقا چقدر بر جگرت سخت میگذشت
بغصی شکسته داری و فریاد کوچه ای
هی میخوری زمین و ولی یاد کوچه ای
گرچه غریب بودی و کس سوی تو نرفت
شکرخدا که میخ به پهلوی تو نرفت
شعله سراغ پیچش گیسوی تو نرفت
اینجا غلاف بر روی بازوی تو نرفت
آتش کسی به خرمن نیلوفرت نزد
اینجا کشیده کس به روی همسرت نزد
تو ضعف میکنی پسرت گریه میکند
مهدی رسیده و به برت گریه میکنند
خاکی شده است موی سرت گریه میکند
این ظرف آب بر جگرت گریه میکند
برروی دامن پسرت دست و پا مزن
اینگونه چنگ بر روی این خاک ها مزن
آقا سلام بر تو و دریای تشنه ات
این کاسه میخورد روی لبهای تشنه ات
یاد حسین می دمد از نای تشنه ات
دادی سلام بر لب بابای تشنه ات
خونابه گرچه از دهنت ریخته شده
آلاله روی پیرهنت ریخته شده
شکرخدا که لعل لبت خیزران نخورد
شکرخدا که روی گلویت سنان نخورد
چکمه به روی پیکرتو بی امان نخورد
سرنیزه ای نیامد و روی دهان نخورد
شکرخدا که تو کفنی داشتی حسن
بر جسم خویش پیرهنی داشتی حسن
بی تو وقار خواهر تو مستدام ماند
با احترام آمد و با احترام ماند
پوشیده از نگاه خواص و عوام ماند
وای از زنی که در وسط ازدحام ماند...
احساس های خواهری اش لطمه خورده بود
حتی غرور روسری اش لطمه خورده بود
🔸شاعر:
#محمدجواد_پرچمی
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#مرثیه_امام_حسن_عسکری
اَلا شیعیانم، اَلا عاشقان
مرا درد دلهاست با دوستان
غمم روی غم بسکه انباشته
جوانی،مرا پیر اِنگاشته
همه عمرِ من بود، خونِ جگر
من از نوجوانی شدم دربدر
همانان که ما را اَمان خوانده اند
مرا بیست سال از حرم رانده اند
ز فرعونیانِ زمان، آه آه
و از مکرِ مأمونیان، آه آه
بمن دشمنانم چها کرده اند
مرا دوستان هم، رها کرده اند
پس از قتلِ بابای مظلوم من
نشد رحم، بر قلبِ مهموم من
هنوز آب غسل پدر بر تنَش
و نگذشته یکماه، از کُشتنَش
عدویم ز خود، ساخت یک ماجرا
به حیله مرا خواند، تا سامرا
مدینه بهم ریخت از این خبر
که از شهرِ جدم شدم دربدر
یتیمی، گِران بود و غم شد مَزید
که نوبت به روزِ اسیری رسید
اگر چه، چو من کس اسارت ندید
کسی مثل عمه جسارت ندید
ندیدم روی نیزه هرگز سری
ندیدم بدستِ عدو معجری
تمام منازل که در راه بود
فقط کار من ناله و آه بود
بیاد شهیدان دشت بلا
بیاد اسیران کرب و بلا
بیاد یتیمان ناقه سوار
بیاد غریبان دور از دیار
مرا نوجوانی،چو پیری گذشت
به هر درد و داغی، اسیری گذشت
سواره، پیاده، عیان و نهان
مرا بُرد دشمن، به یک پادگان
دگر خانه ام، کُنجِ تبعید شد
و در کاخِ ظلم و ستم عید شد
چو دشمن سرِ دوشِ ما، بار ماند
امامت، به هجران گرفتار ماند
در این بیست سالی که زندانی ام
شده مونسم، چشمِ بارانی ام
مرا گاه با تهمت آزرده اند
گهی بِرکۀ شیرها بُرده اند
به تَفتیش، گاهی که دامن زدند
چه بَرچسبهایی که بر من زدند
ز کوهِ بلا قامتم خم نشد
ز جور و جفا تاقتم کم نشد
همه درد و غمهای من یکطرف
دعاهای شبهای من یکطرف
ز دیدارِ مهدی، رها مانده ام
به تبعید، از او جدا مانده ام
شب و روزِ من گریه بر غیبتش
دعایم شده یاریِ حضرتش
دعا در نهان و عیان میکنم
دعا بر شما شیعیان میکنم
نه پرهیز کردم ز مسکینِ خود
