🔸هدف از خلقت یک نقل تاریخی است یا روایت -از ذهنم رفته است-، که مرحوم استاد(سعادت‌پرور) نقل می‌کردند. یک زن علویه‌ای که بچه‌هایش هم سید و یتیم بودند، رفتند پیشِ حاکم شهر؛ این خانم با گریه و زاری گفت ما تمکن مالی نداریم، گرسنه هستیم، شما که حاکم شهر هستید، ما را تأمین کنید. آن حاکم ‌گفت: شما اول بیا سیادتت را ثابت کن، تا من تأمین‌تان کنم! خُب اینها با حالت دل‌شکستگی و گرسنگی از خانه این شخص فاصله گرفتند و دور شدند. در بین راه به یک یهودی برخورد کردند که مست بود؛ ولی نیمه هوشیاری‌ای داشت. آن یهودی دید که یک زن با چند بچه‌ی گریان دارند عبور می‌کنند، پرسید چه شده است؟ خانم گفت قضیه این گونه است، بچه‌ها سید هستند، من خودم علویه هستم، ولی گرسنه هستیم. این یهودی گفت من یک جایی دارم پناه‌تان می‌دهم، و غذا هم به شما می‌دهم. آن حاکم شاید امام معصوم را در خواب دید، که فرمودند عمل آن یهودی پذیرفته است، ولی تو به خاطر احتیاط بیش از اندازه، اعمالت یا بعضی از اعمالت حبط شده است. این حاکم می‌رود پیشِ آن یهودی و می‌گوید: من عمل تو را هر چقدر بخواهی، می‌خرم؛ چون امام(ع) آن را پذیرفته است، پول زیادی هم به تو می‌دهم. یهودی می‌گوید: من چیزی که پذیرفته شده را نمی‌فروشم! این زن که سر سفره غذا نشسته بودند، به بچه‌هایش می‌گوید دست به غذا نزنید تا برای این فرد که ما را سر سفره‌اش نشانده، دعا کنیم. در نظر بگیرید بچه‌های یتیم، سید، گرسنه، سر سفره‌ی غذا، با گریه دارند برای آن یهودی دعا می‌کنند که خدا او را هدایت کند! شما حال آن حاکم شهر را در نظر بگیرید با این یهودی، که بعد از آن شیعه می‌شود. عرضم این است که این فطرت، فطرت توحید هست، و همه بر فطرت توحیدی خلق شده‌اند: «فَطَرَهُم عَلَی المَعْرفة»، «فَطَرَهُم عَلَی التُوحید» عبارت‌های مختلف در روایات آمده است. قرآن می‌فرماید: «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا»(روم-۳۰)؛ امکان دارد یک یهودی با آن فطرت توحیدی که در وجودش هست، عمل حقی را انجام بدهد، که حاکم مسلمان انجام ندهد! لذا مطلبِ حق را از هر کس که گوینده‌ی آن است، باید پذیرفت؛ زیرا همه بر فطرت توحید خلق شده‌اند. هر کلام حقی ولو از زبان یک یهودی بیرون بیاید، از معصوم(ع) هست؛ چون «إِنْ ذُكِرَ الْخَيْرُ كُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاه» اگر حق معیار خیر بودن هست، اول و آخر خیر، شما هستید؛ چون حقیقتِ فطرت توحید از شما نشأت می‌گیرد. لذا ما جمود نداریم که بگوییم اگر یک یهودی یا یک مسیحی حرفی زد، نمی‌پذیریم؛ ولی قضاوت در مورد آن، لازمه‌اش این است که انسان اطلاع داشته باشد. در نگاه کلی، هدف از خلقت مدنظر است؛ تا انسان بفهمد که خلق شده تا به خلیفة‌اللهی راه پیدا کند: «إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً»(بقره-۳۰) من می‌خواهم روی زمین خلیفه‌ای داشته باشم. وقتی انسان خدایی شد، نگاهش نسبت به هستی، نگاهش به نفع و ضرر، متفاوت می‌شود. ما الان نفع را در این می‌بینیم که وزیر بشویم، وکیل بشویم، رئیس‌جمهور بشویم، خدمات ظاهری داشته باشیم. خُب یک الاغ هم دارد خدمت می‌کند، بی‌ادعا هم خدمت می‌کند. من زمانی –سنم کم بود- به یک هندو -با آن عمامه‌هایی که سرشان می‌گذارند_ گفتم: آقا شما برای چی گاو را می‌پرستید؟ گفت گاو همه‌اش منفعت است؛ پوستش، گوشتش، شیرش، شاخش... خُب اگر منظور نفع رساندن است، گاو هم با شخم زدن نفع می‌رساند؛ اما هدف از خلقت که نفع رساندن نیست! هدف از خلقت، رسیدن به این است که تو جلوه‌ی خدا هستی؛ یک جلوه‌ی حقیقی از خداوند تبارک و تعالی هستی که به اندازه قابلیتت، تو را به خودش می‌رساند. حضرت فرمودند: «بِهِمْ تُنْصَرُونَ وَ بِهِمْ تُمْطَرُونَ وَ بِهِمْ تُرْزَقُونَ وَ هُمُ اَلْأَقَلُّونَ عَدَداً اَلْأَعْظَمُونَ عِنْدَ اَللَّهِ قَدْراً»(امام صادق-ع- بحارالأنوار، جلد۶۵، صفحه۲۷۵) باران به واسطه‌ی این‌ها می‌آید _اینها که به هدف از خلقت رسیده‌اند_؛ دشمن به واسطه این‌ها نمی‌تواند نفوذ پیدا کند. وقتی مطلب عرضه شود، انحراف و عدم انحرافش را می‌فهمد؛ چون خودش یک نورانیتی پیدا کرده که حق و باطل را تمیز می‌دهد: «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا»(انفال-۲۹) قدرت فارقیت پیدا می‌کند. اگر انسان به هدف از خلقت نرسیده باشد، در انحراف است؛ می‌خواهد روحانی یا مرجع تقلید باشد، می‌خواهد یهودی یا مسیحی باشد. 📚 بخشی از بیانات یکی از شاگردان سلوکی مرحوم سعادت‌پرور(ره) 📢 «مدرسه معارف علامه طباطبایی» را دنبال کنید: تلگرام: https://t.me/allaamehwisdom اینستا: https://www.instagram.com/allaamehwisdom ایتا: https://eitaa.com/AllaamehWisdom توییتر: https://twitter.com/allaamehwisdom بله: https://ble.ir/allaamehwisdom آپارات: https://www.aparat.com/allaamehwisdom