#ویرگول
#نگرش
دنیا بهت نیاز داره !
🔸هر کسی یه رسالت شخصی توی دنیا داره که باهاش میتونه شاهکار خلق کنه اما هممون باید بهش باور داشته باشیم و پیداش کنیم.
@Roznegaar
#فضای_ابری چیه؟
🔸فضای ابری یا #Cloud_Storage سرویسیه که به شما اجازه میده اطلاعاتتون رو در بستر اینترنت و جایی خارج از رایانه و ابزارهای فیزیکی ذخیره کنید.
@Roznegaar
📸 وقتی سعودیها هم
#خلیجفارس میگفتند
🔺در #دوران_قاجار ، « #فیصل_بن_ترکی »، رئیس وقت قبیله آلسعود، به ناصرالدینشاه نامه نوشته و در آن اسم از خلیجفارس برده است.
🔸این نامه از آرشیو وزارت خارجه منتشر شده است
@Roznegaar
🔆 امیرالمؤمنین
#امام_علی علیه السلام
💠 مُذيعُ الْفاحِشَةِ كَفاعِلِها
❇️ فاش كننده زشتىها،
همانند انجام دهنده آنها است.
📚 شرح غررالحكم، ج ۶، ص ۱۲۵
@Roznegaar
🛑 شعر #امام_هادی علیه السلام
در مجلس شراب متوکل
بدگویان به #متوکل_عباسی گفتند ممکن است علی بن محمد (امام هادی) باطناً قصد انقلاب داشته باشد و بعید نیست اسلحه و یا لااقل نامههایی که دالّ بر مطلب باشد در خانهاش پیدا شود. لهذاع متوکل نیمهشب عدهای از دژخیمان و اطرافیان خود را فرستاد به خانهی امام که خانهاش را تفتیش کنند و خود امام را هم حاضر نمایند.
مأمورین سرزده وارد خانهی امام شدند و اول به سراغ خودش رفتند. او را دیدند که اتاقی را خلوت کرده و فرش اتاق را جمع کرده، بر روی ریگ و سنگریزه نشسته به ذکر خدا مشغول است. وارد سایر اتاقها شدند، از آنچه میخواستند چیزی نیافتند. ناچار به همین مقدار قناعت کردند که خود امام را به حضور متوکل ببرند.
وقتی که امام وارد شد، متوکل در صدر مجلس بزم نشسته مشغول میگساری بود. دستور داد که امام پهلوی خودش بنشیند. امام نشست. متوکل جام شرابی که در دستش بود به امام تعارف کرد. امام امتناع کرد و فرمود:
«به خدا قسم که هرگز شراب داخل خون و گوشت من نشده، مرا معاف بدار.
متوکل قبول کرد، بعد گفت:
«پس شعرع بخوان و با خواندن اشعار نغز محفل ما را رونق ده.
فرمود:
«من اهل شعر نیستم و کمتر از اشعار گذشتگان حفظ دارم.» متوکل گفت: «چاره ای نیست، حتما باید شعر بخوانی. »
امام شروع کرد به خواندن این اشعار:
باتوا علی قُلَل الاجبال تحرسهم
غلب الرجال فلم تنفعهم القُلل....
«قلههای بلند را برای خود منزلگاه کردند و همواره مردان مسلح در اطراف آنها بودند و آنهارا نگهبانی میکردند، ولی هیچ یک از آنها نتوانست جلو مرگ را بگیرد و آنها را از گزند روزگار محفوظ بدارد. »
«آخرالامر از دامن آن قله های منیع و از داخل آن حصنهای محکم و مستحکم به داخل گودالهای قبر پایین کشیده شدند، و با چه بدبختی به آن گودالها فرود آمدند! »
«در این حال منادی فریاد کرد و به آنها بانگ زد که: کجا رفت آن زینتها و آن تاجها و هیمنهها و شکوه و جلالها؟ »
«کجا رفت آن چهرههای پروردهی نعمتها که همیشه از روی ناز و نخوت، در پس پردههای الوان، خود را از انظار مردم مخفی نگاه میداشت؟ »
«قبر عاقبت آنها را رسوا ساخت. آن چهرههای نعمت پرورده عاقبة الامر جولانگاه کرمهای زمین شد که بر روی آنها حرکت میکنند! »
«زمان درازی دنیا را خوردند و آشامیدند و همه چیز را بلعیدند، ولی امروز همانها که خورندهی همهی چیزها بودند مأکول زمین و حشرات زمین واقع شدهاند! »
نوای امام همه رامنقلب کرد. متوکل جام شراب را محکم به زمین کوفت و اشکهایش مثل باران جاری شد
بحار، ج۲، ۱۴۹، مروج الذهب، ج۴، ص١١
@Roznegaar