نه غافل شدم از محبینِ خود
به درگاه نورانیِ فاطمه
رسانم سلامِ شما را همه
به زهر جفا عمرِ من شد تمام
شما را رسانم یکایک سلام
در این لحظه های پُر از شور و شین
نسازم فراموش، ذکرِ حسین
کنون غربتم را نشان میدهم
در این لحظه، لب تشنه جان میدهم
خدا را به هم عهدی ام جان دهم
سرِ زانوی مهدی ام جان دهم
خداحافظ ای یوسف فاطمه
خداحافظ ای انتظار همه
خداحافظ ای انتقام حسین
خداحافظ ای صبح و شام حسین
🔸شاعر:
#محمود_ژولیده
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#مرثیه_امام_حسن_عسکری
در بسترش نشسته فقط آه می کشد
با چشم خیس نالۀ جانکاه می کشد
در بسترش نشسته سرش درد می کند
می سوزد از درون جگرش درد می کند
یک عمر می شود که غمی بین سینه داشت
در سر هوای رفتن شهر مدینه داشت
این عمر کم به غربت و تبعید سر شده
با ظلم و جور و کینه و تهدید سر شده
عمرش میان حلقۀ عدوان گذشته است
یعنی میان غربت و زندان گذشته است
هر چند بی توان شد و بی حال و خسته بود
لبهای خشک و تشنۀ خود را ز هم گشود
فرمود لحظه ای پسرم را بیاورید
مهدی کجاست تاج سرم را بیاورید
شب می رسد دوباره بیار آفتاب را
در پای بسترم برسان عشق ناب را
ناگاه مخفیانه و دور از نگاه ها
سر زد در آسمان حسن ماه ماه ها
آمد کنار بستر بابا نشست و بعد...
بغضش به حال غربت بابا شکست و بعد
دارد وصیت پدر آغاز می شود
دارد زمان گفتن صد راز می شود
با احتضار و حال و هوای غروبی اش
دستی کشید بر روی صندوق چوبی اش
می خواست تا عبای پیمبر در آورد
عمامه و قبای پیمبر درآورد
می دید در رخ پسرش اقتدار را
می داد دست مهدی خود ذوالفقار را
ناگاه علت غمِ دائم شد آشکار
اسرار داغ و ماتمِ دائم شد آشکار
اینجا غمی به وسعت تاریخ جلوه کرد
در آن نگاه غمزده یک میخ جلوه کرد
بر یادگار عصمت و پاکی نگاه کرد
بر لاله های چادر خاکی نگاه کرد
خون در جوار چادر زهرا چه می کند؟
هیزم کنار چادر زهرا چه می کند؟
فرمود از غم دل ما زار گریه کن
از غصه های حیدر کرار گریه کن
بر مادری که پشت در افتاد بر زمین
بر جرأت و جسارت مسمار گریه کن
هنگام روزه داری ات ای میوۀ دلم
با یاد مجتبی دم افطار گریه کن
بر آن کسی که در وطنش هم غریب بود
بر آن امیر بی کس و بی یار گریه کن
بر پیکر فتاده به دریای علقمه
بر حسرت نگاه علمدار گریه کن
آخر پدر به سمت لباسی اشاره کرد
شرح مصیبت بدنی پاره پاره کرد
برکشتۀ فتاده به گودال گریه کن
بر آن تن شکسته و پامال گریه کن
بر خواهری که آمده گودال قتلگاه
رفته کنار پیکرش از حال گریه کن
بر چشم خونفشان علمدار کربلا
بر زخم دست ساقی اطفال گریه کن
ناله بزن به پیکرِ زیر و زبر شده
فرمود گریه کن به تن مختصر شده
🔸شاعر:
#مجتبی_شکریان
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#مرثیه_امام_حسن_عسکری
تسلیت ای حجّت ثانی عشر یابن الحسن
زود بود از بهر تو داغ پدر یابن الحسن
قلب بابت از شرار زهر دشمن آب شد
سوخت جسم و جانش از پا تا به سر یابن الحسن
کودک شش ساله بودی بر پدر خواندی نماز
ریختی از چشم خود خون جگر یابن الحسن
زود گرد بی کسی بر ماه رخسارت نشست
زود کردی جامۀ ماتم به بر یابن الحسن
قرن ها چشم تو گریان است بر جدّت حسین
