eitaa logo
روز‌نوشت
596 دنبال‌کننده
758 عکس
366 ویدیو
2 فایل
✍طلبه‌ام و مبتلاء به نگارش با کپی پیست میانه‌ی خوبی ندارم. کپی از این کانال با اشاره به نام صاحبش باشد. با نقدهاتون، خوش‌حال میشم! @islamic_ethic https://eitaa.com/roznevesht http://zil.ink/roznevesht
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز یاد یکی از همسایه‌های قدیمی‌مان افتادم. ما یک همسایه‌ای داشتیم که عیال‌وار بود و دختردار و از همه مهم‌تر آبرودار! دخترها پشت سر هم قد کشیده بودند و جلوی چشم‌های نه‌نه‌ بابا راه می‌رفتند. مردم محل، غم را توی چشم‌های این مرد می‌دیدند و زن‌هاشان هم در جلسات دورهمی توی کوچه از دل‌نگرانی‌های زن همسایه با خبر شده بودند. بعد انگار که همه‌ی محل دست‌به‌دست هم بدهند تا گره از کار این خانواده باز کنند؛ یکهو برای دخترشان شوهر پیدا کردند و بساط رفتنش به خانه‌ی بخت را فراهم نمودند. من کلاس دوم یا سوم راهنمایی بودم و دختر همسایه هم یک سال از من بزرگتر بود و حالا می‌خواستند شوهرش بدهند. قرار بر این شده بود که هرکسی هرچیزی دارد برای جهیزیه بیاورد. من خیلی خوب یادم هست که آمدم خانه و به مادرم گفتم که شما هم یک چیزی بدهید تا ما برایشان ببریم و مادرم گفتند تو دخالت نکن من خودم بلدم چیکار کنم! خلاصه مادرم یک چیزی زیر چادرش قایم کرد و بُرد به همسایه داد و من نفهمیدم که چی بود. دختر همسایه یکی‌یکی همسایه‌ها را می‌دید و ازشان تشکر می‌کرد. یک زن همسایه هم داشتیم که خیلی مهربان بود‌ و به عروس گفت اگر چیز دیگری احتیاج دارید بگویید تا جور کنیم؟ بعد یکهو همین دوست من که تا دیروز همبازی‌ام توی کوچه‌ها بود؛ انگار من برایش غریبه شده بودم؛ خیلی خودش را می‌دید که می‌خواهند شوهرش بدهند؛ دهانش را بُرد نزدیک گوشِ زن همسایه و بی‌آنکه من بفهمم یک حرف درگوشی زد. همسایه هم مثل برق از جا پرید و رفت تا برایش تهیه کند. وقتی برگشت من آن‌جا نبودم. چون نوبت ظهر بودم و باید می‌رفتم مدرسه. به‌‌هر حال عصر که برگشتم جهیزیه آماده شده بود. قرار خواستگاری گذاشته بودند و وعده‌ی عروسی هم داده بودند برای شب جمعه‌ی همان هفته. هم‌بازی‌ام عروس شد. همسایه‌ها دور هم جمع شدند. مردها شعرهایی خواندند. بچه‌ها رقصیدند. زن‌ها کِل کشیدند. مادرم اجازه نداد عروس‌کِشون بروم و خلاص. از آن روزها چیزی یادم نمانده. بیش از بیست سال گذشته و دیگر دختر همسایه را هم ندیدم. حتی اگر ببینمش لابد نمی‌شناسمش. اما تنها چیزی که در ذهنم مانده محبت همسایه‌هاست. محبت یک همچین چیزی است. می‌ماند در ذهن. در قلب. و تمام نمی‌شود. حتی اگر تصویرِ کسی که محبت را دریافت کرده یادمان برود، قیافه‌ی آنکه محبت نموده را فراموش نمی‌کنیم. من آن زن همسایه‌ی مهربان را یادم نمی‌رود. قیافه‌اش را حتی هنوز یادم هست. محبت یک همچین چیزی است. عجیب جالب ماندگار! اگر می‌خواهید بمانید توی قلبِ کسی، محبتش کنید! 🖌 زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
35.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹پیش بینی جنگ ترکیبی و اغتشاش در داخل کشور با روی کار آمدن ترامپ https://eitaa.com/roznevesht
از جمله رفتارهای انسان که ناشی از عدم‌معرفت او نسبت به خداست، گِله و اعتراض است. اعتراض زمانی معنا دارد که حقی وجود داشته باشد؛ انسان به حقش نرسد و بعد هم معترض شود که چرا حقِ من تضییع شده است. خداوند واجب‌‌‌الوجود است و چون فیضِ مطلق است به انسان وجود بخشیده! پس انسان اصلا وجودش هم از خودش نیست که بخواهد حقی را برای خود تعریف کند؛ چه برسد به اینکه بخواهد اعتراض کند. فکر کنم کمی سخت شد! اجازه دهید آسان‌تر بگویم. جهان و ما و هرآنچه هست از آنِ خداست و ما هیچیم! ما هیچ‌کاره‌ایم. اصلا همان که حافظ گفت: در دایره‌ی قسمت ما نقطه‌ی تسلیمیم لطف آن‌چه تو اندیشی، حکم آن‌چه تو فرمایی! 🖌 زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
18.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 مؤلفه‌های رفتاری نسل آلفا ▫️زهرا ابراهیمی، کارشناس اخلاق دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان 🚩 پاسخ سرای سؤالات فرهنگیان 🚩 دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان 🌐 @Pasokhsara 🌐 @Morsalat_ir
کودکانِ یخ‌زده! https://eitaa.com/roznevesht
