eitaa logo
روزنوشته ها
168 دنبال‌کننده
333 عکس
23 ویدیو
1 فایل
ن و القلم و ما یسطرون نون بود رمزی از خدای نعم / به قلم و آنچه شد نوشته قسم سجاد رحیمی مدیسه نویسنده و پژوهشگر حوزه‌ی مدیریت ✅در این کانال، شما با تبلیغ، محتوای تکراری و بمباران پیام مواجه نخواهید شد. ارتباط: @rahimi455
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ به دوستی گفتم ، زندگی آن اژدهای رام‌نشدنیِ گنده‌ای نیست که فکر کنیم افسارش به دستمان نیست یا زندگی همین طور از پیش خودش تا این لحظه و ثانیه نرسیده . یا اینطور باشد که ما در شکل‌گیری آن کم‌ترین تاثیر را داشته‌ باشیم. زندگی یک چیز بزرگ نیست که به چنگ نیاید ، طوری که مثلاً نشود آن را لمس کرد و فهمیدش. زندگی مگر چیست؟! یکی از نکات خوبی که از کتاب -دولت و فرزانگی- خواندم و برایم جالب بود ، این نکته بود که اگر یک روزی خواستی مثلاً نویسنده‌ی بزرگی بشوی ، پس از همین امروز مثل یک نویسنده حرفه‌ای رفتار کن! چطور؟ اینطور که یک نویسنده ، همیشه کتاب می‌خواند ، همواره در حال نوشتن است و از نوشتن نمی‌گریزد. هر روز چند صفحه ای سیاه می کند ، حتی بگو یک صفحه ، لااقل چیزی می‌نویسد. ما نمی‌توانیم برای خودمان بهانه بتراشیم ، مثلا بگوییم ، ما را نمی‌بینند . جهان بیرون عادلانه نیست ، یا توانمندی‌های ما را جدی نمی گیرند. شاید حتی مسئله ما این‌ها نیست و فکر می‌کنیم مقصد دور است و اهداف‌مان دست نیافتنی. اگر منصف باشیم اینگونه نیست ، این‌ها را می‌شود با قدم‌های کوچک ولی پیوسته به چنگ آورد. @ruznevesht
✍ مودم را دوباره جا به جا کردم و به اتاق برگرداندم. اتاقی که حالا با سیسمونی پسرجان، پر شده و حالا فضای به مراتب کمتری را برای نوشتن و حتی نشستن دارم. ناشکر نیستم؛ شکر می‌کنم و رضایت دارم به تقدیر و خواست خدا. اگر میلیاردر نیستم که منزلی بزرگ و فراخ و خدمتگزارانی داشته باشم، اما این قلم🖊 و نوشتن را از خداوند سالیان سال است که دارم. کلافه شدم؛ اما لبخند پسرم به ذهنم آمد و گفتم طوری نیست! نیش و نوش باهم است. از ۵ خرداد، ۱۳ روز گذشت. امروز پدرم گفت: یک هفته است قفسه سینه‌ام درد می‌کند. پیر شدن پدرم را با دقت بیشتری دیدم. نگاه به چشمانش کردم؛ با عشقی وصف‌ناپذیر با من حرف می‌زد و لفظ "بابا" رو گفت. این بابا شدن خیلی هزینه دارد! تا آخر عمر، باید بابای بچه باشی و دل‌نگران و دغدغه‌مند. نمی‌دانی آخرین خداحافظی کی هست و کجاست! فقط باید به این فکر کنیم چطور باید رفتار کنیم و عمل نماییم که فردا پشیمان نشویم! پانوشت: ای کاش راهی بود که یا زودتر از پدرومادرمان می‌رفتیم و یا رفتنشان را حس نمی‌کردیم!😔 کاش راهی بود از عمر خودمان کم می‌کردیم و به عمر پدر و مادرمان اضافه می‌شد!😔 کاش ... طوری زندگی کنیم که "کاش" برایمان معنا نداشته باشد. @ruznevesht
✍ حضرت مولانا توی یکی از داستان های مثنوی میگه که:    اگر دانه ای رو کاشتی به هیچکس راجع بهش نگو چون حتی اگه یه کلاغ جای اونو یاد بگیره ثمره‌ی کارتو از دست میدی چه برسه اینکه آدما ازش با خبر بشن هر ایده، هدف، تفکر و برنامه ای تو ذهنتون هست، تا زمان به ثمر نشستنش به کسی چیزی نگید . @ruznevesht