لحظه لحظه ریختی اشک بصر یابن الحسن
طفل بودی پیش چشمت چشم بابا بسته شد
تو نگه کردی و او زد بال و پر یابن الحسن
مخفی از چشم همه، چشم تو بر بابا گریست
سوختی چون شمع سوزان تا سحر یابن الحسن
قرن ها فریاد زهرا (س) مادرت آید به گوش
از مدینه بین آن دیوار و در یابن الحسن
یوسف زهرا (س) بیا با ما بگو آخر چرا
تربت زهراست مخفی از نظر یابن الحسن
ای سرشک چارده معصوم از چشمت روان
ای زده هجر تو بر دل ها شرر یابن الحسن
روز میثم تیره تر می باشد از شام فراق
تا شود خورشید رویت جلوه گر یابن الحسن
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
___________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#مرثیه_امام_حسن_عسکری
قصد،قصد زیارت است اما
مانده اول دلم کجا برود
حال و روز مرا هرآنکس دید
گفت باید به کربلا برود
-نجف و کربلا-دلم لرزید
-مشهد و کاظمین، خوب آمد
یازده بار استخاره زد دل من
تا بفهمد به سامرا برود
ابتدای مسیر،الله است
انتهایش بقیه الله است
سامرا وعده گاه آخر ماست
جاده باید به انتها برود
همه یک روح و یک بدن هستید
پس تمام شما حسن هستید
دل من با تو سامرایی شد
تا به دیدار مجتبی برود
تو بقیع پر از مخاطره ای
کربلایی و در محاصره ای
یا که باید جگر به زهر دهی
یا سرت روی نیزه ها برود
دل به غم هرچه مبتلا می شد
پیش تو سر من رءا می شد
بعد تو بار غم گرفته به دوش
دل که تا ساء من رءا برود...
🔸شاعر:
#محسن_ناصحی
____________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#مرثیه_امام_حسن_عسکری
مادرت نیست ولیکن پسرت هست هنوز
جای شکر است که مهدی به سرت هست هنوز
نفست تنگ شده کنج قفس افتادی
باز خوب است که این بال و پرت هست هنوز
پسرت آمده بالای سرت آقا جان
مرهمی بر جگر پر شررت هست هنوز
اثر وضعی سم خشکی لبهاست، ولی
خوب شد کاسه ی آبی به برت هست هنوز
لب تو خشک و دو چشمان تو تر آقا جان
گوییا ظهر عطش در نظرت هست هنوز
🔸شاعر:
#وحید_محمدی
____________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#مرثیه_امام_حسن_عسکری
سامرا در دل خود داغ فراوان دارد
هر شبش منظره شام غریبان دارد
با خودش ماتم آن خانه و زندان دارد
یک طرف خاطره گنبد ویران دارد
سامرا شهر عجیبی ست خدا می داند
سامرا مهد غریبی ست خدا می داند
تو کریمی و به پیش تو جهان مفلس بود
شد طلا از نفست هر که ز جنس مس بود
حج تو دیدن رخسار گل نرگس بود
پرورش یافته ات ماه دو صد مجلس بود
قسمت این بود جهان تار و مه آلود شود
بعد تو منتظر مهدی موعود شود
عاشقی جلوه ی خود را ز تب و تاب تو یافت
سامرا رونق از آن خانه و سرداب تو یافت
خویش را جلوه گر آن گهر ناب تو یافت
اربعین شور دگر از سخن ناب تو یافت
سومین ابن رضای حرم ساداتی
تشنه کامان مصیبت زده را میقاتی
قصه آنجاست که این دهر می ناب نداشت
از شب تیره این شهر که مهتاب نداشت
کوه هم حجم غریبی تو را تاب نداشت
قصه می رفت به آنجا که حرم آب نداشت
روضه می خواند و گریزی به لب عطشان داشت
می شد آغاز ولی عمر کمش پایان داشت
🔸شاعر:
#رضا_محمدی
___________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#مرثیه_امام_حسن_عسکری
آنکه بر محضر شما نرسد
