eitaa logo
روزنوشته‌ها
18 دنبال‌کننده
31 عکس
2 ویدیو
0 فایل
ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ ﴿۱﴾ نون بود رمزی از خدای نعم / به قلم و آنچه شد نوشته قسم روزنوشته‌های سجاد رحیمی مدیسه یک نویسنده‌ی مدیریت خوانده تخلص: قلم‌دست
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ گرانی بنزین سوپر با قیمت آزاد جهانی، ذهنم را بسیار مشغول کرده است؛ هم به عنوان صاحب یک خودروی عادی دوگانه‌سوز ایرانی با هزاران عیب و ایرادی که هر خودروی ایرانی با هزینه‌های گزاف برای مصرف‌کننده دارد؛ هم به عنوان شهروندی که گرانی و خم شدن و شکسته شدن کمر بسیاری از اقشار جامعه از جمله خودم را از نزدیک مشاهده و احساس می‌کنم. راه حل رفع مشکلات اقتصادی و چالش‌های آن، دست در جیب مردم کردن در لباس قانون و ابلاغ نیست. درست است که بنزین سوپر، بنزین عادی و معمولی نیست؛ اما این جهانی کردن قیمت بدون در نظر گرفتن شاخص‌های دیگر اقتصادی موثر بر زندگی یک شهروند ایران اسلامی، خطای راهبردی و پرهزینه خواهد بود و ممکن است به گفته‌ی برخی کارشناسان، جامعه را به سمت تنش‌های بیشتر و گرانی مضاعف برده و حتی خدای نکرده آشوب و خدشه به امنیت ملی وارد کند. آیا کیفیت حقوق و دستمزد و درآمد سرانه‌ی ایرانیان هم مطابق با شاخص‌های رفاهی جهان است؟ آیا تغذیه ایرانیان همانند شاخص‌های بین‌المللی است؟ متولیان امر دقت داشته باشند همان‌طور که مقام معظم رهبری فرمودند، کلید حل مشکلات، تقویت و توسعه‌ی امر تولید در کشور به هر شکل ممکن است. اگر تولید خود را قدرتمند نکنیم و کار تولیدی رو در کشور جذاب نکنیم، مشکلات هیچ‌گاه حل نخواهد شد. تا زمانی که دلالی ملک و سودجویی طلا و دلار در بطن جامعه‌ی ما و در ذهن شهروندان ارزشی بسیار بالاتر از درگیر شدن سرمایه در تولید و هزار و یک مشکل دارد، هیچ دولتی نمی‌تواند مشکلات را حل کند و فقط دنبال مسکن‌های اقتصادی خواهد رفت که در نهایت، هزینه‌های دیگر و شاید بدتر به اجتماع و کشور تحمیل کند. نه فقط در بنزین که در هر امری گران شدن اتفاق بیفتد، باید متناسب با آن، افزایشی حقیقی در توان اقتصادی و به زبان ساده: پول در جیب تک تک مردم محقق شود. فقیر کردن بیشتر جامعه نه به صلاح کشور است و نه در مسیر آرمان‌های والای انقلاب شکوهمند اسلامی ایران. سجاد رحیمی مدیسه بامداد ۲۳ آبان۱۴۰۳ ۰۰:۱۷ بامداد @ruznevesht
✍ شادی روح شهدای عزیزمان، صلوات. @ruznevesht
✍ روستای کوچکی در گیلان. اکثر خانه‌های روستایی اگر بسیاری امکانات هم نداشته باشند، ولی یک چیز در اکثر آنها هست؛ مثل اینکه واجب‌تر از نان شب است! دیش ماهواره.! دشمن در درون خانه‌های روستایی ما هم در حال نابودی ارزش‌ها و سلک زندگی ایرانی و اسلامی ماست. @ruznevesht