اینکه آدمی‌زاد اگر فهمید مسیرش درست است تا آخرش برود؛ کارِ کمی نیست. ایمان و اراده‌ی بالایی می‌خواهد؛ مخصوصا اگر آخرش تانک‌های دشمن در انتظارت باشند تا تو را لِه کنند. این تصویر تراژدی، تصویرِ دکتر ابوصفیه مدیر بیمارستان کمال عدوان در شمالِ غزه است! نه اشتباه نکنید! او نه نیروی حماس است‌ و نه یک نظامی! او فقط و فقط یک پزشک اطفال است. بچه‌های غزه را در این بیمارستان درمان می‌کرد. اسرائیل آمد. بچه‌ها را کُشت. کادر درمان را زخمی‌ و شهید کرد. بیمارستان را روی سرِ مریض‌ها و پزشک‌ها خراب کرد و ویرانه‌ای این‌چنین ساخت تا مردی چون ابوصفیه بر خرابه‌هایش گام بردارد و انسانیت را فریاد بکشد. ابوصفیه می‌توانست برود با خانواده‌اش؛ اما ماند. برخی اعضای خانواده‌اش را شهید کردند و حالا خودش می‌رود به سمت سرنوشتی نامعلوم. با دیدن عکسش، یادِ آن پنج نفری افتادم که روی پل خرمشهر به عنوان آخرین رزمنده‌های مدافعِ شهر قبل از سقوط خرمشهر به سمت دشمن می‌رفتند بی‌آنکه ذره‌ای ترس بر دلشان افتاده باشد. خاصیتِ عقیده این است. ترس را ریشه‌کن می‌کند؛ آدمی را شجاع! 🖌 زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
من جوکر احسان علیخانی را دنبال می‌کنم. این‌که چرا علیخانی بعد از ماه‌ عسل و عصر جدید این‌قدر تنزل پیدا کرد بماند! اما حداقل علیخانی خوب فهمیده که خلأ این مردم، شادی است؛ اگرچه در فهمِ مصداقِ شاد زیستن دچار خطا شده است! یکی از بدترین و رنج‌آورترین سکانس‌های جوکر نه حضورِ نعیمه، بلکه شوهرخواهی اوست. بالا رفتن سن ازدواج دختران و آمار بالای مجردین دردِ بزرگی‌ست برای جامعه‌‌ی ما؛ اما این حجم از طلب از سمت نعیمه نظام‌دوست شیرینی یک طنز اجتماعی را به تلخی یک معضل اخلاقی می‌کشاند. 🖌 زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
9.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برف! زمستان! و بعدش بهار! این قانونِ خداست! بهار آمدنی‌ست! 🖌 زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
از سال میلادی جدید یعنی 2025 دیگه هر بچه‌ای به دنیا بیاد میشه نسل بتا! ما هنوز برای نسل آلفا یعنی نسل قبلی برنامه‌ای نداریم و حتی برای قبل‌ترش یعنی نسل زد! 🖌 زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فراز و نشیب‌ها در زندگی سرعت رشد ما را بالا می‌برند. این افتادن‌ها و دوباره از جا برخاستن‌ها، نعمت است. 🖌زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
9.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یخ‌زدگی! این تنِ تو نیست که یخ زده! این قلبِ جهانِ بی‌امام است که منجمد شده است! برای ما مادرها دیدنِ این صحنه‌ها زجرآور است. آرزویِ عزیزِ ما! چه‌کسی را آرزو کنیم جز شما؟! چگونه التماستان کنیم تا باورمان کنید؟! ما بی‌شما نمُرده‌ایم؛ اما ذره ذره می‌میریم! ببخشید بر ما، مابقی آنچه را از زمانِ غیبت‌تان مانده! به‌خاطر این بچه‌ها آقا جان! 🖌 زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht
گوش کن! صدای بال کلمات را می‌شنوی؟! یا صدای ملکوتی قلم را؟! ✨ اولین دورهٔ «آشنایی با اصول نوشتن» ویژهٔ دختران نوجوان، دروازه‌ای نو به سوی خلاقیت و خودباوری✨ این‌جا کلمات بر قلبت نازل می‌شوند و تو پیامبر واژه‌ها خواهی شد! سرفصل‌های جذاب دوره: * آشنایی با دنیای نویسندگی * تقویت انگیزهٔ نوشتن * تکنیک‌های مؤثر خواندن * تبدیل نوشتن به عادت * افزایش دایرهٔ لغات * نوشتن خلاقانهٔ خاطرات * کوتاه‌نویسی و قطعات ادبی * نوشتن داستان کوتاه (شخصیت‌پردازی، فضاسازی، طرح داستان) با الهام از آموزه‌های دینی * قواعد نگارش * معرفی فیلم‌های دیدنی * آشنایی با مجلات ادبی نوجوانان استاد دوره: سرکار خانم ابراهیمی شرایط ثبت‌نام: * ویژهٔ دختران نوجوان (۱۳ تا ۱۷ سال) * پذیرش مشروط (ارسال یک نمونه کار نویسندگی الزامی است.) * ظرفیت محدود زمان و مکان: * شروع دوره: اول بهمن ماه * زمان برگزاری: دوشنبه‌ها و چهارشنبه‌ها، ساعت ۴ تا ۵ بعدازظهر (غیرقابل تغییر) * مکان: آنلاین (تو خونه‌یِ خودتون، با یه لیوان چایِ گرم و یه عالمه ایده!) تعداد جلسات: ۱۰ جلسه ✨مژده! داستان‌هایی که از دلِ این کلاس‌ها برمی‌آیند، در مجلاتِ معتبر به چاپ می‌رسند! ✨ برای کسب اطلاعات بیشتر و ثبت‌نام، به آیدی زیر پیام دهید: @islamic_ethic منتظرم!