مطمئنا که تا خدا نرسد
بهتر است اینکه زیر خاک رود
آن سری که به سامرا نرسد
عطرِ سرداب را نفهمیده
آنکه بر "سُرَّ مَن رَا ...نرسد
چشم بر خاکِ آن اگر بکشیم
آسمان هم به گَردِ ما نرسد
سامرا رفتهها به من گفتند
هیچ جایی به کربلا نرسد
از کفن کردنی دوباره بخوان
تا که روضه به بوریا نرسد
با حسینیم با حسن هستیم
ما گدای دو یاحسن هستیم
نام ما را که از قدیم نوشت
از گدایانِ این حریم نوشت
تا خدا حال و روز ما را دید
بعدِ نام حسن کریم نوشت
تاکه پیشِ تو درد دل کردیم
نام ما را خدا کلیم نوشت
دلِ ما را اسیر کرد آنکه
بال جبریل را گلیم نوشت
رفته بودیم مشهد و آقا
بازهم روزیِ عظیم نوشت
سامرا واجبیم ، امام رضا
نه کبوتر که یا کریم نوشت
با حسینیم با حسن هستیم
ما گدای دو یاحسن هستیم
این طرف صحن صاحب کرم است
آن طرف یک غریب بی حرم است
این طرف هرچه هست زائر هست
آن طرف بی چراغ بی علم است
این طرف احترام میبینی
آن طرف ناسزا که دَمبهدم است
سامرا شد خراب فهمیدم
چقدر روضهها شبیه هم است
مادری اند هر دوتا آقا
موسپید است هرکه غرقِ غم است
پیشهر دو به گریه میشنوی
روضهی پهلویی که محترم است
با حسینیم با حسن هستیم
ما گدایِ دو یاحسن هستیم
کاش پلکت کمی تکان بخورد
به زمین ورنه آسمان بخورد
پسرت آمده است تا جگرت
زخم کمتر از این و آن بخورد
ظرفِ آبی به دستهایش تا
پدر آبی نفس زنان بخورد
میخورد ظرف هِی به دندانت
چه کند آب نیمه جان بخورد
خوب شد کودکت ندیده لبت
ضربه از چوبِ خیزران بخورد
روی پیشانیات فقط چین است
آه اگر سنگ بی امان بخورد
عمه مانده است زیر هر ضربه
که مبادا به دختران بخورد
دختران تشنهاند و با خنده
لقمهی خویش را سنان بخورد
با حسینیم با حسن هستیم
ما گدای دو یاحسن هستیم
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
_________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#مرثیه_امام_حسن_عسکری
حسن شدی که کریمان فقط دوتا باشند
دوتا کریم در عالم برای ما باشند
حسن شدی که اگر از بقیع برگشتند
کبوتران همه راهی سامرا باشند
دلیل خوشه ی انگور عسکری این است
که تاک ها ننشینند روی پا باشند
حسن شدی که میان مُضیف چشمانت
تمام شهر به عشق شما گدا باشند
حسن شدی که به هنگام بردن نامت
بقیع آمده ها یاد مجتبی باشند
حسن شدی که شبیه بقیع ،خُدامت؛
به دور قبر تو ذراتِ در هوا باشند
حسن شدی که غریبی غریب تر باشد
که زائران تو در بین کوچه ها باشند
حسن شدی که غریبی به اوج خود برسد
که خادمان تو در شهر کربلا باشند
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
___________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#مرثیه_امام_حسن_عسکری
خودش تنها خبر از داغ های بیکرانش داشت
که مانند علی داغی در عمقِ استخوانش داشت
امان از کینهٔ دیرینه! میدانم که پیش از زهر
چه بغضی خفته در هر لقمه هایِ خشکِ نانش داشت
به خود از درد می پیچید و لبها به کبودی رفت
به جای آب، زخمِ زهر وقتی در نهانش داشت
دلِ سرداب شد آشوب؛ موجِ گریه راه انداخت
سحر شد ... آرزویِ لحن زیبایِ اذانش داشت
عرق می ریخت و از حال رفت و سخت می لرزید