✍️ نمودار جالبی هست تفاوت پس انداز و سرمایه‌گذاری برای آینده‌ی فرزند ... @ruznevesht
✍️ هیچ جامعه ای از مفت بدست آوردن به آسودگی و پیشرفت نرسیده. این چند وقت همه ایران شدند گرگ های وال استریت تلگرام در همستر. به دنبال گنجی که رنج دارد؛ اما گنجش در ابهام هست. قرار بود یک بازی باشه؛ اما بعد تبدیل شد به یک بنگاه پول سازی. ولی در حال حاضر باید بگم فراتر از بنگاه پول سازی هست و تبدیل به یک ابزار " مهندسی اجتماعی" شده. این حجم از مدیریت و مهندسی مردم یک جامعه که توسط یک قلیت برای اکثریت جامعه انجام شده نه تنها عجیب نیست، بلکه فاجعست! در عرض یک هفته بالای صد پیام تلگرام برای من اومده در خصوص لانچ کردن همسترِ خوشبختی و چقدر عجیب که تمام اطرافیانم از پیر و جوان به دنبال آینده خودشون در این کلیک کردن ها هستند. همه به دنبال یک وعده مفت و راحت! حالا کشتن وقت و انرژی خودمان برای بدست اوردن چیزی که هیچ وجود خارجی و ارزشی ندارد. یک هجمه جمعی موقت و البته تکراری. تکراری مثل هجمه مردم برای خرید کورکورانه سهام های بورس قبل از ریزش خاک برسرانه شاخص بورس سال 1399. باید ترسید از راهی که همه در آن هستند. کی قراره بفهمیم پنیر رایگان فقط در تله موش پیدا می‌شه؟! یادمون باشه: "اوج شکوه یک جامعه رو می‌شه در رفتارهای جمعی آن جامعه دید." @ruznevesht
✍ دل‌شکستگی در ذات این دنیاست. قرار نیست همه چیز این دنیا به کام و میل ما باشد؛ هر لحظه ممکن است همه چیز بهم بخورد. کسی از یک ساعت بعد از خود خبر ندارد. دنیا همین قدر بی‌اعتبار است؛ نه لذتش ماندگار است و نه رنجش. زیان‌کار کسی است که این دنیا و همه چیزش را زیاد جدی می‌گیرد؛ به قول شاعر: ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ! @ruznevesht
دریافتی از یکی از مخاطبان: موج جدید و شدید کرونا در راه است! @ruznevesht
موج جدید و شدید کرونا در راه است! @ruznevesht حدود هفت روزه که درگیر این بیماری ویروسی خطرناک شدم و خدا رو شکر روزهای آخرشه. ترجیح دادم تجربه از این چند روز رو با کانال روزنوشته ها اشترک بذارم شاید بتونم به چند نفر کمک کنم که مثل من اذیت نشن. ▶️ روز اول: با علائم سرماخوردگی مثل گلودرد خفیف و عطسه شروع میشه. ▶️ روز دوم: گلودرد کمی شدیدتر میشه و کمی خشک میشه. ▶️ روز سوم: بدن درد اضافه میشه و دیگه حس می کنید سرماخوردگی نیست بلکه آنفلوآنزا هست. ▶️ روز چهارم: اسهال و استفراغ شروع میشه. تب و لرز و بدن درد شدید. تمام سینوس ها چرک می کنن و عفونت در گلو و بینی وجود داره. ▶️ روز پنجم: اینجا روز وحشی شدن بیماریه و اوج میگیره و شکلش کاملاً تغییر می کنه و تازه متوجه میشی که نخیر، آنفلوآنزا نیست. سرگیجه های عجیب. تعریق بسیار زیاد. گلودرد عجیب. سردرد خیلی شدید. احساس می کنید سرتون منقبض شده. شب ها کابوس میبینید. ▶️ روز ششم: به قدری