بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـ‌هـداءِ والصِّـدیقیــن ❤️ وقتی به دیدنم می آمد برای اینڪه خجالت نڪشم وسایل را پشت در خانه میگذاشت و خودش می آمد داخل ، بعد از سلام علیڪ میگفت : "مادر جان ، ببین ڪفشهای مرا دزد نبرده باشد ؟ " نگاهی می انداختم و میدیدم برنج ، روغن یا چیز های دیگری آورده است . وقتی هم میخواست به من پول بدهد برای این ڪه به دستم نداده باشد آن را روی یخچال می گذاشت و موقع رفتن می گفت : "شما به آشپزخانه برو انگار روی یخچال را خاڪ گرفته"! 📒بر گرفته از ڪتاب شهید علی محمودوند 🌿🌺 @ahmadmashlab1995