آقا جانم! داداش فرهادم میگوید، دیده سیزده هر عید دخترهای اقدس خانم می‌روند باغ پشت کوچه، سبزه ای گره میزنند تا شاید بختشان باز شود! من دویدم به بی‌بی گفتم و پرسیدم که آیا گندمی کاشته که سبز شود تا گره بزنیم؟ آبجی اعظم خندید و گفت: تو هنوز پشت لبت کرک هم در نیامده میخواهی زن بستونی!؟ آقا جان گفت: چه کارش داری!؟ سبزه را گره زدن که فقط برای بخت و رخت عروسی نیست! هر گره ای که باشد باز میشود و هر روشنی را جاری میکند ان شاءالله! من هم از میان معرکه دویدم کوچه باغ پشتی زیر درخت تازه شکوفه زده آلو نشستم و همانطور که شُر و شُر عرق می آمد از میان کتف انگار که بخواهد آرزویم به محض گره اول مقابلم سبز شود، بسم الله گفتم و دو جوانه ی تازه روییده را در آغوش هم چفت کردم! تا تو بیایی! برگردی ... تا خوش بخت شویم! روشنایی جاری شود به ظلمات خانه بعد هم خم شدم جوانه ها را بوسیدم ... انگار که کف پایتان باشد! عزیز محترممان! شما بیایید همه جا سبز می‌شود ... بیا و گره کور از بختمان باز کن! ﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344