توانتون کم میشه که بعد از چند قدم راه رفتن خسته میشی. نفس نفس میزنی. ضربان قلب تند میزنه. نفس کشیدن سخته. خس خس سینه رو خودت متوجه میشی. مدام عرق می کنی. عفونت از طریق بینی و گلو وارد مجاری تنفسی میشه و ریه رو درگیر میکنه. من اشتباه کردم و 4 روز اول رو با سه تا پزشک عمومی پیش بردم و آمپول و سرم و قرص های معمولی که متاسفانه کمکی بهم نکردن. روز پنجم به پزشک متخصص عفونی مراجعه کردم و سریعاً نوار قلب و آزمایش خون و سی تی اسکن و ریه و کلی آزمایش دیگه و بستری و سریعاً چند تا سرم قوی و آمپول و آنتی بیوتیک های قوی بهم دادن که خدا رو شکر کنترل شد و الان بهترم. 🚨این پزشک متخصص تاکید کرد که از این هفته موج جدید کرونا و سویه جدیدش شروع شده اما از اونجایی که دیگه مثل قبل جدی گرفته نمیشه متاسفانه کسی رعایت نمی کنه و ماسک نمیزنه. توصیه اول: خیلی جدی بگیرید. ماسک بزنید و ترجیحاً دست ها رو مکرر بشویید. اگر کوچکترین علامتی در خودتون دیدید لطفاً مسئولیت اجتماعی رو جدی بگیرید و ماسک بزنید. توصیه دوم: به هیچ عنوان به پزشک عمومی مراجعه نکنید. فقط پزشک متخصص عفونی. @ruznevesht
✍ این که هر کاری را از راه و اصول کارشناسی خودش جلو بریم، بسیار مهمه. ما نه عقل هستیم و نه قرار است همه چیز را بدانیم. اساسن یکی از رنج‌هایی که بسیاری از مردم برای خودشان ایجاد می‌کنند، ناشی از جهل و ناآگاهی هست. به همین خاطر است که بزرگترین دشمن بشر، جهل و نادانی اون هست. خب در این بین باید چه کنیم؟ ما هم در جهل بمانیم و ببینیم دیگران چه می‌کنند؟ این انتخاب ماست! یا باید با جهل دیگران حرکت کنیم و هزینه‌های آن را هم متعهد شویم؛ و یا از راه کارشناسی آن، مسیر را دنبال کنیم. @ruznevesht
✍ مستند راجع به تأثیر غذاهای فوق فراوری شده روی سلامتی و اینکه مصرفشون می‌تونه باعث دو کیلو اضافه وزن در یک هفته بشه، خیلی ترسناک بود. بیشتر جستجو کردم؛ نتایج جالبی رسیدم. این لیست بعضی خوراکی‌های فوق فراوری شده‌ست: بستنی، سوسیس و کالباس، نون‌های کارخونه‌ای، بعضی غلات صبحونه با قند مصنوعی (کورن فلکس)، بیسکویت، نوشابه‌های گازدار، ماست میوه‌ای، سوپ آماده پودری، بعضی نوشیدنی‌های الکی و... @ruznevesht
✍چشمانم خسته‌اند؛ ولی امیدوارم. روزگار ناملایمت‌هایش با افزایش سن بیشتر می‌شود؛ اما ذات دنیا همین است: آمیخته با سختی. امروز عصر به عزیزی گفتم: در سکانس سریالی، شخصیت "خواجه نظام الملک طوسی" وزیر اعظم دولت سلجوقیان که بزرگترین ارتش دنیا را داشت، به همسرش گفت: انسان که پیر می‌شود، مشکلات و رنج‌هایش هم بزرگتر می‌شود. و هر کسی سرنوشت خودش را دارد و هیچ انسانی نمی‌تواند با سرنوشت خود بجنگد و یا از آن فرار کند. خواجه نظام‌الملک طوسی و ملک شاه سلجوقی که در فاصله کمی کشته شدند، در اصفهان و در گمنامی آرمیده‌اند؛ ما هم روزی باید برای همیشه آسوده بخوابیم. پس آیا بهتر نیست به جای جنگیدن با سرنوشت، آن را بپذیریم و باور کنیم قرار نیست همیشه دنیا به کام ما باشد؟ اگر همین یک جمله را با تمام وجود درک کنیم، خیلی مسائل عملن وجود نخواهد داشت. @ruznevesht
