#اعتراف
سلام،ما خونمون پشت یه تالاره.یه روز داشتم میرفتم مغازه خرید،سر کوچه راننده یه وانت با یه عالمه گل ازم پرسید تالار آفرینا اینجاست؟
گفتم ی کم بذارمش سرکار، گفتم نه آقا اصلا اسمش این نیست اسمش لوتوسه(حالا خدا میدونه اون لحظه از کجا اومده بود)بعدشم باید دور بزنی...
خلاصه آدرس دوتا خیابون بالا ترو دادم
بنده خدا دور زد رفت منم داشتم به این هنرم افتخار میکردم که ناگهان دیدم با ماشینش اومد بغلم وایساد😂 گفت مگه بیماری آدرس اشتباه میدی، چوب و برداشت پیاده شد، حاجی تو عمرم آنقدر تند ندویده بودم ، اونم ول نمیکرد ، خلاصه دید نمیرسه چوبو پرت کرد مستقیم رفت تو شیشه مغازه ، مغازه دار یقشو گرفته بود اونم هرچی بلد بود بمن گفت 😊😑
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•