✂️ برشی از یک کتاب وقتی محمد دعوت خود را در مکه آغاز کرد ، قبایل عرب در تضاد و از هم گسستگی دائمی به سر می بردند . هر قبیله ای قوانین داخلی خود را بر پا داشته و در جنگ دائمی با سایر قبایل به سر می برد ... و برای آنان زندگانی در لوای یک قانون همسان که بتواند جایگاه آنان را در تمدن جهان مشخص سازد غیر ممکن به نظر می رسید . حجاز گویی محکوم به و بود و هیچ نشان و رنگی از در آن یافت نمی شد . ۲۳ سال بعد وقتی محمد از دنیا رفت ، وی توانسته بود کلیه قبایل عرب را به دور یک پرچم گرد آورد . محمد دارای ذوق و استعداد خیلی بالایی بود . او شرایط داخلی زندگی آنان را به کلی متغیر ساخت و ضمن رهایی از خشونت های بی حاصل و پراکندگی های قبیله ای ، هویت جدیدی برای قوم عرب حاصل نمود . حال آنان فرهنگ اصیل خود را بازیافته و تحت رهنمودهای محمد به آن چنان خودباوری دست یافتند که ، در ظرف یک صد سال ؛ امپراطوری عرب از جبل الطارق تا هیمالیا وسعت یافت . اگر محمد او بود ، مستحق دریافت ستایش های ما نمی گردید . حال آن که موفقیت های او بیشتر متکی بر دینی ای بود که به اعراب انتقال داد و تشنگی روحانی آنان را سیراب نمود . محمد و مسلمانان اولیه به هیچ وجه و بر خلاف آنچه در ذهن مردم غرب می گذرد ، موفقیت را به سادگی به دست نیاوردند ... و اگر پایداری محمد و یاران اولیه او نبود رسیدن به هدف کاری غیر ممکن می نمود . 📚 محمد ، کارن آرمسترانگ ، ص ۶۵ 🔰 کانال برشی از یک کتاب : http://eitaa.com/joinchat/1542979584C75868f9aed