روز بیست و چهارم ذیقعده ظهر که برای نماز رفته بودم مسجد شیخ را دیدم که با شخصی که بعداً فهمیدم میزبانش بود در مسجد نشسته بودند. سلام کردم، شیخ من را معرفی کرد که ایشان استاد دانشگاه در ایران است و میزبان را هم معرفی کرد که ایشان شیخ حمید النجدی استاد دانشگاه مدینه است. آشنایی با شیخ حمید النجدی د: شیخنا شما اهل شهر شیخ شیخ محمد عبدالوهاب هستید. ش حمید: بلی از کجا می دانید که نجد شهر شیخ محمد عبدالوهاب است. د: در همه کتاب ها که زندگی او را نوشته اند به این شهر اشاره کرده اند. کارت ویزیت را دادم. ش حمید: در بخش خودرو فعالیت دارید؛ د: بله ش: این فقط خودرویی نیست شیخ هم هست. د: نه من در خودرو کار کرده ام. ش حمید: تحصیلات شما در کجا بوده؟ د: لیسانس در ایران_ فوق لیسانس و دکترا در انگلستان. ش حمید: عربی از کجا یاد گرفته اید؟ د: خودم علاقه داشتم و برای آشنایی بیشتر با متون اصلی دین، آن را آموختم. ش حمید: ما خیلی از علمای ایران را دیده ایم که عربی صحبت نمی کنند. د: اولا چون من عالم نیستن ثانیا آن ها قدیمی ها بودند، الان اکثعلمای ما به ویژه طلاب جوان با عربی آشنا هستند و خوب صحبت می کنند. مؤذن اذان اول را شروع کرد. بعد هم اذان دوم و شروع نماز. نماز تمام شد... بمانیم