#داستان_کوتاه
روزی یک کشتی در ساحل لنگر انداخت، بار کشتی بشکههایی از عسل بود
پیرزنی آمد که ظرف کوچکی همراهش بود و به بازرگان گفت: از تو میخواهم که این ظرف را پر از عسل کنی
تاجر نپذیرفت و پیرزن رفت...
سپس تاجر به دستیارش سپرد که آدرس آن پیرزن را پیدا کند و برایش یک بشکه عسل ببرد. آن مرد تعجب کرد و گفت از تو مقدار کمی درخواست کرد نپذیرفتی و الان یک بشکه کامل به او میدهی؟
تاجر جواب داد: ای جوان او به اندازه خودش درخواست میکند و من در حد و اندازه خودم میبخشم...
پروردگارا ...
کاسه های حوائج ما کوچک و کم عُمقند، خودت به اندازه ی سخاوتت بر من و دوستانم عطا کن که سخاوتمندتر از تو نمیشناسیم 🌹🙏🏻
آرزوهايتان را به دستان خدا بسپارید ❤️
@Roznegaar
#روضه_های_ساختگی
#پاسخ_شبهات
💢 یکی از ریشه های و عوامل گسترش روضه های ساختگی و جعلی
عجبا که در پنج قرن پیش یک مرد 《بوقلمون صفت》که #معلوم نیست شیعه است یا سنّی به نام ملّاحسین کاشفی [کتابی می نویسد به نام روضه الشهداء] این مرد، واعظ است و چون اهل سبزوار و بیهق بوده و آنجا مرکز #تشیع بوده، ذکر مصیبت هم می کرده است . این مرد تا توانسته《ساخته و پرداخته》و حتی اسمهایی در این کتاب هست از اصحاب و از #مخالفین که معلوم است《مجعول》است و ظاهراً از خود ساخته . بعد این کتاب چون فارسی بوده به دست مرثیه خوان ها می افتد و سند و مدرک آنها می شود که این کتاب را از رو می خوانده اند و به همین مناسبت آنها را《روضه خوان》گفته اند ، و این کتاب بعد بجای همه کتابهای درست ، منبع و ماخذ《روضه های دروغ》شده است . این کتاب در اواخر قرن نهم یا اوایل قرن دهم نوشته شده است زیرا ملاحسین کاشفی در ۹۱۰ وفات کرده است . بعد در اواخر قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم کتاب دیگری که صد چوب به سر آن کتاب زده به نام《اسرار الشهاده》نوشته و چاپ می شود و کار را می رساند به آنجا که رسانده اند.
📚 مجموعه آثار،مرتضی مطهری، جلد ۱۷ ، ص ۶۰۶
@Roznegaar