✍️ آقای مکانیک این رو چسبونده بود پشت شیشه مغازه‌اش؛ من اما چندبار خوندمش چون درباره مکانیکی نبود. @ruznevesht
✍ آنچه که یک مرد را می سازد خانه اش است، جایی که شاید مامنی آرام و دلپذیر نامیده می شود و شاید محفلی پر شور و نشاط، برای آن کسی که شاید صاحب خانه نامیده می شود و شاید هم نام دیگری بر روی خود دارد. با اینحال، آنچه که مرد را پیر و کمرش را زیر باری از فشار چون هلال ماه می کند، باز هم خانه اش است، آن جایی که به جای خانه بودن تبدیل به لانه ای تنگ و تاریک شود و شاید حتی طفیلی ای گرانبار، برای کسی‌ که تنها طالب آرامش است. شاید هم طالب آرامش بوده، چون اکنون چیزی به جز اسبی افسارکش برای آن خانه ی ناخانه نیست. پیر می کند؟ آری. نابود میکند؟ آری.. کمر را می شکند؟ سنگین و مضمحل کننده است پس باز هم آری... ولی چه زمانی متوقف خواهد شد؟ زمانی که تاریکی مه آلود مرگ، از میان خاطرات سر برسد و آن طناب در حال کشیده شدن را قطع کند؟ طنابی که بین مرد و خانه اتصالی سفت و سخت برقرار کرده و شاید او به مرد اجازه رفتن نداده، و شاید مرد از ترس فرار کردن آن را به دستان خود بسته است....؟ آیا تنها راه توقف، مرگ و نیستی از جنس سپیدی تار موهاست؟ @ruznevesht
✍ اگر می‌خواهید ارتباطات واقعی و ارزشمند خودتان را درک کنید، سراغ گوشی‌های قدیمی بروید و تلاش کنید ۲۰۰ یا نهایتن ۳۰۰ شماره را ذخیره کنید. گاهی اوقات بهتره این سوال را بپرسیم: اگر نصفه شب دچار مشکلی بشویم و یا نیاز به کمکی داشتیم، چند شماره تلفن داریم که جواب ما را بدهند؟(کمک کردن، بحث دیگری هست.) @ruznevesht
✍ سکون لذت‌بخش به تازگی خودم را در سکونی لذت‌بخش پیدا کرده‌ام. منظورم از سکون، اینطور نیست که بنشینم و هیچ کاری نکنم. در واقع میزان تشویشم نسبت به گذشته کمتر شده‌است. اینکه حداقل از چند قدم بعدی راهم آگاهم. کارهایی که دلم می‌خواست انجام دهم و چیزهایی که می‌خواستم داشته باشم، تیک بزرگی در کنارشان خورده یا خیلی نزدیک به خودم احساسشان می‌کنم. حالا که فکر می‌کنم می‌بینم زندگی و لذت بردن از آن چیز خاص و بزرگی نیست. همان تلاش‌های ذره ذره همان تصمیم‌هایی که گاه با گریه و گاه از سر شوق می‌گیری همان روزهایی که خیلی سخت می‌گذرد همان آرامشی که بعد از رسیدن داری همان لحظه‌هایی که داری تلاش می‌کنی اما نمی‌فهمی چقدر خسته‌ای همان روزهایی که فقط خدا می‌داند چقدر غمگینی همان روزهایی که به یاد می‌آوری چقدر دویدی تا به اینجا رسیدی همان روزهایی که قوی بودی همان روزهایی که نتیجه تلاش‌هایت را دیدی همان روزهایی که بعد از شادی گل به دنبال زدن گل بعدی بودی همان روزهایی که فراموش نمی‌کنی و با لبخندی بزرگ به خودت افتخار می‌کنی... @ruznevesht