جگر می سوخت از زهری که کامل قصدِ جانش داشت
اگر چه عسکری، اما حسن بود و دمِ آخرگمانم ذکر «لا یومَ کَیومکْ» بر زبانش داشت
به یاد ظهر عاشورا، به یاد جدّ مظلومش
دم آخر چه حالِ روضه در اشک روانش داشت
پدر پیش پسر در سامرا ... در کربلا امّا؛
پسر پیش پدر جان داد! سر بر زانوانش داشت!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
__________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#مرثیه_امام_حسن_عسکری
به مثل زهر،درد دوری ات در پیکرم باشد
بیا یکدم ببین،تنها اجل دور و برم باشد
تمام آرزویم این شده تا از در آیی تو
چه باشد بهتر از این گر که مهدی در برم باشد
بیا تا سیر بینم روی ماهت را عزیز دل
بیا دامن کشان تا روی دامانت سرم باشد
ندارم قوتی در تن به مثل بید می لرزم
بیا و کن تماشا لحظه های آخرم باشد
بیا خالی است جای تو کنارم ای جگر گوشه
ببین پاره جگر جای تو دور بسترم باشد
به اشک من در این حجره کسی هرگز نمی خندد
صدای گریه می آید،گمانم مادرم باشد
من از یاد همه رفتم ولی یاد حسینم من
به یاد سینه ی او خون به چشمان ترم باشد
همان سینه که برآن نعل تازه رفت و آمد داشت
که از این غم بیا بنگر فقط خاکسترم باشد
🔸شاعر:
#محمود_اسدی
______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️شهادت امام حسن عسکری علیه السلام تسلیت باد.
مداح: حاج مهدی رسولی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
#مرثیه_امام_حسن_عسکری
حسن شدی که کریمان فقط دوتا باشند
دوتا کریم در عالم برای ما باشند
حسن شدی که اگر از بقیع برگشتند
کبوتران همه راهی سامرا باشند
#مهدی_رحیمی
#آغاز_امامت_حضرت_صاحب #مناجات_با_امام_زمان
عالم امكان سراسر نور شد
شیعه بعد از سال ها مسرور شد
پور زهرا تاج بر سر می نهد
بر همه آفاق فرمان می دهد
حكم تنفیذش رسیده از سما
نامه ای با مُهر و امضاء خدا
می نشیند بر سریر عدل و داد
آخرین فرمانروای ابر و باد
پادشاه كشور آیینه ها
تك سوار قصه ی آدینه ها
امپراتور زمین و آسمان
حُكمران سرزمین بی دلان
پهلوان نامی افسانه ها
تحت امرش لشگر پروانه ها
لشگری دارد بزرگ و بی بدیل
افسرانش نوح و موسی و خلیل
🔸شاعر:
#وحید_قاسمی
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#آغاز_امامت_حضرت_صاحب #مناجات_با_امام_زمان
حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت
آری به اتفاق جهان میتوان گرفت
افشای راز خلوتیان خواست کرد شمع
شکر خدا که سر دلش در زبان گرفت
زین آتش نهفته که در سینه من است
خورشید شعلهایست که در آسمان گرفت
میخواست گل که دم زند از رنگ و بوی دوست
از غیرت صبا نفسش در دهان گرفت
آسوده بر کنار چو پرگار میشدم
دوران چو نقطه عاقبتم در میان گرفت
آن روز شوق ساغر می خرمنم بسوخت
کاتش ز عکس عارض ساقی در آن گرفت
خواهم شدن به کوی مغان آستین فشان
زین فتنهها که دامن آخرزمان گرفت
می خور که هر که آخر کار جهان بدید
از غم سبک برآمد و رطل گران گرفت
بر برگ گل به خون شقایق نوشتهاند
کان کس که پخته شد می چون ارغوان گرفت
حافظ چو آب لطف ز نظم تو میچکد
حاسد چگونه نکته تواند بر آن گرفت.
