eitaa logo
رمان شهدای خوشنام
26 دنبال‌کننده
5 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ا❁﷽❁ا ✍رمان شهدای خوشنام 📗 گروه سرود مدرسه(۲) بیشتر بچه های که تو تست قبول شدند،کلاس هفتم بودند و همکلاس همدیگه رقابت عجیبی داشتند که کی تک خوان باشه، البته تک خوانی تو سرود معمولا برای کسایی است که زبان بدن و صدای خوبی دارند، تک خوان ما، علیرضا صدای خوبی داشت و زبان بدنش هم عالی بود، فقط یه کم که نه؛ خیلی زیاد بازیگوش بود، و خدای مسخره بازی، البته آقای مهدوی خوب بلد بود، بچه ها رو کنترل کنه. بعد از گوش دادن به سرود های مختلف که مرتبط با روز معلم بود،یک سرود به دلم نشست؛ من یک عادتی دارم، تو بعضی از مسائل مثل سرود، به جزئیات خیلی توجه می کنم. اگر قرار باشه سرود تقلیدی انتخاب کنم، خیلی باید گوش بدم، تا به دلم بشینه. خلاصه یک سرود باحال! ......ببخشید زیبا برای روز معلم انتخاب کردم. بچه ها مشغول تمرین شدند، البته زیاد راحت نبود جمع کرده بچه ها چون زیاد با فضای سرود آشنا نبودند و فقط برای علاقه ای که داشتند برای گروه سرود اسم نوشتن آقای مهدوی چند جلسه با بچه ها کار کردند. بچه ها بازیگوش بودند، اما دل بکار می دادند. خلاصه روز معلم رسید و بچه ها آماده شدند برای اولین اجرای سرودشون. کلی استرس و ذوق داشتند. جلوی معلم ها خودشون و کلی فرهنگی دیگه قرار بود اجرای سرود داشته باشند. منم مثل بچه ها استرس داشتم. نکنه بچه ها خراب کنن؟ تک خوان یادش نره اون جای که باید بخونه خراب کنه؟ معمولا مراسمات رسمی، تو یک سالن ورزشی که برای مدرسه دخترانه است برگزار می شد با آقای مهدوی تو اتاق آزمایشگاه همون مدرسه با بچه ها تمرین کردیم سه چهار تا از بچه ها اصلا برای اجرا آماده نبودند. هشت نفر نهایی شدند برای اجرای سرود روز معلم🏅 بچه ها وارد سالن شدند. سالن پر جمعیت بود، معلم و مدیران مدارس و فرهنگی های بازنشسته بلندگوی تک خوان روشن بود و قرار بود با آهنگ بخونه، و بچه ها هم باید با سرود همخوانی می کردند و این کار رو کمی سخت می کرد و چون جمعیت نزدیک گروه سرود بودند نباید دو صدا شنیده می شد. مجری اسم گروه سرود ما رو صدا کرد. 🎶 گروه سرود پسران دیار میرزا بچه ها با صف مرتب به سمت جایگاه اومدند. بعضی از بچه های جوری قیافه گرفته بودن که انگار صدسال عضو گروه سرود هستند و امروز اومدند صداش رو گرم کنند. بچه ها در جایگاه مستقر شدند و بهشون یه نظمی دادم و تک خوان میکروفن رو به دست گرفت من هم به ظاهر آرام اما دلم پر از آشوب بود. سرود پخش شد و بچه های شروع به خوندن کردند آقای مهدوی انتهای سالن روبه روی بچه ها بود و با دستش اشاراتی می کرد. من هم در حال راه رفتن به اینور و اونور بچه ها خداروشکر داشتن خوب پیش می رفتند یهو وسط اجرا بعضی از مسئولین اومدند تو سالن ، اونم صف اول، نزدیک بچه ها گفتم یاحسین الان است که بچه ها، حواسشون پرت بشه و رشته کار از دست شون در بره. خلاصه با هزار تا آیه و قسم بچه ها سرود رو خوب اجرا کردند. و کلی تشکر و تقدیر از اقای مهدوی و من کردند. با گروه مدرسه و با کمک آقای مهدوی چند تا سرود تو این دو سه ساله کار کردیم. بچه ها شلوغ بازی در می آورند و ما هم صبر ایوب خودمون رو آزمایش می کردیم. اما موقع اجرا عالی بودند کار با این بچه ها تجربه خوبی برای من تا از سرود یه چیزای یاد بگیرم. و به فکر افتادم چرا تو شهر خودم گروه سرود نداشته باشم و این فکر باعث شد..... 🧩 قسمت دوم 📖 @rumanname