✍ این شعر سهراب سپهری امشب به دل نشست؛ تقدیم نگاه و قلبتان: نه تو می مانی و نه اندوه و نه هیچ یک از مردم این آبادی به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت غصه هم خواهد رفت آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند لحظه ها عریانند به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز تو به آیینه،نه! آیینه به تو خیره شده ست تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید و اگر بغض کنی آه از آیینه دنیا که چه ها خواهد کرد گنجه دیروزت، پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف! بسته های فردا همه ای کاش ای کاش! ظرف این لحظه ولیکن خالی ست ساحت سینه پذیرای چه کس خواهد بود غم که از راه رسید در این خانه بر او باز مکن تا خدا یک رگ گردن باقی ست تا خدا مانده، به غم وعده این خانه مده... @ruznevesht
✍ سطح شعور ، درک و دوراندیشی آدم‌ها رو از اقدامات و کلامشان باید سنجید. کسی که به شما توهینی می‌کند و عفت کلام ندارد، همان بهتر که بیش از این به او اهمیتی ندهید و بگذارید هر چه می‌خواهد بکند. @ruznevesht
✍️ محبوب من، هیچکس منجی زندگی دیگری نیست! نه تو می‌توانی بیایی و به کمتر از آنی مرا از منجلاب رخوت و تنهایی بیرون بکشی و نه من می‌توانم تو را به تنهایی و قهرمان‌وار خوشبخت کنم! هیچ منجی جز کسی که در درون هر آدمی مدفون شده وجود ندارد! من روزهاست که او را کندو کو می‌کنم اما نیافته‌ام! بارها حس کرده‌ام که در یک قدمی‌اش ایستاده‌ام اما در که باز می‌شود جز سکوت و وجودی خالی چیزی نیافته‌ام. می‌گویند برای ریشه دواندن دانه‌ای باید ابتدا پوسته‌ی آن شکافته شود. هر چقدر این پوسته پر لایه‌تر و سخت‌تر باشد، زمان بیشتری می‌خواهد برای روییدن. اما اگر ضربه‌ای یا محیطی مطلوب باشد شاید آن زمان طولانی کوتاه‌تر شود. تو آن ضربه هستی که می‌توانی با لبخندت، چشمانت و بودنت مرا هزاران مرحله در این شکفتن جلو بیاندازد! محبوب من، اما یک چیز هم هست، می‌گویند برای روییدن و ریشه دواندن هر دانه‌ای باید آن را به وقت و با آب و رسیدگی کافی به محصول می‌رسد. اگر دیر رسیدگی شود یا بیش از حد باشد، آب، هوا یا علف‌های هرز آن دانه را خفه و سوخته می‌کند و می‌گنداند. دل آدم دل‌تنگ و منتظر که یک عمر را منتظر شکفتن دانه‌ی رسیدن محبوبش است اگر دیر به او برسی از بین خواهد رفت! @ruznevesht
✍️ این فرش زیبا، تصویری تمام نما از «هویّتِ ⁧ ایران‌ ⁩» است. ‏همزیستی قومی، زبانی و مذهبی، در ⁧ تاریخ ایران ⁩ تنیده شده است، حاصلش این قالی رنگارنگست. شکیبایی، زیبایی، هارمونی ، هنر، یگانگی در فرش ایرانی متبلور است. پیام : در کشوری که مردم آن ملت شده باشند، اقلیت و اکثریتی وجود ندارد. @ruznevesht
✍ از خودت شروع کن ... @ruznevesht
✍ بزرگی نوشته است: به پسرمان که درصدد ازدواج بود، گفتم متوجه باش، در ازدواج فقط با همسر مورد علاقه‌ات ازدواج نمی‌کنی، بلکه با یک خانواده کاملا جدید وصلت می‌کنی. بهتر است بدانی دست به چه کاری می زنی. خانواده‌ها مهم‌اند، اثری می گذارند و بعدها خودت این موضوع را می‌فهمی...ورود به یک خانواده جدید بی‌شباهت به زندگی در کشوری دیگر نیست. باید راه و رسم و عادت‌های آنها را یاد بگیریم و حق اقامت کسب کنیم، در حالیکه هویت خویش را حفظ می کنیم. @ruznevesht