🔸شاعر:
#لسان_الغیب_حافظ_شیرازی
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#آغاز_امامت_حضرت_صاحب #مناجات_با_امام_زمان
بستی به سر عمامه ی سبزِ پیمبر را
کردی نمایان در جمالت روزِ محشر را
نورِ نگاهت سامرا را جلوه گر کرده
در چشم هایت دیده عالم، عکسِ حیدر را
اصلِ امامت را خدا دستِ شما داده
با نسلِ زهرا چه نیازی هست دیگر را
کارِ خدا بود اینکه شد بی آبرو دشمن
کَذاّب باید خواند اسم و رسمِ جعفر را
تنها به نُطقِ تو می آید خطبه ی حیدر
تنها تو زینت می دهی کُرسی و منبر را
اصلاََ امامت که به سن و سال نیست آقا
در خردسالی زنده کردی نامِ کوثر را
چشمِ حسودان کور باد از این همه شوکت
باید برایت خواند صد الله و اکبر را
پیچیده در عالم شمیمِ عطرِ گیسویت
عِطری که برده آبروی عود و عنبر را
صوتِ علی در حنجرت غوغا به پا کرد و
از پا فکندی قدرتِ هر گبر و کافر را
ایل و تبارت در امامت برتری دارد
هرگز ندارد هیچ کس این حسِ برتر را
نورِ امامت می درخشد از کمالاتت
نوری که کسبِ فیض کرده ماه و اختر را
جاءَالحَقی که خورده بر بازوی تو پیداست
خاموش کرده فتنه های اهلِ خیبر را
ای آیه ی تطهیر در شَأنت، خدا داده
دستِ تو تنها مصحفِ زهرای اطهر را
🔸شاعر:
#رضا_باقریان
____________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#آغاز_امامت_حضرت_صاحب #مناجات_با_امام_زمان
یاس و آلاله در بغل دارم
آسمانْ آسمان غزل دارم
شهد وشیرینی عسل دارم
حـبِّ مولایم از اَزل دارم
عاشـق آیه های قرآنم
من از ایل وتبار سلمانم
بانگاه تو می شوم سلمان
مالک اشتر تو در میدان
باتو هستم امیر اهل جَنان
بی تو خیلی فقیرم آقاجان
من غـلام غلامتان هستم
کشته یِ این مرامتان هستم
جبروت و جلال سبحانی
ملکوت و کمال عرفانی
دردها را نگفته می دانی
بَرهوتم من و تو بارانی
برکت می چکد از انگشتت
اختـیار زمانه در مـُشتت
یاعلی ذکر لیلة المعراج
یاعلی برسر ملائک تاج
یاعلی گفتم و ندادم باج
یاعلی بهترین صراط و سراج
با وِلای علی خدایی ام
باهمین ذکر کربلایی ام
مرتضی شرح سوره ی نور است
هرکه دور از ولا شده کور است
دشمنش در امور مجبور است
تابگوید که سرِّ مستور است
عاشـق آیه های کوثری ام
اهل شور وشعور حیدری ام
شور رابا شعور میخوانم
فتنه رابا غرور می رانم
باحضور و ظهور می مانم
پای دین و ولی و ایرانم
فتنه راپشت فتنه پس زده ام
یاعلی گفتم و نفس زده ام
وارث ذوالفقار می آید
تکسوار بهار می آید
مژده یِ وصل یار می آید
بی قرارانْ قرار می آید
می زند تکیه او به بیت الله
بادم یا عـلی ولـی الله
🔸شاعر:
#حسین_ایمانی
____________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#امام_زمان #آغاز_امامت_حضرت_صاحب
اکسیر کرامت شما می آید
انوار ولایت شما می آید
با فتح اخیر شام ان شالله
امید که رایةِ شما می آید
این عزت قاسم سلیمانی ها
از سمت عنایت شما می آید
صد بار گرفتار شدند این مردم
هر بار شفاعت شما می آید
این خرقه سبزِ علوی ای آقا
الحق که به قامت شما می آید
ای کاش ببینم که ظهورت یکروز
با جشن امامت شما می آید
آمد خبر از غیب خبر در راه است...