✍️ ونَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ (ق:۱۶) شریان کاروتید یک جاهایی است نرسیده به حنجره. حنجره؟ جایی که تارهای صوتی قرار دارند. جایی که هوای بازدمی به صوت تبدیل می‌شود. هوایی که از سینه برخاسته است. به حنجره که می‌رسد می‌شود زمزمه، ناله، کلمه، جمله، آه. آخ. فریاد. آن‌وقت خدا می‌گوید من از رگِ گردن به شما نزدیکترم. من قبل از تبدیل هوای بازدمی‌تان به زمزمه، ناله، کلمه، جمله، آه. آخ. فریاد. می‌شنوم‌تان. @ruznevesht
✍گنج‌های پرسود ... @ruznevesht
✍خالصانه خدا را یاد کنیم ... @ruznevesht
✍ ای به غفلت گذرانیده همه عمر عزیز تا چه داری و چه کردی عملت کو و کدام؟ توشه‌ی آخرتت چیست در این راه دراز؟ که تو را موی سپید از اجل آورد پیام شامگاه ۲ آذر ۱۴۰۳ @ruznevesht
✍️ امشب با مردی شریف آشنا شدم که با همتی بزرگ، بسیاری از بیابان‌های شیراز را تبدیل به جنگل و سبزه کرد. درست است که در قید حیات نیست؛ اما میراث ارزشمندش برای کشور مانده است. یک موی گندیده‌ی این اشخاص نازنین می‌ارزد به هزارتا مردان و زنان بی‌خاصیت سیاست که کاری جز حرف مفت زدن ندارند! @ruznevesht
✍ امروز بیش از پنج‌هزار قدم پیاده‌روی کردم؛ ترجیح دادم خودرو را پارک کنم و کمی به بدن سخت بگیرم. فقط که نباید خورد و خوابید و نشست! گاهی اوقات باید سخت گرفت تا به خودمان یادآوری کنیم نه این دنیا قرار است همیشه برای ما جاودان بماند و نه نعمت‌های این کره‌ی خاکی، بدون رنج هستند. باید به خودمان سخت بگیریم تا معناهای اصیل زندگی را با تمام وجود درک کنیم؛ تا بفهمیم ما به این دنیا آمده‌ایم که هر روز آزمایش شویم و زندگی خود را رقم بزنیم؛ و نه آسایش و باری به هر جهت بودن و در روزمرگی‌هایی که جامعه را فرا گرفته، غرق شدن. @ruznevesht
✍️ «بیلیون‌ها دلار سرمایه‌گذاری‌شده تا آدم‌ها به دام فضای مجازی بیفتند و هیچ راه گریزی از آن نداشته باشند.» @ruznevesht
✍️ به چراغ گفتم «آیا ولع، جان آدمی را دربند می‌کشد؟» گفت: «آری!» گنج هنوز در بستری از خاك آرمیده تا باز کوردلانی دیگر، بیهودگی آز بی‌انتهای خود را با آن بیازمایند. گفتم: آیا مگر هنوز هم کسانی از آن دست که گفتی یافت می‌شوند؟ گفت: آری! تا دنیا دنیاست، این‌چنین کوردلانی هم هستند تا آیینه عبرت دیگران باشند، مگر آنکه… گفتم: مگر آنکه چه؟ گفت: مگر آنکه انسان دریابد که کیست؛ که بجای حرص داشتن، به شوق بودن بیندیشد. گفتم: این‌ها هم که گفتی چه معنی دارد؟ گفت: بیندیش! به انسان بیندیش! به فطرت پاك آدمی بیندیش! و دیگر هیچ نگفت و من تا سپیده در آرزوی یافتن خویش چشم بر هم ننهادم. *** یکی از کتاب داستان‌هایی که در دوران بچگی به من رسید و همیشه برایم الهام بخش بود، کتاب عاقبت طمعکار بود. این کتاب به راحتی پیدا نمی‌شود؛ اما از این لینک، داستان را در کمتر از 10 دقیقه می‌توانید مطالعه کنید: https://www.epubfa.ir/%D9%82%D8%B5%D9%87-%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%B9%D8%A7%D9%82%D8%A8%D8%AA-%D8%B7%D9%85%D8%B9%E2%80%8C%DA%A9%D8%A7%D8%B1/ @ruznevesht