✍ منم که بعد شما ها مرا /بزرگ و کوچک این شهر با دلم ! 💞 ابو وصال قسمت3⃣1⃣ 🔻راوی مادر شهید ▫️خواب نورانی حدود ساعت دو تا سه نیمه شب خواب عجیبی دیدم. خانه مان نورانی شده بود و من به دنبال منبع نور بودم.دیدم پنجره آشپزخانه تبدیل به در شده و شهدا یکی یکی وارد خانه ام شده اند.همه جا را پر کردند و با لباس نظامی و سربند،دست در گردن یکدیگر به هم لبخند می زنند. مات نگاهشان کردم و متوجه شدم منبع نور از دو قاب عکس برادران شهیدم هست.آن شب برادر شهیدم محمدعلی به خوابم آمد و در حالتی روحانی سه بار به من گفت که نگران نباش. پیش ماست. آن شب تا صبح اشک ریختم و دعا خواندم. بعد ها گفتند همان ساعت سه هواپیمای حامل پیکر و بقیه شهدا روی زمین نشست. 🌀ادامه دارد... با ما همراه باشید./ ____📚اینجا است👇____ 📮@Aflakiyan0