✍ دل، به نوشتن آرام مى گيرد.   استرس و فکر زیاد را فقط با یک راه متوقف کنید! نوشتن. حديث امام صادق عليه السلام : دل، به نوشتن آرام مى گيرد.کافی 8 / 52 /1 مطالعه‌ای توسط دانشمندان در این زمینه صورت گرفته است که راه ساده ای برای رهایی از استرس معرفی می‌کند که به آن  خواهم پرداخت. این مطالعه در دانشگاه ایالتی میشیگان انجام شد و دریافتند که مهم‌ترین مورد برای ترک این استرس‌ها فقط لازمه‌ی داشتن یک فکر سالم است . یکی از دانشمندان به نام (Hans Schroder) برای این مطالعه از چندین دانشجو که استرس داشتند و بسیار مضطرب بودند استفاده کرد . او از دانشجویان خواسته بود تا “flanker task” را که بر مبنای کامپیوتر را که میزان دقت پاسخ دهی و سرعت عکس العمل آنها را می سنجد ، انجام دهند یعنی به عبارت دیگر می توان گفت که یک نوع پرسش و پاسخ با دقت بالا را انجام دهد . نیمی از دانشجویان خواسته بودند که از احساسات و افکار عمیق خود به منظور درخواست استادشان به مدت 8 دقیقه بنویسند و به نیم دیگر دانشجویان زمان بیشتری داده شده بود تا در مورد کارهایی که در روز گذشته خود انجام داده بودند بنویسند . محققان این افراد را بطور کامل تحت نظر گرفتند و رفتار آنها را بررسی کردند و در انتها دریافتند که هر دو گروه حدودا با یکدیگر کاری که باید انجام می دادند را انجام دادند ولی گروه دوم کاری که برعهده شان بود را بهتر و سریعتر انجام دادند . این تحقیق نشان داد افرادی که دائما مضطرب ، روزنامه نگار یا نویسنده هستند ممکن است در آینده برای انجام وظایف خود کمتر استرس داشته باشند . دکتر جیسون موزر (Jason Moser) استاد دانشکده روانشناسی و مدیر آزمایشگاه روان شناسی بالینی در طی این مطالعه بیان کرد :نوشتن باعث می شود که ذهن کمتر درگیر شود و انسان نیز کمتر استرس های بی خود داشته باشد و می تواند در تقویت حافظه نیز موثر باشد . این اولین مطالعه نیست که بیان می کند نوشن باعث می‌شود که استرس به مرور زمان کوتاه از بین برود . در سال 1986میلادی جیمز پنبانکر مطالعه ایی را انجام داد که در طی این مطالعه دریافت نوشتن می تواند استرس را کاهش دهد و به مرور زمانی اندک می تواند آنرا از بین ببرد و دریافت که با نوشتن خاطرات و تجربیاتتان بر روی کاغذ ، قادر به درک بهتر آن خواهید بود . نوشتن می تواند دید ما از زندگی را تغییر دهد و یک نوع دید زیبا داشته باشیم و می تواند به راحتی در روابط عموم ما نیز تاثیر بگذارد و تمرکزمان نیز بیشتر شود. @ruznevesht
