این جا الان! ایران ِ ۱۴٠۲ است. و قریب به ۸۰ درصد از این کشور متولدین دهه‌هاییست که انقلاب را ندیده‌اند و ناظر بر گفتمان ِافرادی که خود را انقلابی می‌نامند بوده‌اند. اما روحیه انقلابی واقعا چیست؟! کی هست؟! کی نیست؟! اصلا اصلِ جنس ِ انقلابی بودن، همان چیزی است که به ما نشان داده‌اند و به ما خورانده‌اند؟! این روزها همه مسلح‌اند به ادبیات انقلابی و شده‌اند وکیل مدافعِ انقلاب، اما چیزی که برای یک نوجوان، یک جوان کمبودش احساس می‌شود، گفتمان نیست بلکه راندمان و عملکرد است. زمانی فکر می‌کردم وقتی در زمره افراد انقلابی قرار می‌گیرم که چادری بر سر و روی کوله پشتی‌ام پیکسل رهبری یا پروفایلِ پُرپیمونی از عکس های شهدایی داشته باشم. بخاطر همین دست قوانین نانوشته، هم من و هم خیلی ها از اینکه لفظ «انقلابی» را روی خودشان بگذارند، خجالت می‌کشیدند. فقط به خاطر عملکرد مزخرف و چیپ یک سری از آدمای انقلابی نما، خیلی‌ها مجبور هستند که خودشان را لای هزارتا ملحفه‌ی سیاسی قایم کنند و اعتقاد ِحقیقی‌شان را جار نزنند، فقط برای اینکه تیپ و ظاهرشون در دایره افرادی که انقلاب کردند و برای ما شرح دادند نیست( دسته اول : نوجوانان یا جوانانی که با این دلایل هرگز وارد دایره افراد انقلابی نمی‌شوند و غیر انقلابی می‌مانند) اما وقتی یک نوجوان یا جوان مفهوم انقلاب و انقلابی بودن را در ظاهر و تیپ معنا کند، دیگر دالانی برای ورود کردن به بطن ِ حقیقی و رسالت واقعی واژه "انقلابی" باقی نمی‌ماند.(دسته ۲: نوجوانان یا جوانانی که انقلابی هستند اما یک انقلابی ِبی سواد و متظاهر ) بنظرم روبیک را از زاویه اشتباهی به ما نشان دادند، چرا که یک فرد زمانی به "روحیه انقلابی " دست پیدا می‌کند و می‌شود یک فرد انقلابی، که از مرحله ظاهر ِ انقلابی به مرحله عملِ انقلابی خودش را عبور بدهد چرا که خیلی ها در شنزار ِ ظاهر مانده‌اند و بویی از رایحه خوش ِ عملکرد ِ انقلابی نبرده‌اند. یعنی به روحیه‌ای برسد که از درک، تعقل و تعمل خوبی برخوردار باشد. یعنی مسیر حق را درک کردن وبه آن فکر کردن و در راهش گام برداشتن ولو با مشقت باشد. قلم ِ مرتضی آوینی را روحیه از حق نوشتن ُ پا پس نکشیدن، از باطل نوشتن ُ نترسیدن ولو از جبهه خودی ، ماندگار کرد. حال عرصه قلم و نویسندگی نه!! در هر موقعیت و هر زمینه ای دیگر داشتن روحیه‌ای از جنس روحیه نادر طالب زاده که واجب کفایی است. اصلا بیاید با دید وسیع‌تر نگاه کنیم. فکرش را بکن بهار ۱۴٠۲ نیست و ۱۴٠۸ است. قریب به ۸۰ درصد افراد انقلاب‌کرده به جبر سن بالاخره از قدرت کنار می‌روند یا مشغول خاطره‌نویسی می‌شوند و رئیس جمهوری ۱۴۰۸ ناگزیر به انتخاب کابینه‌ای از متولدین دهه‌هاییست که انقلاب را ندیده‌اند، و در بطن اتفاق نبوده‌اند. آن وقت چه؟!راه‌حل چیست؟! آیا هنوز همان فردِ انقلابی ِ متعصب ِ آوینی نخوانده و نشده هستید؟! یا....؟!