#بداخلاق ۱
من سه تا برادر و خواهر دارم بابام مرد خیلی بد اخلاقی بود وقتی از سرکار میومد مامانم میگفت باباتون اومد میرفتیم تو اتاق قایم می شدیم تا بابام شام بخوره و اروم شه بعدش ما می رفتیم برای غذا ی وقتای مامانم میگفت سرش درد میکنه و بیرون نیاید تو همون اتاق برامون غذا میاورد بعضی شب ها که مامانم نمیومد میدونستیم که اون شب خبری از شام نیست و همونجوری میخوابیدیم کسی جرات بیرون رفتن نداشت چون به بدترین شگل کتک میخوردیم، گذشت و ما بزرگ شدیم تنها نکته مثبتی که بزرگ شدن ما داشت این بود که وقتی بابام از سر کار میومد ما قایم نمیشیدیم تو اتاق، ولی کسی حرفی نمیزد به ترتیب دیگه برادرا و خواهرم ازدواج کردن و رفتن سر زندگیشون من خیلی دلم میخواست درس بخونم یکی از ارزوهام دانشگاه رفتن بود
ادامه دارد
کپی حرام