🔸شاعر:
#سیدحسین_میرعمادی
_____________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#آغاز_امامت_حضرت_صاحب
اکسیـــر کـــرامت شما می آید
انـــوار ولایت شمـــا می آید
این خرقه یِ سبزِ علوی ای آقا
الحق که به قامت شما می آید
#سیدحسین_میرعمادی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
هدایت شده از 🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
#آغاز_امامت_حضرت_صاحب
اکسیـــر کـــرامت شما می آید
انـــوار ولایت شمـــا می آید
این خرقه یِ سبزِ علوی ای آقا
الحق که به قامت شما می آید
#سیدحسین_میرعمادی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
#امام_زمان #آغاز_امامت_حضرت_صاحب
شد امام ِ آخرین و دل برایش بیقرار
سامرا شد ریسه بندان! از یمین تا به یسار
جان فدایِ آن عبا که تار و پودش حیدری ست
بر تنش زیبا نشسته؛ با کمال و با وقار
حک شده با دستِ حق بر تیغۂ شمشیر او
لا فتی إلا علی لاسیف إلا ذوالفقار
میبرَد تاج ولایتعهدی اش را جبرئیل
میشود «طاووس أهل الجنّه» صاحب-اختیار
دل بیا رخت سفیدت را به تن کن! آمده-
عید بیعت با ولیِ عصر، عیدِ انتظار
حضرت زهرا برایش خوانده حمد و إن یکاد
آرزویش هست، باشد یاورانش بیشمار
تا بگیرد از تمام دشمنانِ مرتضی
انتقامی سخت را با ضربه هایی ناگوار
کاش برگردد به زودی با ظهوری غرقِ نور
در حضورش به! چه حالی دارد این جشن و سرور
از کنارِ کعبه آن ماهِ دل آرا می رسد
محض دیدارش چه بی صبرانه عیسی می رسد
می رسد بر گوش، تا صوت أناالمهدي؛ سریع...
سیصد و چندین نفر دلداده درجا می رسد
عاقبت در جمعه ای جذّاب می پیچد خبر
آخرین معشوقِ والا منسبِ ما می رسد
مصحف و نهج البلاغه بعدِ قرانِ کریم
سورۂ نور و قصص، طاها و أسرا میرسد
محضرش تقدیم خواهد شد زمین و آسمان
هدیۂ خیل ملَک از عرشِ اعلی می رسد
عشقِ مادر دارد و با شیعیانش در بقیع؛
قبلِ هر کاری به کارِ قبر زهرا می رسد
جرعه جرعه لحظۂ دیدار نزدیک است و خوب...
ندبه و عهد و فرج دارد به دریا میرسد
پس بگو «لبیک یامهدی» تویی تو امّتش
دست هایت را ببر بالا برای بیعتش!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
____________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️