eitaa logo
روشنگران مجازی
984 دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
7.5هزار ویدیو
31 فایل
انتشار کلیپ، عکس و تحلیل های به روز
مشاهده در ایتا
دانلود
‏پیکرش را با دو شهید دیگر تحویل بنیاد شهید داده و گذاشته بودند سردخانه. نگهبان سردخانه می‌گفت: یکی‌شان آمد به خوابم و گفت: جنازه‌ی من رو فعلاً تحویل خانواده‌ام ندید! از خواب بیدار شدم. هر چه فکر کردم کدام یک از این دو نفر بوده، نفهمیدم؛ گفتم ولش کن خواب بوده دیگه. ‏فردا قرار بود جنازه‌ها رو تحویل بدیم که شب دوباره خواب شهید رو دیدم. دوباره همون جمله رو بهم گفت. این‌بار فوراً اسمشو پرسیدم. گفت: امیرناصر سلیمانی. از خواب پریدم، رفتم سراغ جنازه‌ها. روی سینه یکی‌شان نوشته بود «شهید امیر ناصر سلیمانی».بعدها متوجه شدم توی اون تاریخ... ‏خانواده‌اش در تدارک مراسم ازدواج پسرشان بودند؛ شهید خواسته بود مراسم برادرش بهم نخوره. ‎ فرمانده، فرمان قهقهه، ص۳۶ ‎ "م.ر.یوسفی" @rushangeran @twiita
‏آقای بوشهری (قائم مقام وزیر نفت و مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران در ابتدای دوران دفاع مقدس) میگفت که ما دو نفر در یکجا زندانی بودیم و زندان جواد که ده سال در آن حبس بود در زیر زمین قرار داشت و هیچ نوری به آن راه نداشت،آن هم به مدت ده سال در یک فضای یک و نیم با دو متری ‏زندگی کرد که هم سلولش بود، هم دستشویی و هم حمام او بود... مرد مقاومت و استقامت ‎ "م.ر.یوسفی" @rushangeran @twiita