✨﷽✨
📚 #داستانک....
«#شایعه»
❇️زنی در مورد همسایه اش #شایعات زیادی ساخت و شروع به #پراکندن آن کرد. بعد از مدت کمی همه اطرافیان آن همسایه از آن شایعات باخبر شدند. شخصی که برایش #شایعه ساخته بود به شدت از این کار #صدمه دید و دچار مشکلات زیادی شد. بعدها وقتی که آن زن متوجه شد که آن شایعاتی که ساخته همه #دروغ بوده و وضعیت همسایه اش را دید از کار خود #پشیمان شد و سراغ مرد حکیمی رفت تا از او کمک بگیرد تا شاید بتواند این کار خود را جبران کند.
✡حکیم به او گفت: «به #بازار برو و یک #مرغ بخر آن را بکش و پرهایش را در مسیر #جاده ای نزدیک محل زندگی خود دانه به دانه #پخش کن.» آن زن از این راه حل #متعجب شد ولی این کار را کرد.
✨فردای آن روز حکیم به او گفت حالا برو و آن پرها را برای من #بیاور آن زن رفت ولی چهار تا پر #بیشتر پیدا نکرد. مرد حکیم در جواب تعجب زن گفت انداختن آن پرها ساده بود ولی #جمع کردن آنها به همین سادگی نیست همانند آن شایعه هایی که ساختی که به #سادگی انجام شد ولی جبران کامل آن غیر ممکن است.
🌸 #مواظب باشیم آبی که ریختیم دیگر #جمع نمی شود 👌
مشاوره بر خط
@Rzanganh
═══✼🍃🌹🍃✼══
🏠 #من_جهادی_ام
http://eitaa.com/joinchat/3063087120C3a2fb95cd3