✍ یک روز، کشاورزی از خدا خواهش کرد:  لطفاً اجازه بده من بر طبیعت حکمرانی کنم، برای اینکه محصولاتم بتواند پربارتر باشد.  🔸خداوند موافقت کرد. 🔹وقتی کشاورز باران خواست، باران بارید. وقتی تقاضای خورشید درخشان زیبا داشت، مستقیم می‌تابید. هر آب‌وهوایی درخواست کرد، اجابت شد. 🔸جز اینکه موقع برداشت محصول وقتی دید تلاش‌هایش طبق انتظارش ثروت زیادی به بار نیاورده است، غافلگیر شد. 🔹از خدا پرسید:  چرا برنامه‌ریزی‌ام شکست خورد؟  🔸خداوند پاسخ داد:  تو چیزهایی را خواستی که خود می‌خواستی، نه چیزی که به آن نیاز بود.  🔹هرگز درخواست طوفان نکردی که برای تمیزکردن محصول واجب است. طوفان پرنده‌ها و حیواناتی که محصول را نابود می‌کنند دور نگه می‌دارد و از آلودگی‌هایی که آن‌ها را از بین می‌برد، پاک می‌کند. 🔸ما هیچ‌وقت نمی‌دانیم حادثه‌ای نعمت است یا بدبیاری. پس بهتر است به این یکی یا آن یکی نچسبیم و نه برای یکی خوشحال و نه برای دیگری افسوس بخوریم. 🔹واقعیت همیشه در چشم ناظر است. یادت باشد هوش (عقل) تصویر کامل را ندارد. فقط بابت هرچه سر راهت قرار می‌گیرد بگو «متشکرم» و رها کن.  🔸برنامه‌های جهان همیشه کامل هستند و چیزی به نام خوشبختی یا بدبختی وجود ندارد. @ruznevesht
✍ روز قلم ... @ruznevesht
✍️ تاریخچه @ruznevesht سده‌ها پیش در ایران باستان، تیرگان (سیزدهم تیرماه) یکی از مهم‌ترین جشن‌های باستان بوده که آئین‌های مخصوصی داشته و یکی از آن‌ها پاسداشت بوده است. یکی از دلایلی که برای این جشن ذکر شده، این است که در این روز، هوشنگ، پادشاه پیشدادی ایران، نویسندگان و کاتبان را به رسمیت شناخت و آنان را گرامی داشت؛ در آن زمان مردم جشن گرفتند و آن جشن به یاد ارجمندی قلم بر جای ماند. دلیل دیگری که برای این جشن ثبت شده، این است که به نوشته‌ ابوریحان بیرونی، سیزدهم تیرماه، روز ستاره‌ تیر یا عطارد است و، چون عطارد، کاتب ستارگان است، می‌توان سیزدهم تیرماه را روز نامید. پس از انقلاب نیز و شاعران سرشناسی، چون محمدعلی سپانلو سیزدهم تیرماه را به عنوان و نویسنده پیشنهاد دادند، تا این‌که چهاردهم تیرماه از جانب انجمن قلم به عنوان روز قلم نامگذاری شد. با این حال این مناسبت هنوز چندان در میان مردم و حتی اصحاب قلم و اندیشه شناخته‌شده نیست. قلم اهمیت و جایگاه ویژه‌ای در رشد و توسعه تمدن بشری دارد. از جمله مواردی که به اهمیت ارج نهادن به قلم و نگارش می‌توان اشاره کرد وجود سه امتیاز در قلم است که در «بیان» آن‏‌ها را نمی‏ بینیم. ۱. باقی بودن: سخن فرار می‌کند و نوشته باقی می‌ماند. امیر مومنان علی علیه‌‏السلام در سخن جالبی می ‏فرماید: «دانش را با نوشتن در بند کنید» تا باقی بماند و از کفتان نرود. ۲. دقیق بودن: بیان و سخن معمولا دقیق نیست. اگر قرار بود کتابی که هزار سال پیش نوشته شده، زبانی به ما می ‏رسید و در جایی نوشته نمی‌شد، هیچ‌گاه به‌طور دقیق به ما نمی‌رسید و در واقع ما کتاب دیگری را پیش روی خود می‌‏دیدیم. ۳. عمیق بودن: مطالب نوشته عمیق و فکرشده است؛ در حالی که به‌طور معمول سخن، بدون تامل گفته شده و کم محتواست. نویسندگان گاهی یک ساعت فکر می‌کنند و یک خط می‏ نویسند، ولی در سخن نمی‌‏توان آن دقت را رعایت کرد. علامه طبرسی رحمه الله علیه در این مورد می‌نویسد: «بیان دو گونه است؛ بیان زبان و بیان قلم. بیان زبان، با گذشت زمان کهنه شده و از بین می‏‌رود، ولی بیان قلم تا ابد باقی است».